در ایرانیبودن نه فضیلتی است، نه رذیلتی
چکیده: در ایرانیبودن نه فضیلتی هست، نه رذیلتی. فضیلت و رذیلت فرع انتخاب است. ما به اختیار خود در این منطقه متولد نشدهایم. محل تولد، جنسیت، نژاد، رنگ، زبان و حتی دین و مذهبِ شناسنامهای هیچ فضیلت یا رذیلتی برای کسی نیست. حداقل سه مسئلهی اصلی را به عنوان مشکلات کنونی ایران میتوان در نظر گرفت: جهل، دروغ و استبداد، که البته اختصاص به ایران هم ندارد. مسئلهی اول در ایران مسئلهی جهل است. جامعهی ما از دانش کافی در برابر مسائل گوناگونش برخوردار نیست. امالمصائب ما جهل است. جملهی «هنر نزد ایرانیان است و بس» که هنوز هم برخی به آن قائلند، نماد کاملی از همین جهل همگانی است! اساساً چنین شعارها و رجزهایی زمانی بر زبان جاری میشود که گویندهاش نداند که در کجاست و در چه جهانی زندگی میکند. کسانی که در ایران تصمیمات کلان را میگرفتهاند افرادی بودهاند که دانش و کارشناسی لازم برای سمت عالی که در اختیار گرفته بودند نداشتهاند و به عبارت دیگر جاهل بودهاند و هستند. بجز هیئت حاکمه، در دیگر طبقات هم جهل را میتوان عیناً دید، از حوزه های علمیه تا دانشگاه ها. مسئلهی دوم مسئلهی دروغ از جنس مسائل اخلاقی است. در جامعهی ما ناراستی ابعاد گستردهای دارد. در حوزهی سیاست مردم بیاعتماد به دولتها هستند. هم دولت به مردم دروغ میگوید و هم مردم به دولت. یعنی مناسبات اجتماعی بر مبنای دروغ است. مسئلهی سوم استبداد است. تاریخ ما تا وقتی که به یاد داریم با استبداد همراه بوده است. انقلاب سال ۱۳۵۷ هم که قرار بود آزادی را به ارمغان بیاورد، بعداً مشخص شد که تلقی زمامداران ما، آزادی خودشان بوده است و در نهایت استبدادی دیگر برقرار شد. این سه مسئله در تعامل با همدیگر به بقای یکدیگر کمک میکنند. موافق نیستم که این مسائل اختصاص به ایرانی بودن ما داشته باشد. همه کشورهای پیرامونی ما، یا حتی کشورهای جهانسومی یا در حال توسعه، بهصورت اجمالی همین مشکلات را دارند. توسعهنیافتگی هم نشانهی مشکل معرفتی و جهل است و هم نشانهی مشکلات اخلاقی و از جمله عدم صداقت میتواند باشد و هم معمولاً به علت استبداد و بحران سیاسی است. معتقد به راهحل ایرانی نیستم و فکر میکنم که باید راهحل علمی برای همهی مسايل پیدا شود و البته این راهحل بدون توجه به مسائل بومی و لمس مشکلات ایران میسر نخواهد بود.