کوررنگی

مصاحبه تحلیلی

هیات حاکمه ایران دچار کوررنگی ایدئولوژیک است

کسانی که جز اعتراض به سیاست‌های نظام کاری نکرده باشند، یعنی اکثریت قریب به اتفاق تظاهرکنندگان هیچ جرمی مرتکب نشده‌اند. آنها که از سر خشم جایی را تخریب کرده اند تخلف کرده‌اند، اما قطعا محارب نیستند. معدودی که مسلحانه مرتکب قتل باشند مشمول حکم قانونی محارب می شوند. در قانون مجازات اسلامی خبری از تفسیر من درآوردی “زجرکش کردن” نیست! آقازادگی روشی موجه برای اصلاح امور کشور نیست، چه رضا پهلوی، چه حسن خمینی، و چه مجتبی خامنه ای. افراد باید شخصا دانش، تدبیر و سابقه مدیریت کلان داشته باشند.

سخنرانی

کوررنگی دینی

بحث «کوررنگی دینی» به مناسبت ایام قیام حسینی بحثی در راستای تحقق «بصیرت دینی، رفع جهالت و حیرت ضلالت» است. بصیرت دینی یعنی سلامت بینش دینی و عدم ابتلا به بیماری‌های مختلفی از قبیل کوررنگی، نزدیک بینی و دوربینی دینی و غیره. بیمار مبتلا به دوربینی دینی أمور نزدیک یعنی مسائل امروز دینی جامعه خود را نمی بیند، در حالی که أمور دور را درست می بیند. این أمور دور می تواند دوردست زمانی یا دوردست مکانی یا هردو باشد. بیمار مبتلا به نزدیک بینی دینی برعکس أمور نزدیک را تشخیص می دهد، اما از دیدن أمور دور عاجز است. در کوررنگی دینی بیمار قادر به درک برخی مقولات نیست، این مقولات در فرهنگ دینی مانند رنگها در رؤیت بصری ظاهری است. در حقیقت کوررنگی فیزیکی در أمور فرهنگی و دینی «کورمقوله‌ای» و نابینایی در حوزه برخی مقولات بنیادی دینی است. کوررنگی دینی دقیقا یعنی تضییع أصول وپرداختن به فروع. در تک رنگ بینی دینی فرد مبتلا به این بیماری تنها برخی مقولاتی دینی را می فهمد و در مقابل بسیاری مقولاتی بنیادی دین و مذهب را نمی بیند یاندیده می انگارد. متاسفانه بسیاری از کسانی که به نام اسلام، تشیع، فقاهت و شریعت در زمان ما سخن می گویند و تریبونهای رسمی را در اختیار دارند به یکی از این بیماری ها یعنی نزدیک بینی، دوربینی، کوررنگی، تک رنگ بینی، رنگین بینی و در مجموع اختلال در بینش دینی مبتلا هستند. اظهارنظرهای آنها که از صدا و سیما، تریبون نماز جمعه و غیر آن منتشر می شود مایه مضحکه، و وهن اسلام است. این افراد که مناصب دینی رسمی در کشور ما را تصاحب کرده اند بیمارند. بیمارانی که خود را سالم و مردم را بیمار می پندارند! آنها هنری جز بدبین کردن مردم خصوصا نسل جوان با اساس اسلام و تشیع نداشته و ندارند. در این بحث به سه پرسش اساسی پاسخ داده می شود: این گویندگان مذهبی چه نسبتی با اسلام وتشیع دارند؟ وظیفه ما در قبال این اظهارنظرها چیست؟ به چه دلیل توجیه و تبیین اینها اسلام نیست و تبیین امثال نویسنده اسلام است؟