تعيين متن اصح و گزارش اجمالي مفاد رساله
حقوق سلطان و مردم در رساله حقوق
از امامان خود چه مي دانيم؟ درباره آن ها چه آموخته ايم و چه آموزش داده ايم؟ در بررسي منصفانه درمي يابيم كه دانسته هاي ما درباره ائمه(ع) اطلاعاتي تاريخي است: نام، كنيه، لقب، نام پدرومادر، نام فرزندان، تاريخ و محل تولد، تاريخ و محل وفات، مدفن و نحوه شهادت، نام خلفا و سلاطين معاصر ايشان، فضائل و مناقب و احياناً چند تذكر اخلاقي. حال آنكه آشنايي با امامان به عنوان اُسوه هاي زندگي و كارشناسان مذهب وحي كه گفتار و كردارشان حجت شرعي است به اطلاعاتي فراتر و عميق تر محتاج است.
امامان در مواجهه با مسائل عصر خود شيوه خاصي داشته اند و براي راهنمايي پيروانشان خطبه هايي ايرادكرده، نامه هايي نوشته و كلمات حكمت آميزي ابراز کرده اند. واضح است كه بخشي از آن اعمال و اقوال ناظر به شرايط خاص زماني و مكاني ايشان است و به تاريخ پيوسته است. از اين بخش شيوه هاي خاص مواجهه امامان با وقايع مختلف قابل استخراج است اين شيوه ها لزوماً وابسته به گذشته نيست و مي تواند عام باشد. به علاوه در ميراث علمي امامان بخشي فراتر از شرايط خاص زماني و مكاني است و ارائه كننده قواعد عمومي و اصول كلي در زمينه اعتقادات، اخلاق و جنبه هاي مختلف شريعت است.
براي اقتدا به يك اسوه مي بايد آن شيوه هاي عام و اين قواعد و اصول كلي را از او آموخت و به كار بست. بدون اطلاع از اين قواعد و اصول اقتدا به ايشان و پيروي از آن ها در حد يك ادعا باقي مي ماند. وقتي نمي دانيم امامان چه ضوابط و قواعدي در برخورد با جنبه هاي مختلف زندگي ارائه کرده اند و با مسائل گوناگون عصر خود با چه شيوه هايي مواجه شده اند تشيع ما در يك احساس و عاطفه و شوري بي شعور باقي مي ماند. با چنين سطح نازل معرفتي اگر سمت و سوي زندگي فردي و اجتماعي ما با سمت و سوي اماماني كه دوستشان داريم در تناقض باشد نبايد تعجب كرد. يكي از رازهاي عقب ماندگي فردي و اجتماعي ما جهل به منش و روش پيشوايانمان است.
يكي از اماماني كه به شدت در حق او جفا شده و پيروانش از عمق تعاليم او غافلند امام سجاد علي بن الحسين(ع) است. در تعاليم امام زين العابدين(ع) (۹۴ـ۴۸ هجري) از دو زاويه مي توان مطالعه كرد. يكي سيره عملي و ديگري آثار علمي به جا مانده. ميراث علمي امام سجاد(ع) نيز به سه بخش مجزا قابل تقسيم است: اول، ادعيه امام سجاد(ع). به قول روان شاد شريعتي «او زيباترين روح پرستنده» است. دعاي ابوحمزه ثمالي نمونه اي از دعاهاي اين امام همام است. بخشي از ادعيه امام علي بن الحسين(ع) در «صحيفه سجاديه» گردآوري شده است. دوم، رساله حقوق كه موضوع بحث اين مقاله است. بالاخره سوم، ديگر روايات امام زين العابدين كه غالباً تعاليم اخلاقي است. در اين مجال به مطالعه و بررسي رساله حقوق امام سجاد كه در حقيقت نامه ايشان به يكي از يارانشان است مي پردازيم. به اين اميد كه در فرصت هاي ديگر توفيق بحث در سه محور ديگر (سيره عملي، ادعيه و روايات اخلاقي) تعاليم امام علي بن الحسين(ع) نصيب شود، ان شاء الله.
در بحث از رساله حقوق ابتدا به اجمال به معرفي منابع رساله، ارزيابي سندهاي رساله، تعيين صحيح ترين متن رساله از ميان نسخ متفاوت آن و گزارش اجمالي مقدمه و دسته بندي عناوين حقوق پنجاه گانه مي پردازيم. سپس به تفصيل مراد از «حق» در رساله حقوق را تشريح خواهيم كرد براي نيل به اين مهم، اصلاحات مختلف حق را در آيات و روايات و نيز در فلسفه، كلام اخلاق و فقه از هم تفكيك كرده، حق مورد نظر امام سجاد(ع) را با حق مورد بحث در فلسفه حقوق و فلسفه سياست و علم حقوق مقايسه مي كنيم. در پايان به عنوان نمونه بخش حقوق اساسي رساله يعني حقوق سلطان و مردم بر يكديگر را مورد تحليل قرارخواهيم داد. تحليل انتقادي ميراث علمي امامان(ع) كوششي است براي احياي راه و روش آن اسوه هاي جاويد. پيشاپيش از تذكرات، پيشنهادات و انتقادات محبان اهل بيت(ع) استقبال مي كنم.
قديمي ترين منابعي كه «رساله الحقوق» را نقل کرده اند عبارتند از: اول، حسن بن علي بن حسين بن شعبه حراني (متوفي ۳۸۱) در كتاب «تحف العقول». دوم: ابوجعفر محمد بن علي بن بابويه قمي، مشهور به شيخ صدوق (متوفي ۳۸۲) در سه اثر خود يعني «من لا يحضره الفقيه» (باب الحقوق، حديث۱، ج ۲ ص ۶۱۸) كتاب «الخصال» (ابواب الخمسين و مافوقه. حديث ۱،ج۲ ص ۱۲۶) كتاب «المجلس» يا «الامالي» (مجلس ۵۹ صفحه ۲۲۲) و بالاخره ابونصر حسن بن فضل بن حسن طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان، قرن ۶) در كتاب «مكارم الاخلاق» (صفحه ۲۳۰).
در جوامع روايي متأخرتر (قرن ۱۰ و ۱۱) ملا محسن فيض كاشاني در «الوافي» و شيخ حر عاملي در «وسايل الشيعه» (ابواب جهاد النفس باب ۳، ج ۱۱ ص۱۳۱). رساله حقوق را از «من لايحضره الفقيه» صدوق گزارش کرده اند. اما ملامحمدباقرمجلسي در بحارالانوار آن را از «تحف العقول» نقل كرده است.
از پنج منبع اصلي، رساله حقوق، در دو كتاب «تحف العقول» و «مكارم الاخلاق» فاقد سند است. سند رساله در كتاب «الامالي» همان سند كتاب «من لايحضره الفقيه» است. بنابراين رساله مجموعاً دو سند دارد يكي طريق خصال و ديگري طريق من لا يحضره الفقيه. راوي مباشر رساله حقوق جناب ثابت بن دينار مشهور به ابوحمزه ثمالي (متوفي۱۵۰) از اصحاب كبار چهار امام (سجاد، باقر، صادق و كاظم)(ع)مي باشد. در طريق «خصال» علي بن احمدبن موسي توثيق نشده است. و در طريق «من لا يحضره الفقيه» نيز جعفربن محمدبن مسرور از مشايخ صدوق به همين مشكل مبتلا است. اگرچه صدوق از وي با ادعيه «رضي الله عنه» و «رحمه الله» ياد مي کند اما مبناي رجالي «مشايخ الثقه ثقه» پذيرفته نيست.
اگر رساله حقوق محتوي فقهي داشته باشد، دو سند رساله ضعيف ارزيابي مي شود.(۱ ) لازم به ذكراست نجاشي (متوفي ۴۵۰) در كتاب «رجال» خود، طريق ديگري براي رساله حقوق امام سجاد(ع) منقول از ابوحمزه ثمالي ذكركرده است، كه فارغ از محمدبن فضيل كه مشترك بين دو راوي هم طبقه ضعيف و موثق است (معجم رجال الحديث ج۳ ص ۳۹۲) سند آن صحيح مي باشد، هرچند جناب نجاشي متن رساله را متذكر نشده است. به هرحال رساله حقوق در صناعت فقهي به شكل سندي مبتلي است.
تعيين متن اصح و گزارش اجمالي مفاد رساله
در مقايسه منابع اوليه رساله در مي يابيم كه متن رساله در كتاب «من لا يحضره الفقيه» از همه مختصرتر است و رساله با عبارت «و حق الله الاكبر عليك» بدون ذكر مقدمه آغاز مي شود. متن رساله در «خصال» همان متن منقول در «من لا يحضره الفقيه» است با اين تفاوت كه در «خصال» رساله با مقدمه اي در گزارش اجمالي حقوق آغاز مي شود. حقوق مورد بحث در اين دو منبع پنجاه و يك حق است. اما در مقدمه خصال نامي از «حق حج» برده نشده است. اما متن رساله در «تحف العقول» با آن چه صدوق در كتب سه گانه اش نقل كرده، اختلاف فراوان دارد. اگرچه نسخه «تحف العقول» همانند نسخه خصال حاوي مقدمه در گزارش اجمالي حقوق است، اما در مجموع در عبارات تحف العقول شرح و بسط بيشتري ديده مي شود و متن خالي از كلمات مبهم، مغشوش يا نامفهوم و تكرار مخل نيست كه «علت آن را تصرف ناسخان بايد دانست.»(۲ )
شماره حق ها در «تحف العقول» چه در مقدمه اجمالي چه در تفصيل متن، پنجاه حق بدون ذكر حق حج است. با عنايت به سند نسخه صدوق در هر سه كتابش و مرسل بودن نسخه «تحف العقول» و استحكام عبارات نسخ صدوق در مقايسه با عبارات نسخه تحف و رواج كتاب «من لا يحضره الفقيه» و زوائد نسخه تحف نسبت به نسخ صدوق در مجموع رساله منقول شيخ صدوق به ويژه نسخه خصال به عنوان متن اصح انتخاب مي شود. رساله حقوق با اين عبارت آغاز مي شود: «بدان كه خداوند عزّّوجل را برتو حقهاست. كه تورا فراگرفتهاست. در هر جنبشي و آرامشي، يا حالتي يا در هرجايي كه در آن فرود آيي، يا در هر عضوي كه آنرا بگرداني، يا در هر ابزاري كه در آن تصرف كني. پس بزرگترين حقهاي خداوند تبارك و تعالي بر تو آن است كه براي خود واجبساخته كه آن اصل حقهاست. پس آنچه بر تو براي خودت واجبساخته، از سرتا بهپاست. با اندامهاي گوناگوني كه تو داري.»
پنجاه و يك حق مورد بحث رساله به ترتيب زير طبقهبندي شدهاست:
اول: حق خداوند (حق ۱)
دوم: حق نفس و حقوق اعضاي بدن: زبان، گوش، چشم، دست، پا، شكم، عورت. (حقوق ۲ تا ۹)
سوم: حق افعال عبادي: نماز، حج، روزه، صدقه، قرباني (حقوق ۱۰ تا ۱۴)
چهارم: حقوق سائسان و رعايا: سلطان، معلم، مالك، رعيت، متعلم، همسر، مملوك (حقوق ۱۵ تا ۲۱)
پنجم: حقوق رحم: مادر، پدر، فرزند، برادر (حقوق ۲۲ تا ۲۵)
ششم: حقوق ديگران: مولي، بنده، نيكوكار، مؤذن، پيشنماز، همنشين، همسايه، رفيق، شريك، وامخواه، معاشر، آنكه بر تو ادعايي دارد، آنكه تو بر او ادعايي داري، مستشير، مشير، مستنصح، ناصح، كبير، صغير، سائل، مسؤول، كسي كه تو را مسرور كند، آنكه به تو بد كند، همدينان و اهل ذمه. (حقوق ۲۶ تا ۳۴ و ۳۶ تا ۵۱)
هفتم: حق مال (حق ۳۵)
حق از واژههاي سهل و ممتنع است. هرکسي آنرا به كار ميبرد و اجمالاً معناي آنرا نيز درمييابد اما تعريف آن به غايت دشوار است بهعلاوه مراجعه به موارد استعمال آن در قرآن و روايات از يكسو و متون فلسفي، كلامي، اخلاقي، و فقهي از سوي ديگر و نيز در علم حقوق، فلسفه حقوق و فلسفه سياست نشانميدهد كه حق معاني و اصطلاحات مختلفي دارد. تميز اين معاني و توجه به تفاوت اين اصطلاحات براي رهايي از خلط معني و اشتراك لفظي ضروري است. حق (و جمع آن حقوق) در پنج معني و اصطلاح مختلف در علوم و متون يادشده استعمال شدهاست. اين معاني و مصطلاحات پنجگانه حق عبارتند از:
اول: حق در اصل به معناي مطابقت و موافقت است، مطابقت با مقتضاي حكمت يا مطابقت اعتقاد، قول يا فعل، واقع و نفسالامر(۳ ) حق نقيض باطل، ضلال وغي است و به معاني موجود ثابت و صادق بهكار رفتهاست و يكي از اسماي حسناي خداوند «حق تعالي» است. حق در اين معني به صورت غيراضافي استعمال ميشود و صفت اعتقاد، قول و فعل واقع ميشود.(۴ ) حق به اين معني در لسان قرآنكريم و متون فلسفي و كلامي فراوان استعمال شدهاست. «لا تلبسوا الحق بالباطل» (بقره/۲۶). «انا ارسلناك بالحق» (بقره /۱۱۹) «الحق من ربك» (بقره/۲۴۷). «الوزن يومئذ الحق» (اعراف/۸) «فذلكم الله ربكم الحق» (يونس/۳۲). «خلق السموات والارض بالحق» (جاثيه /۲۲).
دوم: حق در معاني دوم تا پنجم همواره به صورت اضافي استعمال ميشود و حق مضاف است. در دومين معني حق همواره به خداوند اضافه شدهاست: حقالله، «حقوق الله يعني واجب، لازم»(۵ ) در اين اضافه، خداوند جاعل حق است (نه ذي حق)، حقالله يعني «ما يجب عن الله». آنچه از جانب خدا جعلشده و عمل به آن لازم شدهاست. حقالله به اين معني مرادف حكمالله، تكليف الهي وظيفه الهي است. «من له الحق يا ذي حق» ميتواند خداوند، انسانها، اشياء، طبيعت، جانداران و گياهان باشد. مثلاً حق مادر يعني وظايفي كه خداوند نسبت به مادر انسان تعيين كردهاست، حق مال يعني تكليفي كه خداوند نسبت به ما يملك انسان مقرر كردهاست. استعمال واژه حق در اين مورد اين امتياز را بر واژه حكم، تكليف يا وظيفه دارد كه در حق به ذيحق توجه شدهاست. حق به اين معنا بر خلاف معناي اول از اعتبارات و مجعولات است و حذف آن و جايگزيني «حكم الهي» به جاي آن هيچ مشكلي ايجاد نميکند، حق به اين معنا اعم از احكام الزامي و غيرالزامي و شامل امور حقوقي و اخلاقي است و در اموري كه ترك آن جرم و مجازات دنيوي محسوبميشود منحصر نميباشد. حقالله به معناي يادشده در روايات و متون اخلاقي فراوان استعمال شدهاست.
سوم، حقالله و حقّالنّاس. خمس، زكات، اوقاف عامه و حد زنا و لواط از مثالهاي «حقالله» محسوب ميشوند. در مقابل اموري از قبيل نكاح، طلاق، قصاص، دين، قرض، غصب، وكالت، نسب و وصيت «حقّالنّاس» محسوب ميشوند. حق به اين معنا اصطلاح خاص فقهي در ابواب قضا، شهادت و حدود است.(۶ ) از اين زاويه دعاوي و مرافعات بر دو قسم است. مرافعاتي كه شاكي خصوصي دارد، كه از آن به «حقّالنّاس» تعبير ميشود و مرافعاتي كه شاكي خصوصي ندارد و احكام الهي زيرپا گذاشته شدهاست به «حقالله» تعبير ميشود. در برخي مرافعات نيز هر دو حيثيت ميتواند موجود باشد از قبيل حد قذف و حد سرقت.
حقّالنّاس يعني آنچه از جانب خداوند براي مردم جعل شدهاست و امر آن در چارچوب شرع بهدست مردم سپردهشدهاست. بنابراين اضافه حق به مردم اضافه حق به ذي حق و اضافه ملكيه است. مراد از ناس اسم جمع و عامه مردم نيست، بلكه آحاد مردم ارادهشده يعني تعلق خاص مطرح است نه حيثيت عمومي، حقالله در اين معنا يعني آنچه از جانب خداوند براي جريان ضوابط ديني در جامعه واجب شدهاست، به عبارت ديگر حقالله كنايه از «حق دينالله» است، كه از آن به «حيثيت عمومي در جامعه ديني» ميتوان تعبير كرد. اضافه حقالله اضافه حق به ذيحق است و با حقالله به معناي دوم (اضافه حق به جاعل حق) تفاوت دارد. بين حقالله و حقّالنّاس در كيفيت اثبات در محكمه، تعداد شهود، جنسيت شهود، چگونگي اقرار، نحوه به جريان افتادن محاكمه. پس گرفتن اقرار، علم قاضي و عفو مجرم تفاوت است.
حق چه در حقالله و چه در حقّالنّاس آن بخشي از احكام شرعي است كه زيرپا گذاشتن آن شرعاً جرم محسوبميشود و مجازات دنيوي در پي دارد. حال آنكه حق در معناي دوم چنين التزامي به دنبال نداشت به عبارت ديگر حق در معناي سوم (حقالله و حقّالنّاس) حيثيتي حقوقي (به معناي مصطلح در علم حقوق) دارد و در موازين اخلاقي خلاصه نميشود. اين دو از اصطلاحات حقوقي جزايي در اسلام هستند و از اعتباريات و مجعولات شرعي و به عبارت ديگر از «احكام شرعيه» به حساب مي آيند. مجموعه حقالله و حقّالنّاس به اين معنا اخص از «حقالله» به معناي قبلي است.
چهارم: حق در مقابل حكم، حق به اين معني اصطلاحي فقهي است و در ابواب معاملات استعمال ميشود. حق مالكيت، حق حضانت، حق شفعه، حق خيار، حق اولويت از مثالهاي اين معني از حق به حساب مي آيند. وضعيات شرعي بر دو گونهاند: يا حقند يا حكم. حق به معناي چهارم سه ويژگي دارد: اول، قابل استفاده است، دوم، قابلانتقال است. سوم، قابل توريث است، حال آنكه حكم وضعي نه قابل اسقاط است، نه قابلانتقال و نه قابل به ارث گذاشتن.(۷ ) حق به اين معني نوعي مجعول شرعي است و اضافه آن همواره اضافه بياني است يعني حقي كه جنس آن ملكيت يا حضانت است. حق به اين معني از دو معناي قبلي حق اخص است. يعني هر حق مقابل حكم حقّالنّاس است. اما هر حقّالنّاس حق (مقابل حكم) نيست، حق به معناي چهارم قسيم عين خارجي و منفعت است. شيء قابلانتقال يا عين است يا منفعت يا حق. حق به اين معني حكايت از نوعي تعلق و وابستگي به ذيحق ميکند و ميتوان آنرا يكي از احكام خاص شرعي با سه صفت يادشده دانست.
پنجم: حق در مقابل تكليف. حق حيات، حق مقاومت در مقابل ظلم، حق مساوات در برابر قانون، حق تصرف و تعيين سرنوشت، حق انتخاب عقيده و دين، حق برخورداري از دادرسي عادلانه، حق انتخاب شغل ومسكن، حق امنيت، حق آزادي، حق تأميناجتماعي از جمله مصاديق حق به معناي پنجم است. اين حقوق در آغاز به عنوان حقوق فطري يا حقوق طبيعي معرفي ميشدند. اما به تدريج ماهيتي کاملاً عرفي، وضعي و قراردادي يافت و از لوازم انسان از حيث انسان بودن او شمردهشد. اين حقوق فراتر از عقيده، دين و ايدئولوژي خاصي تعريفميشود. منشاء اين حقوق بشري و قراردادهاي انساني است. وظايف و تكاليف فردي و اجتماعي زاييده حقوق است. هيچ مقام و قانوني نميتواند اين حقوق را از انسان سلب كند. مراد از حق (به اين معني) اموري است كه حداقل يك زندگي سالم انساني را ممكن ميسازد. اموري كه اگر از سوي كسي زيرپا گذاشتهشد. «جرم» محسوبميشود و ميتوان از متجاوز به اين حريم به دادگاه شكايت كرد. نه اينكه ناقض حق تنها مرتكب معصيت ديني شدهباشد و در آخرت مؤاخذه شود. مجموعه اين حقها «علم حقوق» را شكل ميدهد كه با علم اخلاق مرز مشخصي دارد. زيرپا گذاشتن معيارهاي اخلاقي لزوماً مجازات دنيوي در پي ندارد. حال آنكه نقض حقوق جرم است و مستوجب مجازات دنيوي است. هرگاه در علم حقوق، فلسفه حقوق و فلسفه سياست از «حق» بحثميشود، مراد اين معناي پنجم است. مراد از حق در حقوق بشر نيز همين معناست.
حق (به اين معنا) در متون ديني بهكار نرفتهاست، اما با عنايت به اينكه اكثر مصاديق حقوق به اين معني عقلايي هستند ميتوانند در زمره امضائيات دين بهحساب آيند. به ويژه اينكه اكثر حقوق يادشده نه تنها با تعاليم اسلامي منافاتي ندارند بلكه در راستاي اهداف متعالي دين نيز قراردارند. ريشه الهي قائل شدن براي حقوق بشر نه تنها از قدر و قيمت اين حقوق نميكاهد بلكه بر عكس ضمانت اجرايي آنرا بيشتر ميکند، چرا كه با ضميمه شدن عقاب اخروي به مجازات دنيوي براي ناقض و ثواب اخروي به پاداش دنيوي براي رعايتكننده آنها پشتوانه اين حقوق مضاعف ميشود. دستگاه حق محور بشري (فارغ از تكليف ديني) و دستگاه تكليف مدار ديني (فارغ از حقوق انساني) و دستگاه مشتمل بر حقوق انساني و تكاليف الهي را در مجالي ديگر با هم مقايسهكردهام(۸ ) در اين مجال غرض تنها تذكر تفاوت معناي حق در ادبيات علوم انساني معاصر و ادبيات سنتي ديني است.
اكنون نوبت پاسخگويي به سؤال اصلي اين بخش رسيدهاست: مراد از «حق» در رساله حقوق امام سجاد(ع) چيست؟ كداميك از معاني پنجگانه حق مورد نظر امام زينالعابدين(ع) بودهاست؟ واضح است كه امام عليبنالحسين(ع) از حق، معناي پنجم يعني حق مقابل تكليف (يا حقوق مقابل اخلاق)، معناي چهارم يعني حق در مقابل حكم با سه ويژگي يادشده، معناي سوم يعني حقالله يا حقّالنّاس يا مجموعه حقالله و حقّالنّاس و معناي اول حق يعني حق نقيض باطل و اعتقاد و قول و فعل مطابق يا واقع را اراده نكردهاست، بلكه مراد امام سجاد(ع) از حق، حق به معناي دوم است. حقوق الهي در اين رساله يعني احكام، وظايف و تكاليف الهي و آنچه از جانب خداوند نسبت به اصناف مختلف بر انسان واجب شدهاست. حقوق مورد بحث رساله، نه حق به معناي فلسفي و كلامي آن است، نه حق به معناي دوگانه فقهي يعني اصطلاح فقهي جزايي حقالله و حقّالنّاس و اصطلاح فقهي معاملي حق در مقابل حكم. واضحاست كه رساله حقوق دربردارنده حقوق بشر به معناي مصطلع آن نيز نيست. بلكه اين رساله دربردارنده وظايف شرعي يك مؤمن نسبت به خداوند، اعضاء، اعمال، اقربا، اصناف اجتماعي و مال خود است واژه حق را در رساله ميتوان بدون هيچ اشكالي به حكم، يا وظيفه يا تكليف تبديلكرد. اين حقوق منحصر به وظايف الزامي مؤمن نيست، بلكه احكام غيرالزامي (استحبابي) را نيز دربرميگيرد.
حقوق مورد بحث رساله منحصر به احكامي نيست كه نقض آنها معصيت (مستوجب مجازات اخروي) باشد، حتي در اموري كه نقض آنها به اجراي حد و تعزير دنيوي منتهي ميشود منحصر نميشود بلكه رساله حقوق دربردارنده «وظايف اخلاقي» يك مؤمن است. البته اين به آن معني نيست كه رساله خالي از تكاليف فقهي است. اما تكيه بر اين نكته است كه صبغه غالب رساله فقهي حقوقي نيست. اخلاقي تربيتي است. حقوق و وظايف اخلاقي مورد نظر رساله به طور پراكنده در روايات ديگر امامان مورد بحث قرارگرفته، اما گردآوري و بيان مضبوط و مرتب اين حقوق در يك رساله مستقل بيسابقه است.
در اينجا تذكر دو نكته لازماست: اول در رساله حقوق، از حقوق محيطزيست، چهارپايان، گياهان، امكنه، ازمنه و برخي اشياء سخني به ميان نيامدهاست. حقوق يادشده در برخي روايات به طور پراكنده مطرحشدهاست. بنابراين رساله حاوي تمامي حقوق شرعي نميباشد، بلكه ميتوان گفت تنها اهم اين حقوق را مورد بحث قرار دادهاست. دوم: رساله در نهايت اختصار و ايجاز به هر يك از حقوق پرداختهاست و لزوماً شامل تمامي ابعاد هر حق نميباشد. به عنوان مثال حقوق برادران ايماني بر يكديگر كه در ديگر روايات مفصلاً آمدهاست بسيار بيشتر از اموري است كه در اين مورد در رساله مطرحشدهاست. ميتوان گفت جوانب هر حق در رساله مورد بحث قرارگرفته نه تمامي ابعاد آن.
با توجه به نقش كارساز و تعيينکننده معيارها و ضوابط اخلاقي در جامعه ديني، رساله حقوق در تكوين وجدان اخلاقي جامعه مذهبي ميتواند سهمي به سزا داشتهباشد. ارزشها و تذكرات اخلاقي، احكام فقهي و قوانين حقوقي را تلطيفكرده و تعميق مينمايد. مطمئنباشيم بدون رعايت ظرائف مطرحشده در رساله حقوق امام سجاد(ع) هرگز نميتوانيم شاهد جامعهاي پيامبرپسند باشيم. اگر جامعه خود را در رعايت حقوق پنجاهگانه امام سجاد(ع) بيگانه و غريب بيابيم، اطمينان داشتهباشيم تنها در نام و ظاهر مسلمان و شيعهايم به فرموده امام سجاد(ع): «الا وان ابغض الناس الي الله من يقتدي بسنتـﺔ امام و لا يقتدي بعمله» «آگاه باشيد مبغوضترين مردم نزد خداوند كسي است كه به سنت امامي اقتدا ميکند بيآنكه به عملش اقتدا كردهباشد.»(۹ )
حقوق سلطان و مردم در رساله حقوق
از جمله حقوق مورد بحث در رساله حقوق «حق سائسك بالسلطان» و «حق رعيتك بالسلطان» است. «حق فرمانروا اين است كه بداني تو وسيله آزمايش او هستي. و او با قدرتي كه خدا به او دادهاست آزمودهميشود، و بر تو است كه خود را گرفتار خشم او نسازي، و بهدست خود او را به هلاكت نيندازي و در بدي كه به تو ميکند، شريك او نشوي.» «اما حق رعيتهايي كه تو بر آنان سلطه داري، اين است كه بداني آنان به خاطر ناتواني خود و قدرت تو رعيت تواند. پس واجباست كه با آنان به عدالت رفتاركني، و براي ايشان پدري مهربانباشي و نادانيشان را ببخشي و در كيفرشان شتاب نكني و قدرتي را كه خداوند بهتو عطافرموده سپاسگويي.»
سلطان مورد بحث رساله حقوق منحصر در امام(ع) و حاكم عادل نيست. سلطاني كه نبايد خود را در معرض خشم او قرار داد، حكمرانان و رهبران متعارف جوامع هستند. به عبارتي ديگر امام سجاد(ع) واقعبينانه به فرمانروايان نگريسته نه آرماني و ايدهآل مآبانه. در زمينه حقوق سلطان بر رعيت (وظايف اخلاقي مردم نسبت به فرمانروايان) دو نكته مطرحشدهاست: اول: مردم وسيله آزمايش فرمانروايان هستند. رهبران با قدرتي كه در اختيار دارند آزمودهميشوند. نهايت ناداني است كه كسي به ابزار آزمايش فريفتهشود. دوم: مردم حتيالامكان خود را گرفتار غضب فرمانروايان نكنند. چرا كه مخالفت با رهبران غالباً به محروميت مردم از حقوق و مزاياي اجتماعي ميانجامد اين نيز توصيهاي واقعبينانه به غالب مردمي است كه تاب تحمل شدائد و مشكلات را ندارند. اما در معرض غضب سلطان قرارندادن مساوي مماشات با سياستهاي نادرست و انفعالي در مقابل ظلم نيست. مبارزه منفي و تقيه نيز با توصيه اخلاقي يادشده قابل جمع است. بهعلاوه اگر مسير حكومت به بيراهه باطل افتاد وظيفه عالمان دين و مصلحان همان است كه پدر بزرگوار امام سجاد(ع) اعلامكرد و عملكرد. يعني حق يادشده غالبي است نه عمومي و دائمي.
اما در زمينه حق رعيت بر سلطان (وظائف فرمانروايان نسبت به مردم) اين نكات از رساله به دست ميآيد: اول: اينكه تو سلطاني و آنان رعيت، ناشي از «زور» و سلطه تو است. نه لزوماً لياقت و فضل تو و بيكفايتي آنان. هر قدرت و قوتي تكويناً از خداوند است، خدا را بر اين عطا سپاسگو. واضح است كه مراد اين نيست كه قدرت هر جائر و ستمگري تشريعاً از خداست تا به جبر و توجيه ظلم منجرشود. دوم: فرمانروا موظفاست با مردم خود با عدالت رفتار كند. كه «العدل اساس الحكم» عدالت مبناي كشور داري است. سوم: فرمانروا ميبايد براي مردم به مثابه پدري مهربان باشد.
از خطاهاي آنان درگذرد و در مجازاتشان شتاب نكند. نسبت به مردم سعهصدر داشتهباشد و اهل مدارا و تساهل و تسامح باشد و از سياستهاي خشن بپرهيزد. مقايسه اين بخش از رساله حقوق با حقوق متقابل والي و رعيت در خطبههاي ۳۴ و ۲۱۶ نهجالبلاغه نشانميدهد كه در رساله حقوق تنها بخشي از اين حقوق متقابل ـ و نه همه حقوق ملت بر دولت و دولت بر ملت و نه اهم آنها ـ به تناسب شرايط خاص زمان و مخاطب مورد بحث قرارگرفتهاست.
اميدوارم درمجالي ديگر توفيق ارائه مباني حقوق بشر در تعاليم اهل بيت(ع) نصيب شود.
۱. ميراث علمي امام عليبنالحسين(ع) بر سه قسم است: اول: ادعيه به ويژه در صحيفه سجاديه، دوم: رساله حقوق، سوم: ديگر روايات كه غالباً تعاليم اخلاقي است.
۲. قديميترين منابعي كه رساله حقوق امام سجاد را نقلکردهاند عبارتند از: تحف العقول، من لا يحضره الفقيه، خصال و امالي صدوق (قرن ۴) و مكارم الاخلاق (قرن ۶).
۳. تحف العقول ومكارم الاخلاق، رساله حقوق را بدون سند ذكر کردهاند. راوي مباشر رساله حقوق در سه كتاب صدوق، ابوحمزه ثمالي است.
۴. سند رساله حقوق در من لا يحضره الفقيه و امالي صدوق به واسطه عدم توثيق جعفر بن محمد بن مسرور و سند رساله در خصال به واسطه عدم توثيق علي بن احمد بن موسي به لحاظ استناد فقهي ضعيف است.
۵. متن رساله حقوق در تحف العقول شرح و بسط بيشتري دارد. صحيح ترين نسخ رساله حقوق، منقولات شيخ صدوق به ويژه نسخه خصال است.
۶. در رساله حقوق، پنجاه و يك حق الهي در هفت دسته طبقهبندي شدهاست. اول: حق خداوند، دوم: حق نفس و اعضاي بدن، سوم: حق افعال عبادي،چهارم: حق سائسان و رعايا، پنجم: حقوق خويشاوندان، ششم: حقوق برخي اصناف اجتماعي، هفتم: حق مالي.
۷. در آيات و روايات و علوم ديني (فلسفه كلام، اخلاق و فقه) و نيز برخي علوم انساني حق به پنج معني و اصطلاح مختلف بهكار رفتهاست.
اول: حق به معناي موجود، ثابت و صادق، نقيض باطل (اصطلاح قرآني، فلسفي و كلامي)
دوم: حقالله مرادف حكم الله به معناي تكليف الهي و وظيفه اخلاقي انسان اعم از الزامي و غير الزامي (اصطلاح روايي)
سوم: حقالله و حقّالنّاس، اصطلاح حقوق جزايي اسلام در ابواب فقهي قضا، شهادات و حدود.
چهارم: حق در مقابل حكم اصطلاح خاص فقهي در ابواب معاملات با سه ويژگي قابليت اسقاط، انتقال و توريث.
پنجم: حق در مقابل تكليف، اصطلاح رايج در علوم انساني و حقوق بشر، آنچه از لوازم انسانيت انسان است و زيرپا گذاشتن آنها جرم محسوبميشود و رعايت آنها حداقل شرايط يك زندگي سالم اجتماعي است.
۸. مراد از حق در رساله حقوق معناي دوم حق است. يعني احكام و وظايفي كه از سوي خداوند نسبت به اصناف مختلف بر انسان جعل شدهاست. اين حقوق منحصر به وظايف الزامي مؤمن نيست و شامل احكام استحبابي نيز ميشود. بهعلاوه اين حقوق منحصر به احكامي نيست كه نقض آنها معصيت (مستوجب مجازات اخروي) محسوبشود يا موجب اجراي مجازات دنيوي (حد و تعزير شرعي) گردد، بلكه رساله حقوق در بردارنده وظايف اخلاقي يك مؤمن است.
۹. رساله حقوق دربردارنده اهم حقوق الهي و وظايف اخلاقي است، نه همه حقوق و وظايف، و در هر حق نيز اهم جوانب آن بيان شده، نه لزوماً همه ابعاد هر حق و وظيفه.
۱۰. با توجه به نقش كارساز و تعيينکننده معيارها و ضوابط اخلاقي در جامعه ديني، رساله حقوق امام سجاد(ع) در تكوين وجدان اخلاقي جامعه مذهبي ميتواند سهمي بهسزا داشتهباشد.
۱۱. از جمله حقوق مطرحشده در رساله حقوق، حق سلطان بر مردم و مردم بر سلطان است. سلطان مورد بحث رساله، حكمران متعارف جوامع است نه لزوماً امام معصوم و حاكم عادل. به دو مورد از حقوق سلطان بر مردم اشارهشده، يكي: مردم وسيله آزمايش فرمانروايان هستند و ديگر اينكه مردم نبايد خود را گرفتار خشم فرمانروايان كنند. از جمله حقوق مردم بر سلطان: يكي اينكه سلطان موظفاست عدالت پيشه كند و ديگر آنكه نسبت به مردم همچون پدري مهربان نسبت به فرزندان خود باشد.
۱۲. حقوق سلطان و رعيت در رساله حقوق در مقايسه با حقوق مشابه در نهجالبلاغه و ديگر متون ديني، بخشي از اين حقوق متقابل است نه حتي اهم آن كه به تناسب شرايط زمان و مخاطب مطرحشدهاست.
زندان اوين، فروردين ۱۳۷۹ (۱۲ محرم ۱۴۲۱)
يادداشتها
۱. رجوع كنيد به معجم رجال الحديث ج ۳ ص ۱۶۶.
۲. دكتر سيد جعفر شهيدي، زندگاني علي ابن الحسين (ع) ص ۱۷۰.
۳. راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن.
۴. رجوع كنيد به صدرالمتألهين، اسفار، سفر اول، منهج ثاني، فصل اول، ج۱ ص ۸۹..
۵. طريحي، مجمع الحرين.
۶. براي نمونه مراجعه كنيد به مباني تكمله المنهاج آيت الله خويي و تحرير الوسيله آيت الله خميني.
۷. رجوع كنيد به مكاسب شيخ انصاري، اوايل بحث بيع و كليه حواشي مكاسب.
۸. كتاب دغدغههاي حكومت ديني، مقاله حق و تكليف در دين.
۹. تحف العقول، حكمت شماره ۱۷.