مستندات دادستان براي صدور كيفرخواست
سخنراني در مسجد حسين آباد اصفهان
حرمت شرعي ترور
سؤال و جواب
بسما… الرحمن الرحيم
با توجه به محدوديت وقت سعي شده به سؤالاتي كه بيشتر در ارتباط بامبحث ارائه شده توسط جناب آقاي دكتر كديور بوده آن سؤالات مطرحشود. از كليه حضار هم تقاضا ميشود كه تذكرات آيت الله طاهري رافراموش نفرمايند.
شرايط احراز ولايت فقيه چيست؟ وكالت فقيه كدام است؟
سؤالهاي مربوط به بحث را مطرح ميكرديد. بحث حكومت ديني ازمباحثي است كه در بين علماي ما آراي مختلفي در آن عرضه شده. يكياز آراي مشهور در اين زمينه قول به ولايت فقيه است. مراد از ولايت فقيهيعني اينكه مردم در حوزه امور عمومي بدون اذن قبلي يا اجازه ولي فقيهمجاز به تصرف نيستند. وقتي ميتوانند در امور عمومي تصرف كنند كه ياقبلاً اذن گرفته باشند يا اينكه بعداً كسب اجازه كنند. اين باقي ميماند تااجازه بگيرند. چرا كه حوزه عمومي را ملك خدا و بعد منتقل به نايبش كهحاصلش ميشود فقيه جامعالشرايط كه در زمان غيبت ميدانيد. اينميشود قول به ولايت شرعي فقيه بر مردم كه برخي از فقهاي عظام به اينمسأله قائل هستند.
نظر ديگري هم در اين زمينه اخيراً عرضه شده اينكه حوزه امورعمومي اينجا ملك خداداد مردم است، يعني همچنانكه در اصل ۵۶قانون اساسي آمده، حاكميت در جهان و انسان از آن خداوند است وخداوند اين حاكميت را به انسان داده است و هيچكس نميتواند اين حقخدا داد را از انسان سلب كند. خوب اين حق اگر كسي اگر فقيه هم ميديددر اين حوزه تصرف ميكند به نمايندگي و نيابت از جانب مردم است كهميآيد در اين حوزه عمومي تصرف ميكند اين خلاصه ساده بحث وكالتفقيه يا نيابت فقيه يا نيابت رهبر از جانب مردم است. فرق اين دو مبنا اينميشود كه در مبناي اول در غير حوزه الزاميات شرعي واجبات ومحرمات به كنار، يعني در حوزه مباهات، اين مردمند كه بايد رضاي وليفقيه را تأمين كنند، مردم خود را با او هماهنگ كنند. اما در مبناي دوم درغير الزاميات شرعي، يعني در حوزه مباحات يا منطقهالفراغ، اين مسئولينحكومت هستند كه بايد رضايت مردم را تأمين كنند و به راي و جهتي كهمردم در حوزه مباحات تعيين كردند تن بدهند. اين تفاوتي است كه بيناين دو مبنا مشاهده ميشود هردو هم قائلاتي دارند.
با توجه به سخنان جنابعالي ترور حسنعلي منصور را چگونه ميتوان توجيهنمود؟
بحث ترور يكي در زمان قبل از استقرار حكومت ديني است، يكيبعد از استقرار حكومت ديني است. مسأله در زمان استقرار حكومتديني با زمان عدم استقرار حكومت ديني كاملاً متفاوت است. اين مسألهاول اين كه اگر كسي آن قتل را ميخواسته اجرا كند بايد از مرجع عالماعلم وقت اذن داشته باشد. اگر همچو اذني گرفته بودند، بهجاي خود.بنده الان در مقام بحث تاريخي نيستم. يادتان باشد حضرتآيتاللهالعظمي بروجردي رضوانالله تعالي عليه با عمل فدائيان اسلامبهطور كلي موافق نبودند. اين را مرحوم آقاي مطهري هم در «خدمات ومزاياي آيتالله بروجردي» نوشته مراجعه بفرمائيد. اين از آن زمان، حالاآن به اصطلاح گروه چه بسا از مرجع ديگري اذن گرفته باشند. اگر اذنگرفتند ميبايد به لحاظ شرعي مسأله به پاي همان كسي است كه به آنهااذن داده، عرض هم كردم استثناهائي دارد آن استثناها بسيار ظريف استو همگي مال قبل از استقرار حكومت اسلامي است و در زمان حكومتاسلامي صرفاً در زمان جنگ است، يا اين كه يك گروهي مسلحانه عليهحكومت اسلامي وارد جنگ شده باشند، و چون آنها به ما اعلام جنگدادند فيالواقع اقدام متقابل ما هم در حكم جنگ محسوب ميشود، اماهرگز اين مسأله شامل حال زمان حكومت اسلامي نخواهد بود. ضمناً اينمسأله منوط به روشن شدن بعضي از نقاط تاريك تاريخي هم هست كهديگر در حد اين جلسه نيست اشاره كردن به آنها.
آيا مطلق بودن ولايت فقط شامل خدا ، رسول(ص) و امامان (ع) ميباشد يافقيه جامع الشرايط نيز اين مطلق بودن را دارا ميباشد.
بسته به اين است كه ما مطلقه را چهگونه معني بكنيم. مطلقه به يكمعني فقط مختص ذات باريتعالي است ولاغير. فعال مايشاء اوست«لايُسئل عمّا يفعل»([۱]) فقط اوست، لاغير. حتي پيامبر(ص) و ائمه هم ازچنين اطلاق اختياراتي برخوردار نيستند. اين به يك معني، در اين موردحتي مرحوم آخوند خراساني صاحب كفايه در حاشيهاش بر مكاسب بههمين معناي از اطلاق ولايت اشاره كرده و قائل شده كه من چنين ولايتمطلقهاي براي ائمه هم قائل نيستم، چه رسد براي فقها. منتها اين بهمعناياين است كه حكمي كه از جانب حاكم صادر ميشود فقط اضطرار و حرجو ضرر و امثالهم نيست. با مصلحت هم امكان صدور حكم هست.بنابراين ولايت مطلقه يعني غير مقيد به احكام شرعي اوليه و ثانوي،منتهي براي رسيدن به اهداف ديني، يعني بالاخره باز اين فقيه فقيه ديناست، ميخواهد به هدف دين را به آن برسد. منتهي بعد از حضرت اماميك مطلبي مطرح شد كه اين استناد به حضرت امام دشوار است. و آنمسأله اين است كه آيا اين اطلاق ولايت كه بعضي آن را عدم تقيد به امورحسبيه معني ميكنند و ما عدم تقيد به امور احكام اوليه و ثانوي معنيكرديم، آيا عدم تقيد به قانون را هم لازم دارد يا ندارد؟ يعني وقتيميگويند ولايت مطلقه يعني غير مقيد به قانون.
بنده ابا دارم كه اين را به امام نسبت بدهم، چون امام در سال ۶۷نمايندگان خدمتشان نامهاي نوشتند كه آقا اين موارد الان انجام شده كهاين خلاف قانون است، چه ميفرمائيد؟ حضرت امام سركوب نكردند،برخورد هم نكردند، نوشتند از تذكر شما نمايندگان متشكرم، اگر اتفاقيافتاده ضرورت زمان جنگ بوده از اين به بعد بنا داريم كه بر مبناي قانونعمل بكنيم. اگر اين را در نظر بگيريم يعني امام خود را مقيد به قانونميدانسته، اگر اين مطلب باشد در اين صورت ولايت مطلقه هرگز بهمعناي مقام فوق قانون آن چنان كه احياناً بعضي در اين دهه معنا كردهاندنخواهد بود. لذا وقتي بحث مطلقه ميشود، اين را در نظر داشته باشيم كهآيا منظور عدم تقيد به قانون است يا عدم تقيد به احكام اولي و ثانوي، ياعدم تقيد به امور حسبيه؟ هركدام از اين مبنا قائلي دارد. بعضي از فقهايعاليقدر قايل هستند كه فقيه تنها مقيد به قانون است و خارج از قانون هيچاختياري ندارد.
جناب آقاي دكتر كديور جنابعالي از شاگردان محقق مرجع مجاهد حضرتآيتالله منتظري ميباشيد و نسبت به ايشان شناخت نسبي داريد. ما شاهدبودهايم كه عدهاي به فقيه عاليقدر اتهاماتي و تهمتهاي ناروائي وارد ميكنند.لطفاً براي رفع ابهام پيرامون شخصيت ايشان توضيح فرمائيد.
بله بنده افتخار تلمذ خدمت فقيه عاليقدر را داشتم و به اين مسألهمفتخرم و هرجائي از من سؤال شده حق استاد را، ذرهاي از حق استاد را،عشري از اعشارش را تذكر دادهام. اكرام عالم در جامعه جزو مسلماتديني است، آنهم عالمي كه عمر خودش را، جواني خودش را، جوانخودش را در راه انقلاب داده باشد. من هرگز فراموش نميكنم وقتي كهقبل از انقلاب ميشنيديم كه مرحوم شهيد محمد منتظري را در جلوچشمان پدرش روي صندلي آهني گذاشته بودند و زير آن اجاق گاز روشنكرده بودند و بوي كبابشده پا و دست مرحوم محمد به مشام پدرشميرسيد كه كلمهاي بگويد و ايشان مقاومت ميكردند اين مطلب به اينسادگي از ذهنيت جامعه ما قابل حذف نيست. حضرت استاد ازشخصيتهاي اصلي انقلاب هستند و هر بار هم سخني فرمودهانددلسوزانه و براي كيان انقلاب و حفظ نظام بوده است. حضرت امامرضواناللهعليه در آخرين نامه و مستندترين نامهشان در باره ايشان تذكردادند كه «حوزه و نظام از ايشان گرمي بگيرد». خوب قطعاً اختلافنظرهايي در اين زمينه مشاهده ميشود. اين اختلاف نظرها علمي است.مسائلي كه اخيراً پيش آمد فكر ميكنم هر فرد منصفي را به تأمل وادارد كهآيا انتقادات اين بزرگوار صحيح بود يانه؟ انتقاداتي كه به بعضي از نهادها ودستگاهها ذكر ميكردند كمتر شنيده ميشد. آيا اگر از همان آغاز به اينتذكرات گوش داده شده بود ما شاهد اين بليهاي كه آبروي نظام در دنيارفت و انشاءالله با سرپنجه تدبير مسئولين آب رفته به جوي بازگردد آياامكان نداشت كه زودتر از اين با آن برخورد بشود؟ در مجموع آنچه كه مااز ايشان مشاهده كرديم همواره دلسوزي بوده، همواره تذكراتي بوده،فرض كنيد بنده موارد، حالا مواردش كه به يادم هست عرض ميكنم.فرض كنيد بحث استقراض كه مطرح شد اولين كسي كه تذكر داد كهاستقراض خلاف، استقراض از بيگانه، كه در آن زمان خلاف قانوناساسي است و بايد مقدمات قانونيش طي بشود و فقط در حد اضطرارسراغش رفت ايشان بود. جالب اينجاست كه چند سال گذشت، بعد ازهمه مشكلاتي كه براي ايشان پيش آمد مجلس دوباره به همان مسألهرسيد. يعني چند سال ميگذرد نكاتي كه ايشان تذكر دادند تا بعداً افرادمتوجهاش بشوند، يا اينكه تذكراتي در مورد بعضي دادگاههاي ويژه دادندكه اينها را در چارچوب قانون اساسي دربياوريد، تحت ضوابط قوهقضائيه در بياوريد تا امنيت، جان و مال و ناموس مردم و روحانيون باضوابط دقيق شرعي رعايت بشود. خوب اين موارد تذكرات ايشان استدر مرئيَ و منظر مردم است، در مرئيَ و منظر تاريخ است، خدا هم به همهگفته ها و كردههاي ما شاهد است. اين كه عرض كردم كه «بارض عالمهاملجم و جاهلها مكرم» نبايد بگونهاي باشد كه كسي كه اين گونه برايانقلاب زحمت كشيده، مباني نظري جمهوري اسلامي بعد از حضرتامام مرهون مجاهدت هاي علمي او هست، يعني بحث جمهوري اسلاميرا، دوستان به مشروح مذاكرات خبرگان قانون اساسي مراجعه بكنند وببينند كه چه دقتهايي و ظرافتهايي ايشان به كار برده. اگر امروز ماميتوانيم از كيان نظام از حيث نظري دفاع كنيم بخشي از زحمات ايشاناست. اگر اختلاف سليقه است اينها با گفتوگو هم قابل حل است. وقتيكه گفتوگوي تمدنها مطرح ميشود چرا گفتوگوي مرجعيت وحاكميت مطرح نشود؟ آيا چراغي كه به خانه رواست به مسجد حراماست؟ اين گفتوگو را از داخل شروع بكنيم. آيا ميسر نيست كه مرجعيتصالح ما و حاكميت جامعه ما با هم بنشينند و گفتوگو كنند؟ اين حصرهاو اين تضييقات برداشته شود و مردم شاهد باشند كه علمايشان،مراجعشان، و افراد مورد اعتمادشان آزادانه توان سخن گفتن را داشتهباشند. اگر ما از انتقاد علماء جلوگيري بكنيم، مطمئن باشيد كه مشكلاتفراواني در جامعه شاهدش خواهيم بود.
چرا در مورد صدور حكم غير علني در باب قتلهاي مشكوك اخير مبهمصحبت ميكنيد؟ اگر حقيقت را سراغ داريد، واضح بگوئيد و سعي كنيد ازايجاد شك و ترديد و اشاره جناحي بپرهيزيد.
اطلاعيهاي كه وزارت اطلاعات منتشر كرد مطلب را به صراحت ذكركرده. بالاخره اين را هيچ كداممان نميتوانيم كتمان كنيم. متاسفانه،سوگوارانه، با كمال تأسف برخي از مأمورين وزارت مسئول اين قتلهاشمرده شدند كه وزارت اطلاعات آنها را «مأمورين خودسر، متجاسر وكج انديش» ذكر كرده بود. ما در همان كه در اطلاعيه رسمي آمده بودبحث كرديم. اين كه اين مأموران متجاسر كج انديش خودسر آلت دستاجنبي بودهاند يا احياناً به شكل داخلي به چنين عمل شنيعي دستزدهاند.اين در اصل مسأله تفاوتي نميكند. بالاخره اين مسأله در كشور وتوسط مأمور ايراني صورت گرفته است. ببينيد چه فضائي ايجاد شدهاست كه افرادي به اين نتيجه ميرسند كه يا در صورت اثبات، پادوياجنبي بشوند يا اينكه خداي ناكرده خودشان به همچو تصميميميرسند. اگر تماماً از تريبونهاي جامعه طبل خشونت بكوبيم، روزنامههااين را تبليغ بكنند، صدا و سيما چنين بگويد، صدا و سيما برنامه «هويت»بسازد، اگر، حكم شود كه مست گيرند… دقت بكنيد از وقتي كه چنينبرنامههايي ساخته شد، و هر دگرانديشي مهدورالدم معرفي شد درمجلات و روزنامهها نوشته شد و مدعيالعموم و دادستان كل با اينهابرخورد نكرد، حاصلش اين ميشود كه يا چند نفر بنشينند، خودشانعقل ناقصشان را روي هم بگذارند، و به چنين نتيجهاي برسند يا اينكه درصورتي كه اثبات شد عامل دست اجنبي شوند. اصل مسأله كه قابل انكارنيست. همان چيزي است كه وزارت اطلاعات ميگويد ما بيش از اين نه بهكسي نسبت داديم، نه در موردي سخن گفتيم اما جا دارد بگوئيم… مأمورامنيتي ما را كه نميتوانيم با مأمور امنيتي كشورهايي كه حكومت دينيندارند مقايسه بكنيم. ما خودمان را با علي عليه السلام مقايسه كرديم،قرار بود جا پاي علي عليهالسلام بگذاريم. لذا اگر خدشهاي اينجا ميبينيمميگوييم چرا ضوابط ديني كمتر مورد توجه قرار گرفته است؟ ميخواهداجنبي چنين دستوري صادر كرده باشد ميخواهد داخلي چنين دستوريصادر كرده باشد. آيا در اصل مسأله كه جامعه ما تحت يك انديشه بيمارخشن قرار گرفته است و اين نتايج را به بار آورده است تفاوتي ميگذارد؟
خوب، من از تحمل همه خواهران و برادران عزيز تشكر ميكنم و همهشما را به ذكر صلوات و توصيه به عمل به فرمايش آيتالله طاهري بهخداي بزرگ ميسپارم.