پرسش: برای کسی که مسلمان نیست و سابقه تاریخی برایش حجیت نمی آورد آیا می توان بر اساس محتوای قرآن بشری نبودن آن را اثبات کرد؟
پاسخ:
این همان مسئلهی اعجاز قرآن است. گذشتگان به اعجاز بلاغی قرآن استناد می کردند و به تدریج مسئله به اعجاز محتوایی قرآن کشیده شد. اعجاز محتوایی هم غالبا به اخبار غیب و پیش بینیهای قرآن که بسیاری از آنها تحقق یافته برمی گشت. (تحقق تاریخی)
محتوای معارفی و اخلاقی قرآن از این لحاظ اعجاز است که فردی امی و درس نخوانده آنها را آورده است.
الف. اما محتوای اخلاقی قرآن در کتب پیشین الهی سابقه دارد به علاوه در آئینهای بشری بی سابقه نیست، این اخلاق فطری است و هر کسی اگر با فطرت سلیم خود پیش رود به آن میرسد، چه اعجازی در این معارف اخلاقی است؟ عقل هم توان اثبات آنها را دارد. اصولا اخلاق تعبدی نیست. به نظر نمی رسد در این حوزه بتوان ادعای اعجاز کرد.
ب. در معارف الهیات یعنی ربوبیات و گزاره های مربوط به خداوند اینها همگی عقلی هستند و قرآن با بیانی برتر از کتب پیشینی این باورها را تبیین کرده است. حکیمان و عارفان مسلمان از این آیات الهام گرفته بلندترین معارف الهی را تولید کرده اند. این معارف از زبان پیامبر امی یقینا اعجاز است. برای انسانهای معاصر پیامبر نیز این معارف جلوتر از زمان خود بوده است. اگر باور تاریخی را به کناری بگذاریم تنها زمانی میشود آنها را اعجاز به حساب آوریم که عقل آدمی به آنها دسترسی نداشته باشد. اما خداشناسی تا بنیانش عقلی و غیر تعبدی است. در نتیجه قرآن در زمان ما در امری که عقل آدمی به آن می رسد اعجاز نیست.
ج. اما معارف مربوط به آخرت از دو حال خارج نیست، کلیات و جزئیات. کلیات آن عقلی است و تمام نکاتی که در باب ربوبیات گفته شد در مورد آن صادق است. اما جزئیات آن از اخبار از غیب و ورای طور عقل است. بعید می دانم کسی به دلیل این جزئیات قرآن را به عنوان اعجاز بپذیرد. به علاوه برخی از این جزئیات در ادیان پیشین هم قابل مشاهده است.
د. به طور خلاصه بشری نبودن یا معجزه بودن قرآن در زمان ما نیازمند این است که اولا محتوای مورد بحث فراعقلی بوده یعنی از دسترس عقل انسان امروز بیرون باشد وگر نه دیگر دلیلی بر بشری نبودن آن نیست. ثانیا در ادیان پیشین بی سابقه باشد، والا احتمال اقتباس از آنها مطرح می شود. ثالثا این معارف به میزانی باشند که در هدایت انسان موضوعیت تامه داشته باشند به نحوی که بدون آنها هدایت میسر نباشد. جزئیات معاد چنین تعیین کنندگی ندارند.
نتیجه: از طریق محتوای قرآن نمی توان برای یک غیرمسلمان در زمان ما اعجاز و بشری نبودن قرآن را اثبات کرد.
اما مسئله از طریق دیگری هم قابل بحث است و آن بحث از «فوائد قرآن» برای انسان معاصر به جای اعجاز آن است. به نظر من «اعجاز قرآن» مسئلهای تاریخی و مسئلهی مسلمانان عصر نزول بوده است، نه مسئله ی انسان دوران ما. مسئله انسان معاصر این است: قرآن برای انسان معاصر چه فایده ای دارد؟ به او چه می دهد؟ این پرسشهایی درست و معنی دار است. در سلسله مباحث انسان و قرآن معاصر به این مسئله پرداخته ام.
پرسش: آیا نظر شما این است که ادعایی که در قرآن مکرر درباره عدم امکان تولید مشابه قرآن توسط انس و جن آمده هم محدود به دوزه زمانی پیامبر (ص) می باشد، درست است؟
پاسخ:
آیاتی از قرآن کریم که دربارهی تحدی است محدود به زمان پیامبر نیست، در همهی زمانها جاری است، اما در زمان ایشان با توجه به امی بودنشان مفید فایده بوده ومعجزه محسوب می شده است، اما در زمان ما که خود خدا هم زیر سوال است، حالا کسی نتواند مثل قرآن بیاورد چه اتفاقی می افتد و چه چیزی اثبات یا نفی می شود؟
بحث تحدی فرع بر اعجاز است. معنای عجز از مثل قرآن آوردن به چیست؟ جز این است که محمد امین امی نمی تواند مولد این کتاب باشد. پس کتاب متعلق به نیرویی ماورای وی است یعنی خداوند. اما اعجاز به محتوا یعنی مباحثی با این فصاحت و بلاغت یا با این اخبار غیبی یا با این ظرائف علمی از عهدهی بشر بیرون است (نه فقط از عهدهی فرد امی) پس متعلق به خداوند است. اگر استدلال این باشد فصاحت و بلاغت متعلق به اعراب است و برای غیر ایشان مفید فایده ای نیست. اخبار غیبی قرآن غالبا محقق شده برای معاصرین از این زاویه اعجاز نیست. اخبار معدود آخرالزمان یا آخرت از مقوله ایمان است و تا مشاهده نشود اعجاز محسوب نمی شود. اما ظرائف علمی اگر منظور مباحث اعتقادی باشد برای غیر مسلمان یا غیرموحد جه اعجازی دارد؟
اگر تعصبی نداشته باشیم و متعبدانه به قرآن نگاه نکنیم قرآن بعد از زمان پیامبر منبع الهام مسلمانان هست اما معجزه نیست. هر چند معجزه بوده است. راستی چرا همواره به معجزه نیاز است؟ به کدام دلیل؟
در نظر داشته باشید قرآن منهای محمد (ص) معجزه نبوده است. شما می خواهید مستقل از پیامبر معجزه بسازید و این شدنی نیست.
امروز هم اگر کسی می خواهد حقانیت پیامبر را بدون واقعیت تاریخی اش اثبات کند به نظر من شدنی نیست. منعزل از تاریخ چه چیزی را می خواهیم ثابت کنیم؟ نه اسلام، نه محمد (ص)، نه قرآن و نه هیچ پدیده دیگری مجرد از وجود تاریخیش اثبات شدنی نیست. در مورد تاریخ هم دستمان بسته نیست.
به نظرم شما باید قبل از هرچیزی مشکل روش شناسی مطالعات دینی را حل کنید.
این حوزه هم برای خود دیسیپلین و روشی دارد. با فهم عرفی و خارج از موازین علمی که نمی شود اینگونه مسائل مهم را حل کرد.
۸ آذر ۱۳۹۲