نقد دیدگاه جامعه مدرسین حوزۀ علمیه قم[۱]
[۱] بسم الله الرحمن الرحیم
هموطنان عزیز
پس از سلام لابد از اعلامیهای که جامعه محترم مدرسین علیه اینجانب صادر فرمودهاند اطلاع دارید که حقیر را متصف به کجاندیشی و ناآگاهی و زمینهساز برای اسلام آمریکایی دانستهاند.[۲] گرچه برخلاف شایعات و دروغپردازی بعضی از محافل ناآگاه عضویت من در آن جامعه لغو نشده ولی تا اطلاع ثانوی از شرکت در آن جامعه خودداری خواهم کرد.
لازم است مسلمانان جهان و دشمنان ملت ایران بدانند که هرگز بین نیروهای انقلاب اختلاف اساسی و ریشهای وجود ندارد. تمام نیروهای انقلاب جز به استقلال سیاسی و وفاداری به تز مترقی ولایتفقیه فکر نمیکنند. من اعضای محترم جامعه مدرسین چه مدرسین در دیروز انقلاب و چه امروز آن بدون استثناء در هر مرتبه و مقامی که باشند متدین و انقلابی و پیرو ولایتفقیه چه امام راحل (قدس سره) و چه مقام معظم رهبری میدانم، و هرگز از این اعتقاد و عمل جز به مصلحت نظام و تکلیف شرعی دست برنداشته و برنخواهم داشت، و حتی [به] عمل تظاهرکنندگان علیه خود[۳] را که نشانهای از حساسیت مقدس آنان نسبت به مقام ولایت است احترام میگذارم، و به دستور امام راحل (قدس سره) در منشور برادری[۴] عمل خواهم نمود، و انشاءالله دشمنان داخلی و خارجی را مأیوس خواهم نمود.
بهتر است در جواب شعارهای دروغ و گمراه کننده آنان اشاره به مکتوب امام راحل که به من فرمود: «با سلام و دعا، من همیشه به شما علاقمند بوده و هستم و هرگز در ذهنم نیست که خدای ناکرده جنابعالی کاری برخلاف اسلام نمایید. شما از چهرههای فاضل و مبارز و دلسوخته انقلاب میباشید، شما با نوشتن مطالب و مقالات خوب در تلاشید تا مردم را به راه صحیح راهنمایی نمایید.»[۵]
هموطنان عزیز
پس اختلاف بین من و جامعه محترم مدرسین در کیفیت حفظ نظام مقدس اسلامی و مقام رهبری است. آقایان فکر میکنند حفظ نظام و مقام ولایت با حکومت پلیسی و جلوگیری از آزادی بیان و کتمان وضع بد اقتصادی مردم از دید داخل و خارج و برخورد زشت با دانشجویان انقلابی و نویسندگان و گویندگان و سایر نیروهای مدافع انقلاب به وسیله زندان و شکنجه و تبعید و تیپ ۸۳[۶]و سایر نیروهای نظامی و انتظامی و کنترل نوشتههای تحقیقی و جلوگیری حتی از درس و سخنرانی است؛ ولی من جور دیگر فکر میکنم. اینجا حرف و مثال زیاد است که کوتاه میکنم، اگر کسی سوال داشته باشد بنویسد تا پاسخ بدهم.
یکی از ایرادات اعضاء جامعه به من اینست که اکنون در آستانه برگزاری کنفرانس اسلامی[۷] میباشیم بهتر است این مسایل مطرح نشود، عرض کردم: بلی، همینطور است، اگر اعضا کنفرانس اسلامی و اسرائیل و آمریکا بهتر از ما ندانند، این سوال جای جواب دارد. پس چرا شما تظاهرات علیه من را هدایت یا تأیید و با اعلامیه خود تشدید کردید، که خوراکی برای رادیوهای بیگانه فراهم شود؟
جامعه [مدرسین] مثل خیلی از عوام طلاب معتقدند که حمایت از ولایتفقیه اثبات مرجعیت معظمله و فضایل و علوم دیگر و از بین بردن معیار و موازین شرعی و عقلی است. شما انصاف بدهید اگر مریض سرطانی داشته باشیم و یک طبیب اسرائیلی و آمریکایی قادر به معالجه او باشد هرگز کتمان جایز است به دلیل اینکه طبیب دشمن ما است؟ یا تمام جزییات را هم به حکم عقل برای او باید بیان نمایید؟ به خصوص جایی که طبیب از قبل آن را بداند ولی مطمئن باشیم که آن طبیب در شغل خود امین است.
هموطنان عزیز
ما مبتلا به فقرزدگی و سازندگیزده[۸] هستیم، و دشمنان ما هم خوب میدانند اگر با طرح آن در جامعه و ارائه طرحی نو و اسلامی احتمال معالجه بدهید نباید به دنبال آن رفت؟!
مطلب مهم دیگری که در اینجا اشاره به آن را لازم میدانم اینست که امام راحل (قدس سره) معتقد بودند که حوزه علمیه قم و مراجع آن باید بر حکومت اسلامی نظارت داشته باشند، در صورتی که امروز اطلاعات و تیپ ۸۳ تار و پود حوزه را در اختیار گرفتهاند و هیچیک از مراجع را یارای سخن گفتن نیست، با اینکه امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «خداوند دشمن دارد مؤمن ضعیفی که دین ندارد» راوی میپرسد که مؤمن بیدین کیست؟ میفرماید: «کسی که نهی از منکر نمیکند.»[۹] آیا مراجع و فضلای بزرگوار توانستهاند تظاهرات را حداقل محکوم کنند؟ پس معاذالله بیدین میباشند؟ با هر یک از آنها صحبت کنی میگویند: تو که حرف زدی چه نتیجهای گرفتی؟ آیا تو را ضد ولایتفقیه و منافق نخواندند؟ پس تکلیف از ما ساقط است.
من از چند دسته زیر گله دارم؛ خودشان با خدای خود آن را حل کنند، ولی از جامعه محترم مدرسین و تیپ امام صادق گلهای ندارم!
۱. از فضلا و علما گله دارم که حداقل حادثه را محکوم میکردند و مثل طرف مقابل به نام جمعی از فضلا و طلاب خواستار پاک شدن حوزه از لوث وجود عوامل اطلاعات میشدند.
۲. از مدیریت حوزه که به وظیفه خود در اینرابطه عمل نکرد.
۳. از اطلاعات و وزیر آن که به نام مجتهد عادل با فقه و فقیه چنین برخوردهای ناشیانه و مضری را انجام میدهد، حتی پدر را به گناه فرزند و فرزند بیچاره را به گناه پدر متهم میکند. خداوند از سر آنها نگذشته و نمیگذرد و مؤمنون هم نمیگذرند. ولی جامعه مدرسین و اطلاعات یقین داشته باشند که من تا آخرین نفس به حمایت از ولایت فقیه و مستضعفین ادامه خواهم داد، گرچه شهید شوم، تا در تاریخ انقلاب مقدس ما بماند که یک طلبه – بله یک طلبه – در جو خفقان و ناسالم خودش را فدای انقلاب اسلامی کرد.
والسلام.
احمد آذری قمی[۱۰]
***
[۲] دیدگاه جامعه محترم مدرسین
هموطنان عزیز
پس اختلاف بین من و جامعه محترم مدرسین در کیفیت حفظ نظام مقدس اسلامی و ولایت فقیه و حرکت به سوی زندگی اسلامی انسانی است. اولین و مهمترین اختلاف حقیر و معظّملهم در نحوه اداره سیاسی و اقتصادی کشور و [جهات] فرهنگی و خانوادگی و جهات دیگر است، [از جمله] در شرایط رهبری و صفات ویژه آن فرد و نحوه مدیریت و استفاده از اهرمهای قانونی و اخلاقی و شرعی است.
آقایان در مرجعیت اعلمیت را یا معتبر نمیدانند، و اگر برخی اعلمیت را معتبر بدانند در مرجعیت قابل تسامح میدانند، و به هرصورت در قانون اساسی در این رابطه معیار واحد و مشخصی ذکر نشده است. معیار ثابت و واحد جاری در قرون گذشته و سالهای متمادی در اول انتخاب و تعیین حجیت قول [۳] اعلم مجتهدین باقیمانده بعد از فوت مرجع قبلی است، حتی اگر مرجع قبلی اعلم از موجودین باشد نمیتوان از او تقلید کرد، پس خبرگانِ مرجعیت مثل جامعه مدرسین و غیر هم باید ابتدائاً اقدام به شناسایی و معرفی اعلمِ اعدلِ مجتهدین زنده نمایند، و جز این اقدام دیگری نمیتوانند داشته باشند، و الا از حکم عقل و عقلا و قدر یقینی رسالههای مراجع قبلی و فعلی عدول کردهاند.
متأسفانه آقایان بزرگوار و فاضل چنین کاری را نکردهاند، پس تعیین هفت نفر برای مرجعیت فاقد ارزش شرعی است، و جز قدر متیقن و قدر جامع که اصل اجتهاد ولو متجزی برای مقام معظم رهبری و بقیه هفت نفر ثابت نمیشود، به شرطی که کسان دیگری از خبرگانِ مرجعیت در مورد فرد یا افرادی از کاندیداها نفی نکرده باشند، و آنچه را که میتوان گفت و نیازی به استدلال هم ندارد جواز چنین اقدامی- اگر وجوب آن را نگوییم- میباشد، در صورتی که شخص رهبر به وسیله نامه بسیار تند[۱۱]و اطلاعاتچیهای قم با من برخورد کردند،[۱۲] و جامعه مدرسین مرا تخطئه و رهبر و اطلاعات را تأیید نمودند،[۱۳] و درعوض [۴] افرادی چه از جامعه و [چه] غیر جامعه مرجعیت ایشان را تأیید کردند، و از مزایای زیادی هم برخوردار شدند.
قوه قضاییه با مردم شهید دادۀ خاوه به خاطر من برخورد زشتی کردند،[۱۴] و احدی از ارگانها و نهادها پاسخ مثبت ندادند، غیر از ریاستجمهوری.[۱۵] در [وزارت] اطلاعات معاونت فرهنگی[۱۶] تشکیل شد، و چه آتشها که توسط دادگاه ویژه غیرقانونی [روحانیت] نسبت یه طلاب و فضلای ضعیف نسوزاندند، که داستانهای دلخراشی بدتر از داستانهای موحش ساواک با فرزندان این انقلاب در این رابطه شنیده و آثار آن را دیدهام که شما مردم انقلابی و مسلمان ایران تحمل شنیدن آن را ندارید، که تاوان آنرا شما مردم مسلمان باید بپردازید، و این نیست جز ترک امر به معروف و نهی از منکر به بهانههای واهی، که علی(علیهالسلام) میفرماید: «فیولّی علیکم شرارکم فیدعو خیارکم فلایستجاب»[۱۷]، که این خیار جز جامعه مدرسین و نظیر ایشان کس دیگری نیست.
در هفته قبل شاید آقایان اتفاقنظر در حسننیت من داشتند، و شب جمعه همان روز اطلاعات قم را از برخورد بد بر حذر داشتند ولی فردا و پسفردا با طلاب جوان و مأمورین اطلاعات همدستی کردند و آن اطلاعیه کذایی را صادر نمودند و ابداً حرمت یکی از مؤسسین چهارگانه جامعه[۱۸] را نگه نداشتند، و بر من منت گذاشتند که پدر و برادر خود را از جامعه بیرون نکردند! و او را بهعنوان کجاندیش و زمینهساز اسلام آمریکایی معرفی نمودند، و خود را آلت دست [محمد محمدی] ریشهری دادستان دادگاه ویژه – قاتل سیدمهدی [ هاشمی] که بنا بود مورد عفو امام (قدس سره) قرار گیرد – قرار دادند، به امید روزی که در چنگال عدالت گرفتار شده و با اعوان و انصار شرور خود محاکمه شوند، و بزرگ و معروف شوند.[۱۹] به امید عدل امام عصر (عجلالله فرجه الشریف) و افشاء جنایات آنها.
اصولی که به مرئی و منظر جامعه توسط اطلاعات عمدتاً تضییع شده اصل نوزده تا اصل بیست و هشتم قانوناساسی میباشد، که حتماً مراجعه فرمایید، و بر یکیک آن مواردی که میدانید یا نمیدانید اشک بریزید. اینست حدیث مرجعیت آقای خامنهای که چقدر برای جوانان ما گران تمام شده است. بارها اطلاعات فیلم اقاریر اجباری شکنجه شدهها را به رؤیت جامعه رسانده و تحسین آنها و دستمریزاد[۲۰] آنها را بهعنوان جایزه و پاداش دریافت میدارد. برحسب روایت صحیح و مسلم وسایل [الشیعه] جامعه [مدرسین] در گناه [وزارت] اطلاعات شریک خواهند بود.
حدیث ولایت آقای خامنهای جانسوزتر است حداقل بدنامی برای اسلام و آقای خمینی و شرمندگی برای من که بیش از بیست سال در تبیین آن قلمفرسایی کردهام به وجود [۵] آورده است، که جامعه مدرسین به ویژه بعضی از اعضای آن که تحمیل مقام رهبری بر شورای نگهبان و جامعه مدرسین میباشند، صاحب مزایا و آلاف و الوف شدهاند، که سبب ابتذال مرجعیت شیعه و در دام افتادن حوزه علمیه و مراجع و فضلا و طلاب آن در شبکه اطلاعات ظالم و شکنجهگر و حقکش شدهاند. خدایا فرزندان رسول و ابرار و اخیار را از چنگ اینها نجات ده، آمین یا ربالعالمین.
مسلماً ولایتفقیه طبق اصل ۱۰۹ [قانون اساسی] و تناسب حکم و موضوع احاطه فقهی بر جمیع مسایل مستحدثه وغیرمستحدثه نظام مقدس اسلامی و قدرت استنباط سریع و مستحکم را میطلبد که بدون تردید ایشان [آقای خامنهای] فاقد آن حتی برحسب اقرار خود ایشان نزد حقیر میباشد. پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «من أمّ قوماً و فیهم من اعلم منه فهو ضال مبدع»[۲۱] که مفهوم کلمه اول اشتباه زیاد ولو غیرعمدی است، و مفهوم کلمه دوم کسی است که در دین چیز جدید و بیسابقهای را وارد کند، که تا قیام قیامت اشخاص نالایق و احیاناً ستمکاری را بر گُردۀ مردم سوار کند میباشد، گرچه غیرعمدی باشد. از همه بدتر وظیفه علما و دانشجویان را در باب امر به معروف و نهی از منکر را سنگین مینماید. «ولاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا و اضلوا کثیراً»[۲۲] و به نظر من همانطور که مردم ما اطلاع دارند جامعه مدرسین از صدر تا ذیل اهل بدعت در هر دو جهت مرجعیت و ولایت میباشند، که طبق دستور امام صادق (علیهالسلام) باید با آنها برخورد تحقیرآمیز داشته باشیم، تا نسل امروز و نسلهای بعدی در فساد آنها طمع نکنند. فرمود: «اذا رأیتم اهل البدع و الریب من بعدی فاظهروا البرائة منهم و اکثروا سبهم و القول فیهم و الوقیعة و باهتوهم کیلا یطمعوا فی الفساد فی الاسلام و یحذرهم الناس و لایتعلمون من بدعهم یکتب الله لکم بذلک الحسنات و یرفع لکم به الدرجات فیالآخرة» (وسائل ج۱۱ ص ۵۰۸) ترجمه: پیغمبر اکرم (صلیالله علیه و آله) فرمود: هر وقت اهل بدعت و شک را بعد از من دیدید، بیزاری از آنها را آشکار کنید و به آنها دشنام زیاد بدهید، و سخن درباره آنها زیاد داشته باشید، و طعن و بدگمانی نسبت به آنها داشته باشید تا در فساد در اسلام طمع نداشته باشند و تا مردم از آنها بپرهیزند و چیزی از بدعت آنها را فرا نگیرند. خدا برای شما حسنات بنویسد و درجات شما را در آخرت بالا ببرد.
چند سؤال:
۱- این گفتار با تدین جامعه مدرسین منافات ندارد؟ نه اهل بدعت با دینداریِ ظاهری میسازد.[۶]
۲- شما که به قول خودتان از مؤسسین جامعه بودید هم از اهل بدعت محسوب میشوید. حقیقت این است که من اعتراف میکنم تاکنون حاکمیت در اسلام را نشناخته بودم و فکر میکردم که صفات معتبره در والی از عدالت و تقوی و اعلمیت در جلوگیری از لغزشها کافی است، ولی در همین ایام به خصوص با توجه به فتوای حضرت آیتالله العظمی منتظری (مد ظلّه العالی) در مورد تشکیل احزاب و جمعیتهای مستقل و غیروابسته به دولت[۲۳] و اشارات و تصریحات حضرت امام راحل (قدسسره) در مراحل مختلف و متعدد از قبیل پذیرفتن تشکل مستقلی برای روحانیون مبارز و جدا شدن از روحانیت مبارز و در عینحال تأکید بر اتحاد و برادری هر دو تشکل[۲۴] و اعتراض به جامعه محترم مدرسین، که مدرس تنها شما نیستید در رابطه با انحصارطلبی جامعه در تشکل و نفوذ تصمیمات آن در دولت، یا میفرمود خطاب به جامعه: من طرف مقابل شما را هم مجتهدِ (سیاسی) میدانم و نمیتوانم نظرات شما را بر آنها تحمیل کنم. الذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوا الالباب (زمر ۱۸)[۲۵]
از حزب واحد حکومت اسلامی زیان میبرد. بارها حضرت امام (قدس سره) از جامعه مدرسین در رابطه با انحصارطلبی گله داشتند. چندین مرتبه جامعه حاضر نبود دفتر تبلیغات را به رسمیت بشناسد و یا جامعهای از مدرسین حوزه را به نام جامعه مدرسان یا اسم دیگر یا تشکل مستقلی بنام مجمع طلاب و فضلا را بپذیرند، با اینکه غالباً از افراد جامعه یا تشکل آن دلجویی میفرمودند؛ برخلاف مقام معظم رهبری که بهای زیادی به جامعه به عنوان تنها بازوی رهبری به آنها میپرداختند، حتی اخیراً بهطور رسمی و علنی آن را زیر نفوذ و امر خود قرار دادند.
حقیقت این است که گاهی به ذهن من خلجان میکرد که وضع جامعه مدرسین هرگز مطلوب و ایدهآل امام نبوده است. با تمام این مسایل اوج اشتباه من و به اشتباه انداختن دیگر خبرگان و سایر افراد ملت اظهار ولایت مطلقه و اثبات آن برای رهبر فعلی حتی در مقابل مراجع دیگر بود؛ گرچه مرجعیت را در اختیار [۷] حوزه و علمین آقای گلپایگانی و آقای اراکی (قدس سرهما) میدانستم ولی سایر احکام ولایی مِنجمله أخذ وجوه را در انحصار مقام رهبری میدانستم، که در کبرای کلی یعنی انحصار در ولی فقیه به عقیده خود باقی ولی رهبری فعلی را ولیفقیه نمیدانم.
نصب خبرگان معظمله را بعد از وفات امام (قدس سره) منشأ شرعی نداشت زیرا ایشان نه مجتهد مطلق بودند و نه اعلم، فقط به عنوان ضرورت که البته هم عقلی است و هم شرعی، ولی آثار شرعی ولایت فقیه مِنجمله ولایت مطلقه و بعضی از اختیارات یازدهگانه مثل تعیین سیاستهای کلی نظام بویژه سیاست اقتصادی حاکم که منجر به فقر عمومی شده است منتفی است، که سردار سازندگی و مقام رهبری ضامن و مسئول خسارات وارده بر ملت و نظام میباشند. خبرگان و جامعه مدرسین و روحانیت مبارز تهران هم بیمسئولیت نیستند. به خدا پناه میبرم. آقای هاشمی رفسنجانی که بهعنوان نائب رییس خبرگان عمل میکرد اجتهاد ایشان را حین أخذ رأی به خورد خبرگان دادند، که با اعتراض حقیر روبرو شدند، ولی به اعتراض من وقعی نگذاشتند، که باید در صورت مجلس جلسه ویژه منعکس باشد، و من در این رابطه از خدا و ملت ایران پوزش میطلبم. امید است که هر دو به پاداش اعتراف من به قصور یا تقصیر از من درگذرند.
برخی از طلاب عامی میگویند: چرا ایشان مجتهد نیستند؟ عرض میکنم: به دلیل اینکه نیستند، و شهودی اگر شهادت بدهند، متهم میباشند، یا أجیرند، یا اهل خبره نیستند. جامعه مدرسین و نظیر آنها هم فقط به عنوان اهل خبره باید شهادت دهند و هرگز به عنوان مصلحت نمیتوانند حرفی بزنند.
بنابراین مقدمات حضرت حجتالاسلام خامنهای از مقام ولایت برحسب نظر امام راحل (قدس سره) و قانون و شرع منعزل میباشند؛ اما برحسب نظر امام که فرمودهاند: ولیفقیه اگر دیکتاتوری کند ساقط میشود.[۲۶] و اما قانون برحسب اصل یکصد و نه قانون اساسی که میگوید: ولی فقیه باید صلاحیت افتاء در تمام ابواب فقه را داشته باشد، بلکه برحسب تناسب حکم و موضوع احاطه فعلی و نزدیک به فعلیت لازم است. اما برحسب شرع روایات متعددی که یکی از آنها روایت معروف «من ام قوماً و فیهم من هو اعلم منه فهو مبدع ضال»[۲۷] یا روایت عیص بن قاسم (وسائل ج ۱۱ باب ۱۳)[۲۸] یا مقبوله عمربن حنظله[۲۹] میباشد.
با همه ارادتی که به معظمله داشته و دارم و سوابق درخشان و مثبت معظمله مسئله از دست همه خارج است، فقط خبرگان جدید میتوانند تصمیم بگیرند، چون خبرگان فعلی متهم به نقض سوگند میباشند، خبرگان جدید باید خالی از رییسجمهور و آقای [محمد] یزدی [۸] و آقای [علی] مشکینی و آقای [اکبر] هاشمی بوده و از روحانیون مستقل و غیر امام جمعه تشکیل شود و از جامعه مدرسین و چیزی مثل جامعه مدرسان و روحانیت مبارز تهران و روحانیون مبارز و روحانیت مستقل و غیر وابسته تمام استانها تشکیل شود، به امید آن روز و در اسرع وقت و بلافاصله به اصل ۱۱۱ قانون اساسی عمل شود.[۳۰]
ولی مجمع تشخیص مصلحت فعلی غیرقانونی است و برای جایگزینی آن فکری باید کرد که به نظر حقیر رئیسجمهور فعلی که حداقل بیست و دو میلیون رأی ملت را با خود دارد از مجمع تشخیص مصلحت مستغنی میباشیم و هموست که به نمایندگی از طرف همه ملت تشخیص دهنده دیکتاتور و فقدان شرائط از روز اول میباشد و یا مشترکاً با شورای نگهبان جدید اقدام نمایند.
به نظر حقیر کنفرانس اسلامی باید تعطیل شود زیرا نتیجهای جز اعمال فشار سران سرسپرده و خودفروخته و دیکتاتور کشورهای اسلامی[۳۱] بر مردم مستضعف کشورهای مربوطه نخواهند داشت امثال صدام و حسین اردنی و مبارک و سلیمان دمیرل و فهد و احیاناً عرفات به رسمیت شناخته خواهند شد و از دستهای مبارک جمهوری اسلامی جوائزی [۹] برای کشتارهای خود دریافت خواهند نمود، و این مسلماً برخلاف قانوناساسی است؛ و این رئیسجمهور و منتخب مردم است که اصول تضییع شده قانوناساسی را باید به اجرا گذاشته و کنفرانس را تعطیل کند و به یاد بیاورد فرمایش امام راحل (قدس سره) که ولیفقیه و نماینده مردم میتواند قراردادی که خود بسته است [را] تعطیل کند[۳۲]، و هرطور که قوانین بینالملل اقتضا دارد خسارت را که بسیار کمتر از خسارت تشکیل است جبران نماید؛ و به جای آن کنفرانسی از هستههای مرکزی حزبالله هر کشور یا حداقل با حضور سران کشورها تشکیل شود، و از افغانستان و الجزایر و فلسطین اشغالی و چچن دعوت کند انشاءالله.
عناصری همچون آقای [اکبر] هاشمی و مشاورین آقای خامنهای و آقای ریشهری دادستان دادگاه ویژه و آقای [محمد] یزدی و عناصر عملکننده و شکنجهگر اطلاعات را به دادگاه قانوناساسی بکشاند، انشاءالله.
اما حقیر به دلیل نقاهت و ایام پیری فقط در خبرگان رهبری جدید آن هم در سال اول و جلسات اولیه شرکت خواهم کرد و حضرت آیتالله العظمی منتظری (دامت برکاته) [۱۰] را به دلیل اعلمیت فقهی بویژه در مسایل حکومتی بهعنوان مرجع معرفی مینمایم و معظمله را در جهات مختلف بر آقای بهجت (دامت عظمته و عزّه) ترجیح میدهم، و برای رفع تهمت خود را به شکل زیر معرفی مینمایم:
متولد سال ۱۳۰۴ شمسی[۳۳] در یکی از خانوادههای فقیر از نظر مادی و غنی از لحاظ مذهب تشیع و ارادتمند اهلبیت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و فرزند هفتم[۳۴] شاعر معروف آذر بیگدلی، و میهمان سه ایوان طلای مولای خود علی و رضا (علیهما السلام) و حضرت معصومه (علیها سلام)، و مرید و مخلص جانفدای خمینی کبیر به سلک سرباز امام زمان (علیهالسلام) و به ارتزاق از محضر پرفیض امام در سال ۱۳۲۰ شمسی، و مفتخر به حفظ قرآن کریم، و مبارز میدان علیه تودهایها و پهلوی صغیر، و سمپات فدائیان اسلام، و مقلد و شاگرد آیتالله [سیدحسین] بروجردی و [سیدمحمد] محقق داماد و آقای [سید ابوالقاسم] خوئی، و مروج آقای خمینی، و زندانهای کوتاهمدت و متوسط مدت، و تبعیدی سه ساله، و همزندانی منتظریها پدر و پسر، و برادر کوچک منتظری کبیر، و اولین دادستان انقلاب تهران و رفیق مبارز [صادق] خلخالی، و تأیید شده توسط امام خمینی در سال ۱۳۶۷،[۳۵] نه سرمایه دارد و نه طرفدار چپ و نه طرفدار راست، اقتصاددان اسلامی و مخالف ربا و بانک و بیمه مخصوصاً تجارتی و بازار بورس و سازندگی[۳۶] توسط فشار مالیاتی و گرانی مواد اساسی، و [مخالف امور] ورزشی[۳۷] که جوانان ما را سرگرم و از کار بیکار کرده است عضو مجلس دوم و خبرگان رهبری در دو دوره و عضو [شورای] بازنگری [قانون اساسی] به عنوان عضوی مستقل از طرف حضرت امام (قدس سره)، اولین مخالف منافقین در سال ۵۸، و اولین متهم قضایی جمهوری اسلامی،[۳۸] و اولین مظلوم رهبری خامنهای و اطلاعات، نه به فکر مرجعیت و نه به فکر رهبری و هیچ مقام دیگر، تنها نظریهپرداز و تأیید شده امام راحل و محتاج رحمت پروردگار. هرگز در این جمهوری به فکر کباب نبودهام تا به جای آن به بوی داغ کردن خر متأذی شوم. هرگز به فکر ریاستجمهوری نبودهام که مثل آقای [محمد محمدی] ریشهری بور شوم و جوانهای خام را بر علیه فقیهی به راهپیمایی دعوت کنم.[۳۹]
هیچکس جز دشمنان و دوستان نادان مرا به بیتعادلی متّصف ننموده است چه هرگز نتوانستهاند حرفهای مرا بهطور منطقی رد کنند. اگر آزاداندیشی و تسلیم در مقابل حق در مقاطع مختلف است، اولین نامتعادل در جمهوری اسلامی امام خمینی و آقای خامنهای و هاشمی رفسنجانی میباشند، که تنها از هریک یک نمونه ذکر میکنم. امام میفرمود: رییسجمهور ما (بنیصدر) بر دلهای مردم حکومت کند. دفعه دیگر او را به عنوان… ذکر میکند.[۴۰] آقای خامنهای روزی میفرمود: من هرگز به فکر مرجعیت نیستم؛ و روزی مرجعیت خود را بر همه تحمیل کرد. آقای هاشمی روزی موافق [۱۱] سوبسید و تثبیت نرخ، و روز دیگر مخالف آنها، و روزی چپگرا و امروز راستگرا میباشند.
گذشته از آنکه کمتر فقیهی است که در دورههای مختلف نظرات فقهی و اصولی آنها تغییر نکرده باشد؛ و امروز هم به کوری چشم دشمنان نظریه مترقی حکومت اسلامی آقای منتظری (دامت برکاته)[۴۱] را پذیرفتهام «والحق اولی أن یتبع»،[۴۲]و انشاءالله هیچوقت از آن عدول نخواهم کرد.
احمد آذری قمی
۲۴ آبان ۱۳۷۶
یادداشتها:
[۱] . کلیه پاورقیها و توضیحات داخل کروشهها [ ] از ویرستار است. شمارههای داخل کروشه شماره صفحه متن اصلی است.
[۲] . اطلاعیههای مورخ ۱۰ و ۱۷ آبان ۱۳۷۶ جامعۀ مدرسين حوزۀ علميۀ قم، مندرج در کتاب جامعه مدرسین از آغاز تاکنون، جلد هفتم: بیانیهها.
[۳] . تظاهرات مورخ ۱۷ آبان ۱۳۷۶در مقابل دفتر جامعه مدرسین و حمله وحشیانه مورخ ۱۹ آبان ۱۳۷۶ به آذری در فیضیه و تعطیل درس وی و حمله به خودروی وی.
[۴] . پاسخ مورخ ۱۰ آبان ۱۳۶۷ آیت الله خمینی به نامه حجت الاسلام محمدعلی انصاری کرمانی مشهور به منشور برادری، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۸۰-۱۷۷.
[۵] . پاسخ مورخ ۲۸ شهریور ۱۳۶۷ آیت الله خمینی به نامه آذری قمی، صحیفه امام ج ۲۱ ص ۱۴۱.
[۶] . تیپ ۸۳ امام صادق (ع) یگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حوزه علمیه قم و پرسنل آن طلبه پاسدار هستند.
[۷] . سازمان کنفرانس اسلامی سازمان همکاری اسلامی دومین سازمان بین دولتی پس از سازمان ملل متحد است که ۵۷ کشور عضو آن میباشند، و صدای جمعی جهان اسلام و تضمین برای حفاظت و حمایت از منافع جهان اسلام در روح ترویج صلح بینالمللی و هماهنگی میان افراد مختلف جهان است. سازمان در سال ۱۹۶۹ تأسیس شده است. هشتمین اجلاس سران کشورهای اسلامی در تهران و با شرکت بیشتر سران کشورهای اسلامی و مقامات عالیرتبه پنجاه و پنج کشور مسلمان در ۱۶ آذرماه ۱۳۷۶ برگزار شد.
[۸] . سازندگی شعار محوری اکبر هاشمیرفسنجانی رئیسجمهور اسبق ایران است که مورد انتقاد آذری قمی میباشد.
[۹] . منقول از پیامبر (ص)، وسائلالشیعه، ج۱۱، ص ۳۹۹.
[۱۰] . این نامه سرگشاده (یک صفحۀ تایپ شده) را آذری قمی در تاریخ سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۷۶ پس از تعطیل درسش خطاب به هموطنان درباره اعلامیۀ جامعه مدرسین و حملات سبعانه پس از آن منتشر کرد، و نسخهای از آن را به خبرگزاری جمهوری اسلامی ارسال کرد که هرگز روی تلکس خبرگزاری نرفت. به دنبال عدم انتشار اعلامیه از سوی خبرگزاری جمهوری اسلامی، آذری قمی چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۷۶ (برابر با ۱۱ رجب) نامهای شدیداللحن به آیتالله قربانعلی دری نجفآبادی وزیر وقت اطلاعات (دو صفحۀ دستنویس) نوشت و او را به دلیل حمله نیروهای تحت امرش به کلاس درس وی و تعطیل آن همراه با هتاکی و شعارهای موهن مورد اعتراض قرار داد. بعد از بیجواب ماندن این نامه آذری قمی در تاریخ شنبه ۲۴ آبان ۱۳۷۶ در نامۀ سرگشادۀ (دستنویس ده صفحهای) خطاب به «هموطنان عزیز» برای بار دوم «دیدگاه جامعۀ محترم مدرسین» را مورد نقد قرار داد. وی این نامه ده صفحهای را بعد از نامه یک صفحهای اول شمارهگذاری کرده است. من نیز آین دو نامه را در پی هم آوردم.
[۱۱] . متأسفانه من به نامه بسیار تند مورخ آبان ۱۳۷۶ جناب آقای خامنهای به آذری قمی دسترسی ندارم.
[۱۲] . حداقل تظاهرات ۱۷ و ۱۹ آبان ۷۶ و تعطیل درس و توهین و حمله و تخریب خودروی وی.
[۱۳] . اطلاعیه ۱۷ آبان ۱۳۷۶ جامعۀ مدرسين حوزۀ علميۀ قم.
[۱۴] . روستای خاوه از توابع نوفل لوشاتو دهستان فردو شهرستان قم دارای با جمعیت حدود ۳۲۰ نفر (۹۵ خانوار). آیتالله آذری قمی در دوران زمامداری آقای خامنهای چند سالی تا نیمه دهه هغتاد در این روستا امامت جمعه بر عهده داشته است. از برخورد قوه قضائیه با مردم خاوه اطلاعی ندارم.
[۱۵] . ظاهراً مراد وی همراهی محمد یزدی در قوه قضائیه و اکبر هاشمی رفسنجانی در ریاست جمهوری علیه وی در ماجرای خاوه است. از جزئیات آن بیاطلاعم.
[۱۶] . ظاهراً مراد آذری از معاومنت فرهنگی وزارت اطلاعات به گواهی دیگر بیانیههایش معاونت مرجعیت و روحانیت است. وی نخستین افشاکننده چنین معاونتی در وزارت اطلاعات بوده است.
[۱۷] . امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اشرار بر شما مسلط میشوند، سپس هرچه دعا کنید مستجاب نمیگردد. نهجالبلاغه نامه۴۷. در این حدیث لفظ خیارکم نیست. در حدیث همان مضمون با لفظ خیارکم استعمال شده است: «سمعت أبا الحسن الرضا عليهالسلام يقول: لتأمرن بالمعروف، ولتنهن عن المنكر، أو ليستعملن عليكم شراركم فيدعو خياركم فلا يستجاب لهم.» (الکافی ج۵ ص۶۱ حدیث ۳ و التهذیب ج ۶ ص ۱۷۶ حدیث ۳۵۲).
[۱۸] . مؤسسین جامعه مدرسین حوزۀ علمیۀ قم در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۵۸: آقایان حسینعلی منتظری نجفآبادی، علی مشکینی، احمد آذری قمی و ابراهیم امینی.
[۱۹] . در متن دستنویس همینگونه نوشته شده است.
[۲۰] . در متن دستنویس: دست مریضاد.
[۲۱] . احادیث منقول از پیامبر دربارۀ لزوم اعلمیت والی با این الفاظ است:
قال رسولالله(ص): “ماولت أمّة قط أمرها رجلاً و فيهم أعلم منه الا لم يزل أمرهم يذهب سفالاً حتي يرجعوا الي ماتركوا.” (كتاب سليم بن قيس ص ۱۱۸)
ما رواه البرقي في المحاسن عن رسول الله (ص) قال:”من أمّ قوما و فيهم أعلم منه أو أفقه منه لم يزل أمرهم في سفال الي يومالقيامة .” (المحاسن ج ۱ ص ۹۳، الباب ۱۸ من كتاب عقابالاعمال، الحديث ۴۹).
ما في غاية المرام للبحراني عن مجالس الشيخ الطوسي بسنده، عن علي بن الحسين (ع)، عن الحسن بن علي (ع) في خطبته بمحضر معاوية، قال:”قال رسولالله (ص):”ماولت أمّة أمرها رجلاً قط و فيهم من هو أعلم منه الا لم يزل أمرهم يذهب سفالاً حتي يرجعوا الي ماتركوا.” (غايةالمرام ص ۲۹۸)
ما في الوسائل بسند صحيح، عن عبدالكريم بن عتبة الهاشمي، قال : كنت عند أبي عبدالله (ع) بمكة اذ دخل عليه أناس … ثم أقبل علي عمروبن عبيد فقال:”ياعمرو، اتق الله، وأنتم أيها الرهط فاتقوا الله، فان أبي حدثني- وكان خير أهل الارض وأعلمهم بكتاب الله و سنة نبيه- أن رسول الله (ص) قال:”من ضرب الناس بسيفه و دعاهم الي نفسه و في المسلمين من هو أعلم منه فهو ضال متكلف.” (الوسائل ج ۱۱ ص ۲۸، الباب ۹ من أبواب جهاد العدو، الحديث ۲).
احادیثی که واژههای ضال مبتدع دارد منقول از امام صادق (ع) است:
ما في الوسائل أيضا بسنده، عن الفضيل بن يسار، قال: سمعت أبا عبدالله (ع) يقول:”من خرج يدعو الناس وفيهم من هو أعلم منه فهو ضالّ مبتدع . و من ادعي الامامة و ليس بامام فهو كافر.” (الوسائل ج ۱۸ ص ۵۶۴، الباب ۱۰ من أبواب حد المرتد، الحديث ۳۶.
ما في تحفالعقول عن الصادق (ع):”من دعا الناس الي نفسه و فيهم من هو أعلم منه فهو مبتدع ضال.” (تحفالعقول ص ۳۷۵)
رجوع کنید به آیتالله منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة، ج ۱ ص ۳۱۸-۳۰۱. ظاهراً مرحوم آذری احادیث فوق را با هم ترکیب کرده است.
[۲۲] . سوره مائده، آیه ۷۷: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِن قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَن سَوَاءِ السَّبِيلِ» ترجمه: بگو: «ای اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیادهروی) نکنید! و غیر از حق نگویید! و از هوسهای جمعیّتی که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروی ننمایید!».
[۲۳] . پاسخ مورخ ۱۴ آبان ۱۳۷۶ آیتالله منتظری به سئوال جمعي از اساتيد دانشگاه در مورد حكم شرعي تشكيل احزاب مستقل و عضويت در آن، کتاب خاطرات، ج ۲، ص ۱۰۳۴-۱۰۳۱.
[۲۴] . نامه مورخ ۱۰ آبان ۱۳۶۷ آیتالله خمینی مشهور به منشور برادری، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۸۰-۱۷۷.
[۲۵] . همان کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.
[۲۶] . مصاحبه مورخ ۲۶ آذر ۱۳۵۸ آیتالله خمینی، صحیفه امام ج ۱۱.
[۲۷] . رجوع کنید به پاورقی شماره ۱ صفحه ۴۰۴.
[۲۸] . الوسائل ج ۱۱، ص ۳۵، الباب ۱۳ من أبواب جهاد العدو، الحديث ۱.
[۲۹] . اصولالكافي ج ۱ ص ۶۷، باب اختلاف الحديث، الحديث ۱۰؛ و الفروع منه ج ۷ ص ۴۱۲ باب كراهية الارتفاع الي قضاة الجور من كتاب القضاء، الحديث ۵؛ تهذيب الاحكام ج ۶ ص ۲۱۸، و ۳۰۱ ، الحديث ۵۱۴ و ۸۵۴.
[۳۰]. اصل۱۱۱ قانون اساسی: هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود. یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم است. درصورت فوت یا کنارهگیری یا عزل رهبر، خبرگان موظفند، در اسرع وقت نسبت به تعیین و معرفی رهبر جدید اقدام نمایند. تا هنگام معرفی رهبر، شورایی مرکب از رییسجمهور، رییس قوه قضاییه و یکی از فقهای شورای نگهبان انتخاب مجمع تشخیص مصلحت نظام، همه وظایف رهبری را به طور موقت به عهده میگیرد و چنانچه در این مدت یکی از آنان به هر دلیل نتواند انجام وظیفه نماید، فرد درگیر به انتخاب مجمع، با حفظ اکثریت فقهاء، در شورا به جای وی منصوب میگردد. این شورا درخصوص وظایف بندهای ۱ و ۳ و ۵ و ۱۰ و قسمتهای (د) و (ه) و (و) بند ۶ اصل یکصد و دهم، پس از تصویب سه چهارم اعضاء مجمع تشخیص مصلحت نظام اقدام میکند. هرگاه رهبر بر اثر بیماری یا حداکثر دیگری موقتاً از انجام وظایف رهبری ناتوان شود، در این مدت شورای مذکور در این اصل وظایف او را عهدهدار خواهد بود.
[۳۱] . در متن دستنویس: کشورهای اسلام.
[۳۲] . نامه مورخ ۱۶دی ۱۳۶۶ آیتالله خمینی به حجتالاسلام خامنهای: «حكومت ميتواند قراردادهاي شرعي را كه خود با مردم بسته است، در موقعي كه آن قرارداد مخالف مصالح كشور و اسلام باشد، يكجانبه لغو كند.» (صحیفه امام ج ۲۰ ص۴۵۱). در کلام آیتالله خمینی اشارهای به نماینده مردم نیست.
[۳۳] . در منابع زیر تاریخ تولد آذری قمی ۱۳۰۲ مطابق ربیعالاول ۱۳۴۲ قمری مطابق درج شده است: «گذری بر زندگینامه حضرت آیتالله آذری قمی» (ص ۷) و جلد سوم کتاب جامعه مدرسین از آغاز تاکنون (ص ۱۵).
[۳۴] . مراد وی نسل هفتم از این شاعر عصر صفوی است.
[۳۵] . پاسخ مورخ ۲۸ شهریور ۱۳۶۷ آیتالله خمینی به نامه آذری قمی، صحیفه امام ج ۲۱ ص ۱۴۱.
[۳۶] . خط مشی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور اسبق.
. [۳۷] آذری قمی مخالف ورزش قهرمانی بوده است.
[۳۸] . اشاره به استعفای وی در ۲۵ شهریور ۱۳۵۸ از دادستانی تهران بعد از شروع به کار در ۱۱ تیر همان سال.
[۳۹] . اشاره به تحریکاتی که از خرداد ۶۸ به بعد علیه آیتالله منتظری به تحریک دادگاه ویژه روحانیت در قم صورت میگرفته است.
[۴۰] . اگر مراد آذری سخنان عمومی رهبر انقلاب باشد، سخنان ابتدایی آیتالله خمینی درباره ابوالحسن بنیصدر نخستین رئیسجمهور ایران صحیفۀ امام، جلد دهم، ص ۲۷۹- ۲۷۰، مورخ ۲۰ مهر ۱۳۵۸، و موضع ثانوی ایشان صحیفۀ امام، جلد ۲۱، ص۳۳۰.
[۴۱] . نظریه نهایی آیتالله منتظری درباره ولایت فقیه: نظارت فقیه اعلم بر تقنین و انکار دخالت اجرایی ولیفقیه.
[۴۲] . سوره یونس، آیه ۳۵: «أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّي إِلَّا أَن يُهْدَىٰ فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» ترجمه: «آیا کسی که هدایت بهسوی حق میکند برای پیروی شایستهتر است، یا آن کس که خود هدایت نمیشود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه میشود، چگونه داوری میکنید؟!»