به نظر محسن کدیور شعار علیه استبداد و ظلم “توهین به مقدسات” نیست، حق شرعی و قانونی مردم است. منطق دولت وهابی سعودی در قبال مراسم حکومتی برائت از مشرکین دقیقا همانند منطق حاکمان جمهوری اسلامی در قبال تظاهرات مردمی “برائت از ظالمین” است. شاهِ قبل از انقلاب هم مخالفانش را اغتشاشگر و خرابکار می خواند. اغتشاشگران واقعی مأموران لباس شخصی حکومت، برخی اعضای سازمانهای تروریستی و برخی جوانان به جان آماده از خشونت ماموران هستند. این اغتشاشات جزئی را نباید به متن تظاهرات مسالمت آمیز مردم تعمیم داد. راه حل قرآنی بحران تن دادن دو طرف نزاع (حکومت و مردم معترض) به حکمیت مرضی الطرفین است. دولتی شدن مرجعیت یعنی فردی غیر مجتهد را به عنوان مرجع تقلید به مردم معرفی کردن و مجتهد جامع الشرائط را از مرجعیت سلب کردن کاری است که توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه قم انجام شده است. کاری که جمهوری اسلامی با منتقدانش کرده است، رژیم شاه نتوانست بکند: پلمب کردن مسجد لکه ننگی بر دامن جمهوری اسلامی است. ما سبزها محارب نیستیم زیرا نه مسلحیم، نه سلب امنیت کرده ایم، نه قصد ترساندن مردم داشته ایم.. ما سبزها باغی هم نیستیم زیرا فاقد تشکیلات منسجم نظامی هستیم و علیه امام عادل خروج نکرده ایم. ما به امام جائر انتقاد داریم. آری ما محارب و باغی و مفسد نیستیم، ما به ظلم و استبداد معترضیم. آیا در جمهوری اسلامی حق ابتدائی اعتراض به ظلم و استبداد به رسمیت شناخته می شود؟
بسیار خوشبختم که در محفل اُنس هم وطنان عزیز در ویرجینیا در خدمت اساتید ودانشجویان و دوستان هم زبان هستم. با توجه به مسائلی که در حال حاضر در ماه هفتم از جنبش سبز در ایران با آن مواجه هستیم، کوشش می کنم برخی نکات ضروری را که در داخل به آن نیاز داریم مطرح کنم. لذا لزوما ً متناسب با مخاطبان این مجلس در ایجا صحبت نمی کنم، وامیدوارم که دوستان هم تحمل بکنند وفرض کنند که الآن در ایران در میان بقیه هم وطنان هستیم، با توجه به اینکه امکان سخن گفتن را در ایران از بین برده اند و تقریبا هیچ مجلس انتقادی امکان برگزاری ندارد. لذا چاره ای نداریم جز اینکه ما اینجا صحبت کنیم وبه کمک تکنولوژی جدید، اینترنت ویوتیوب وامثالهم در ایران منتشرشود . به شکل مختصر سعی می کنم مباحثی که در این یکی دو هفته اخیر در ایران اتفاق افتاده است را طی ده نکته مرور کنم.
شعار علیه استبداد و ظلم “توهین به مقدسات” نیست، حق شرعی و قانونی مردم است
مشکلی که ما ایرانیان هنوز داریم این است که نتوانستیم به حکومتمان اثبات کنیم که می شود آنها را قبول نداشت ودر عین حال مسلمان بود، ایرانی بود، وطن فروش نبود. به خاطر اینکه متأ سفانه حا کمان کشور ما فکر می کنند هر کسی با آنها مخالفت بکند، یک ریگی به کفشش هست! مشکلی دارد، یا دین وایمانش اشکال دارد ، یا مزدور اجانب است، یا جاسوس بیگانگان است و از دشمنان ایران پول گرفته است وتحت یکی از عناوین دشمنان دین قرار می گیرد . لذا شما در این روزهای اخیر فراوان این واژه ها را در روزنامه ها و رادیو وتلویزیون ایران و در سخنان رهبران ایران به گوشتان می خورد ومثل نقل ونبات از آنها استفاده می کنند. اینکه مخالفین ما مفسد فی الارض، محارب، باغی، فتنه گر، آشوب طلب و اغتشاشگر هستند. اما هیچ گاه نشنیده ایم که بگویند، مخالفین ما به سیاستهای ما اعتراض دارند، معترضین یا منتقدین قانونی ما هستند، وحق دارند ما را قبول نداشته باشند واشکالی هم به آنها نباشد. آنها باورنکرده اند که فردی ممکن است مسلمان متشرع ومتدین باشد ولی آنها را هم قبول نداشته باشد . تا آنها را قبول نداشته باشید، می گویند به مقدسات اهانت شده است .
در روز عاشورا فیلمهای مختلفی از وقایع ایران در دنیا منتشر شد وهمه دیدند که تعداد زیادی از ایرانیان عزاداری می کردند ، هم به شکل سنتی شعارمی دادند وهم برخی شعار های متفاوت با مراسم سنتی را به زبان می آوردند. اما آن چیزی که تا کنون از بلند گوهای داخل ایران به وفور تبلیغ شده این است که برخی آمده اند وبه مقدسات و امام حسین (ع) توهین کرده اند، حرمت عاشورا و محرم را نگه نداشته اند، قرآن پاره کرده اند ومسائلی از این قبیل مطرح می کنند .
آن بخش صوتی ، یعنی آن چه را که افرادی به زبان آورده اند را که ما گوش می کنیم ، می بینیم آنچه را که گفته شده است ، نهایتا ً یا اراد تمندی به امام حسین (ع) بوده است ویا پیروی از آرمانهای سیدالشهدا (ع) بوده است ، آرمان اصلی امام حسین، مبارزه با ستم، مبارزه با ظلم و مبارزه با استبداد بود . حال اگر خود امام حسین امروز حضور داشتند، آیا می پندارید می گفتند مرگ بر یزید هزار وسیصد هفتاد سال قبل؟ یا اینکه ایشان هم می آمد ویزید زمان خود ش را مورد اعتراض قرار می داد واموی گری زمان حاضر را مورد انتقاد قرار می داد؟ کاری که پیروان امام حسین در هفته گذشته در ایران انجام دادند، این بود که مطابق آئین مذهبی ما که اینها در منابر ومساجد یاد گرفته اند، آمدند آن را منطبق کردند بر وقایعی که درکشورشان اتفاق افتاده است، وشعار دادند مرگ بر دیکتاتور یا برخی مصادیق ظلم و ستم و استبدادی که در ایران اتفاق افتاده بود را بر واژگان عاشورائی وکربلائی تطبیق کردند وآن را بیان کردند.
حکومت ایران اینها را اهانت به مقدسات می داند. انگار مقدسات اسم مستعار شخص خاصی است ، وقتی می گویند به اسلام اهانت شده است ، هر چه گوش می کنیم می بینیم کسی اصلا ً به مخیله او خطور نمی کند که در میان عزاداران حسینی به اسلام و قرآن و سیدالشهدا اهانت کند. آن هم روز عاشورا که می شود گفت تمام مردم ایران در خیابانها هستند با لباس سیاه، حال چه کسانی که مقید به دین بوده اند وچه کسانی که نبوده اند، اما همه امام حسین را دوست می دارند ، چون امام حسین معیار آزادگی بوده است. حال حکومتی ها می گویند در روز عاشورا به اسلام و یا به امام حسین توهین کرده اند! من هر چه به این ویدئوها ونوارها ویوتیوپها یی که بود ، حتی از تلویزیون ایران هم که پخش شده بود را هم گوش کردم وهیچ اهانتی نشنیدم. اگر اهانتی شده بود (اهانت هم نبود)، اگر ابراز تنفری هم شده بود، ابراز تنفر از ظلم شده بود. مگر ظلم مقدس است؟ که اگر کسی ظلم را نقد کرد بگویند به مقدسات توهین شده است ، مگر ظالم مساوی اسلام است که اگر کسی ظالم را نقد کرد بگویند به اسلام اهانت شده است؟! نه اسلام ونه مقدسات اسم مستعار کسی نیست.
بنابر این می توان گفت آن چیزی که در عاشورای تهران ودیگر شهرهای بزرگ ایران در باره اش شعار داده بودند ، مردم از یک حق شرعی وقانونی وحقوق بشری خودشان استفاده کرده اند. این حق شرعی است ، چرا؟ به خاطر اینکه مردم حق دارند از چیزی که نمی پسندند ومطابق موازین دینی آنها نیست ، آن را مورد نقد قرار بدهند. اگر ما “امر به معروف ونهی از منکر” نداشتیم ، اگر فریضه “نصیحت به رهبران مسلمین” را نداشتیم ، در این صورت کسی حق داشت بگوید که این کار ها خلاف شرع است. ولی با چنین فرائض شداد و غلاظی چکونه جرأت می کنند حق خواهی مردم خلاف شرع قلمداد کنند؟
حتی می توان گفت که این شعارها حق قانونی مردم هم بوده است ، به خاطر اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل بیست وهفتم آن پذیرفته است که تظاهرات مسالمت آمیز مجاز است وحتی نیاز به اخذ مجوز ازمقامات حکومتی هم ندارد . بنابر این آنچه که مردم انجام داده اند نهایتا ً استفاده از یک حق شرعی، ثانیا حق قانونی آنها بوده است وثالثا ً مطابق موازین حقوق بشری است ، برای اینکه حق اعتراض به حکومتها به شکل مسالمت آمیز در همه میثاقهای بین المللی وعرف حقوق بشر به رسمیت شناخته شده است.
مقایسه مراسم حکومتی برائت از مشرکین با تظاهرات مردمی “برائت از ظالمین”
جالب اینجا است که وقتی که حکومت ایران تصمیم گرفت در ضمن حج ، مراسم برائت از مشرکین را برگزار کند وآن هم در خاک سرزمینی دیگر ، یعنی در مکه ، سال ها پیش وقتی قرار بود این مراسم شروع بشود ، دولت عربستان به دولت ایران اعتراض کرد که این برائت از مشرکینی که شما می گوئید ، خلاف مراسم حج است واین کار سیاسی است وحج یک کار معنوی است وشما حق ندارید این مراسم را انجام بدهید، به یاد داریم که سال اولی که این مراسم انجام شد به خاک وخون هم کشیده شد وتعداد زیادی از حجاج ایرانی توسط پلیس عربستان سعودی کشته شدند.
آنچه که من در حال حاضر می خواهم دو مسئله را با هم مقایسه کنم این است که اگر برائت از مشرکین درمکه مجاز باشد ، چرا برائت از ظالمین در روز عاشورا در تهران مجازنباشد؟
دولت عربستان سعودی به آن منطقی تمسک کرد که امروز دولت جمهوری اسلامی عینا به همان منطق تمسک می جوید، یعنی سلاطین عربستان ذکر کردند، اینکه شمادر یک مراسم دینی بخواهید شعار دیگری بدهید علیه آمریکا و اسرائیل شعار بدهید، این خلاف شرع است ، خلاف شئون اسلامی است وکسی که به جای لبیک اللهم لبیک، مثلا ً بگوید یا ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا ، ویا الموت لاسرائیل ویا چیزی شبیه به این را بگویند ، این حرف را حکام سعودی می گفتند خلاف شئون دینی است. حکومت جمهوری اسلامی الآن چه می گوید ؟ دقیقا ً همان چیزی را که بیست و پنج سال پیش به سلاطین وهابی سعودی اشکال می کرد، عینا ً خودش همان موارد را تکرار می کند! به تظاهر کنند گان می گوید، اینکه شما علیه مقامات ایران شعار بدهید، خارج از شئون محرم وعاشورا وکربلا است ، این که شما با افرادی از مقامات حکومتی مخالفت کنید، این خلاف مقدسات است. خوب در آن زمان ملوک آل سعود هم همین شیوه را بکار بردند وشما گفتید این حرفها غلط است. چون دین ما سیاسی است، اگر قرار است دین شما سیاسی باشد ، نمی شود که “بائک تجرّ و بائی لاتجرّ”. یک بام و دو هوا که نمی شود. وقتی قرار است علیه دیگران شعار بدهید این سیاست قبول است اما وقتی قرار است علیه شما شعاربدهند این سیاست قبول نیست! مردم می فهمند که علیه چه کسی شعار بدهند. اگر برائت از مشرکین صحیح بود ، برائت از ظالمین هم صحیح خواهد بود ، اگر برائت از ظالمین صحیح نیست ، بسیار خوب برائت از مشرکین شما هم صحیح نیست.
یک تفاوت دیگر هم داریم وآن تفاوت این است که مراسم حج ، انصافا ً یک مراسم تمام معنوی است ، اما مراسم محرم یک مراسم معنوی سیاسی است، یک مراسم دینی سیاسی است. امام حسین که صرفا ً برای مراسم معنوی نرفت شهید بشود ، امام حسین یک آرمان داشته است وآن آرمان او هم این است که اگر می خواهیم قرآن زنده باشد نمی توان دست بیعت به امثال یزیدبن معاویه داد ، نمی توان ظلم او را تحمل کرد، خوب این کار یک کار سیاسی است ، حال اگر مسلمانی آمد همین کار را تحلیل کرد وگفت که من نمی خواهم زیر بار ستم بروم ، نمی خواهم زیر بار ظلم بروم، آیا این کار خلاف شرع است؟
خوب این نکته اول من که اگر شما برائت از مشرکین را پذیرفته اید مردم ما منطقی را که رهبر فقید جمهوری اسلامی داشته است، آن را درست یاد گرفته اند وامروز بکار گرفته اند ومی گویند ما قبل از اینکه من به مشرکین خارج از ایران بخواهم بپردازم، می باید به ظالمین داخل ایران بپردازیم. چراغی که خانه رواست مسجد حرام است. اول خانه خود را پاکسازی کنیم، آن وقت به فکر پاک سازی دنیا بیفتیم. خانه ما امروز کثیف شده است، این نجاست، نجاست استبداد است ، اگر در خانه ای شیشه هایش از ظلم کدر شده باشد ، نور خورشید سعادت به داخل نمی آید. مردم می خواهند آن شیشه های زنگار گرفته از ستم و استبداد را تمیز کنند وشروع کرده اند. به هر حال حکومت در کاری که کرده است، مطابق ضوابط قانونی، حقوق بشری ودینی محق نبوده است.
شاهِ قبل از انقلاب هم مخالفانش را اغتشاشگر و خرابکار می خواند
در این تظاهراتهای مختلفی که ما داشته ایم، مردم به شکل مسالمت آمیزشروع به اعتراض کردند، در برخی از این روزهای اواخر خرداد واوایل تیر ماه ، سه میلیون تهرانی، حتی راهپیمائی ساکت برگزار کردند وهیچ شعاری هم ندادند که به کسی بربخورد ومی خواستند فقط قدرت خود را نشان بدهند که ما مخالف هستیم ، همین را حکومت بفهمد که ما مخالف هستیم، یعنی به بحران اقرار کرده است. از روز اول به خاطر اینکه حکومت جمهوری اسلامی هنوز نپذیرفته است که بخش عظیمی از مردم ایران با او مخالف هستند ومی پندارد که هر که با او مخالف است، خرابکار و اغتشاشگرو فتنه گراست ، لذا عناصری با تحریک کردن برخی از مردم شروع کردند به خشونت ورزی ، فرض کنید سطل زباله یا ماشین پلیس را آتش بزنند و امثالهم، من به یاد دارم در زمان شاهِ قبل از انقلاب هم او ما را هیچ وقت به رسمیت نشناخت تا اواخر کار که می گفت شما مارکسیست اسلامی هستید و از دشمنان سرخ ایران حمایت می شوید. اونمی خواست بپذیرد که ممکن است تعدادی مسلمان باشند ولی بگویند سلطنت نمی خواهیم. یا عنوان دیگری که بکار می برد و مخالفانش را خرابکار و مخل نظم و امنیت معرفی می کرد. بنده خودم در چهلم شهدای زنجیره ای قبل از انقلاب در شیراز باز داشت شدم ، پرونده ای که برای من تشکیل دادند ، نوشتند اقدام علیه امنیت ملی و اخلال در نظم عمومی و تخریب اموال عمومی. عین همین مطلب در جمهوری اسلامی در حال اتفاق افتادن است ، آن وقت بنده گفته بودم مرگ بر شاه و درود بر خمینی. دادستان مرا به اغتشاشگری و خرابکاری متهم کرد و مدعی شد تو شیشه بانک شکسته ای، به خودروی پلیس حمله کرده ای، پلیس کتک زده ای. گفتم در عمرم من نه سنگ بلند کرده ام، نه شیشه بیت المال شکسته ام نه اهل زد و خورد با پلیس بوده ام، اما بله من این شعارها را داده ام و الآن هم حاضر اقرار می کنم و شهادت می دهم که بنده فریاد زده ام “مرگ بر شاه”. آخر هم من که دانشجوی سال اول بودم به خرابکاری محکوم کردند. بیست سال بعد وقتی به حکم دادگاه غیرقانونی ویژه روحانیت به زندان اوین بره شدم، در بدو ورود کامپیوتر زندان نشان داد متهم سابقه دار است. افسر زندان با تمسخر گفت سابقه دار هم هستی؟ گفتم اگر آن سابقه نبود، امروز تو اینجا نبودی!
چه کسانی اغتشاشگرند؟
حالا بعد از سی و یک سال ما می خواهیم به حکومت جمهوری اسلامی عینا ً همین را اثبات کنیم که بله ما گفته ایم مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر یزید زمانه، اصلا مصداق آن را هم مشخص کرده ایم، اکثریت این مردم را می گویم، که نه اغتشاشگر ونه فتنه گر هستند، اما اگر درصد اندکی می خواهند این فضا را آلوده بکنند واز این آب آلوده وگل آلود می خواهند ماهی بگیرند ، این حسابش از اکثریت معترضین سبز جدا است . در بند اول سخنم ذکر کردم ، در روز عاشورا جز به ظلم واستبداد ابراز نفرت نکرده است ، و این کار شرعا ً حق است وهیچ قانونی در دنیا نمی تواند آن را محکوم کند، اما اینکه بگوئیم اینها اغتشاشگر بوده اند این کاملا ً غلط است، افراد اندکی که خشونت ورزیده و حقیقتا اغتشاش کرده اند، مجموعا ً ازسه حال خارج نیست:
اول، کسانی که در تمام این هفت ماه اغتشاشی در ایران انجام داده اند ، مأ موران حکومتی بوده اند ، بسیاری از آنها فیلم یا عکسشان هم موجود است ، اینکه پلیس با باتومی که با پول بیت المال خریده شده ، ماشین مردم را بشکند ، یا به مجتمع مسکونی سبحان در بلوارکاوه حمله کند ( اینها که می گویم فیلم آن را خودم دیده ام وبا ساکنان آنجا هم صحبت کرده ام) وبعد هم آب از آب تکان نخورد وحتی به داد گاه نروند ومحاکمه نشوند ، اینها اغتشاشگر هستند یا کسانی که در زندان کهریزک – که تخلفش مورد تائید خود جمهوری اسلامی هم واقع شده است – این جنایتها را آفریده اند؟ پس احتمال اول اینکه مأ مورین حکومتی خودشان این ناآرامی ها کار را درست می کنند تا تظاهر کنند گان را متهم کنند، کاری که رژیم شاه هم در سینما رکس ودر جریانات مشابه انجام داد ومی خواست آن را به گردن انقلابیون آن زمان بیندازد.
احتمال دوم اینکه برخی از مخالفین مسلح جمهوری اسلامی می خواهند از این فضا استفاده کنند ، آنها سالها با این رژیم جنگیده اند واین نظام هم با آنها جنگیده است ، آنها افراد فراوانی را از نظام جمهوری اسلامی ترور کردند ، حکومت جمهوری اسلامی هم بسیار از سران آنها را اعدام کرده است واین دو همچنان به نزاع خونین خودشان ادامه می دهند وحالا هم آنها فضایی را پیدا کرده اند واز این فضا استفاده می کنند، بعد هم اعلامیه می دهند و به عهده می گیرند و جمهوری اسلامی هم خوشش می آید که کل تظاهرات را به پای این معدود افراد جدا از مردم بیندازد. حساب اعضای این سازمانهای مسلح از حساب معترضان سبز کاملا ً جدا است.
احتمال سوم هم این است که برخی از جوانان سبز عصبانی شده اند از این همه خشونتی که حکومت می ورزد، خشمگین شده اند و از ظلم استبدادیان به جان آمده اند، و دست به عکس العمل دفاعی زده باشند. و برخی شواهد هم تحریک جوانان به عکس العمل خشن از سوی بسیج و لباس شخصی ها را کاملا تایید می کند. تعداد این دوستان کم تجربه که در دام خشونت رژیم افتادند زیاد نیست. آنها در اکثر مواقع از طرف رهبران سبز و توده معترضین، مورد حمایت واقع نشدند.
احتمال دارد اغتشاشات اندک واقع شده برخاسته از هر سه عامل باشد هم لباس شخصی های حکومتی، هم عوامل سازمانهای مسلح ضد رژیم و هم عکس العمل طبیعی برخی جوانان معترض. اما و صد اما جنبش سبز یک جنبش ضد خشونت است ، ما آمده ایم که بساط خشونت را در ایران از بین ببریم ، نمی توان به روش خود کودتا گران با آنها مبارزه کرد. ما به لحاظ فیزیکی نه می خواهیم چیزی آتش بزنیم ونه می خواهیم جایی را بشکنیم، آری ما قصد شکستن بت استبداد و آتش زدن اساس ستمگری در ایران داریم، اما ساقط کردن بت استبداد دینی و ویران کردن خانه ستمگری از راه خشونت فیزیکی نمی گذرد. این مواردی را که حکومت برجسته کرده است، اینها حاشیه های کم رنگ است، ومتن واقعه چیز دیگری است که قصد دارند آن متن را به فراموشی بسپارند. آن متن اعتراض یک ملت به استبداد، ظلم و حق کشی و تحقیر است.
ما سبزها محارب نیستیم
نکته سوم واژه هایی در فضای فعلی ایران بکار می رود که این واژه ها صرفا ً لفظ بی پشتوانه نیست، متاسفانه در حال تبدیل شدن به قانون است، سی وچند نفر از نمایندگان مجلس بی رمق دست نشانده، طرحی را پیشنهاد کرده اند که کسانی را که ابتدا متهم به اقدام علیه امنیت ملی شدند وحکم آنها توسط دادگاه صادر شد، اینها به جای آنکه بیست روز حق اعتراض داشته باشند، این بیست روز به پنج روز تقلیل پیدا کند ، بنا براین اگر فردی به اعدام محکوم شده باشد ، پنج روز بعد از صدور حکم اعدام می شود. این مسئله فوق العاده جدی است. بعد می بینیم در تریبون های نماز جمعه که می باید مروج رحمت نبوی باشند ومروج سعه صدر قرآنی فرمان اعدام صادر می شود! بدون اینکه دادگاهی تشکیل شده باشد ، گفته می شود کسانی که سبز هستند وکسانی که اعتراض می کنند، اینها محارب یا مفسد فی لارض یا باغی یا ملحد یا مرتد هستند ، خلاصه محکوم به اعدام هستند. گلایه می کنند که چرا مسامحه می کنید؟ چرا اینها را نمی کشید؟ تیتر اول روزنامه های دولتی در هفته گذشته، درخواست اعدام سریع محاربان و به اصطلاح سران فتنه بوده است.
مقامات اصلی مملکتی از رئیس قوه قضائیه، دادستان، رئیس مجلس – البته با ادبیات کمی متفاوت – همین روش را تکرار کرده اند. این یک نگرانی را در ما ایجاد می کند که آیا قرار است دو باره رژیم جمهوری اسلامی به “خون درمانی” متوسل شود ، خون درمانی مثل آب درمانی می ماند ، مثل گیاه درمانی می ماند، مثل روشهای دیگر درمان است ، یعنی بکشیم تا بمانیم ، معترضمان را بکشیم، خونشان را بریزیم تا بمانیم.
آقای امام جمعه سابق شیراز در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران – خودم دیدم و شنیدم – می گوید: زندانی نکنید، زندانی کنید، مظلوم می شوند، بکشید، سریع هم بکشید، زیاد هم بکشید، آب هم از آب تکان نمی خورد. واین بطور زنده از تلویزیون ایران پخش می شود. حال بنده به ایشان می خواهم بگویم حضرت آقای حائری شیرازی، نکشید، تحریک به کشتن نکنید، چرا؟ چون خدا راضی تراست، اگر بکشید واشتباه کرده باشید عرش خدا به لرزه در می آید ، مسئله ساده ای نیست . این که شما فکر کنید هر که با حکومت جمهوری اسلامی ، با اصل ولایت فقیه، مخالف است در نتیجه محارب است ، این خیال کاملا ً باطلی است ونه به لحاظ دینی قابل اثبات است ونه به لحاظ قانونی قابل اثبات است . بسیاری از کسانی که این واژه ها را بکار می برند ، یقین دارم که معنای آن را نمی دانند . اکثر ائمه جمعه ای که واژه محارب را بکار بردند سواد آن را نداشتند که بدانند محارب قیود شرعی دارند وهیچ کدام از قیود در مورد اعضای جنبش سبز ومعترضین ایرانی قابل انطباق نیست .
محارب کیست ؟ واژه محارب از آیه سی وسوم سوره مائده گرفته شده است وبین فقهای فریقین هم در این قیود اصلی اتفاق نظر است. محارب معنایش ، کسی است که به شکل مسلحانه با ایجاد ترس عمومی ، اقدام به اقدام به سلب امنیت عمومی از قبیل دزدی مسلح و راهزنی و گردنه گیری کند وواژه امروزی معادل محارب، تروریست وگانگستر است ، به دزد مسلح محارب می گویند. محاربه جرمی علیه امنیت مردم است نه قیامی علیه حکومت. لازمه لاینفک محارب بودن، مسلح بودن است ، کسی را که بدون اسلحه اعتراض کرده نمی توان محارب نامید. برای تحقق محارب شرعی سه شرط لازم است: اول،مسلح بودن؛ دوم ایجاد ترس و سلب امنیت عمومی؛ سوم، قصد چنین کاری را هم داشته باشد ، یعنی عمدا بخواهد که سلب امنیت به شکل مسلحانه بکند. خوب حالا می پرسیم کسی آمده در خیابان شعار داده “مرگ بر دیکتاتور” ، یا اصلا ً اسم یزید زمانه را هم برده است وگفته مرگ بر یزید ، خوب حالا چکارمی خواهید بکنید؟ هیچ سلاحی هم نداشته است ، چطور می توانید او را محارب بنامید؟
حتی ادعا می کنند همه سران فتنه هم محارب هستند، چرا چون بیانیه داه اند و مردم را به تظاهرات دعوت کرده اند. اگر می خواهید کسی را به عنوان محارب اعدام کنید ، می باید مباشرتاً قتل انجام داده باشد ، یعنی با سلاح سلب امنیت کرده باشد و کسی را کشته باشد. مباشرت در قتل لازم است. خوب، چه کسی کشته شده است؟ به اقرار شما هشت نفر و تحقیقا سی و هفت نفر از معرضان در خیابانها کشته شده اند. آنها را شما – حکومت جمهوری اسلامی – کشته اید، هیچ یک از تظاهر کنندگان که کسی را نکشته اند. شما سلا ح داشته اید، تظاهر کنندها که سلا ح نداشتند، آنها قصد ارعاب و سلب امنیت و ترساندن را هم نداشتند، زورشان هم با این امور نمی رسد، اما شما قصد داشتید، با ماشین پلیس آدم زنده را زیر گرفته اید ، بعد هم که فیلم آن منتشر شده است، رئیس پلیس می گوید که دروغ است ، شاهد آن را هم زندانی کرده اید ، کسانی که دیده اند که ماشین پلیس رفته روی تظاهر کننده زنده و او را از بین برده است، شاهد را هم بردید زندانی کردید ، فیلم آن هم که موجود است، خوب، با وقاحت دروغ می گوئید.
هیچ یک از تظاهر کنند گان سبز عاشورا شرعا ً نمی تواند محارب نامیده شود، هر که چنین بگوید سواد فقهی ندارد، جاهل شرعی است، یعنی ازشریعت اسلامی، کاملا ً بی اطلاع است اگر آنها را محارب بداند. من نمی خواهم آن را برعکس کنم وبگویم اگر قرار بود بگوئیم چه کسی محارب است ، آن افراد نیروی انتظامی که با قصد وبا سلاح به جان مردم افتاده اند ، آنها شرعا ً محارب هستند، آن فرمانده ای که چنین دستوری را داده است ومی دانسته که چنین قتلی صورت می گیرد، آن فرمانده هم می تواند محارب باشد. اما آمرین و عاملین این جنایات عنوان بالاتری دارند. اشاره خواهم کرد.
بنابراین در این هفت ماه ایران هیچ یک از معترضین سبز در ایران که درست به سلاح نبرده اند وسلب امنیت نکرده اند ، اینها محارب نیستند وبر عکس آن محارب آن کسانی هستند ، آن مأموران وفرماندهانی هستند که آدم کشته اند . کسی که در زندان کهریزک شکنجه کرده است وافراد بی گناه را کشته است او یقینا ً محارب است . حال برعکس ملتِ معترض شده است محارب ومأمور قاتل باید درجه بگیرد وترفیع مقام پیدا بکند، جلّ الخالق! این عدالت است!؟
ما سبزها باغی نیستیم
واژه دومی که بکار می برند ، می گویند اینها باغی هستند ، باغی یعنی اینها بغی کرده اند، چرا ؟ اینها آمده اند علیه امام مسلمین، علیه رهبر جمهوری اسلامی، شعار می دهند. بسیار خوب اگر کسی به رهبر جمهوری اسلامی توهین کرد، طبق قانون مجازات اسلامی ، مجازات او از شش ماه تا دوسال زندان است ، مجازات او اعدام نیست ، اگر کسی گفت مرگ بر یزید زمان ، مجازات او اعدام نیست ، مجازات او نهایتا ً سقفش دوسال زندان است ونه بیشتر. اما حالا شما می خواهید کسی را که گفته “ای رهبر تو ظالم هستی” را اعدام بکنید، آن هم به دلیل اینکه این فرد باغی محسوب می شود. بغی در لغت یعنی تجاوز گری، باغی به اصطلاح فقهی کسی است که چند شرط را حائز باشد، به این سادگی نیست که ما این اصطلاحات را مثل نقل ونبات بکار ببریم ، باغی در درجه اول باید دارای پادگان و تشکیلات نظامی باشد، تشکیلات نظامی خارج از حیطه حکومت، ثانیا داری تئوری وایدئولوژی خاص سیاسی باشد، برنامه وتشکیلات داشته باشد ، اقدام مسلحانه علیه حکومت بکند ، این تشکیلات می شود تشکیلات بغات، تشکیلات باغیان، ثالثا علیه امام معصوم حداق امام عادل خروج کرده باشد. مثل زمان امام علی (ع )، آن سه جریانی که بر علیه امام علی خروج مسلحانه کردند. اینها مصداق بغی هستند. اصحاب جمل تشکیلات نظامی خارج از حیطه حکومت امام علی ایجاد کرده مدعی حکومت بودند، نظریه خاص هم داشتند، اقدام هم کردند. حکومت معاویه اموی، حکومتی باغی و تجاوز گر بود. خوارج نهروان هم باغی بودند.
حال رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی امروزش در ۱۹دی برای مردم قم ، آمده خودش را با حضرت علی ( ع ) مقایسه می کند وبعد قصه عمار یاسر را وسط می کشد، اینها همه وارونه کردن تاریخ است. در مورد بغی، فقهای شیعه، شرط جاری دانستن مجازات بغی رامعصوم بودن امام دانسته اند ، یعنی این واژه را تنها در مورد امام معصوم بکار برده اند ونه در مورد کسی دیگر. حال با توسعه باغی یعنی برانداز مسلح حکومت عادل. معترضین جنبش سبز را نمی توان شرعا باغی نامید، زیرا اولا معترضین مسلح نیستند، تشکیلات نظامی ندارند، ثانیا مقابلشان امام عادل نیست، اتفاقا اعتراض به بی عدالتی رهبر دارند، چگونه می توان از مجازاتی استفاده کرده که قبلا باید از عدالت – اگر نگوئیم عصمت – امام اطمینان داشته باشیم؟
راه حل قرآنی بحران
برای همین چون اینها نمی توانستند از واژه بغات استفاده کنند در قانون مجازات اسلامی واژه باغی را وارد نکرده اند و واژه محارب را وارد کرده اند ، محارب به هیچ وجه به معترضین سیاسی اطلاق نمی شود، اینها نه تشکیلات دارند، نه مسلحند و نه قصد سلب امنیت دارند. اینها هیچ کدام قابل تطبیق با قوانین شرعی نیست .
اصل مسئله بغی در قرآن آمده است ، اگر می خواهیم این را خدا پسندانه حل بکنیم ، در سوره حجرات در سوره چهل ونهم قرآن آیه نهم است. خداوند در این آیه شریفه ذکر می کند ، یک دستور العمل می دهد ، این دستور العمل همین الآن هم در ایران قابل اجرا است ومی شود بر این اساس ما بحران پیش آمده را حل بکنیم، البته اگر قرار است کسی مشکل را حل بکند. خداوند در این آیه شریفه می فرماید:
وَاِن طائِفتانِ ِ مِن َالمُوءمِنین َاقتًَتَلُوا فَـَاَ صلِحُوابَیننَهُما فـَاِن بَغَت اِحداهُماعَلَی الاُخری فَقاتِلُوا الَّتی تَبغی حَتّی تَفیءَاِلی اَمر ِاللهِ فَـَاِن فاءَت فـَا َصلِحُوا بَینَهُما بـِالعَدل ِوَاَقسِطوُ ا اِنّ َالله َ یُحِبُّ المُقسِطینَ .
اگر دوطائفه از مومنان با یکدیگر قتال و نزاع کردند، بین آنها را اصلاح کنید،اگر یکی از این دو طایفه بعد از مصالحه به حقوق دیگری تجاوز کرد، علیه آن گروه متجاوز وارد جنگ شوید، تا به امر خدا باز گردد، اگر بازگشت پس بین آنها را با دادگری اصلاح کنید، با قسط رفتار کنید ، خداوند اهل قسط را دوست دارد.
در بروز اختلاف و نزاع بین دو گروه از مومنان همه مومنان موظند به حکمیت و اصلاح ذات البین اقدام کنند، و دو طرف نزاع نیز شرعا موظفند داوری و مصالحه مشفقانه دیگر مومنان را بپذیرند، باغی کسانی هستند که بعد از داوری و حکمیت آن را زیر پا گذاشته به حقوق دیگر مومنان تجاوز کنند. در این صورت وظیفه همه مومنان گوشمالی باغی تا زمان تسلیم شدن وی به حق است.
حال اگرما بر اساس این رهنمود قرآنی بخواهیم وقایع هفت ماه اخیر را به شیوه خداپسندانه به سامان برسانیم می توانیم اینگونه صورت بندی کنیم. در ایران دو گروه از مسلمانان وارد نزاع شده اند، گروه اول حکومت جمهوری اسلامی است، یعنی شورای نگهبان، وزارت کشور، سپاه پاسداران، سازمان بسیج و بالاخره مقام رهبری. این می شود یک طائفه ای از مومنین. ما نمی گوئیم مشرک و ملحد هستند، بلکه طائفه ای از مومنین به آنها اطلاق می کنیم. طائفه دوم بخش عظیمی ازمردم ایران هستند که طایفه اول آنها را حدود سیزده میلیون می داند، وما می گوئیم حدود بیست میلیون نفر هستند، بین سیزده تا بیست میلیون از مردم ایران که بخشی از آنها را شما در تظاهرات دهه سوم خرداد تا عاشورای امسال مشاهده کردید، هر دو طایف دیگری را قبول ندارد. شما می گوئید اینها فتنه گر و اغتشاشگر هستند، آنها هم به شما می گویند شما ظالم هستید و از معروف خارج شده اید ومنکر مرتکب شده اید. هر دو طائفه همدیگر را متهم می کنند. راه حل شرعی آن چیست ؟ یک گروه مرضی الطرفین انتخاب می کنید که هم شما آنها را قبول داشته باشید وهم ما آنها را قبول داشته باشیم وخدا هم به آنها راضی باشد، آنها بین ما وشما حکم می شوند ، آنها چه کسانی باشند ؟ همان پیشنهادی که مرحوم آیت الله العظمی منتظری در بیانیه های خود نوشت، گفت جمعی از علما را که شما قبول دارید ومعترضین هم قبول دارند را حکم کنید بعلاوه چند بیطرف، این داوران قضاوت کنند که چه اتفاقی افتاده است؟ اگر مقام رهبری این را می پذیرفت یا حتی الان هم بپذیرد، بسیاری از مشکلات قابل حل بود. این پیشنهاد میر حسین موسوی هم بود، گفت حکمی از مراجع تقلید تشکیل شود، سه تا از مراجع نزدیک به سبزها، سه تا از مراجع نزدیک به حکومت، چند نفر هم که وسط هستند آنها هم بیایند ومجموعا ً این حکمیت صورت بگیرد. هر چه نتیجه این حکمیت بود ، طرفین باید گردن بنهند.
دولتی شدن مرجعیت
اینکه اکثر مراجع تقلید در قم ساکت هستند ، یکی ونصفی از آنها در حال حمایت از حاکمیت هستند، یکی از آنها حمایت صریح می کند ویکی هم گاهی به نعل وگاهی به میخ می کوبد، بقیه ساکت هستند ودو سه نفر از آنها هم به شدت مخالفت می کنند ومی بینید که چه به سر آنها می آورند! این یعنی چه ؟ یعنی اکثر مراجع با حاکمیت موافق نیستند. از آن سمت ، هفت ماه است که ما می شنویم که خواص مردود شده اند، نخبگان رفوزه شدند، بصیرت داشته باشید! معنای این چیست ؟ معنای آن این است که اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان ، هنرمندان ، مراجع ، عالمان دین ، نخبگان ، خواص ایرانی با روش فعلی جمهوری اسلامی ایران مخالف هستند ، به بیان دیگر اینها می گویند روش اداره مقام رهبری مردود شده است ، نتوانسته است جامعه را درست اداره کند . وقتی خواص شما را قبول ندارند ، خوب توده مردم هم به جای خود ، آنها هم به خواص نگاه می کنند.
حال تا اینجای سخنم این شد که معترضین سبز باغی نیستند، چرا؟ چون مسلحانه به شما اعتراض نکردند، چون پادگانی جداگانه ندارند ، اما کار فرهنگی را نمی توان بغی ومحاربه حساب کرد، اگر کسی کتاب بنویسد، مقاله بنویسد، مبارزه فرهنگی محاربه محسوب نمی شود. این موارد به شکل شرعی ، یک به یک قیودش مشخص است. محاربه فقط با سلاح فیزیکی ممکن است ، مباشرتا ً باید قتل صورت گرفته باشد ، اگر اینها نباشد ، محاربه نمی شود . اینکه حضرت آقا می فرمایند براندازی نرم، براندازی قانونی، تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، انقلاب نرم، انقلاب مخملی – درست یا غلط – هیچکدام شرعا محاربه نیست. هیچکدام شرعاً بغی نیست ، هر که جزاین بگوید، سواد فقهی ندارد، دانش دینی ندارد. اینکه آقای رهبر در استفتائی که منصوب به او است می نویسد ولایت فقیه از لوزم اعتقاد به امامت ونبوت است واین دو از هم جدایی ناپذیر هستند ، به لحاظ دینی این سخن کاملا ً اشتباه است ودلالت بر بی اطلاعی ایشان از مبانی دینی می کند ، مسئله شصت ودوم استفتائات منصوب به ایشان، نوشته که اصل ولایت فقیه ، از امامت قابل جدایی نیست. بسیار وب، اکثر مراجع به اصل ولایت فقیه قائل نیستند ، اسم ببرم؟ قوی ترین مراجع، همانند مرحوم آیت الله خوئی به ولایت فقیه قائل نبودند. آیا جرأت می کنید بگوئید ایشان به امامت قائل نبودند؟! خوب حالا کسی این مسئله را قبول نداشته باشد، شما چرا اعتقادات او را بهم می زنید؟ اکثر معترضین به شما به این مسئله (ولایت فقیه) اعتقادی ندارند، اما مسلمانان پاک نهادی هستند وبه توحید، نبوت پیامبر، امامت امیر المومنین، به اسوه بودن اهل بیت طهارت و روز جزا اعتقاد دارند. حق ندارید کسی را که این مسئله اختلافی را قائل نیست دور از اسلام و تشیع بدانید. از زاویه فقه سنتی کسی باید زمام کشوررا داشته باشد که حداقل دانش فهم این امور را داشته باشد ، همه چیز را نمی توان با سهمیه خرید، همه چیز را نمی شود با سیاست حل کرد. افتخارتشیع، قرنها این بود که حوزه ما دولتی نیست ، روحانیت ما جیره خوار حکومتها نیست ، امروز چه کرده اید؟ امروز مرجع نصب می کنید، مرجع عزل می کنید!
مرجع نصب می کنید ، جامعه مدرسین ، زمانی که آیت الله اراکی از دنیا رفت با کدام مجوز فقهی گفت مقام رهبری صلاحیت مرجعیت دارد؟ فردای قیامت چطور می خواهند پاسخ بدهند ؟ اگر فقاهت ملاک باشد ، آیت الله العظمی منتظری اعلم فقها بود گفت این آقا صلاحیت مرجعیت را ندارد و مرجعیت در شأن وی نیست .
خوب حالا یک افراد متوسطی – که اکثر آنها مدرس نیستند، و اثر قابل اعتنای فقهی هم ننوشته اند – در امور مرجعیت دخالت می کنند. معرِّف باید اجلای از معرَّف باشد، یعنی کسی که می خواهد کسی را معرفی کند باید خودش از او باسوادتر باشد، شما که سواد فقهی درست وحسابی ندارید ، حال آمده اید می گوئید این آقا مرجع باشد، از آن سمت هم ذکر می کنید که آیت الله صانعی مرجع نیست ، شما چکاره هستید که فردی را که هنوز رساله عملیه و حاشیه برعروه ننوشته را میگوئید مرجع است ، کسی که اشتباهات مکرر فقهی دارد! این را من کتبا ًنوشته ام، آنوقت از آن سمت، اگر مرحوم آیت الله خمینی گفت این آقا مجتهد است، تو چکاره هستی که آن کسی را که او گفت مجتهد است را می گوئی مجتهد و مرجع نیست؟! واقعاً انسان تعجب می کند ، همه چیز را دولتی کرده اید ، دین دولتی، مرجعیت دولتی، روحانیت دولتی، خوب چه فرقی می کند ؟ اگر رئیس الازهر را رئیس جمهور مصر نصب می کند، امروزهم مرجع شیعه را دربار ولایت فقیه نصب و عزل می کند. خجالت بکشید، این رسم تشیع نبوده است ، تشیع همواره بر خلاف این رویه اعتراض تاریخی کرده است. اینکه مرجعی فتوای شاذ دارد، مگر درتاریخ تشیع ابن جنید نبوده است؟ مگر فتاوای مرحوم آیت الله خمینی در حوزه امر به معروف ونهی از منکر شاذ نبود؟ خوب تبدیل به قاعده شد ، هیچ شاذی لزوما خلاف شرع نیست. افرادی که سواد فهم قرآن را هم ندارند ، امروز می خواهند در باره مرجع تشیع تصمیم بگیرند!
واقعا ً اگر انسان خون گریه بکند برای آنچه که بر سر دین می آورند، حق دارد. دیگر خلخال از پای زن یهودی درآوردن گذشته است! این کاری است که در مورد مرجعیت صورت گرفته است ، کاری است که در مورد حوزه های علمیه صورت گرفته است.
کاری که جمهوری اسلامی کرده است، رژیم شاه نتوانست بکند
امروز هم این چیزها را که ذکر می کنید چه کسی باور می کند؟ شما دروغگو هستید، رئیس جمهورتان دروغگواست ، شورای نگهبانتان دروغگو است، وزارت کشورتان دروغگواست، شعار جنبش سبز چیست ؟ اینکه دروغگوئی ممنوع ، خواهش می کنیم دروغ نگوئید ، راست بگوئید ، این کاری است که ما می خواهیم ، ما چیز زیادی نمی خواهیم ، چیزی بیشتر از راستگویی نمی خواهیم ، راست بگوئید ، آنچه که هست را بگوئید ، اگر فکر می کنید ما خس وخاشاک هستیم ، ما بزغاله ایم ، ما گوساله ایم، ما بدتر از اینها هستیم اما چند ده میلیون بزغاله وگوساله دارد به شما می گوید، شما صلاحیت رهبری ندارید ، شما صلاحیت ریاست جمهوری ندارید ، شما یک ملت را تحقیر کردید ، فردی که ملت ایران را گوساله می خواند ، چرا به امامت جمعه نصبش کرده اید ، می گوید درقرآن آمده است ، مگر تو جای خدا نشسته ای؟ کدامیک از ائمه مخالفین خودش را گوساله خطاب کرده است که شما می کنید ؟ ! قرآن را بفهمید ، آنچه را که خدا بکار برده است ، خدا به مافی الضمیر ما آگاه است ، شما چه می دانید ؟ ذهن خوانی می کنید؟ آبروی دین را دارید می برید. پیامبری که پیامبر رحمت بود ، کتاب که کتاب هدایت ورحمت است که نمی تواند اینگونه خوانده شود !
این واقعیتهای جامعه ما است ، بنده می گویم ما نه محارب هستیم ، نه باغی هستیم ونه مفسد فی الارض هستیم، ما معترض هستیم ، ما نهی از منکر می کنیم به سیاقی که امام حسین ( ع ) کرد . امام حسین به ما یاد داده است که زیر بار ستم نرویم ، ستم هر چه می خواهد باشد ، چه با تاج باشد وچه با عمامه باشد ، چه به نام سکولاریسم ولائیسیته وچه به نام دین باشد ، هیچ فرقی برای ما نمی کند. ستم ستم است ، استبداد، استبداد است. رای ما کجا است ؟ رای ما را کجا برده اید ؟ بچه های مارا چرا کشتید؟ نزدیک صدنفر ، شصت ونه نفر در مرحله اول ونزدیک سی وهفت نفردر روز عاشورا کشته شده است ، روی هم صد و شش نفر مطابق آمار ما ومطابق آما ر رسمی چهل نفر، که حداقل سه نفر از آنها را هم پذیرفتید که در زندان کشته اید.
اگر در ایران قانون اجرا می شد به ازاء قتل یک نفربیگناه، بالا تا پائین شما ها را باید به دادگاه می بردند. مسئولین قوه قضائیه که می باید مجری قانون وعدالت بانشد ، قبل از تشکیل داد گاه حکم صادر می کنند ومی گویند اینها محارب هستند! بعد هم می گوید کسانی که در عاشورا دستگیر شده اند باید اثبات کنند که بیگناهند، اثبات کنند که در اغتشاشات شرکت نداشته اند ، انگار اصل شرعی برائت ذ مه در فقه خوانده نشده است ، یعنی همه ما گناه کار هستیم، مگر خلاف آن اثبات شود.
مطالبی که مسئولین جمهوری اسلامی می گویند ، اکثرا بالا تا پائین آن خلاف شرع است ، این را هم فقط امثال من نمی گویند ، اعلم فقیهان قم ذکرکرد، مرحوم آیت الله منتظری به خاطر اعتراضش سالها در خانه اش حبس بود ، تا زنده بود او را فحش دادند ، وقتی هم که از دنیا رفت نگذاشتند مجلس ترحیمی برای او برگزار شود .
کاری که جمهوری اسلامی کرده است ، رژیم شاه نتوانست بکند، مرحوم آیت الله طالقانی در مسجد هدایت تهران منبر می رفت ، نهایتا ً اورا چه کردند ؟ گفتند ممنوع المنبر است ، حق نداری حرف بزنی ، گفت بسیار خوب من ممنوع المنبر هستم، من روی صندلی می نشینم ، گفتند ممنوع الکلام ، حق حرف زدن نداری. ونهایت آن او را به زندان بردند. در رژیم شاه کدام بار مسجد هدایت بسته شد؟! کدام بار درب مسجد را آتش زدند ؟! امروز آمده اند مسجد قباء ، مسجدی که بنده روزاول جامع المقدمات را آنجا شروع کردم ، نزد همین آیت الله سید علی محمد دستغیب شیرازی ، مسجد را مهروموم کرده اند، حکومت جمهوری اسلامی که برای دین آمده است ، مسجد پلمب می کند. ماشاالله! بارک الله! تحسین کنید این حکومت را به خاطر مهر وموم کردن مسجد ، مگر چه کرده اند؟ در مسجد به استبداد اعتراض کرده اند ، مسجدی که هزار شهید در جنگ تحمیلی داده است، حال در آن را ببندید، قفل بکنید ، مهر وموم بکنید، در تاریخ بماند ! آن وقت اگر مجاهدین خلق آمدند ائمه جمعه را شهید کردند ، مثل مرحوم آیت الله صدوقی ، امروز حکومت جمهوری اسلتمی می رود درخانه پسر او را آتش می زند. خوب این کارهایی که شاه هم جرأت نمی کرد انجام بدهد ، کدام بار شاه مرجع تقلید را شش سال در خانه اش حبس کرد؟! کدام بار شاه توانست بگوید تو مرجع نیستی ؟! آیا به آیت الله خمینی توانست بگوید که تومرجع نیستی ، حالا شما راحت ذکر می کنید که نگذارید این یکی هم مثل منتظری بشود ، از همان اول می گوئید تو مرجع نیستی ! کاری کرده اید که شاه نکرده است!
برای همین است که مرحوم آیت الله نائینی در تنبیه الامة خود می نویسد که استبداد دینی از همه انواع استبداد ها بدتر است، چرا؟ برای اینکه کاری می کند که مستبدان غیر دینی جرأت نمی کنند آنگونه انجام دهند . چه کسی جرأت می کرد که مسجد ببندد؟ می گوید مسجد ضرار است ! کی جرأت می کرد خانقاهو حسینیه دراویش تعطیل کند ؟ یک شبه می دانید چند حسینه را در قم ، بروجرد و کرج ، شب تا صبح با خاک یکسان شد؟ حسینیه ای که در آن ذکرمی گفتند ، یا الله می گفتند ، یا هو می گفتند ، حالا درویش ما هم شده ضد انقلاب. مسلمان سنی ما در تهران و شیراز و اصفهان و مشهد مسجد ندارد ، چرا ؟ چون تو سنی هستی ! واین مسلمان باید برود سفارت پاکستان نماز جمعه اش را بخواند ، خجالت بکشید ، آیا مسلمان سنی حق داشتن مسجد دارد یا ندارد؟ کدام اصل قانون اساسی به شما چنین اجازه ای را داده است؟ در تهران کلیسا داریم اما یک مسجد سنی نداریم ! حسینیه و خانقاه دراویش هم یک به یک در حال تعطیل شدن هستند. بهائی را هم که از حقوق شهرونیشان محروم می کنید.
محارب و باغی و مفسد نیستیم، ما به ظلم و استبداد معترضیم
خوب این عرایض بنده بود ، نتیجه سخنم اینکه ما محارب نیستیم ، ما باغی نیستیم ، ما مفسد فی الارض نیستیم، اگر روی معیار های فقهی بخواهید کار کنید، کسانی که دستشان به خون مردم آغشته شده است ، کسانی که با پول مردم سلاح خریده اند ودر قلب بچه های مردم شلیک کردند وبعد برای تحویل دادن جنازه آنها ، پول گلوله را از پدر ومادر داغدار گرفتند ، اینها محارب هستند، اگر روزی داد گاه الهی قرار است تشکیل شود ، شما باید محاکمه شوید ، به جرم محاربه ، به جرم افساد فی الارض ، بالا ترین فساد در زمین استبداد است ، آن هم استبدادی که دستش به خون معترضین جوان مردم آغشته بشود .
حال ما آمده ایم نهی از منکر می کنیم ، آنچنان که مولای ما سید الشهدا کرد. روحانیون درباری در تاریخ نوشته اند حسین بن علی ، علیه امیر المومنین یزید بن معاویه خروج کرد وبه عنوان باغی به قتل رسید .
حال شما هم اجازه بدهید ، فردا بنویسند معترضین سبز ایرانی آمدند وبه ظلم اعتراض کردند وتوسط یک امیر المومنین معظم دیگری به قتل رسیدند ، چه فرق می کند ؟ تاریخ همینها است که شما در حال مشاهده آن هستید ، به هر حال باید کسانی باشند ، عالمان دینی که حرف مرا می فهمند وبه فقه وشریعت آشنا هستند ، اگر سکوت کنند و حق را به مردم نرسانند ، فردا مقابل خدا وپیامبر مسئول هستند . مسلم بدانید که این موارد که اینگونه دین را مشوه جلوه می دهند، اینها خیانت در امانت می کنند ، بی جهت نیست که امام صادق از پیامبر نقل می کند ومی فرماید : فقیهان امناء رسل و امینان پیامبران هستند، مادامی که در دنیا داخل نشده اند ، راوی می پرسد که دخول در دنیا چیست یا رسول الله ؟ پیامبر می فرمایند : تبعیت از سلاطین است. آنگاه که عالمان دین تابع قدرت شدند، از دین ایشان حذر کنید. دینتان را از این روحانین درباری نگیرید. ما امروز می بینیم که روحانیون درباری دارند توجیه جنایات و خشونت حکومت علیه مردم مظلوم می کنند ، و فردای قیامت خواهید دید که خدا با افراد چگونه خواهد کرد، در قیامت از بوی تعفنشان همه از آنها دوری خواهند کرد. ومطمئن باشید که آینده ایران از آن مردم است، آنچه که این مردم می خواهند ، اجرای عدالت، اجرای قانون اساسی، رعایت ضوابط حقوق بشر، توجه به رضایت عمومی است ، من فکر نمی کنم اینها چیزهای سختی باشند واگر کسی این امور را در خواست کرد ، به او بگویند تو باغی هستی ، تو محارب هستی ، تو مفسد فی الارض هستی ، باید به خدا پناه برد. والسلام.