در این انقلاب یک شهید واقعی بود، که مظلومانه هم شهید شد، و آن اسلام بود

تذکر: تحقیق درباره عبارت حکیمانه و تاریخی آقای سید محمدحسن طباطبایی درباره اولین شهید این انقلاب به تدریج تکمیل شد، و در هر مکتوب اطلاعات تازه ای بدست آمد. جدیدترین اطلاعات در این زمینه همراه با مستندات آن را می توانید اینجا مطالعه کنید: «آقای طباطبایی، انقلاب و نظام: در این انقلاب یک شهید واقعی بود، که مظلومانه هم شهید شد، و آن اسلام بود» (۲۱ آذر ۱۴۰۰) امور فرعی و جزئی که در مکتوبات قبلی با مکتوب اخیر متعارض است، منسوخ و نظر نهایی نویسنده محسوب نمی‌شود.

بزرگداشت سی و پنجمین سالگرد درگذشت سید محمد حسین طباطبایی صاحب المیزان

1901701241092261393913024913375190216168200102 

بعد از انتشار سومین مطلبم درباره عبارت تاریخی آقای طباطبائی صاحب المیزان «این انقلاب یک شهید دارد، و آن هم اسلام است» (۱) از سه ناحیه اطلاعات جدیدی درباره آن بدستم رسید. یکی اینکه با آنکه یقین داشتم مسموعاتم را از دوست فاضل سید مصطفی محقق داماد یادداشت کرده ام، اما در شهریور ماه جاری آن را در میان یادداشت‌های کاغذیم پیدا نکردم، و در نقل از وی بر حافظه ام اتکا کردم. اما اخیرا (اواسط آبان ماه) آن منقولات را در میان یادداشت‌های دیجیتالیم پیدا کردم، و چقدر خوشحال شدم.

با دسترسی به یادداشت‌ها دریافتم در سه مورد خطا کرده ام: حاضران جلسه، مکان و زمان آن. اولا حاضران جلسه «اعضای ارشد قوه قضائیه» نبوده اند، ثانیا آن جلسه در «منزل آقای طباطبائی در قم» منعقد نشده بود. ثالثا زمان آن هم «اواخر شهریور۱۳۶۰» نبوده است. بر اساس یادداشت مکتوب، مخاطبان جلسه برخی «اصحاب حلقه تاویل» بوده اند، بعلاوه چند مهمان دیگر؛ مکان آن «منزل ییلاقی طباطبائی ذوالمجد قمی در روستای جابان دماوند»، و زمان آن «نیمه اول پائیز ۱۳۶۰» بوده است.  جزئیات بیشتر را در دنبال خواهم آورد. از بابت خطاهای پیش آمده از راوی محترم و خوانندگان گرامی عذر می خواهم. (۲) البته این سه خطا در اصل بحث (اثبات عبارت تاریخی) هیچ تغییری ایجاد نمی کند.

از ناحیه دوم از دو نفر حاضران در جلسه فوق توضیحاتی شنیدم، مؤید نقل اول که آن را مستحکم‌تر کرد. اما از ناحیه سوم اطلاعاتی درباره «جلسه اصحاب تأویل» در جریان رونمایی از کتاب جدید قرآن محقق (The Study Qur’an) اواخر شهریور در تهران مطرح شد که به شناخت مخاطبان جلسه کمک می کند. این مقاله روایت مستندی از زوایای مختلف عبارت تاریخی آقای طباطبائی را به دست می دهد. به علاوه نکات تازه ای درباره نسبت آقای طباطبائی با آقای خمینی، انقلاب ۵۷ و جمهوری اسلامی مورد بحث قرار می گیرد که همگی برگرفته از یادداشت‌های تازه یاب است. این مقاله دو بخش دارد، بخش نخست تکمیل و تصحیح اطلاعات پیشین درباره عبارت تاریخی «این انقلاب یک شهید دارد، و آن هم اسلام است». بخش دوم نکات تاریخی دیگری درباره نظر منفی صاحب المیزان به انقلاب ۵۷، جمهوری اسلامی و مدیریت و شخصیت آقای خمینی است. عنوان مقاله عین عبارت تاریخی آقای طباطبایی از زبان شاهد مستقیم حاضر در جلسه است. این مقاله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد رحلت آقای سید محمد حسین طباطبائی (۱۲۸۱ تبریز، ۲۴ آبان ۱۳۶۰ تهران) بزرگترین فیلسوف مسلمان قرن اخیر، یکی از بزرگترین مفسران قرآن در جهان اسلام، یکی از سه مفسر تراز اول در تاریخ تشیع، از شاخص ترین نمایندگان تفکر اسلام شیعی اصولی در قرن چهاردهم هجری شمسی و استاد اکثر قریب به اتفاق علمای معاصر شیعه در تفسیر قرآن و حکمت به رشته تحریر درآمده است. این عالم ربانی استاد چند نفر از اساتید راقم این سطور است (۳) و در شکل گیری شاکله فکریم سهم فراوانی داشته است. خداوند او را رحمت کند.

 

بخش اول. عبارت تاریخی طباطبائی در آخرین ماه حیات

 

در ضمن رونمایی کتاب قرآن محقق (The Study Qur’an) (۴) به سرویراستاری دکتر سید حسین نصر جلسه ای با عنوان شب «درخشش قرآن مجید در مغرب زمین» در بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار در تهران در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۹۵ برگزار شد. یکی از سخنرانان این جلسه دکتر سید مصطفی محقق داماد بود. وی در ضمن سخنرانی خود «محفل أصحاب تأویل» را اینگونه معرفی کرد:

“ازاواخر دهه ۱۹۵۰میلادی، یعنی دهه چهل خورشیدی محفلی شکل می‌گیرد که جناب آقای استاد داریوش شایگان از آن به «حلقه اصحاب تأویل» یاد می‌کند. این جلسات در منزل ذوالمجد طباطبایی یکی از وکلای دادگستری تشکیل می‌شد. دو شخصیت محوری این حلقه عبارت بودند از علامه [سید محمد حسین] طباطبایی، فیلسوف، مفسر قرآن و عارف شیعه، و هانری کربن. کربن همه ساله در سپتامبر به ایران برای تدریس می‌آمد و داغ‌ترین مباحث فلسفی آن زمان فرانسه را به ایران می‌آورد. درهمین ایام ازطریق دوستانی از جمله دکتر [سید حسین] نصر و استاد مرتضی مطهری با علامه طباطبائی آشنا و به بحث وگفتگو ‌نشست. با وجود مشکل زبانی به وسیله ترجمه، ارتباط و گفتگو میان آن دو بزرگوار برقرار می‌شد. در این جلسات، سید حسین نصر، مطالب طرفین را ترجمه وبرای طرفین منتقل می نمودند . بطوری که این‌جانب از مرحوم استاد مطهری و دکتر داریوش شایگان شنیده ام اعضای جلسه بعضی مقید به حضور منظم بودند، وبرخی گه‌گاه حاضر می شدند مانند استاد سید محمد کاظم عصار، استاد مرتضی مطهری، استاد سید جلال‌الدین آشتیانی. آن جلسات از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است ومی توان آنرا نقطه عطفی در تاریخ تشیع دانست. دکتر نصر معتقد است گفتگوهایی که در این جلسات صورت می‌گرفت، در کل قرون وسطی تحقق نیافته بود.“ (۵)

در این فاصله دو نفر از حاضرین در آخرین جلسه محفل تاویل (پائیز ۱۳۶۰) با نگارنده این سطور تماس گرفتند، یکی ساکن خارج کشور و دیگری مقیم وطن. اما هر دو خواهش کردند از ذکر اسمشان خودداری کنم. (۶) هر دو عبارت تاریخی علامه را شخصا در دماوند شنیده بودند. توضیحات هیچیک به جامعیت نقل دکتر سید مصطفی محقق داماد نبود، اگرچه کاملا با نقل ایشان سازگار بود. لازم به ذکر است یادداشت دیجیتالی خود از روایت ایشان که اخیرا پیدا کردم در فاصله چند ساعت بعد از استماع نوشته شده و با جزئی ویرایش عبارتی به شرح زیر است:

“ ذوالمجد طباطبائی قمی از وکلای مرفه دادگستری خانه ای ییلاقی در روستای جابان دماوند داشت. وی ذوق فلسفی داشت و به مدت هفت سال میزبان جلسات مباحثه هنری کربن و علامه طباطبائی در خانه خود بود. دکتر سید حسین نصر و دکتر داریوش شایگان از اعضای اصلی این مباحثه بودند. دکتر شایگان اسم این جلسات را گذاشته بود حلقه تاویل. مذاکرات این دو فیلسوف شرق و غرب در دو جلد با مقدمه علامه منتشر شده است. (۷) در نیمه اول پائیز ۱۳۶۰ علامه طباطبائی برای استراحت در ییلاق ذوالمجد در دماوند بود. بعد از شهادت علی قدوسی داماد علامه [در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۳۶۰] اصحاب حلقه تاویل تصمیم گرفتند برای عرض تسلیت خدمت علامه طباطبایی مشرف شوند. از اعضای دائمی محفل داریوش شایگان در سفر بود و حضور نداشت. اما عیسی سپهبدی از اعضای محفل از جمله حاضرین بود. محمد تقی فلسفی [واعظ مشهور] که شنیده بود علامه در دماوند است و رفقای تهران برای عرض تسلیت خدمت ایشان می روند هم در این جلسه حاضر شده بود [البته فلسفی عضو محفل نبود]. من [سید مصطفی محقق داماد هم که عضو محفل نبودم] در این جلسه توفیق حضور داشتم. ذوالمجد طباطبایی قمی میزبان به نمایندگی از اعضای محفل اهل تأویل شهادت علی قدوسی را به علامه طباطبایی تسلیت گفت. علامه بعد از تسلیت ذوالمجد پُکی به سیگارش زد، و بعد گفت: «در این انقلاب یک شهید واقعی بود که مظلومانه هم شهید شد، و آن اسلام بود.» بعد از جلسه ذوالمجد پاسخ علامه طباطبایی را برای دوست خود علی وکیل وکیل دادگستری نقل کرده بود. علی وکیل قاضی بود و هنوز در قید حیات است. وی فرزند حاجی وکیل از وکلای ملی دادگستری بود. از طریق وی که فردی معتمد و موثق است عبارت علامه در محافل مختلف نقل شده است. “ (پایان نقل قول محقق داماد)

 بررسی:

یک. زمان جلسه نیمه اول پائیز ۱۳۶۰ و مکان آن ییلاق طباطبائی ذوالمجد قمی از وکلای مرفه دادگستری در روستای جابان دماوند بوده است.

دو. برخی حاضران در این جلسه عبارت بودند از:

۱. علی محمد طباطبائی ذوالمجد قمی، فرزند حبیب الله، متولد ۱۲۹۸ قم، دکترای حقوق از دانشگاه ژنو، وکیل دادگستری، نویسنده و مترجم، میزبان جلسه.

۲. عیسی سپهبدی، متولد تهران ۱۲۹۶، دکتری فلسفه و زبان فرانسه از دانشگاه سوربن، استاد دانشگاه تهران، نویسنده و مترجم برخی آثار کربن.

۳. محمد تقی فلسفی (متولد ۱۲۸۷ تهران، متوفی ۱۳۷۷) واعظ شهیر.

۴. سید مصطفی محقق داماد (متولد ۱۳۲۴ قم)، مجتهد، دکترای حقوق از دانشگاه کاتولیک لوون بروکسل، رئيس سازمان بازرسی کل کشور (۱۳۶۰-۱۳۷۰) (۸)، عضو پیوسته فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران.

از این افراد به استثنای فلسفی بقیه در قید حیاتند.

سه. یکی از کسانی که توسط  ذوالمجد در همان سال ۱۳۶۰ از جزئیات جلسه مطلع شده علی وکیل قاضی موثق است که وی نیز در قید حیات است.

چهار. عبارت آقای طباطبائی در پاسخ تسلیت ذوالمجد به نمایندگی از محفل اهل تاویل به مناسبت شهادت علی قدوسی دامادش: «در این انقلاب یک شهید واقعی بود، که مظلومانه هم شهید شد، و آن اسلام بود.»

پنج. محمد رضا حکیمی نیز عبارت فوق را در کتابش نقل کرده (۹) که در مقاله قبل به تفصیل گذشت.

 نتیجه: صدور عبارت فوق از آقای سید محمد حسین طباطبائی بر أساس نقل فوق غیرقابل انکار است. این آخرین اظهار نظر صاحب المیزان و نظر نهایی وی درباره نظام جمهوری اسلامی است، وی حدود یک ماه بعد از این جلسه از دنیا می رود.

 13940822000327_photol

بخش دوم. شواهد دیگری بر مخالفت طباطبایی با انقلاب و جمهوری اسلامی

 

آقای طباطبائی وزنه بسیار سنگینی در تفکر معاصر ایران است. بدیهی است که شناخت وی از آقای خمینی، انقلاب ۱۳۵۷ و نظام جمهوری اسلامی بسیار قابل اعتناست. در دنبال هفت نمونه به عنوان شاهدی بر مواضع صاحب المیزان نقل می شود. این شواهد روایت دکتر سید مصطفی محقق داماد از حوزه علمیه قم است. در اکثر آنها او شاهد مستقیم و دست اول بوده است. محقق داماد شاگرد ممتاز آقای مرتضی مطهری بوده و با توجه به موقعیت خاص خانوادگی و علمیش منقولاتش حائز توجه است. این منقولات را کنار نقل قبلی اخیرا یافتم که البته سالها قبل از ایشان شنیده و یادداشت کرده بودم، و اکنون با ویرایش مختصری همراه با برخی مستندات عرضه می شود.

 

یک. رقابت فلسفی آقایان خمینی و طباطبایی

آقایان طباطبائی و خمینی هم سن بودند، هر دو متولد ۱۲۸۱ش. آقای خمینی از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۲۸ مدرس درس خصوصی حکمت متعالیه از جمله اسفار در حوزه‌ی علمیه‌ی قم بوده است و شاگردان اندکی داشته است. (۱۰) آقای طباطبائی در سال ۱۳۲۵ از تبریز به قم آمد و تدریس عمومی اسفار را آغاز کرد که تا أواخر دهه ۳۰ ادامه داشت، در آن زمان زیر فشار میرزا مهدی اصفهانی از حوزه مشهد بر آقای بروجردی دروس حکمت متعالیه در قم که مهمترینش اسفار طباطبایی بود تعطیل شد. ایشان بعد از آن به تدریس عمومی الهیات شفا پرداخت و تدریس خارج اسفار را به طور خصوصی برای خواص شاگردانش ادامه داد. با تدریس فلسفه آقای طباطبایی درس فلسفه آقای خمینی تحت الشعاع قرار گرفت و بسیاری از شاگردان او جذب درس آقای طباطبایی شدند. تعداد شاگردان اسفار آقای طباطبایی زمانی که تحت فشار حکمت‌ ستیزان متوقف شد افزون بر دویست و پنجاه نفر بود. (۱۱) رقابت آقای خمینی با طباطبایی از فلسفه به أصول هم کشیده بود و شاگردان مشترک شاهد تقابل علمی این دو استاد بودند. (۱۲) آقای خمینی از سال ۱۳۲۸ تدریس فلسفه و عرفان را به کلی ترک کرد و در زمان فشار حکمت ستیزان بر آقای بروجردی از تدریس حکمت در حوزه علمیه قم جانبداری نکرد! اینکه چرا وی از علوم عقلی یکسره به علوم نقلی روی آورد، و آیا کسادی دروس حکمت او در مقایسه با رونق دروس حکمت آقای طباطبایی در این تصمیم دخیل بوده نیازمند تحقیقی گسترده تر است. اما در هر صورت رقابت علمی سنگین این دو عالم برجسته غیرقابل انکار است.

 

دو. تخلیه اجباری خانه استیجاری به دلیل عدم رضایت مالک

آقای طباطبایی دستش تنگ بود، مثل همه عالمانی که از طریق وجوهات شرعیه زندگی نمی کردند. امرار معاش او از مختصر عواید زمین کشاورزی آباء و اجدادی در تبریز می گذشت. او توان خرید خانه ملکی نداشت و نوعا مستاجر بود. أواخر دهه چهل او مستاجر آقای خمینی شد. قضیه از این قرار است که روبروی مدرسه‌ی حجتیه در محل فعلی دارالشفای قرآن و عترت خانه‌ی بزرگی بود که مالک، آن خانه را به عنوان وجوهات شرعیه به آقای خمینی داد. آن زمان ایشان در نجف در تبعید بود. آقای طباطبائی این خانه را اجاره کرد. پرداخت اجاره خانه به نماینده مالک که اخوی بزرگ آقای خمینی یعنی آقای سید مرتضی پسندیده باشد چند ماه به تاخیر افتاد. علی قدوسی داماد آقای طباطبایی نزد آقای پسندیده رفت و اظهار داشت که آقای طباطبائی فعلا دستش خالی است، صبر کنید، تا خدا فرجی برساند. آقای پسندیده نپذیرفت و گفت باید خانه تخلیه شود. آقا مرتضی حائری یزدی از قضیه خبردار شد، و برای استمهال واسطه شد. آقا مرتضی حائری با آقایان طباطبایی و خمینی خویشاوند سببی بود. دختران آقا مرتضی حائری یکی عروس آقای خمینی و یکی عروس آقای طباطبائی بود. آقای طباطبائی متوجه شد که مالک یعنی آقای خمینی راضی به ادامه سکونت او در ملک نیست، و خانه را حوالی سال ۱۳۵۰ تخلیه کرد.

بیشک آقای خمینی در آن زمان به لحاظ مالی در مضیقه نبود و به راحتی می توانست تسهیلاتی برای آقای طباطبایی در نظر بگیرد تا وی بتواند مال الاجاره عقب افتاده را بپردازد. اما ایشان چنین نکرد. نظر غیرمساعد آقای خمینی به آقای طباطبایی نزد اهل علم قم شناخته شده بود، و حمل بر کرامت نمی شد.

 

سه. نظر متفاوت درباره آقای شریعتمداری و دارالتبلیغ 

آقای طباطبائی به آقای شریعتمداری نزدیک بود، هر دو تبریزی بودند، و به لحاظ مشی سیاسی هم قرابت فراوان داشتند. آقای طباطبایی عضو هیات ممتحنه‌ی دارالتبلیغ آقای شریعتمداری از بدو تاسیس بود. حتی برخی کتابهایش را نیز انتشارات دارالتلیغ منتشر کرد. آقای خمینی از ابتدا به دارالتبلیغ و آقای شریعتمداری بسیار بدبین بود. لذا علاوه بر رقابت علمی سابق، مشکل مشی اجتماعی و سیاسی هم اضافه شد. آقای طباطبائی توسط یاران انقلابی آقای خمینی به دلیل همکاریش با دارالتبلیغ آقای شریعتمداری تحت فشار قرار گرفت و آزار دید.

 

چهار. مخالفت با آراء علی شریعتی

در نیمه اول دهه پنجاه استفتاهای نسبتا یک شکلی از اکثر قریب به اتفاق علما درباره آثار دکتر علی شریعتی خصوصا کتاب اسلام شناسی او صورت گرفت و بعدا مجموعه این فتاوی به شکل وسیعی در کشور تکثیر شد. در میان این استفتاها مورد زیر از آقای طباطبایی صورت گرفته:

«حضرت آيت‎ الله علامه حاج سيد محمدحسين طباطبايي (دام ظله)
با تقديم سلام مفتخراً و محترماً به عرض آن حضرت مي‎رساند. اخيرا در تهران شايع کرده‎اند نعوذ بالله حضرتعالي نوشته‎هاي علي شريعتي را تأييد کرده و فرموده‎ايد کوچکترين ايرادي در آن ديده نمي‎شود. استدعا دارم بذل توجهي فرموده براي روشن شدن حقايق و نجات عده‎اي از ضلالت نوشته‎اي مرقوم بفرماييد.»

«بسمه تعالي
اين‎جانب نوشته‎هاي دکتر شريعتي را هرگز تصديق نکرده و چنين سخني به احدي نگفته‎ام، و نوع مطالب ايشان اشتباه و طبق مدارک ديني اسلامي غيرقابل‎ قبول مي‎باشد. محمد حسین طباطبایی» (۱۳)

آقای خمینی با اینکه نه با آراء شریعتی موافق بود نه با شهید جاوید در هر دو مورد با زیرکی سکوت کرد و هیچ اظهار نظر مکتوب صریحی از وی در دست نیست، اگرچه پیروان انقلابی وی با شریعتی و شهید جاوید به دلیل صبغه انقلابی‌شان میانه خوبی داشتند. به هر حال با توجه به وزنه علمی آقای طباطبائی نقد مختصر وی بر شریعتی بر انقلابیون سنگین آمد و ایشان از این حیث هم تحت فشار انقلابیون قرار گرفت و آزار دید. (۱۴)

 

پنج. عدم أمضای تلگراف حمایت از آقای خمینی

آقای خمینی تحت فشار دولت عراق در تاریخ ۱۴ مهر ۱۳۵۷ از عراق به فرانسه رفت. در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۵۷ آقا سید شهاب الدین مرعشی نجفی در تلگرافی برای ژیسکاردستن رئیس جمهور فرانسه از وی خواست از مهمان نوازی در حد اعلا نسبت به آیت الله خمینی کوتاهی نشود. محمدعلی گرامی و گروهی دیگر از فضلای انقلابی قم خدمت آقایان مرتضی حائری یزدی، میرزا هاشم آملی، و سید محمد حسین طباطبائی آمده از ایشان خواستند آنها هم تلگراف بزنند. این سه نفر با یکدیگر هم افق بودند. زمانی که آقایان سید محمد محقق داماد و سید احمد زنجانی در قید حیات بودند، این پنج نفر با هم اطلاعیه می دادند. آقایان حائری و طباطبائی به منزل آقا میرزا هاشم آملی آمدند تا تصمیم مشترکی بگیرند. آقا مرتضی حائری گفت: تحت فشاریم، شعار مردم را که می شنوید. چاره ای نیست. اما آقای طباطبائی گفت: من چنین تلگرافی را امضا نمی کنم. اگر هم فشار بیاورند از قم می روم. از آخوندی همین عبا و عمامه را دارم! با مخالفت صریح ایشان تلگرافی به فرانسه ارسال نشد.

 

شش. کم اعتنایی آقای خمینی در تنها دیدار با آقای طباطبائی پس از مراجعه به ایران

بهمن ۱۳۵۷علی لاریجانی به پدرهمسر خود آقای مرتضی مطهری خبر می دهد که آقا میرزا هاشم آملی می خواهد به دیدار آقای خمینی به تهران بیاید. آقای مطهری پیشنهاد می کند استادش آقای طباطبائی  را هم بیاورند تا رفع کدورت بین این دو عالم شود. قرار می شود سید مصطفی محقق داماد آقای طباطبائی را به تهران بیاورد. آقایان میرزاهاشم آملی، سید محمد حسین طباطبایی، و برادران محقق داماد یعنی سید علی و سید مصطفی به ملاقات آقای خمینی به مدرسه رفاه رفتند. آقای خمینی بعد از احوالپرسی سردی با آقای طباطبائی اعتنایی به او نکرد، و در طول جلسه به گفتگو و خوش و بش با آقا میرزا هاشم آملی پرداخت.

 

هفت. عدم شرکت در همه پرسی فروردین ۱۳۵۸ جمهوری اسلامی

در روزهای ۹ و ۱۰ فروردین ۱۳۵۸ که همه پرسی جمهوری اسلامی برگزار شد اغلب قریب به اتفاق مراجع و علما در همه پرسی شرکت کرده رأی آری خود را به صندوق انداختند. از أمثال آقا سید محمد روحانی انتظار شرکت نمی رفت. اما از کسانی که عدم شرکتشان در قم بر سر زبان افتاد آقا سید محمد حسین طباطبائی و آقا سید رضا صدر بود. عدم بیعت این دو سید با جمهوری اسلامی نقل مجالس قم بود. بر همین منوال این دو نفر و البته بسیاری از مراجع و علمایی که در همه پرسی هم شرکت کرده بودند در همه پرسی قانون اساسی در آذر ۱۳۵۸ شرکت نکردند. (۱۵) آقای طباطبائی در هیچ انتخابات و همه پرسی چه در زمان پهلوی چه در دوران جمهوری اسلامی شرکت نکرد.

 

نتیجه: آقای سید محمد حسین طباطبائی یقینا از علمای منتقد انقلاب ۵۷ و مخالف جمهوری اسلامی و مدیریت و روش کشورداری آقای خمینی بوده است.

این شواهد جای شرح و بسط فراوان دارد. فعلا به اجمال آنها اکتفا می کنم به این امید که با نقد و بررسی اهل فضل در فرصت دیگری توفیق بسط آنها فراهم شود. از نقد مباحث عرضه شده استقبال می کنم.

الحمدلله

 

۲۴ آبان ۱۳۹۵

 

یادداشت‌ها:

۱. مطلب اول یادداشت کوتاهی بود به مناسبت سالروز شهادت علی قدوسی دومین دادستان کل انقلاب اسلامی و داماد آقای طباطبایی با عنوان «اولین شهید این انقلاب، اسلام بود» (۱۳ شهریور ۱۳۹۵). دومین مطلب مقاله ای بود با عنوان «چرا اولین شهید این انقلاب، اسلام بود؟» (۱۵ شهریور ۱۳۹۵) در پاسخ به واکنش دوست گرامی محمد حسین قدوسی. سومین مطلب مقاله بود با عنوان «این انقلاب یک شهید دارد، و آن هم اسلام است» (۲۱ شهریور ۱۳۹۵) در شرح نخستین سند مکتب از این عبارت در کتاب محمدرضا حکیمی و پاسخ به دومین واکنش محمد حسین قدوسی.

۲. بنابراین استبعاد دوست محترم محمد حسین قدوسی درباره اعضای ارشد قوه قضائیه به عنوان حاضران جلسه و انعقاد جلسه در منزل مسکونی اقای طباطبایی در قم کاملا به جا بوده است، هرچند انکار اصل صدور عبارت تاریخی از زبان صاحب المیزان (محل نزاع) مسموع نیست، و دست‌یابی به یادداشت‌هایم صدور آن را مستحکم‌تر کرد.

۳. دو استاد اصلیم آقایان حسین‌علی منتظری نجف آبادی و عبدالله جوادی آملی هر دو شاگرد آقای طباطبائی بوده اند.

۴. مشخصات این کتاب مهم به شرح زیر است:

Seyyed Hossein Nasr (Editor-in-Chief), Caner K. Dagli, Maria Massi Dakake, & Joseph E. B. Lumbard (General Editors), Mohammed Rustom (Assistant Editor), The Study Qur’an: A New Translation and Commentary, HarperCollins Publishers, New York, 2015

۵. روزنامه اطلاعات، شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۵.

۶. اینکه جو امنیتی در کشور درحدی است که دهانها را از بیان آزادانه واقعیت می دوزد قابل تاسف است.

۷. «مجموعه این گفتگوها ضبط شد و در سال ۱۳۳۸ نخستین بار به عنوان سالنامه مکتب تشیع با پاورقی استاد سید هادی خسروشاهی و آیت الله احمدی میانجی توسط آقای اکبر هاشی رفسنجانی منتشر شد. جلد بعدی تحت عنوان رسالت شیعه توسط موسسه بررسی های اسلامی بعدا منتشر شد. در سالهای اخیر (۱۳۸۲ش، ۲۰۰۳م) هم به مناسبت یکصدمین سال تولد هانری کربن مجموعه مکاتبات کربن با علامه طباطبایی توسط موسسه حکمت و فلسفه منتشر شد.» (بخشی از سخنرانی دکتر سید مصطفی محقق داماد در جلسه رونمایی کتاب یادشده، هفته نامه صدا، شماره ۹۹، ۳ مهر ۱۳۹۵، ص۸۳-۸۵)

۸. سمت قضائی ایشان در آن زمان باعث خطای حافظه من شده بود، در حالی که حضور وی در جلسه از حیث دیگری بود.

۹. یکی از ابراز مخالفتهای منقول از ایشان این تعبیر تند است: «این انقلاب یک شهید دارد و آن هم اسلام است.» (محمد رضا حکیمی، عقلانیت جعفری، کتاب اول، تهران، انتشارات دلیل ما، بهار ۱۳۹۰ص ۱۲۳).

۱۰. در درس منظومه «شاگردهای ایشان ده تا بیست نفر بودند.» (خاطرات آیت الله العظمی منتظری، ج۱، ص۹۰) «آیت الله خمینی یک درس اسفار هم می‎گفتند که هفت هشت نفر از بزرگان از جمله آقای حاج شیخ عبدالجواد ( جبل عاملی خمینی شهری) و آقای حاج آقا رضا صدر و آقای حاج آقا عزالدین زنجانی که حالا مشهد است و چند نفر دیگر [من و آقای مطهری] در آن شرکت می‎کردند.» (پیشین، ص۹۳)

۱۱. «مرحوم علامه طباطبایی هم در آن زمان اسفار می‎گفت و می‎گفتند شاید حدود دویست و پنجاه تا سیصد نفر شاگرد دارد، بعضی از بزرگان هم درس اسفار ایشان می‎رفتند.» (خاطرات آیت الله العظمی منتظری، ج۱، ص۱۳۶)

۱۲. یکی از مثالهای آن بحث موضوع علم است. استاد جوادی آملی به آراء دو استاد خود در ابتدای بحث اسفار اشاره می کرد.

۱۳. سالها قبل مجموعه این فتاوی را در ایران دیده بودم و اتفاقا نظر آقای طباطبائی نظرم را جلب کرده بود. این استفتاء در وبگاه زیر منتشر شده است: نظر علامه طباطبایی درباره آثار دکتر شریعتی + دستخط، مشرق، ۲۵ آبان ۱۳۹۱.

۱۴. آقای طباطبائی در رساله «بحثی کوتاه درباره علم امام» (ربیع الاول ۱۳۹۱ق، ۳۱ صفحه) بدون اینکه اسمی از شهید جاوید بیاورد مدعای اصلی آن را نقد کرده است. نعمت االله صالحی نجف آبادی در کتاب عصای موسی یا نقد نقدها (تهران، ۱۳۸۰، ص۷۴-۹۴) به آن پاسخ داده است.

۱۵. به عنوان نمونه آقایان سید کاظم شریعتمداری، شیخ بهاء الدین محلاتی و سید حسن طباطبائی قمی.