ممنوعیت مراسم منتقدی که ترور شد

 

Picture3

چرا دکتر سامی را ترور کردند؟ قسمت چهارم

 

ترور دکتر کاظم سامی در آذر ۱۳۶۷  «سرنخ» ترورهای داخل کشور است. جمهوری اسلامی از آغاز با شش سیاست مشخص به مقابله با منتقدان، مخالفان و رقبای مسالمت جو و قانونی خود پرداخت:

الف. محروم کردن آنان از حقوق قانونی از قبیل شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی (از سال ۱۳۶۰)؛

ب. ترور شخصیت، تخریب، افترا، اهانت و خشونت گفتاری؛

پ. برهم زدن سخنرانی ها و تجمعات مسالمت آمیز و اشغال دفاتر توسط ماموران لباس شخصی با عنوان انصار حزب الله یا بسیج که ادامه چماقداران قبل از انقلاب بودند؛

ت. توقیف مطبوعات مستقل، خفقان و تحمیل فضای بسته؛

ث. انحلال احزاب و گروههای سیاسی منتقد؛

ج. بازداشت و زندانی کردن فعالان سیاسی منتقد.

اما حذف فیزیکی و ترور حداقل در سطح چهره های شاخص سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در داخل کشور در دهه شصت جزء برنامه های نظام و دستگاههای امنیتی آن نبوده است. قتلهای زنجیره ای پائیز ۱۳۷۷ داریوش فروهر، پروانه اسکندری، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده توسط مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی که برخلاف اعلام رسمی هرگز خودسر نبودند و به عنوان مأموریت سازمانی اقدام به ترور منتقدان کرده بودند، نشان داد که در سال ۱۳۷۷ حذف فیزیکی و ترور منتقدان جزء برنامه رسمی نظام بوده است.

اما موارد ترور هرگز محدود به چهار نفر (پذیرفته شده در گزارش رسمی) نبود و سال شروع آن نیز ۱۳۷۷ نبود. تعداد ترور نویسندگان و فعالان اجتماعی سیاسی منتقد (از قبیل قتل علی اکبر سعیدی سیرجانی در زندان، و ترور حسین برازنده، احمد تفضلی، احمد میرعلایی و …) حداقل ده برابر تعداد قربانیان پذیرفته شده و زمان شروع آن نیز حداقل به سال ۱۳۷۳ برمی گردد. پروژه حذف فیزیکی مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور پروژه جدایی است و زمان شروع آن نیز سالها قبل از تاریخ فوق بوده است.

اگر ترور دکتر سامی توسط نظام یا جناحی از آن صورت گرفته باشد، تاریخ شروع قتلهای سیاسی در داخل کشور از ۱۳۷۳ به ۱۳۶۷ (یعنی شش سال زودتر) و از دوران رهبری آقای خامنه ای (که کلیه قتلهای سیاسی اثبات شده در این دوره اتفاق افتاده) به هفت ماه آخر دوران رهبری آقای خمینی برمی گردد. اینکه آمران و مسببان ترورهای سیاسی دوران آقای خامنه ای همان تیم ترور دوران اقای خمینی بوده است نیازمند تحقیق است.

تحقیق درباره ابعاد مختلف ترور دکتر سامی نتایج بسیار مهمی در داوری درباره مشروعیت جمهوری اسلامی چه بر اساس موازین شرعی و دینی، چه مبانی قانونی و حقوقی و حقوق بشر دارد. از این تحقیق تا کنون سه قسمت به شرح زیر منتشر شده است: قسمت اول: چرا دکتر سامی را ترور کردند؟ (۲۶ دی ۱۳۹۵)، قسمت دوم: داستان ‌سرایی ناشیانه خودکشی قاتل دکتر سامی (۱۰ بهمن ۱۳۹۵)، و قسمت سوم: احمد خمینی و ترور دکتر سامی (۳۰ بهمن ۱۳۹۵). آنچه در سه قسمت منتشرشده اثبات شده نکات زیر است:

یک. مخدوش بودن گزارش رسمی در سه محور: ۱. اینکه دلیل قتل، خصومت شخصی بوده، و انگیزه سیاسی نداشته است. ۲. اینکه غیر از عامل مباشر قتل، آمر و مسببی در آن دست نداشته است. ۳. اینکه محمود جلیلیان خودکشی کرده است، و قبل از حلق آویزشدن کشته نشده است.

دو. گواهی پزشکی قانونی مبنی بر کشته شدن قاتل توسط فرد یا افرادی قبل از حلق آویزشدن را سه نفر شهادت داده اند: همسر دکتر سامی، اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات مورخ ۲۷ اسفند ۱۳۶۷ و اکبر اعلمی معاون وقت مدیر کل امور انتظامی وزارت کشور در گزارش آبان ۱۳۸۷.

سه. گزارش سید احمد خمینی رئیس دفتر متنفذ بنیانگذار جمهوری اسلامی – که از فروردین ۱۳۶۵ (زمان سکته آقای خمینی) تا خرداد ۱۳۶۸ یکی از سه گرداننده اصلی نظام بوده – از گفتگویش با آقای منتظری قائم مقام وقت رهبری درباره ترور دکتر سامی در نامه منتشره مورخ ۲۶ اردیبشت ۱۳۶۸ (مشهور به رنج نامه) رد پای دو رویکرد مختلف درباره نحوه مواجهه با منتقدان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی را به دست می دهد. ترور دکتر سامی کمتر از چهار ماه بعد از اعدام غیرقانونی ۲۸۰۰ تا ۳۸۰۰ زندانی (در زندانهای کشور به دستور آقای خمینی) صورت گرفته است. ابهامهای متعددی درباره وقایع تلخ سال ۱۳۶۷ کماکان باقی است.

قسمت چهارم تحقیق به بحث و بررسی مباحث آذر ۱۳۶۸ تا آبان ۱۳۷۷ مرتبط با ترور دکتر سامی اختصاص دارد. آذر ۱۳۷۷ زمان قتلهای زنجیره ای است. در حقیقت این قسمت به بحث درباره ترور دکتر سامی در دوران ۹ ساله قبل از قتلهای زنجیره ای می پردازد. در این دوران نُه ساله اگرچه به دلیل مختومه اعلام کردن پرونده قتل دکتر سامی از سوی مسئولان سیاسی جمهوری اسلامی و عدم احاله پرونده به محکمه خبر تازه ای از پیگیری برای شناسایی آمران و مسببان نیست اما چند اتفاق مهم افتاده است که درک بهتری از ابعاد پرونده بدست می دهد:

اول. نخستین مراسم سالگرد شهادت دکتر سامی (بدون حق اعلان قبلی در مطبوعات) در سالن کوچک انجمن اسلامی مهندسین در خیابان میرداماد با حمله انصار حزب الله به فرماندهی حاجی بخشی به هم ریخت و نخست وزیر موقت جمهوری اسلامی مهندس مهدی بازرگان از سخنرانی بازماند. مطابق خاطرات تیر ۱۳۶۸ هاشمی رفسنجانی حاجی بخشی زیر نظر مستقیم سران قوا فعالیت می کرده است! چرا نظام از برگزاری مراسم بزرگداشت برای نخستین وزیر بهداری جمهوری اسلامی که در روز روشن در قلب پایتخت ام القرای جهان اسلام کاردآجین شده وحشت داشت؟

دوم. مراسم سخنرانی سر مزار در ابن بابویه به مناسبت سالگرد (آن هم به شرط عدم اعلام سخنرانی در روزنامه ها) تنها دوسال دوام آورد: سالهای ۱۳۶۸ و ۱۳۶۹. و بعد از آن برای همیشه به دستور مقامات امنیتی متوقف شد. مراسم فاتحه خوانی جمعی سر مزار دکتر سامی با حضور سنگین ماموران آشکار و خفیه نظام صورت گرفت و دوربینهای فیلمبرداری ماموران امنیتی از کلیه حاضران فیلم گرفتند. این همه حساسیت در مورد مراسم دکتر سامی به چه دلیل بوده است؟

سوم. همفکران دکتر سامی موفق شدند سه جلد یادنامه در بزرگداشت یاد وی در سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۰ منتشر کنند. این یادنامه ها حاوی مقالات و اشعاری در بزرگداشت وی، قطعاتی از سخنرانی ها و مصاحبه های شهید و انعکاس ترور دکتر سامی در مطبوعات کشور است. وجه مشترک اکثر قریب به اتفاق مقالات و اشعار که تراوش قلم شاخص ترین شخصیتهای سیاسی اجتماعی کشور در آن زمان است در اینکه قتل سیاسی بوده، آمرین و مسببینی داشته، و گزارش رسمی خلاف واقع بوده همداستان هستند. در برخی از مقالات و اشعار انگشت اتهام به سوی ارباب قدرت دراز شده است. یکی از مشروح ترین و صریح‌ترین مطالب این قسمت سخنرانی دکتر نظام الدین قهاری در مراسم نخستین سالگرد دکتر سامی است، همان مراسمی که با حمله دار و دسته چماقداران حاجی بخشی ناتمام ماند.

عنوان این قسمت برگرفته از نکته اول و دوم فوق الذکر است: «ممنوعیت مراسم منتقدی که ترور شد». قضیه ترور دکتر سامی بعد از قتلهای زنجیره ای پائیز ۱۳۷۷ ابعاد جدیدی پیدا کرد. تحلیل انتقادی این ابعاد در نیمه دوم تحقیق در قسمتهای بعدی دنبال می شود. نویسنده از انتقادات و پیشنهادات اهل نظر استقبال می کند.

 

 

فصل چهارم. مباحث آذر ۱۳۶۸- آبان ۱۳۷۷

 

ترور دکتر سامی در فاصله آذر ۱۳۶۸ (نخستین سالگرد) تا آبان ۱۳۷۷ (آستانه دهمین سالگرد) انعکاسی در مطبوعات کشور (اعم از کتاب و مجلات و روزنامه ها) نداشته جز انتشار مقالات و اشعاری  به مناسبت سالگردها. مراسم نخستین سالگرد در سالن کوچک انجمن اسلامی مهندسین هم با تشریف فرمایی! انصار حزب الله نیمه تمام ماند و دیگر مراسم سالگردی امکان برگزاری پیدا نکرد. مراسم حضور جمعی بر مزار شهید در ابن بابویه هم دو سال بیشتر دوام نیاورد و آن هم متوقف شد. در این نُه سال هیچ خبر تازه ای از ترور یا پیگیری کشف مسببین و آمرین آن منتشر نشده است. قسمتهایی از این مطالب که ناظر بر مسئله ترور است انتخاب شده و با تحلیل مختصری در این قسمت گزارش می شود. این فصل شامل دو مبحث به شرح زیر است:

– مباحث آذر تا اسفند ۱۳۶۸

– مباحث فروردین ۱۳۶۹ تا آبان ۱۳۷۷

12345

۴.۱. مبحث اول. مباحث آذر تا اسفند ۱۳۶۸

 

این مبحث شامل چهار مطلب به شرح زیر است:

– مراسم سالگرد سر مزار

– گزارشی از یادنامه اولین سالگرد شهادت دکتر سامی

– گزارشی از تنها مراسم نیمه تمام سالگرد دکتر سامی

نخستین سالگرد ترور دکتر سامی از سه منظر دیگر

 

۴.۱.۱. مطلب اول. مراسم سالگرد سر مزار

این مطلب شامل دو بحث است: آگهی مراسم نخستین سالگرد و گزارشی از مراسم سر مزار.

 

۴.۱.۱.۱. بحث اول. آگهی مراسم نخستین سالگرد

به مناسبت نخستین سالگرد شهادت دکتر سامی دو آگهی منتشر شد، یکی از سوی خانواده و دیگری از سوی جاما.

الف. آگهی خانواده: «سالی گذشت … وقتی به تو می اندیشیم به گذران زندگیت، زندگی پرتلاش و پرثمرت از دوران کودکی تا زمانی که بدست دژخیمان چون همه نیکان جهان مرگ را پذیرا شدی، با وجودی که زجر کشیدی و درد دیدی … ما و دوستانت بر مزارتو در تاریخ ۳ آذر ۱۳۶۸ به سوگ می نشینیم و بیادت اشک می ریزیم، شاید تسلی خاطر باشد. خانواده سامی کرمانی» (۱)

ب. آگهی جاما: «اللهم تقبل منا هذا القلیل من القربان. مردی که تمام وجود خویش را وقف خدمت به مردم کرده بود سال گذشته در چنین روزهایی ضمن اشتغال به حرفه مقدس طبابت و در حین مداوای بیماران بوضعی دلخراش بدست اهریمن جهل و خشونت از پای درآمد. این فاجعه هولناک که از بیدادگری زمانه و از معمای فردوسی «اگر داد این است بیداد چیست؟» حکایت داشت مردم میهن ما را به سختی تکان داد… شیفتگان و ارادتمندانش خاطره فداکاریها و بزرگواریهای این مجاهد وارسته شریف و کم همتا … در تاریخ سوم آذر در کنار تربت پاکش گرامی خواهند داشت. دکتر نظام الدین قهاری» (۲)

 

۴.۱.۱.۲. بحث دوم. گزارشی از مراسم سالگرد سر مزار

در تاریخ سوم آذر ۱۳۶۸ مراسم نخستین سالگرد شهادت دکتر سامی با حضور سنگین و چشمگیر مأموران نظام (اعم از نیروهای انیفورم پوش انتظامی و مأموران لباس شخصی امنیتی) با شرکت خانوده، دوستان، همفکران و علاقه مندان دکتر سامی در ابن بابویه بر سر مزار وی با آرامش برگزار شد. حسین شاه حسینی (مبارز پیش کسوت جبهه ملی و نخستین رئیس سازمان تربیت بدنی پس از انقلاب) با تدارک قبلی همفکران سامی در این مراسم در هوای آزاد پائیزی سخنرانی کرد. (۳) کمترین گزارشی از این سخنرانی امکان انتشار نیافت، همچنان که اعلان قبلی آن نیز اجازه داده نشد. «عده اى ناشناس بدون اجازه صاحبان عزا از کل مراسم و تمامی حضار فيلم بردارى كردند!» (۴)

2adbe44e02bda189477e5435e7bd2b7d

۴.۱.۲. مطلب دوم. گزارشی از یادنامه اولین سالگرد شهادت دکتر سامی

یادنامه اولین سالگرد شهادت دکتر کاظم سامی با آثاری از دوستان و همفکرانش (تدوین رسول دادمهر، تهران، زمستان ۱۳۶۸، انتشارات چاپخش، ۲۴۰ صفحه) منتشر شد. یادنامه در حقیقت دو بخش دارد. یکی شهید سامی از نظر دیگران که حاوی بیست مقاله از همفکران سامی درباره شخصیت وی است. دیگری انعکاس ترور دکتر سامی در مطبوعات کشور است. قطعاتی از خطوط فکری دکتر سامی، قسمتی از مقدمه و نکاتی ازمقالات پنج نفر از بخش اول را همراه با سطوری از چکامه آخر کتاب برگزیده در این جا نقل و بررسی می کنم.

 

الف. از «فرازهایی از ابعاد فکری دکتر سامی» این سرخطها خواندنی است: «طرز فکر خداپرستی مبنای نیرومند و ثابتی برای تقویت ارزشهای انسانی و اخلاقی است…. کوشش در برقراری حاکمیت همه جانبه مردم بر مقدرات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ازطریق استقرار نظام شورایی. محورهای سه گانه توحید، قسط و شورا… اصول سه گانه انقلاب: آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی…. برای ما و هفکرانی که سیاست را نحوه مدیریت و روشهای حل مشکلات و مسائل اجتماعی می دانند کوشش در جهت برخورداری از آزادی و تایید فعالیتهای آزادی‌خواهانه امری لازم و ممکن است.» (۵)

 

ب. از پیشگفتار دکتر نظام الدین قهاری این عبارت خواندنی است: «مسلما خون ناحق او گریبان کسانی را که در این فاجعه دست داشته اند خواهد گرفت. قصد ما آن نیست که کسی را از پیش متهم کنیم و شخص یا اشخاصی را محرک اصلی این قتل بدانیم. روان پاک او از تهمت بی‌جا و قصاص قبل از جنایت آزرده خواهد شد. ولی پیوسته خواهیم کوشید و امید آن داریم که حقایق روشن گردد و به لحاظ دلسوزی برای ملتی که چنین فرزند شایسته ای را از دست داد و به منظور تجربه ای برای آینده بر همه ما واجب است کسانی را که چنین قساوتها را دامن می زنند و به آن دست می آلایند و امنیت جامعه را گرفتار بی ثباتی می سازند و همه آنهایی را که بجای زبان منطق و بحث و استدلال و تحمل عقاید مخالف همواره در صدد حذف فیزیکی و رعب انگیز مخالفان هستند محکوم کنیم.» (۶)

 

پ. مهندس مهدی بازرگان: دکتر کاظم سامی نماینده ای از نسل روشنفکر مسلمان و مظلوم ایران. از مقاله بلند بازرگان به نقل دو عبارت اکتفا می کنم:

اول. «دکتر سامی هیچ زمان عضو نهضت آزادی نبود ولی هم در جلسات عمومی ما می آمد (و کتکش را می خورد) و قبول تدریس در کلاسهای نهضت را می کرد و هم نشریاتمان را می گرفت و می خواند و در جاما پخش و بحث می کرد. در آن روز نشریه ای را که از جعبه مراسلات آپارتمان ۵۲ خود برداشته بود که از طرف نهضت بدنبال «ولایت مطلقه فقیه» در دفاع از آرمانهای انقلاب و مبانی بنیادی اسلام نوشته شده بود، گفت وقتی ما جزو دانشجویان مسلمان بودیم کتابهای شما را می خواندیم تا ایمانمان محکم شود و ضمن خواندن آنها وارد در مبارزات اجتماعی سیاسی می شدیم.» (۷)

دوم. «اولین گام و حمله مشترک تداوم دهندگان انقلاب کنار زدن ملیون و مبارزین مسلمان روشنفکر بود. کسانی که در پایه گذاری انقلاب سهم اساسی داشتند و پابند تعهدات و وعده ها بوده برای اجرای قانون اساسی مصوب آراء عمومی اصرار می ورزیدند. خواسته آنها این بود که ملت و مملکت از اسارت استبداد روحانی و دخالت استیلای خارجی رهآیی یابد. هدف عمده شان استقرار و اقتدار کشور و ترقی ایران در سایه امنیت، عدالت، راستی و خدمت بر طبق اصول عالیه و احکام اسلام بود. مظلوم ترین معترضین و پس زده شدگان از خدمت و نظام، روشنفکران مسلمان – از جمله دکتر کاظم سامی – بودند که صرف نظراز پایمال شدن سابقه و حقوق مبارزه بجای رسیدن و رساندن کشور به آمال دیرینه، شاهد خرابی ایران و خیانت به اسلام و ایمان مردم شدند.» (۸)

بررسی:

أولا دکتر سامی بعد از شرکت در جلسه مورخ ۱ آذر ۱۳۶۳ بزرگداشت رحلت پیامبر (ص) (۲۸ صفر) در دفتر نهضت آزادی ایران توسط ماموران لباس شخصی نظام بشدت مضروب و مصدوم شد و شکایتش هم به جایی نرسید. (۹) اشاره مهندس بازرگان از عبارت «در جلسات عمومی ما می آمد و کتکش را هم می خورد» واقعه فوق است.

ثانیا در تاریخ ۳۰ دی ۱۳۶۶ «بیانیه نهضت آزادی ایران پیرامون ولایت مطلقه فقیه یا انقلاب چهارم» در نقد اجمالی نظریه جدیدالولاده، و در فروردین ۱۳۶۷ کتاب «تفصیل و تحلیل ولایت مطلقه فقیه» در تهران به عنوان نشریه داخلی نهضت در سطح وسیعی تکثیر و پخش شد. (۱۰) مراد مهندس بازرگان از عبارت «در آن روز نشریه ای را که از جعبه مراسلات آپارتمان ۵۲ خود برداشته بود» کتاب «تفصیل و تحلیل ولایت مطلقه فقیه» مذکور است. دکتر سامی به اتفاق مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی سالها در ساختمان یاد در خیابان غزالی تهران ضلع شمالی سفارت روسیه همسایه بودند. (۱۱) دکتر سامی در بهار آخرین سال زندگیش کتاب یادشده را خوانده و درباره آن با مهندس بازرگان صحبت کرده است.

ثالثا عبارت دوم مهندس بازرگان پرمغز و بسیار تکان دهنده است: «کنار زدن ملیّون و مبارزین مسلمان روشنفکر» از جمله دکتر سامی توسط انقلابیون در مسند قدرت «خرابی ایران و خیانت به اسلام و ایمان مردم» را به دنبال داشت.

 

ت. دکتر سیمین دانشور: فاجعه «ای کاش که جای آرمیدن بودی». «برادرم مُرد و چهل روز بعدش کالبد قصابی شده سامی را جلو چشمانم به خاک سپردند. نمی دانم آیا تلقین کنندگان به خاک گفتند که چه کسانی را به او امانت داده اند و خاک می دانست که درد دل چه رمرد و یاقوتی را نهفته دارد؟ نه. این من بودم که در عرض چهل روز دو سمبل مهم زندگیم را گم کردم. دو هفته پیش از فاجعه با خانمی به خانه ام آمد که آن خانم در کار تدوین رساله ای بود در دانشگاه سوربن در پاریس و موضوع رساله اش  را ریشه یابی انقلاب ایران قرار داده بود. آن خانم می خواست نظر مرا درباره جلال آل احمد و دکتر علی شریعتی و احیانا مقایسه این دو نفر جویا شود… نه تنها خانمی که انقلاب ایران را ریشه یابی می کرد تا دکترا بگیرد حتی دکتر سامی هم هرچه گفتیم یادداشت برداشتند.» (۱۲)

بررسی: مقاله ادیبانه و پراحساس صاحب سووشون را چند بار خواندم و هر بار اشک مرا درآورد. دکتر سامی ده هفته قبل از مرگش همچنان به انقلاب ۱۳۵۷ می اندیشیده است.

 

ث. دکتر پرویز ورجاوند: یادی از دکتر سامی و گذری بر خاطره ها. «اهریمنان نقشه پرداز با شهادت جنایتکارانه سامی جامعه را به بهتی غیرمنتظره فرو بردند، بهتی که بسیاری چون من هنوز قادر به رها ساختن خویش از آن نیستند.» (۱۳) «سامی در عین حالی که پس از پایان دوران وکالتش از موضع گیری سیاسی در برابر حاکمان روز خودداری می کرد، ولی هیچگاه از اظهار نظرهای صریح درباره شرائط نگران کننده کشور در هر جمع و محفلی ابا نداشت. فردای روزی که من در پی زندان طولانی سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ (۱۴) به خانه بازگشتم، سامی به دیدنم آمد، او کتاب «ظلمت در نیمروز» آرتور کویستلر (۱۵) مربوط به دوران اختناق استالین را برایم آورده بود. سامی در صفحه اول کتاب در چند جمله چنین اظهار نظری کرده بود: بنام خدا. دکتر ورجاوند عزیز. حوادث و وقایع این کتاب انسان را بویژه انسان آرمانخواه را به اعجاب وامی دارد و با اندکی تامل نشان می دهد که چگونه تاریخ تکرار می شود. و باز هم انسان های دیگری درست همانند «روباشف» گرفتار همان سرنوشت می شوند. این آموزنده نیست؟! سامی ۳ تیر ۱۳۶۲.» (۱۶)

«سامی انسانی بزرگ بود که در تمامی زمینه های زندگی صداقت، صمیمیت، ازخودگذشتگی، عشق به مردم و تلاش در راه آزادی و سربلندی ملت ایران را به عنوان اصولی مسلم و انحراف ناپذیر باور داشت و تا لحظه ای که اهریمن صفتان در پی یک توطئه ننگین و جنایتکارانه شمع زندگیش را به خاموشی کشانیدند، به آن وفادار ماند.» (۱۷)

بررسی:

أولا این مقاله از زیباترین مقاله های جلد اول یادنامه است. سخت به دلم نشست. وقتی که می خواندم انگار خود دکتر ورجاوند (۱۳۱۳-۱۳۸۶) با آن صدای مهربانش دارد شخصا آن را برایم می خواند. خدایش رحمت کند.

ثانیا این جمله دکتر سامی را باید با توجه ترورش چند باره خواند: «چگونه تاریخ تکرار می شود. و باز هم انسان های دیگری درست همانند «روباشف» گرفتار همان سرنوشت می شوند. این آموزنده نیست؟!» راستی سامی گرفتار همان سرنوشت روباشف نشد؟ پیدا کنید استالین را!

ثالثا «اهریمنان نقشه پرداز با شهادت جنایتکارانه سامی» سخت گویاست. بر خلاف گزارش رسمی بحث از صیغه جمع و «توطئه ننگین و جنایتکارانه اهریمن صفتان» است.

رابعا کتاب «ظلمت در نیمروز» را من در نیمه دهه شصت خواندم، و همان نکاتی که دکتر سامی برای دکتر ورجاوند نوشته است به ذهنم رسید. در خفقان دوران استالین من استبداد دینی جمهوری اسلامی را می دیدم. اگر این کتاب را نخوانده اید حتما بخوانید.

photo_2017-01-13_09-33-14

ج. پروانه فروهر: پاینده ایران، بیاد دوست. «پیکرش که را به سختی نفس می کشید با زخمهای بسیار بر تخت بیمارستان ساسان به خاطر می آورم و با خود می گویم براستی به چه گناهی؟! اگرچه خوب پیداست آن مرگ دردناک تاوان عمری تپیدن برای مردم است.» (۱۸)

بررسی: یادداشت کوتاه پروانه اسکندری (فروهر) که آذر ماه ده سال بعد همراه با همسرش داریوش فروهر به شکل مشابهی توسط «مأموران غیرخودسر وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران» کاردآجین و ترور می شود سخت تکان دهنده است: «براستی به چه گناهی؟! اگرچه خوب پیداست آن مرگ دردناک تاوان عمری تپیدن برای مردم است.» در ارتباطاین دو قتل در فص بعدی بیشتر خواهم نوشت.

 

چ. دکتر حبیب الله پیمان: دکتر سامی و نهضت احیاگری و نوآوری. «هرچند دشنه بیداد و کین درخت پربار و برگ عمرش را قطع کرد ولی او با اندیشه و خلقیات و روحیات انسانی اش در قلب ها و افکار یاران و آشنایانش به زندگی ادامه می دهد.» (۱۹) «دشنه بیداد و کین» با گزارش رسمی ترور دکتر سامی سازگار نیست.

 

ح. طه حجازی: گویاترین چکامه. چند بیتی از این چکامه:

«تیغی است در گلوی ستم پیشگان مدام / خار دو چشم جمله اشرار سامی است.

گرچه درون دفتر کارش به خون تپید / بی شک شهید و شاهد اعصار سامی است.

دور فلک هماره ستمکار پروریست / تفسیر این جنایت دوّار سامی است.

از یاد می روند ستمکارگان ولی / در سینه های مردم هشیار سامی است.» (۲۰)

بررسی: ستم پیشگان و ستمکارگان به صیغه جمع انکار گزارش رسمی ترور دکتر سامی است. نگفته پیداست انگشت اتهام به کدام سمت نشانه رفته است.

 

۴.۱.۳. مطلب سوم. گزارشی از تنها مراسم سالگرد دکتر سامی

این مطلب شامل پنج بحث است. بحثهای چهارم و پنجم آن مهمترین نکات این فصل است.

 

۴.۱.۳.۱. بحث اول. «مراسم اولین سالگرد قرار بود در حسينيه ارشاد برگزار شود كه دوستان دکتر سامی گفتند احتمال درگيرى و تيراندازى هست، و بهتر ديديم انصراف دهيم، لذا مراسم كوچكترى در سالن نگاه [انجمن اسلامی مهندسین] خيابان ميرداماد برگزار شد كه در حين سخنرانى مرحوم مهندس بازرگان ناگهان حاجى بخشى و دار و دسته از بين جمعيت بلند شدند و شروع به هتاكى و برهم زدن مجلس كردند.» (۲۱)

 

۴.۱.۳.۲. بحث دوم. گزارش این مراسم در کتاب یادنامه دومین سالگرد شهادت دکتر کاظم سامی آمده است. خلاصه ای از این گزارش را در اینجا می آورم: «در بزرگداشت سالگرد شهادت دکتر سامی چه گذشت؟ پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۶۸ مجلسی به مناسبت بزرگداشت سالگرد شهادت دکتر کاظم سامی از سوی جمعی از علاقه مندان و دوستان آن مرحوم در تالار نگاه [واقع در خیابان میرداماد متعلق به انجمن اسلامی مهندسین ] برپا شد.»

دکتر یدالله سحابی در خیر مقدم به حضار  بعد از اشاره به ایمان و وطن دوستی دکتر سامی اظهار داشت که «شایعاتی در اطراف ریشه ها و مسببین اصلی این جنایت هولناک بر سر زبانهاست.» (۲۲) و «چگونگی مرگ و عوامل قتل او هنوز در پرده ابهام مستور است.» (۲۳)

قسمتی از شعر هرمز ممیزی که در جلسه مذکور قرائت شد از این قرار است:

«کوی و میدان تو بازار خرافات شده / قسط و توحید چه شد شیوه شورایت کو؟

زیر سر نیزه تاتار چه حالی شده ای / جنبش خلق چه شد جبهه یارانت کو؟

سوت و کور است وطن راهبران خاموشند / هرم سوزان سخن خصم شکارانت کو؟

بعد یک سال که خون تو زمین ریخته خصم / خونبهای تو چه شد کیفر اسلامت کو؟

جرم تو دانش اگر نیست چه تعبیر کنم؟ / رسم ایام چه شد عز شهیدانت کو؟» (۲۴)

سپس دکتر نظام الدین قهاری به تفصیل در بزرگداشت دکتر سامی سخن گفت و «از مقامات مسئول خواست که پرونده این جنایت را که هنوز از نظر قضائی مفتوح است به منظور روشن شدن ریشه های این توطئه مورد رسیدگی و پیگیری قرار دهند. پیش از آنکه آخرین سخنران مهندس مهدی بازرگان مجال سخنرانی بیابد جلسه با هجوم عده ای به سرکردگی حاجی بخشی مواجه و تعطیل گردید!» (۲۵)

42_image056

۴.۱.۳.۳. بحث سوم. متن کامل سخنرانی مهندس مهدی بازرگان که امکان قرائت در مجلس مذکور پیدا نکرد در یادنامه منتشر شده است. بازرگان به سخنرانی دکتر سامی در یکی از شبهای ماه رمضان در مسجد قبا به دعوت دکتر محمد مفتح با موضوع نوآوری در اسلام با تکیه بر سه نوآور مسلمان سید جمال الدین اسدآبادی، اقبال لاهوری و دکتر علی شریعتی اشاره کرد. «اعتراض و عصیان سامی ریشه کنی عوامل و علل بیماری بود نه کینه افروزی و مرگ و مصیبت سازی همچون انقلابی های عقده ای عاشق خون و خرابی.» (۲۶)

«در انجمن اسلامی پزشکان از موسسین و گردانندگان بود.» (۲۷) «سامی یکی از عناصر استوار اقلیت مجلس بود. سالی نگذشت که دفتر جاما یکی از آماجهای تجاوز و تصرف شد. (۲۸) دکتر سامی روی بزرگواری یا بدبینی به اوضاع حاضر نشد حتی با نطق قبل از دستور اعتراض و افشاگری نماید… در حالی که درِ مطب و روان‌خانه اش به روی بینوا و همنوا باز بود در محفل یاران یا دیدار دوستان برای تحلیل قضایا وانگری خارج به بررسی تحلیل گرانه و به توزیع نشریات دیگران می پرداخت…. افسوس که سرنوشت به این حد نیز راضی نشد. کسی نمی داند که برای انتقام از او و ریختن خون عاشقان حق و حقیقت بود یا برای انتباه و عسرت خدمتگزاران به اسلام و ایران که بدانند ارتجاع و انتقام با شدت و شقاوت در کمین است و شکارش بی آزارترین است و بهترین. کار نداریم که آن دست جنایتگار و انسان دیوسیرت که سامی را در پشت میز طبابت و محبت با چنان بی رحمی و تردستی شهید کرد، کی بود و مأمور و تحریک شده از کجا بود – آنچه مسلم است اینکه قاتل یک عنصر عاصی غیرعادی و فرزند بیمار فضای آشفته کشور بود که سامی کمر همت برای دور کردن و درمان سیاسی و اجتماعی و روانپزشکیش بسته بود، اما گویی که رقم و راه بگونه دیگر نوشته شده است، یا موعد و مدت برای آن طرح و بهانه مستانه نرسیده بود.» (۲۹)

1-15-53-100

۴.۱.۳.۴. بحث چهارم. سخنان دکتر نظام الدین قهاری

«قاتل که بی پروایی دکتر سامی را در رویارویی با بیماران روانی و ایجاد علاقه و صمیمیت، که اولین شرط درمان این قبیل بیماران است در او سراغ  داشت از همین موضوع استفاده کرده و در کسوت بیماری نیازمند به کلام و قلم شفابخش او به مطبش مراجعه کرده بود. از همین آغاز فاجعه کلیه قرائن حاکی از یک دسیسه از پیش برنامه ریزی شده دقیق و حساب شده ای می باشد که به هیچ وجه از مغز علیل یک بیمار گرفتار اختلالات و اشفتگی روانی و یا یک انسان کژخو که در صدد انتقام جویی شخصی است نمی تواند بروز نماید.

قاتل هیچ شتابی برای انجام اقدام فجیع نداشته و برای آخر وقت و به عنوان بیمار وقت می گیرد، که این خود دلیل برای تصیم و تمهید قبلی اوست که از یک بیمار روانی یا انسان انتقامجو که ممکن است بناگاه گرفتار اختلالات تحریکی یا عصبی گشته و به اقدامی نامتعادل دست بزند بسیار بعید و غیرممکن است. با وجودی که مرحوم دکتر چند بار از او به سبب تاخیر در پذیرشش معذرت می خواهد هیچگونه ترحمی در قلب چون سنگ او رسوخ نمی کند که از انجام این عمل جنایتکارانه خود دست بکشد، و این امر حاکی از آن است که قاتل بر سر دوراهی قرار داشته و اگر به این اقدام دست نمی زده جان خودش در معرض تهدید بوده و یا به امید رسیدن به امتیاز مادی بزرگی از هر لحاظ آماده چنین کاری بوده است. لذا بیرحمی و شقاوت را به اوج خود می رساند و رشته حیات یک انسان بی سلاح و بی گناه را نابکارانه قطع می کند.

قاتل پس از ارتکاب جنایت با خیال راحت به از بین بردن آثار جرم، تهدید همسر دکتر سامی، محبوس ساختن ایشان، جلوگیری از کمک رسانی به پیکر مجروح دکتر و بالاخره فرار از تهران می پردازد و تمام قرائن و شواهد دال بر آگاهی و هشیاری کامل قاتل و همچنین تنها نبودن او و داشتن همکاران و همدستانی با اطلاع و امکانات کافی در این ماجرا دارد.

دلایل یک توطئه از پیش تعیین و ترسیم شده و منفرد نبودن قاتل در این فاجعه آنقدر بدیهی و آشکار بود که هیچکس توجیهات و توصیفاتی که از جانب مقامات مسئول رسیدگی به این پرونده از طریق رسانه های ارتباط جمعی ابراز گردید باور نکرد، و هرچه بیشتر بر نفرت و انزجار مردم آگاه و روشن بین نسبت به مسببین این ترور افزود. و در نهایت گزارشات پزشکی در مورد نحوه مرگ قاتل با مطالب و عللی که مسئولان در رسانه ها اعلام کردند مطابقت نداشت و دلیل محکمی بود بر دست داشتن افراد دیگری در این فاجعه.

برای من همانند همه یاران و هموطنان عزیز شهادت مظلومانه و علی وار دکتر کاظم سامی نه باورکردنی است نه قابل توجیه است نه قابل تحمل. به این لحاظ این حادثه مولمه را باور نمی کنم … که یکی از برومندترین فرزندان این سرزمین که در عرصه علم و سیاست کارآمد و نقش آفرین بود و لیاقت آن را داشت که در کشور بلادیده ایران سکان کارهای بزرگ را بدست گیرد و با شجاعت و کفایت به انجام برساند این چنین نابهنگام ونابهنجار از دست برود.

و نه قابل توجیه است بدان لحاظ که تحت لوای حکومت جمهوری اسلامی و مدعیان اجرای اسلام ناب محمدی و بعد از گذشت ده سال از انقلابی آن‌چنان شکوهمند و اصیل، به هیچ وجه انتظار وجود چنین فضای مسموم و بی ترحمی در ایران نمی رفت که خود زائیده چنین خشونتی غیرقابل تصور باشد. دستی که به جنایتی چنین هولناک اقدام کرد با وجود سابقه شرارت و اعمال زشت چه قبل و چه بعد از انقلاب نه تنها بی کیفر مانده بود بلکه مورد حمایت رقبا و مخالفان اداری و سیاسی دکتر سامی نیز قرار داشت.

آیا براستی این بیرحمی بدلیل آن نیست که در ارائه یک جامعه مبتنی بر تقوا و اخلاق و گذشت و مروت آن‌چنان‌که پیامبر اسلام توصیه فرموده و علی (ع) سرلوحه حکومت خود قرار داده بود، موفق نبوده ایم و بجای آن یک پارچه خشونت و بی رحمی و عدم تحمل حتی ناصحین و تذکاردهندگان را در پیش گرفته ایم. و آیا چنین خشونتی که در مورد دکتر سامی بکار رفت تجلی ضداخلاقی آن چنان فضای نامساعدی نیست که مرز بین انقلابی گری و ویرانگری در آن مشخص نمی باشد؟

و باز برای من قتل آن عزیز از دست رفته غیرقابل توجیه است چون دکتر سامی که خود یکی از منادیان پیگیر و سخت کوش برای برپایی جمهوری اسلامی بود به آن امید که محبت و مودت و رحم و شفقت و عدالت نخست در ایران و سپس در فراسوی جهان تعمیم یابد، خود این چنین اسیر دیو شقاوت و بیرحمی گردد. آیا یکبار دیگر باید این تجربه تاریخی که انقلاب، انقلابیون راستین خود را فنا می سازد ثابت شود؟ و وقتی نکات مبهم این توطئه روشن نمی گردد و دست عدالت گریبان قاتل را نمی گیرد و آنان را به کیفر عمل بیرحمانه خود نمی رساند و حتی امکان پیگیری قضایا را به دوستان و نزدیکان آن شهید زنده یاد نمی دهند.

و اما غیر قابل تحمل است به آن دلیل که فقدان او بسیار دردناک و غیرقابل جبران می باشد و هر روز که می گذرد نتایج نامطلوب و منفی نبودن او برای دوستان و همفکران، بیماران و بطور کلی در جامعه ایران مشهودتر می گردد. فقدان او تنها در ابعاد عاطفی و شخصی محدود نیست بلکه طیف منفی عدم حضور او در تحولات فرهنگی و سیاسی نسل حاضر و نسلهای آینده تاثیر نازل خواهد داشت.

هرگاه توجه گردد که دکتر کاظم سامی از معدود بازماندگان میان سال آگاهی بود که در جوانی بار تجربه ارزشمند نهضت ملی ایران را به رهبری شادروان دکتر محمد مصدق در عرصه مبارزه بدوش گرفته بود و از جریانات جنبشهای قهرآمیز و مسلحانه اطلاعات وسیعی داشت و از بنیانگذاران آغازین چنین جنبشهایی بود و سپس در جریان نهضت و انقلاب اسلامی با تمام توان کوشیده بود، از نزدیک شاهد حوادث و اتفاقات بیشمار بود و تجارب فراوانی از پیچش ها و چرخشهای تحولات قبل و بعد از انقلاب کسب کرده بود و پس از پیروزی انقلاب از قبول مسئولیت طفره نرفت و نشان داد که از قدرت بالقوه مدیریت و به فعل دراوردن ةن به حد کافی برخوردار است و ضمنا مسلمانی متقی و پاکدامن و به اسلام انقلابی وفادار بود و می توانست انبوه تجارب علمی و عملی ارزنده خود را با نوشتار و با گفتار بین جمع و یا سینه به سینه به نسلهای بعد منتقل نماید و آنان را از دوباره کارهای زندگی بربادده باز دارد و یا همانطور که متذکر گردیدم مدیریتی در سطح بالا از خود بروز دهد صدق گفتار من روشن می گردد….

بعد از سالهای نخست که از پیروزی انقلاب اسلامی گذشت و بخصوص در چند سال اخیر شاهد پاکسازی‌ها، عزلت گزینی‌ها، ترورها و فرار مغزهای متفکر از کشورمان بوده ایم که اگر نه همه آنها بلکه اکثر آنها بسود مردم و انقلاب اسلامی نینجامید و زیان آن بسیار بود….

به این دلیل است که قتل فجیع و بیرحمانه دکترسامی با آن همه میهن دوستی و ایران خواهی و با آن تجارب از علم و مدیریت و تقوا از محدوده انتقام شخصی یک انسان بیمارگونه خارج شده و ابعاد فزاینده سیاسی اجتماعی بخود می گیرد. و اگر ادعا کنیم که در تاریخ پرنشیب و فراز میهنمان این حادثه چهره دیگری از انتقام استعمارگران از ایران دوستان و وطن پرستان آرمان‌خواه و مردم گرایان مسلمانی بود که در جهت خدمت به ایران روحیه اشتی ناپذیری با هرگونه سلطه خارجی داشته و دارند، سخنی بگزاف نگفته ایم.

آری این دست استعمار بود که رشته زندگی یکی از انقلابیون راستین میهن عزیزمان را قطع نمود. انسانی که نهضت ملی ایران را به انقلاب اسلامی پیوند می داد و هر دو آنها را در راستای اهداف ضد استبدادی و ضد استعماری ارج می نهاد و مصدق را به عنوان یک قهرمان ملی و ضد استعماری می ستود و از انقلاب اسلامی امید تعمیم عدل و داد و آزادی داشت. استعمار چنان ضربه مهلکی از جنبش ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی در سالهای نخست آن خورده است که تا دنیا دنیاست از پیروان راستین این هر دو نهضت انتقام می گیرد.

یاران بهوش باشند. شادروان شهید دکتر کاظم سامی با خصائل و اخلاق حسنه شخصی و صمیمیت و صفایی که با دوستان و مدارا و مروتی که با مخالفان و گذشت و ایثاری که نسبت به همگان و هوش و ذکاوتی که در شناخت و حل معضلات و آگاهی عمیقی که نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی داشت به احتمال قوی می توانست محور مستدام و مستحکمی برای اتحاد و یکپارچگی تمام کسانی که به تداوم تحولات و تجارب انقلاب و قرار دادن کشور در راستای تکامل و پیشرفت می اندیشند، قرار گیرد و به عنوان سمبلی صادق برای وحدت همه نیروهای میهنی و مذهبی برگزیده شود.

مسلم است عوامل استعمار که از سعادت و پیشرفت و آگاهی ملت ایران ناراضی اند از اتحاد و یکپارچگی این ملت که یک بار در نهضت ملی شدن نفت و بار دیگر در پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ تجلی یافت دربیمند بالطبع شخصیتها و یا نیروهایی را که به وحدت می اندیشند و در این راه اقدام می کنند و پیگیر آن هستند و موفقیت آنان حتمی است یا حتی احتمال موفقیت آنان می رود از سر راه برمی دارند و نابودشان می کنند.

در سمت نمایندگی مردم تهران، بی برنامگی هیأت دولت را مورد انتقاد قرار داد. صحت سخنان او چند سال بعد بر مسئولان ثابت گردید و بسیاری از نابسامانیها و عدم پیشرفت و عقب ماندگی های میهن ما ناشی از بی برنامگی و بالنتیجه دوباره کاری و تداخل وظایف و ایجاد سازمانهای موازی و مشترک الوظیفه با یکدیگر است که به اتلاف وقت و انرژی و سرمایه های مادی و معنوی منجر می گردد.

در پست وزارت بهداری و بهزیستی …. برنامه ای مدون زمان بندی شده ده ساله برای حل معضلات و مشکلات بهداشتی و درمانی کشور ارائه کرد. در این برنامه که به طرح طب ملی موسوم گشت، بطور خلاصه اولویت به اقدامات بهداشتی و بهزیستی محیط زیست، مبارزه با کلیه بیماریهای میکروبی، ویروسی، انگلی و مسری و تغذیه ها داده شده بود. همچنین توزیع عادلانه خدمات بهداشتی درمانی بطور مساوی و موازی به هم میهنان سراسر کشور بالا آوردن کیفیت بهداشتی درمانی در نقاط  محروم و کنترل بخش خصوصی طبق ضوابط علمی و آماری کشور، کنترل جمعیت و مبارزه با سرطان و بسیاری موضوعات دیگر گنجانده شده بود.

و اگر آن برنامه بدست مدیریت با کفایت و با حسن نیست ادامه می یافت، بسیاری از نابسامانی های دارویی، درمانی بهداشتی امروز اصلا بوجود نیامده بود. دکتر سامی در زمان وزارتش نسبت به افزایش بی رویه جمعیت و گسترش تورمی شهرها و مشکلاتی که در آینده بوجود خواهد آمد و ضرورت کنترل این دو معضل اخطار کرده بود و برنامه ای برای اجرا تدوین و ارائه داد، ولی از جانب شیفتگان قدرت این طرح با مخالفت روبرو شد و برای رساندن شتاب زده جمعیت کشور به یک صد میلیون خلق الله به تولید مثل فراوان تشویق گردیدند …

اما تا زمانی که ابهامات پیرامون قتل وحشیانه این رادمرد وجود دارد و مسببین اصلی توطئه و انگیزه قاتل در ارتکاب این جنایت فاش نگردد این حادثه به عنوان نقطه تاریکی از حوادث سالهای اخیر به حساب خواهد آمد. همه آزاداندیشان و دوستان دکتر سامی و علاقه مندان به سرنوشت انقلاب و ایران از مسئولان کنونی قضائی کشور می خواهند به این پرونده که از لحاظ قضائی هنوز مختومه اعلام نگردیده رسیدگی نمایند و به نکات مبهم و سؤال برانگیز آن با صداقت جواب دهند.

برای من و دیگر دوستان شادروان دکتر سامی معیار عدالت در دستگاه قضا و دادگستری رسیدگی مجدانه و موشکافانه به پرونده قتل ان مرحوم و روشن شدن علت اصلی قضیه و معرفی و مجازات قانونی مسببین اصلی آن است. (۳۰)

 Haji-Bakhshis-Big-mouth-has-been-closed-for-ever-today-In-Tehran-Iran

۴.۱.۳.۵. بحث پنجم. بررسی مراسم ناتمام نخستین و آخرین سالگرد  

یک. مراسم اولین سالگرد در انجمن اسلامی مهندسین مورخ پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۶۸ دومین مراسم عمومی درگذشت دکتر سامی و آخرین آن است. مراسم اول در تاریخ سه شنبه ۸ آذر ۱۳۶۷ در مسجد حجت بن الحسن خیابان سهروردی برگزار شد. مراسم هفتم حسینیه ارشاد مورخ جمعه ۱۱ آذر ۱۳۶۷ لغو شد.

دو. مراسم اولین سالگرد بدون امکان اعلام علنی در روزنامه های کشور و براساس خبررسانی جامعه مدنی برگزار شد. ظرفیت سالن انجمن اسلامی مهندسین کمتر از یک دهم حسینیه ارشاد و حدودا دویست نفر است. این سالن در طبقه چهارم تالار نگاه روبروی آسانسور (خیابان میرداماد، نرسیده به میدان مادر) واقع است.

سه. هر سه سخنران اصلی مراسم افراد شناخته شده ای بودند. مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی (دو نفر از اعضای مؤسس نهضت آزادی، نخست وزیر و وزیر مشاور در دولت موقت، از اعضای شورای انقلاب، نمایندگان دوره اول مجلس شورای اسلامی) و دکتر نظام الدین قهاری (متخصص گوش و حلق و بینی و فوق تخصص جراحی گوش، از اعضای مؤسس جاما، و معاون دکتر سامی در جمعیت شیر و خورشید سرخ) از موجه ترین فعالان سیاسی دانشگاهی مذهبی کشور محسوب می شدند.

چهار. دکتر یدالله سحابی که در زمره متقی ترین شخصیتهای دانشگاهی زمان خود به حساب می مد،  طی دو جمله کوتاه حق مطلب را ادا کرد: اولا «شایعاتی در اطراف ریشه ها و مسببین اصلی این جنایت هولناک بر سر زبانهاست.» ثانیا «چگونگی مرگ و عوامل قتل او هنوز در پرده ابهام مستور است.»

پنج. سخنرانی مبسوط دکتر نظام الدین قهاری درباره ترور دکتر سامی و ابهامات آن تحلیلی ترین، صریح ترین و شجاعانه ترین مطلب ابراز شده و منتشرشده در باره ترور دکتر سامی تا دهمین سالگرد آن است. دوستی دکتر سامی و دکتر قهاری سابقه ای چهل ساله دارد.

شش. دکتر قهاری ترور دکتر سامی را «یک دسیسه از پیش برنامه ریزی شده دقیق و حساب شده» دانسته که «به هیچ وجه از یک انسان کژخو که در صدد انتقام جویی شخصی است نمی تواند بروز نماید.»

هفت. به تصریح دکتر قهاری «قاتل بر سر دوراهی قرار داشته و اگر به این اقدام دست نمی زده جان خودش در معرض تهدید بوده و یا به امید رسیدن به امتیاز مادی بزرگی از هر لحاظ آماده چنین کاری بوده است.»

هشت. بنا بر اظهارات صریح دکتر قهاری «تمام قرائن و شواهد دال بر تنها نبودن قاتل و داشتن همکاران و همدستانی با اطلاع و امکانات کافی در این ماجرا دارد. دلایل یک توطئه از پیش تعیین و ترسیم شده و منفرد نبودن قاتل در این فاجعه آنقدر بدیهی و آشکار بود که هیچکس توجیهات و توصیفاتی که از جانب مقامات مسئول رسیدگی به این پرونده از طریق رسانه های ارتباط جمعی ابراز گردید باور نکرد، و هرچه بیشتر بر نفرت و انزجار مردم آگاه و روشن بین نسبت به مسببین این ترور افزود.»

نُه. به تصریح دکتر قهاری: «گزارشات پزشکی در مورد نحوه مرگ قاتل با مطالب و عللی که مسئولان در رسانه ها اعلام کردند مطابقت نداشت و دلیل محکمی بود بر دست داشتن افراد دیگری در این فاجعه.» متاسفانه ایشان توضیح نداده که به عنوان یک پزشک فوق تخصص شخصا چه گزارشهای پزشکی را مشاهده کرده است. (۳۱)

ده. چرا دکتر سامی برای ترور انتخاب شده است؟ تحلیل دکتر قهاری به اختصار چنین است: دکتر سامی با تجارب ذی قیمت مبارزاتی سیاسی و توان بالای مدیریت در سطح کلان از معدود چهره هایی بود که حلقه واسط نهضت ملی ضد استبدادی ضد استعماری به رهبری دکتر مصدق و انقلاب اسلامی با اهداف تعمیم عدالت و آزادی محسوب می شد. قتل او انتقام استعمار از این دو نهضت است. او سمبل وحدت نیروهای میهنی و مذهبی بود.

یازده. دکتر قهاری ضمن برشمردن امتیازات دکتر سامی در زمان وزارت بهداری به تشریح جزئیات طرح طب ملی پرداخته که در آن اقدامات بهداشتی و بهزیستی محیط زیست، توزیع عادلانه خدمات بهداشتی درمانی بطور مساوی و موازی به هم میهنان سراسر کشور، کنترل بخش خصوصی، و کنترل جمعیت از نکات بارز آن بوده است.

دوازده. دکتر قهاری در پایان بار دیگر از مسئولان قضائی کشور خواستار رفع ابهام در پرونده دکتر سامی، شناسایی مسببین اصلی توطئه و انگیزه قاتل در ارتکاب این جنایت می شود. وی به صراحت اعلام می کند: «پرونده به لحاظ قضائی هنوز مختومه اعلام نگردیده است.»

سیزده. آنچه دکتر قهاری درباره ابهامات پرونده قتل دکتر سامی گفته عین واقعیت است. البته پاسخ وی به این پرسش که چرا دکتر سامی برای ترور انتخاب شده است، منحصرا بر دکتر سامی تطبیق نمی شود. در میان شخصیتهای نهضت آزادی و ملی مذهبی حداقل سه نفر دیگر در تمامی یا اکثریت صفات یادشده با دکتر سامی شریک بوده اند: مهندس مهدی بازرگان، مهندس عزت الله سحابی و دکتر حبیب الله پیمان. (۳۲) این پرسش به بحث بیشتری نیاز دارد که نتیجه آن در فصول بعدی خواهد آمد.

چهارده. اینکه فردی بتواند نکات شجاعانه فوق را بدون برهم خوردن سخنرانی ابراز کند در فضای بعد از ۱۳۵۹ جمهوری اسلامی باورنکردنی است! ظاهرا تا زمانی که ماموران مخفی حاضر در جلسه همکاران خود را برای برهم زدن سخنرانی خبرکنند مقداری زمان لازم بوده و دکتر قهاری موفق می شود سخنان خود را به پایان برساند. چه بسا مسئولان امنیتی پیش بینی می کردند این نکات را مهندس بازرگان برزبان براند ولذا از ابتدا برای اخلال در سخنرانی وی برنامه ریزی کرده بودند. در هر صورت گروه فشار مانع از ادامه مراسم و سخنرانی مهندس بازرگان شد. ظاهرا سخنرانی دکتر قهاری از دست برادران در رفته بود!

پانزده. اینکه نخستین نخست وزیر جمهوری اسلامی در یک نشست حدودا دویست نفره که حتی امکان اعلان علنی در روزنامه ها را نداشته نتواند سخنرانی کند بالاترین نشانه خفقان و نقض فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی است. نخستین وزیر بهداری بعد از انقلاب در روز روشن در مطبش در پایتخت جمهوری اسلامی به وحشیانه ترین شکل ممکن به قتل می رسد. فردی که قاتل او اعلام شده یک روز بعد (و یک روز قبل از شهادت دکتر سامی) سربه نیست می شود. مراسم هفتم شهید لغو می شود. مراسم سالگردش نیز به هم زده می شود تا اولین نخست وزیر پس از انقلاب نتواند در رثای وزیر شهیدش سخن بگوید. راستی بین برهم زنندگان مراسم سالگرد و مسببان قتل دکتر سامی هیچ ارتباطی نبوده است؟! این سوال افکار عمومی در سال ۱۳۶۸ است.

شانزده. سرکرده مأموران لباس شخصی که سخنرانی مهندس بازرگان در مراسم نخستین سالگرد دکتر سامی را بر هم زدند حاجی بخشی بود. بر اساس خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی حاجی بخشی در تیر ۱۳۶۸ در جریان تظاهرات حکومتی برای سرکوب استعفای شجاعانه عبدالمجید شرع پسند «فعال شده بود!» (۳۳) پنج ماه بعد یعنی در آذر ۱۳۶۸ حاجی بخشی همچنان سرباز نظام است که به دستور مقامات امنیتی سیاسی برای برهم زدن مراسم و سخنرانی های منتقدین نقش شعبان جعفری (شعبان بی مخ) قبل از انقلاب را بازی می کند. جمهوری اسلامی از اوایل سال ۱۳۵۸ پدیده چماقداری را در پیشبرد اهداف انقلاب به خدمت می گیرد.

هفده. ذبیح الله بخشی زاده مشهور به حاجی بخشی (۱۳۱۲-۱۳۹۰) از رزمندگان سازمان بسیج در جنگ ایران و عراق، که دو پسر، برادر و داماد وی در جنگ کشته شدند. (۳۴) از سال ۱۳۵۹ (۳۵) به مدت حدود سی سال حاجی بخشی در رأس گروهی از بسیجیان با عنوان انصار حزب الله شاخص ترین برهم زننده مراسم سخنرانی منتقدان در تهران و کرج و برخورد خشن با جوانان و بانوان به بهانه نهی از منکر بود. وی در دی ۱۳۸۹ مفتخر به دریافت نشان ملی ایثار از دستان محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت شد. (۳۶) به مناسبت درگذشت وی آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۹۰ پیام تسلیتی به شرح زیر صادر کرد: «درگذشت پیر دلاور جبهه‌های جهاد، پدر دو شهید و همرزم و همراه هزاران شهید، مرحوم حاج ذبیح‌الله بخشی را به همه مجاهدان راه حق و به خانواده محترم آن مرحوم تسلیت می‌گویم و علو درجات و پاداش صبر و ثبات را برای ایشان از خداوند متعال مسالت می‌نمایم.» (۳۷)

هجده. در جمهوری اسلامی حاجی بخشی قدر می بیند، مهندس مهدی بازرگان مورد توهین و تحقیر قرار می گیرد و دکتر سامی مظلومانه به قتل می رسد. حاجی بخشی از مهمترین نمایندگان منش و روش جمهوری اسلامی ایران است.

نوزده. مهندس بازرگان در متن سخنرانی که نظام اجازه ایرادش را نداد نوشته بود: «کسی نمی داند که [ترور دکتر سامی] برای انتقام از او و ریختن خون عاشقان حق و حقیقت بود یا برای انتباه و عسرت خدمتگزاران به اسلام و ایران که بدانند ارتجاع و انتقام با شدت و شقاوت در کمین است و شکارش بی آزارترین است و بهترین. کار نداریم که آن دست جنایتگار و انسان دیوسیرت که سامی را در پشت میز طبابت و محبت با چنان بی رحمی و تردستی شهید کرد، کی بود و مأمور و تحریک شده از کجا بود – انچه مسلم است اینکه قاتل یک عنصر عاصی غیرعادی و فرزند بیمار فضای آشفته کشور بود که سامی کمر همت برای دور کردن و درمان سیاسی و اجتماعی و روانپزشکیش بسته بود.»

بیست. برهم زدن مراسم اولین سالگرد ترور دکتر سامی یک پیام صریح داشت: نظام اجازه برگزاری هیچ مراسم دیگری برای بزرگداشت دکتر سامی را نمی دهد. چرا نظام  جمهوری اسلامی از برگزاری مراسم بزرگداشت دکتر سامی می هراسید؟ آیا بر هم زدن این مراسم و ممانعت از برگزاری مراسم مشابه افکار عمومی را در دخالت نظام در ترور دکتر سامی تقویت نمی کرد؟

 

۴.۱.۴. مطلب چهارم. نخستین سالگرد ترور دکتر سامی از سه منظر دیگر

در این مطلب دیدگاه نشریه راه مجاهد، خبرنامه جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران و محمد جواد حجتی کرمانی در روزنامه اطلاعات به اختصار نقل و بررسی می شود.

الف. «[مهندس لطف الله میثمی]: یک سال از شهادت … دکتر کاظم سامی گذشت بی آن که گامی جدی در جهت شناخت عاملین اصلی این توطئه برداشته شود. دکتر سامی … در نهایت در سنگر خدمت به مردم بدست ایادی نامردمان به شهادت رسید.» (۳۸)

بررسی: آمرین و مسببین اصلی ترور دکتر سامی معرفی نشده اند. این برآیند افکار عمومی در سال ۱۳۶۸ است.

ب. جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران: «یک سال از شهادت جانگداز دکتر سامی گذشت در حالی که … ریشه های این توطئه هولناک برای مردم مجهول مانده است. اما سیه دلان بدانند که دست توانای خدا انتقام خون پاک سامی را خواهد گرفت و رسوایی برای آنان و شرف از آن سامی ها خواهد بود.» (۳۹)

بررسی: همانند مطلب قبل گلایه از مجهول ماندن ریشه های این توطئه هولناک برای مردم است. جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران معتبرترین سازمان غیردولتی حقوق بشر در داخل کشور در دهه شصت بوده است.

ج. محمد جواد حجتی کرمانی: به مناسبت یکمین سال شهادت جانسوز دکتر کاظم سامی، به یاد دوست: «روزهای پرماجرای نخستین دوره مجلس نیز که در یک کمیسیون به ریاست او بودیم تداعی شد و بالاخره دیدارهای پس از مجلس که آخرین آنها در منزلش در مجلس ختم مادرش بود که به اتفاق شبستری و اخوی شرکت کردیم. و دیگر … هرچه صدایش را از تلفن شنیدم که به خاطر مقالاتم تشویقم می کرد (از خواننده های وفادار و علاقه مند مقالات بود) و دیگر مع الأسف دیداری دست ندارد… حالا صدای دکتر را بار دیگر از تلفن می شنوم … صدا صدای سامی بود، اما صدای محمد سامی برادر شهید دکتر کاظم سامی: سال برادرم نزدیک است، در ابن بابویه مراسمی داریم و در خانه و یادی از او در روزنامه خواهیم داشت، و دعوت که در این مراسم شرکت کنم. صحبت عهد قدیم و یاد آن عزیز بخون خفته که مظلومانه در حالی که مشغول عبادت بود (که صندلی طبابتش در حکم محراب عبادت بود) با ضربات دشنه دشمنی شقی و نابکار به شهادت رسید. از همگان پوزش بخواهم که ادای حق او میسرم نشد. همین نوشتار کوتاه و ناقابل به عنوان یادبود و عرض تسلیت تقدیم شد.» (۴۰)

بررسی: جو بقدری سنگین است که محمد جواد حجتی کرمانی سخنرانی سر مزار دکتر سامی و خانه وی را نمی پذیرد، و به همین نوشته در روزنامه اکتفا می کند. آنچنان که گذشت حسین شاه حسینی بر سر مزار دکتر سامی در ابن بابویه سخن گفت. حجتی کرمانی در این زمان پا را از محکوم کردن قاتل بالاتر نگذاشته است و هنوز به باور اینکه قتل دکتر سامی مسببین و آمرینی داشته نرسیده است.

photo_2017-01-16_14-10-02 

۴.۲. مبحث دوم. مباحث فروردین ۱۳۶۹ تا آبان ۱۳۷۷

 

در این مبحث مطالب کم تعداد مرتبط با دکتر سامی بین سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۷ (قبل از قتلهای زنجیره ای آذر ۱۳۷۷) طی چهار مطلب به تفکیک سال مورد نقل و بررسی قرار می گیرد.

 

۴.۲.۱. مطلب اول. سال ۱۳۶۹

در سال ۱۳۶۹ چهار نکته درباره دکتر سامی قابل ذکر است.

 

۴.۲.۱.۱. دومین و آخرین مراسم سالگرد سرمزار

«سخنران مراسم دومین سالگرد شهادت دکتر سامی در آذر ۱۳۶۹ خانم مرضیه مرتاضی لنگرودی همسر دکتر حبیب الله پیمان بود.» (۴۱) «در این مراسم هم افراد ناشناسی بی اجازه صاحبان عزا در ابن بابویه فیلمبرداری می کردند. افرادی نیز به میان جمعیت می آمدند، عده ای هم دورتر نظاره می کردند. می پرسیدیم برای چه فیلم می گیرید یا برای کجا؟ می گفتند برای خودمان یا جواب درستی نمی دادند. تا اخر مراسم هم می ماندند.» (۴۲)

بعد از مراسم سرمزار سال ۱۳۶۹ تلفن ناشناسی به محضر بهمن رضاخانی از اعضای جاما و برگزارکننده مراسم سرمزار دکتر سامی می شود: «دیگر مراسمی برای دکتر سامی برگزار نخواهد شد. اگر هم برگزار شد شما دخالت نکنید.» (۴۳)

این آخرین مراسم دکتر سامی است. یعنی برای دکتر سامی تنها این مراسم برگزار شده است: مراسم ختم در مسجد حجت بن الحسن خیابان سهروردی مورخ ۸ آذر ۱۳۶۷، مراسم اولین سالگرد مورخ ۹ آذر ۱۳۶۸ در سالن انجمن اسلامی مهندسین بدون حق اعلام علنی که با حمله انصار حزب الله ناتمام ماند، مراسم سرمزار در آذر سالهای ۶۸ و ۶۹ که البته مجاز به اعلان علنی سخنران نبودند. از سال ۱۳۷۰ حتی مراسم سرمزار هم قدغن شد.

 

۴.۲.۱.۲. محمد جواد حجتی کرمانی

«به انگیزه دومین سالگرد شهادت دکتر کاظم سامی: ادای حقی نسبت به آن که شهید عشق شد، عشق هرگز نمی میرد. …. زحمات او در جبهه های مقدس دفاع مقدس هشت ساله و تلاش او برای مداوای مجروحان جنگ تحمیلی از یاد نرفته و نخواهد رفت. بسیار از بچه های حزب اللهی بخصوص رزمندگان دلاور جبهه های نور سخن می گفت و علیرغم بینش متفاوتی که با آنان داشت به آنان عشق ممی ورزدید و از ایثار و فداکاری آنان با تکریم و تجلیل یاد می کرد. هیچگاه عظمت کار امام و صلابت و پایمردی آن رهبر راحل را نادیده نگرفت و با آنکه حرفهایی داشت که همه می دانیم ولی هیچگاه سوء ادب و جسارتی از او شنیده نشد. ادب و تواضع با ذات او عجین بود.» (۴۴)

بررسی:

یک. حجتی کرمانی متکلفانه کوشیده است جریان مبارزان مسلمانی از قبیل نخشب، بازرگان و شریعتی را به «انقلاب اسلامی به رهبری راحل عظیم حضرت امام خمینی (ره)» پیوند بزند. او «پاره ای ستیزه جوییهای ناخوش آیند این نسل با پیشوایان سنتی دینی را به صداقت و حق طلبیشان» می بخشد و «دگراندیشیها و قضاوتهای احیانا عجولانه و پرآشفتگیهای این نسل پویا و تلاشگر و صادق و صمیمی را بر صمیمیت و صداقت و ایمان راستین آنها به اسلام» غالب گردانیده جنبه های مثبت آنها را در کنار جنبه های منفی‌شان نادیده نمی انگارد.

دو. با چنین قصدی حجتی کرمانی دو نکته مثبت در میان نکات منفی که در فضای آن دوران موج می زده برای دکتر سامی برشمرده است: یکی یاری او به رزمندگان جنگ و دیگری احترام به آقای خمینی و رعایت ادب در انتقادهایش.

سه. بیشک فضایل سامی بسیار بیش از دو مورد یادشده است و این دو مورد حقیقتا در رده اول اهمیت فضایل وی نیستند. اما تذکر حجتی کرمانی حداقل این فایده را دارد که بدانیم مسئله اصلی «رذایل! سامی» انتقادهای بنیادی و تیز او به جمهوری اسلامی بوده است. البته انتقادات او هرگز از جاده انصاف و ادب و حق شناسی خارج نشده است. ضمنا نظر متاخر دکتر سامی درباره آقای خمینی نظر نهایی اوست نه نظر سال ۱۳۵۸ وی.

 

۴.۲.۱.۳. دکتر نظام الدین قهاری

در زمستان ۱۳۶۹ یادنامه دومین سالگرد شهادت دکتر کاظم سامی از سوی انتشارات چاپخش درتهران با تدوین رسول دادمهر در ۲۰۸ صفحه منتشر شد. از این کتاب دو قطعه برگزیده ام:

«س: آقای دکتر قهاری دو سال از شهادت دکتر سامی می گذرد و هنوز معماز ترور ایشان با انبوهی از ابهامات و سؤالات بی جواب باقی مانده است. در این رابطه بفرمایید: أولا آیا پرونده ترور ایشان همان گونه که مسئولین وقت اعلام کردند از نظر جاما  نیز مختومه گردیده است؟ ثانیا جاما در پیگیری امر از مسئولین قضائی و انتظامی چه اقداماتی انجام داده و به چه نتایجی رسیده است؟

دکتر قهاری: با توجه به ابهامات و سؤالات بی جواب در مورد این ترور ناجوانمردانه که منجر به شهادت مظلومانه شادروان سامی گردید برای یاران و آشنایان و همفکران آن مرحوم از جمله اینجانب، این جنایت نه هنوز قابل قبول است، نه قابل تحمل و نه قابل توجیه؛ و پرونده این قتل هم تنها از نظر سیاسی به نظر مسئولان مختومه اعلام شده، و برعهده مقامات قضائی است که به آن بطور استثنائی رسیدگی کرده علت و عوامل و دست اندرکاران آن را معرفی نمایند.

در مورد قسمت دوم سؤالتان از آنجایی که از لحاظ قانونی تنها ولیّ دم است که می تواند از مقامات قضائی تقاضای رسیدگی به پرونده را بنماید، [جاما در] پیگیری ماجرا هنوز به نتیجه قابل قبول و قطعی و قابل ارائه نرسیده است.»  (۴۵)

بررسی:

یک. پرونده قتل دکتر سامی از جانب مسئولان سیاسی کشور مختومه اعلام شده است. اما این پرونده به لحاظ قضائی مختومه نشده است.

دو. خانواده سامی مشخصا غلامرضا سامی پدر دکتر سامی به عنوان ولیّ دم برای حفظ جان دو نوه نوجوانش تقاضای رسیدگی به پرونده را نکرد. در حقیقت خانواده دکتر سامی در پیگری خون عزیزشان احساس امنیت نمی کردند. آنها که مطلقا غیرسیاسی بودند ترجیح دادند سکوت کنند، البته هرگز گزارش رسمی را درباره شخصی بودن انگیزه قاتل و نبود مسبب و آمر در قتل را نیز تایید نکردند. نظر همفکران دکتر سامی شکایت اولیاء دم و پیگیری قضائی بود که به دلیل فوق الذکر متاسفانه اجابت نشد.

 

۴.۲.۱.۴. ماده تاریخ شهادت دکتر کاظم سامی

گفت ماموری و معذور به قاتل سامی / از چه افتاده به تردید و فرو رفته به شک

به کجا شکوه از این فاجعه باید بردن / چه کند گندزدایی چو بگندید نمک

برص افتاده به ارکان وطن در همه جا / برحذر باش تو ای خواجه نیفتی به بهک

سال سرباختنش را ز جمل پرسیدم / آمد این جمله نثارش (۴۶)

بررسی: سامی به قاتل گفت اگرچه ماموری اما معذور نیستی. شکوه از این فاجعه را به کجا باید برد که نمک گندیده است، با چه گندزدایی باید کرد؟ مامورینی که باید حافظان امنیت باشند اکنون کمر به قتل شهروندان بسته اند. ارکان وطن را در همه جا بیماری لاعلاج فراگرفته است: بیماری استبداد دینی! شهر تیزی است با پیامی که امکان ابرازش به نثر حتی اکنون هم فراهم نیست.

 

۴.۲.۲. سال ۱۳۷۰

در سال ۱۳۷۰ یادنامه سومین سالگرد شهادت دکتر کاظم سامی از سوی انتشارات چاپخش در تهران در ۱۹۹ صفحه منتشر شد. از این کتاب سه قطعه گزیده شده است:

الف. امین مؤید: «در تاریخ قتلهای سیاسی و ترورهایی که صورت گرفته جنایتی چنین زشت و مهیب و کریه کمتر رخ داده است. قاتل درست مانند سلاخی کارد به دست با دقت و حوصله ان مغز بیدار را از کار انداخت. گویی مقرر شده بود که آن مغز پرتکاپو از اندیشیدن بازماند چرا که اندیشیدن پیش برخیها خوشایند نیست. قتل از جهت انتقام کشی و سبعیت و خشونت به سوزاندن شادروان کریمپور شیرازی شباهت داشت و جنبه نمادین آن که مغز سامی را را نشانه رفته بود حیوانی تر، شریرانه تر و وحشیانه تر بود. در مسلخ عشق جز نکو را نکشند… آرزوی همه حقیقت جویان این است که روزی ابرها زدوده شود و قاتل یا قاتلان اصلی شناسایی و رسوا شوند و دست عدالت و قانون گریبانشان را بگیرد.» (۴۷) قطعه نیازی به شرح ندارد.

ب. دکتر مصطفی اخلاقی: «وقتی که در سالن فرودگاه مهرآباد با آن پالتوی سورمه ای همیشگی اش او را دیدم خوشحال شدم که ماموریت یک ماهه را تنها نخواهم بود، مقصدمان زاهدان و قصدمان انجام ماموریت و خدمت در نقاط محروم… جلوی در پانسیون سرایدار به استقبالمان آمد، معلوم شد سال قبل نیز سامی در همین پانسیون ساکن بوده است  و ماموریت یک ماهه را در درمانگاه روانپزشکی شهر زاهدان مشغول بوده است…. سال پس از آن سفر دکتر برای بار دیگر و برای خدمت یک ماهه مجددا به زاهدان رفت که من به علت کبر سن از انجام این ماموریت معاف شده بودم…. روز تدفین برای گرفتن جسدش به پزشکی قانونی رفتم و چهره آرامش را برای آخرین بار دیدم…» (۴۸)

بررسی: دکتر کاظم سامی سه سال پی در پی طرح یک ماهه پزشکان را در درمانگاه روانپزشکی زاهدان گذرانده است. با توجه به اینکه وی این طرح را در سال ۱۳۶۷ در همدان بوده تاریخ این سه سال زاهدان باید سالهای ۱۳۶۴، ۱۳۶۵ و ۱۳۶۶ بوده باشد. دکتر اخلاقی در سال ۱۳۶۵ با دکتر سامی در زاهدان بوده است.

ج. حسن اکبری مرزناک، در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۶۷شعری در رثای شهید دکتر سامی سروده است. ابیاتی از آن به شرح زیر است:

زرق و ریای شیخ، زهر کین به ما داد / هم سجه هم سجاده، خون آلوده بگذشت

ما را ندای حق، صفیر جغد مرگ است / با مرگ خوبان، خون دل از دیده بگذشت

سالک، حدیث عشق و مستی درنوردید / زاهد به تکفیرش کمر بربسته بگذشت. (۴۹)

بررسی: این شاعر نیز سجاده غرقه به خون سامی را ناشی از زهر کین زرق و ریای شیخ دانسته است. ندای حق در شهر صفیر جغد مرگ است. سالک که سامی باشد، زاهد شهر به تکفیرش کمر بربست و او حدیث عشق و مستی را درنوردید.

 

۴.۲.۳. سال ۱۳۷۱

مجله ایران فردا با صاحب امتیازی و مدیرمسئولی مهندس عزت الله سحابی از اولین سال انتشارش یاد دکتر سامی را گرامی داشت.

مهندس محمود ریاضی: «به یاد دکتر کاظم سامی: اینک شقایقی در قلب تشنه ای…. اکنون با آنکه بیش از چهار سال از قتل بیرحمانه اش می گذرد، هنوز راز آن در پرده ابهام است، شاید که روزی این راز برملا و پرده از بسیاری از توطئه های ضد انسانی افکنده شود.» (۵۰)

 

۴.۲.۴. سال ۱۳۷۲

مجله ایران فردا با با صاحب امتیازی و مدیرمسئولی مهندس عزت الله سحابی در دومین سال انتشارش به این عبارت موجز، بسیار گویا و تیز اکتفا کرد:

«توضیحات مسئولان وقت راجع به انگیزه، علت و چگونگی سوء قصد نه تنها قانع کننده نبود بلکه بر ابهامات افزود و این سوال را مطرح کرد که دلایل این همه اصرار بر ساده سازی موضوع چیست؟ خوشبختانه حساسیت عمومی و واکنش مردم نسبت به این جنایت نشان داد که دوره حذف افکار و عقاید از طریق حذف فیزیکی صاحبان آن عقاید سپری شده است.» (۵۱)

بررسی: این عبارت چکیده افکار عمومی در دهه اول بعد از ترور دکتر سامی است.

از این تاریخ تا آبان ۱۳۷۷ یعنی به مدت پنج سال ذکری از دکتر سامی در مطبوعات به چشم نمی خورد. با قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری در آذر ۱۳۷۷ و متعاقب آن قتلهای دیگر مشهور به قتلهای زنجیره ای قتل دکتر سامی بار دیگر به معرض افکار عمومی برگشت و از آن به عنوان نخستین حلقه از قتلهای زنجیره ای یاد شد. این موضوع فصل بعدی است.

54321 

پایان فصل چهارم

 

یادداشت ها:

۱. اطلاعات، ۲ آذر ۱۳۶۸. (به نقل از یادنامه دومین سالگرد دکتر کاظم سامی، انتشارت چاپخش، تهران، ۱۳۶۹، ص۱۹۸).

۲. کیهان، ۲ آذر ۱۳۶۸. (به نقل از یادنامه، ج۲، ص۱۹۹).

۳. بهمن رضاخانی در گفتگو با نگارنده.

۴. خانواده دکتر سامی در گفتگو با نگارنده.

۵. یادنامه اولین سالگرد شهادت دکتر کاظم سامی با آثاری از دوستان و همفکرانش (تدوین رسول دادمهر، تهران، زمستان ۱۳۶۸، انتشارات چاپخش، ص۴۸-۵۰.

۶. دکتر نظام الدین قهاری، پیشگفتار، یادنامه، ج۱، ص۲۳-۲۴.

۷. یادنامه، ج۱، ص۵۱-۵۲.

۸. مهدی بازرگان، ۳ آبان ۱۳۶۸، یادنامه، ج۱، ص۸۱-۸۲.

۹. این ضرب و شتم در بیانیه مورخ آذر ۱۳۶۷ نهضت آزادی ایران تشریح شده است. رجوع کنید به اسناد سال ۱۳۶۷ نهضت آزادی ایران.

۱۰. این دو بیانیه را در مقاله زیر تحلیل انتقادی کرده متن کاملشان را آورده ام: نخستین نقد ولایت مطلقه فقیه: مروری بر آراء سیاسی مهندس مهدی بازرگان به مناسبت بیست و دومین سالگرد وفاتش (۴ بهمن ۱۳۹۵)

۱۱. دکتر سامی از سال ۱۳۵۴ تا شهریور ۱۳۶۶ در آپارتمان شماره ۵۲ ساختمان یاد زندگی کرده است. از شهریور ۱۳۶۶ به کوچه خسروخاور در خیابان ولی عصر منتقل شد، طبقه پائین را مطب و طبقه بالا منزل مسکونی وی بود، همان جا که به قتل رسید. (خانواده دکتر سامی در گفتگو با نگارنده) ظاهرا تا چند ماه بعد دکتر سامی همچنان صندوق مراسلات خود را در ساختمان یاد در اختیار داشته است.

۱۲. دکتر سیمین دانشور، شهریور ۱۳۶۸، یادنامه، ج۱، ص۸۸، ۹۲-۹۳.

۱۳. یادنامه، ج۱، ص ۱۱۲.

۱۴. دکتر پرویز ورجاوند عضو ارشد جبهه ملی در سال ۱۳۶۰ پس از انحلال غیرقانونی جبهه ملی (بعد از حکم تکفیر جبهه ملی از سوی آقای خمینی به دلیل مخالفت با لایحه قصاص) همراه با دیگر اعضای جبهه ملی به مدت سه سال زندانی شد.

۱۵. ظلمت در نیمروز (انگلیسی:  Darkness at Noon، آلمانی: Sonnenfinsternis) معروفترین رمان آرتور کستلرنویسنده  یهودی مجارستانی است که آن را در سال ۱۹۴۰ به زبان مادریش آلمانی منتشر کرد. اگرچه در این داستان نام هیچ شخصیت یا مکان واقعی آورده نشده‌ است، و از استالین هم با نام «شخص اول» یاد شده اما وقایع داستان به روشنی شوروی سال ۱۹۳۸ میلادی را بازنمایی می‌کنند. شخصیت اصلی داستان روباشوف نام دارد که یکی از رهبران انقلاب ۱۹۱۷ و از اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی بوده که در جریان محاکمات فرمایشی نظام استالین دستگیر، زندانی و در نهایت محکوم به اعدام می‌شود. کتاب توسط دافنه هاردی در سال‌های ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰ به انگلیسی ترجمه شده است. اصل آلمانی آن از بین رفته و و از نسخه انگلیسی به آلمانی ترجمه شده است. جرج اورول دیگر نویسنده ضد کمونیست انگلیسی در این مورد می‌نویسد: «روباشوف می ‌تواند تروتسکی، بوخارین، راکوسکی یا هر یک از دیگر شخصیت‌های نسبتاً مردمی در میان بلشویک‌های قدیمی باشد». این کتاب پنج بار به فارسی ترجمه شده ‌است. بار نخست با عنوان «ظلمت و نیمروز» در سال ۱۳۳۱ توسط ناصرقلی نوذری، بار دوم توسط علی‌اصغر خبره‌زاده با نام «هیچ و همه»، بار سوم در سال ۱۳۶۱ توسط محمود ریاضی و علی اسلامی با نام «ظلمت در نیمروز»، چهارمین بار دوباره با نام «ظلمت در نیمروز» در سال ۱۳۸۰ توسط اسدالله امرایی و بار پنجم مژده دقیقی این کتاب را باز هم با نام «ظلمت در نیمروز» ترجمه و آن را در بهار ۱۳۹۲ منتشر کرد. (ویکی پدیا)

۱۶. یادنامه، ج۱، ص۱۱۷.

۱۷. دکتر پرویز ورجاوند، یادنامه، ج۱، ص۱۱۸.

۱۸. پروانه فروهر، یادنامه، ج۱، ص۱۲۲.

۱۹. دکتر حبیب الله پیمان، یادنامه، ج۱، ص۱۵۱.

۲۰. طه حجازی «م. آرزو»، یادنامه، ج۱، ص۲۳۸-۲۳۹.

۲۱. خانواده دکتر سامی در گفتگو با نگارنده.

۲۲. یادنامه، ج۲، ص۱۶۵.

۲۳. پیشن، ص۱۶۷.

۲۴. سروده ۴ آذر ۱۳۶۸، یادنامه ج۲ ص۱۶۸-۱۶۹.

۲۵. یادنامه، ج۲، ص۱۶۵.

۲۶. پیشین، ص۱۷۱.

۲۷. پیشین، ص۱۷۲.

۲۸. اواسط تیر ۱۳۶۰ دفتر جاما برای «چندمین» و آخرین بار تصرف شد. آخرین شماره هفته نامه مردم ایران (جاما) شماره ۱۱۷ مورخ ۱۸ تیر ۱۳۶۰ است. درباره اعتراضهای دکتر سامی به حملات مکرر به دفتر جاما و عکس العمل رئیس مجلس و مقامات قضایی و انتظامی در فصول بعدی مستندا خواهم نوشت.

۲۹. مهندس مهدی بازرگان، متن سخنرانی ایراد نشده در مراسم اولین سالگرد، یادنامه، ج۲ ص۱۷۳-۱۷۴.

۳۰. دکتر نظام الدین قهاری، سخنرانی مراسم اولین سالگرد در تالار نگاه (با تلخیص)، یادنامه، ج۲ ص ۱۷۸-۱۹۰.

۳۱. در تماس با دکتر قهاری دریافتم که مراد وی گواهی پزشکی قانونی است که به رؤیت خانم دکتر سامی رسیده بود. در زمان پیدا شدن جسد قاتل، دکتر قهاری در آلمان بوده است و شخصا جنازه یا گزارش پزشکی قانونی را ندیده است. طول زمان جزئیات مورد نظر در زمان سخنرانی را از یاد وی برده بود.

۳۲. البته برخلاف مهندس بازرگان، مهندس عزت الله سحابی و دکتر سامی، دکتر پیمان بعد از انقلاب قبول مسئولیت نکرده تا توان مدیریت او ارزیابی شود.

۳۳. عبدالمجید شرع‌ پسند نماینده‌ی مردم کرج و اشتهارد در دوره‌ها‌‌ی دوم و سوم مجلس شورای اسلامی متولد ۱۳۳۸ کرج، فرزند محمدعلی جان‌باز جنگ از ناحیه‌ی دو چشم، برادر دو شهید به‌نام‌های مهدی و جعفر از سرداران دفاع در برابر تجاوز عراق و جوان‌ترین نماینده‌ی دور دوم مجلس شورای اسلامی بود. وی در تاریخ ۱۱ تیر ۱۳۶۸ در اعتراض به تغییرات قانون اساسی و تحولات سیاسی واقع شده و درحال وقوع و مشخصا در اعتراض به رهبری غیرقانونی آقای خامنه‌ای از نمایندگی مجلس استعفا کرد. عکس‌العمل اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس: «آقای [عبدالمجید] شرع‌ پسند نماینده‌ی کرج قبل از دستور متن استعفانامه خودش را خواند که مضامین ضد انقلابی دارد و رهبری و آینده انقلاب را زیر سوال برده است.» (اکبر هاشمی رفسنجانی، بازسازی و سازندگی: کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۸ هاشمی رفسنجانی، ۱۳۹۱، خاطرات ۱۱ تیر ۶۸، ص ۲۱۰-۲۰۸). در خاطرات فردای آن روز: «نماینده طالقان نامه علمای کرج را آورد که از اقدام شرع ‌پسند اظهار انزجار کرده‌اند و اجازه خواست که مردم کرج برای اظهار انزجار مقابل مجلس بیایند. حاجی بخشی حزب‌الله نیز در همین خصوص فعال شده است.» (پیشین، خاطرات ۱۲ تیر ۶۷، ص۲۱۱-۲۱۰). قضیه استفعای شرع پسند را به تفصیل در این تحقیق آورده ام: شروع رهبری دینی با تدلیس: استیضاح رهبری دینی و مرجعیت آقای خامنه‌ای قسمت چهارم (۱۷اسفند ۱۳۹۳).

۳۴. حاجی بخشی، خاطرات شفاهی حاج ذبیح الله بخشی، به کوشش محسن مطلق، انتشارات عماد فردا، تهران، ۱۳۹۰، ۲۳۲ صفحه.

۳۵. وی در کتاب فوق نخستین «شلوغ بازی» خود در برهم زدن مراسم گروههای مخالف جمهوری اسلامی را در سال ۱۳۵۹ دانسته است.

۳۶. خبرگزاری فارس، ۷ دی ۱۳۸۹.

۳۷. پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، ستون پیامها و نامه ها، مورخ ۱۵ دی ۱۳۹۰: پیام تسلیت در پی درگذشت حاج ذبیح الله بخشی (تاریخ مراجعه ۸ اسفند ۱۳۹۵)

۳۸. راه مجاهد، شماره ۵۵/۵۱ سال هشتم، مهرو آبان ۱۳۶۸. (به نقل از یادنامه، ج۲ ص۱۹۳)

۳۹. خبرنامه جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران، آذر ۱۳۶۸. (به نقل از یادنامه، ج۲ ص۱۹۴)

۴۰. اطلاعات، ۲ اذر ۱۳۶۸. (به نقل از یادنامه، ج۲ ص۱۹۶)

۴۱. بهمن رضاخانی در گفتگو با نگارنده.

۴۲. خانواده دکتر سامی در گفتگو با نگارنده.

۴۳. بهمن رضاخانی در گفتگو با نگارنده. محمدرضا رضاخانی که توسط جلال الدین فارسی در سال ۱۳۷۱ به قتل رسید، برادر وی است.

۴۴. محمد جواد حجتی کرمانی، به انگیزه دومین سالگرد شهادت دکتر کاظم سامی، روزنامه اطلاعات ۵ آذر ۱۳۶۹. (به نقل از یادنامه سومین سالگرد شهادت دکتر کاظم سامی، انتشارات چاپخش، تهران، ۱۳۷۰، ص۱۵۲-۱۵۳)

۴۵. دو مصاحبه با دوستان شهید دکتر کاظم سامی، یادنامه، ج۲ ص۱۷. مشخصات این دو مصاحبه در کتاب نقل نشده است، ظاهرا مصاحبه با تدوین کننده کتاب است.

۴۶. زمان سرودن سال ۱۳۶۷، یادنامه ج۲ ص۱۹۲. نام شاعر در کتاب ذکر نشده است. نفس انتشار این شعر با توجه به محتوای انتقادی آن مهم است. مسئولیت به عهده ناشر کتاب است.

۴۷. م. امین مؤید، یادنامه، ج۳ ص۱۴۷-۱۴۸.

۴۸. بیاد او که همیشه بیادش خواهم بود، یادنامه، ج۳ ص۱۶۰-۱۶۲.

۴۹. در شهادت جانگداز دکتر سامی و یاد خاطره شهادت دکتر علی شریعتی، یادنامه شهید دکتر سامی، ج۳ ص۱۵۴.

۵۰. دوماه نامه ایران فردا، شماره ۴، آذر و دی ۱۳۷۱، ص پشت جلد.

۵۱. پیشین، شماره ۱۰، آذر و دی ۱۳۷۲، ص پشت جلد با امضای «ایران فردا».

 

۹ اسفند ۱۳۹۵