تحول در نگرش سیاسی و دینی به حجاب

 

چند روز قبل از شروع اعتراضات دی ۱۳۹۶ خانم جوانی در تقاطع خیابان انقلاب و وصال تهران بر سکویی روسری سفید خود را بر چوب کرد و به نشانه اعتراض به حجاب اجباری تکان داد. او البته بلافاصله بازداشت شد و بیش از یک ماه را در زندان گذرانید. تا نیمه بهمن حداقل ۲۹ دختر دیگر در مقاومتی مدنی علیه حجاب اجباری به دلیل روسری بر چوب کردن توسط پلیس دستگیر شده اند. چه عواملی باعث این پدیده بوده است؟ این یادداشت در پاسخ به پرسش مذکور شامل سه نکته به شرح زیر و یک خاتمه است: شکست کامل سیاست حجاب اجباری، تحول در نگرش سیاسی به حجاب، و تحول در نگرش دینی به حجاب.  

 

شکست کامل سیاست حجاب اجباری

حجاب اجباری یکی از نمادهای جمهوری اسلامی از نخستین روزهای استقرار بوده است. اگرچه بسیاری از بانوان ایرانی در ضمن تظاهرات منتهی به انقلاب محجبه شدند، اما هرگز قرار نبود حجاب اجباری شود. حجاب اختیاری نماد اسلام سیاسی بود. در کنار اکثریتی که به اختیار پوشش شرعی را پذیرفتند اقلیتی از نخستین روزهای استقرار نظام جدید یعنی اسفند ۱۳۵۷ مخالف حجاب بودند.

جمهوری اسلامی به سرعت از اوایل سال ۱۳۵۸ حجاب اسلامی را به عنوان امر الزامی برای کلیه کارمندان زن دولت و سپس برای همه زنان در فضای عمومی اعلام کرد. مراد از حجاب اسلامی پوشاندن تمام بدن منهای صورت و دو دست (از مچ به پائین و به اصطلاح وجه و کفین) بود که به شکل خاص پوشیدن مانتو گشاد و بلند تا زانو و شلوار همراه با روسری یا مقنعه که موها و گردن و بخشی از سینه‌ها را می پوشانید. رنگ مانتو، شلوار و روسری یا مقنعه تیره بود. چادر سیاه هم به عنوان حجاب برتر معرفی و تشویق می شد اما غالبا اجباری نبود هرچند برای زنان سمتهای بالا الزامی بود. در دهه شصت این پوشش به هر صورت ولو بدون رضایت توسط زنان تحمل می شد.

بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ هشت ساله در سال ۱۳۶۷ تجدید نظر در بسیاری از امور فرهنگی اجتماعی خودبخود شروع شد. جمهوری اسلامی بتدریج با پدیده ای بنام بدحجابی مواجه شد. روسری‌ها کم کم عقب رفت و بخشی از موی سر بانوان از زیر روسری یا مقنعه‌ها بیرون زد. طی سی سال مانتوها تنگ تر و کوتاه تر شد، رنگهای تیره جایشان را به رنگهای روشن و شاد دادند و در مجموع حجاب بانوان با موازین شرعی مورد قبول نظام فاصله معنی داری پیدا کرده بود.

جمهوری اسلامی در مقابل آنچه پدیده بدحجابی می‌خواند با قوه قهریه شروع به مقابله کرد. ابتدا با ماموران لباس شخصی‌، انصار حزب الله و بسیج حجاب اجباری را بر زنان تحمیل کرد، آنچه که از جانب مخالفان با عنوان مشهور«یا روسری یا توسری» تفسیر ‌شد. سپس برای مقابله با این امر که آسیب اجتماعی خوانده می‌شد قانون تصویب گشت. مطابق این قانون نداشتن حجاب یا بدحجابی جرم شمرده شد و اجرای آن به نیروی انتظامی سپرده شد. دختران و زنان متعددی به جرم نداشتن حجاب مورد نظر نظام طعم زندان و بازداشت را چشیدند. برخی حریم‌ها شکسته شد. گشت ارشاد برای اجرای حجاب اجباری فعال شد. اما نتیجه همه این فشارها رشد روزافزون فاصله گرفتن از حجاب مورد نظر حکومت بود. اگر در اوایل سال ۱۳۵۸ اکثر زنان ایران مطابق موازین دینی جمهوری اسلامی محجبه بودند، در سال ۱۳۹۶ مطابق همان موازین بسیاری از بانوان (اگر نگوئیم اکثریت) بدحجاب هستند. به هر حال پروژه حجاب اجباری جمهوری اسلامی بطور کامل شکست خورده است. روش ضد اسلامی یا روسری یا توسری بالاخره به روسری بر چوب زمستان ۹۶ دختران انقلاب انجامید. این ادبار به حجاب نتیجه منطقی آن فشارهای بی مبناست.

 

تحول در نگرش سیاسی به حجاب

در میان نزدیک به پنجاه و شش کشور مسلمان تنها در دو کشور حجاب اجباری است: ایران و عربستان سعودی. بعد از شروع برخی اصلاحات ظاهری حقوق زنان در عربستان سعودی بسیار محافظه کار، مسئولان جمهوری اسلامی زیر فشار افکار عمومی عقب نشینی کرده و پذیرفتند که گشت ارشاد را جمع کنند چرا که نتیجه معکوس داشته است. با جمع کردن گشت ارشاد زمینه برای بروز اعتراض به حجاب اجباری فراهم شد.

در طول این سی و نُه سال بسیاری از مفاهیم تغییر کرده است. در ابتدای استقرار جمهوری اسلامی نپوشیدن روسری معنای خوش‌آیندی در عرف جامعه نداشت. بین پوشیدن اونیفورم مانتو، شلوار و روسری با عفاف و نجابت ملازمه برقرار شده بود. کم کم این ارتباط گسسته شد. «عرف عام» جامعه دیگر چنین ملازمه ای را باور ندارد، یعنی اگر خانمی روسری نداشته باشد از نگاه بسیاری از شهروندان «ضدارزش» محسوب نمی شود، و نداشتن روسری ارتباطی با عدم نجابت و بی عفتی ندارد. برعکس اونیفورم پوشش کامل اعم از چادر و مانتو روسری نماد همراهی با نظام، حکومتی بودن و حتی ریاکاری (در مورد افراد غیرمعتقد) محسوب شد. به همان میزانی که حجاب معنای سیاسی «دفاع از جمهوری اسلامی» پیدا کرد، بدحجابی متمایل به بی حجابی (نپوشیدن روسری) هم تبدیل به نماد سیاسی «مقابله با جمهوری اسلامی» شد.

کشف حجاب در زمان رضاشاه بار شدید سیاسی داشت: ورود ایران به دوران مدرن. آشکارترین ترین نماد ورود ایران به دوران تجدد اقتدارگرایانه کشف حجاب بود. به همین ترتیب حجاب اجباری دوران جمهوری اسلامی هم در طرف مقابل همانقدر سیاسی بود: آشکارترین نماد دوران بازگشت به اسلام؛ اما این بازگشت به دین اسلام سنتی بود، بازگشت به اسلام به مثابه ایدئولوژی نظام سیاسی بود. البته این تلقی روحانیت حاکم بود: آقای خمینی و پیروانش. روحانیت و مسلمانان سنتی از حجاب اجباری استقبال می کردند. برای آنها حجاب اجباری بازگشت به یکی از واجبات دینی بود. اما با ادامه کار جمهوری اسلامی خانواده‌های سنتی دچار تحول شدند. دختران این خانواده‌ها لزوما تلقی نسل والدین خود را نداشتند. آنها از یک سو می خواستند صف خود را از مدافعین جمهوری اسلامی و نظام حاکم جدا کنند و خودشان باشند و خودشان انتخاب کنند. انتخاب بسیاری دختران و پسران نسلی که انقلاب کرد و نیز فرزندان نسل مسلمان سنتی که به هر حال از انقلاب اسلامی به دلیل رجوع به اجرای شریعت استقبال کرد با انتخاب نسل قبل یکسان نبود. از سوی دیگر تحول در نگرش دینی آغاز شده بود.

 

تحول در نگرش دینی به حجاب

تحول در نگرش دینی همزمان بود با رشد چشمگیر تحصیل زنان از یک سو و افزایش نرخ شهرنشینی از سوی دیگر. نرخ تحصیل دختران خصوصا در خانواده های مذهبی بعد از انقلاب بشدت جهش پیدا کرده بود. تحصیلات دانشگاهی دختران هم افزایش قابل توجهی داشت. رشد فزاینده تحصیل بانوان اگرچه با افزایش نرخ اشتغال ایشان هماهنگ نبود، اما در هر صورت این زنان تحصیل کرده جهان بینی متفاوتی با مادران خود داشتند. انتظارات آنها از خانواده، کار، دین، سیاست و اقتصاد متحول شده بود. آنها الهیاتی متناسب با دانش خود می خواستند. فقه سنتی بسیاری از انتظارات آنها را برآورده نمی‌کرد. نگاه فرودست به زن از منظر آنان نمی توانست به خدا و رسول و ائمه نسبت داده شود.      

تحول در نگرش دینی با این بحث آغاز شد که برخی احکام صدر اسلام احکام دائمی نبوده  و احکام موقت محسوب می شده، احکامی که فقیهان و متشرعان آنها را احکام دائمی پنداشته بودند. برده داری حکم دائمی دین نبود و مسلما حکم موقت بوده است. احکام خشن فقه جزایی از قبیل سنگسار، اعدام محارب و مرتد، بریدن دست دزد، تازیانه زدن به عنوان حد یا تعزیر شرعی دومین مرحله بحث جدی در احکام موقت و منسوخ شرعی بود. تامل در مورد احکام زنان در سومین مرحله تجدید نظر در احکام شرعی در اوایل دهه هشتاد آغاز شد. احکام شرعی از قبیل خون‌بهای زن نصف خون‌بهای مرد، عدم پذیرش شهادت زنان در برخی موارد و معادل بودن شهادت دو زن با یک مرد، عدم صحت ازدواج دختر باکره بدون اذن پدر، اینکه حق طلاق در نهایت بدست مرد باشد، سهم الارث دختر نصف سهم پسر، عدم امکان تصدی قضاوت و ریاست توسط زنان، و جواز زدن زن ناشزه توسط شوهر آیا از احکام ثابت شرعی است یا از احکام موقتی که دوران اعتبار آنها به سر رسیده است؟

وقتی بحث موقت بودن یا منسوخ بودن اینگونه احکام مطرح شد یکی از مباحثی که دیرتر بحثش به میان آمد این سوال جدی بود: آیا حجاب خصوصا پوشش موی سر زنان که با حکم الزامی پوشیدن روسری مشخص می شد حکم دائمی اسلام برای همه زمانها و سرزمین‌هاست یا حکمی متناسب با زمان و زمین عصر نزول است؟ تردیدی در لزوم رعایت عفاف و نجابت برای مردان و زنان نبود. اما بحث این بود که پوشش مناسب با نجابت و عفاف الزامی توسط عرف تعیین می شود و می تواند در شرایط زمانی مکانی متفاوت فرق کند. پرسشهای تازه ای در مورد حجاب سر (روسری و مقنعه) مطرح شد. آیا به راستی در این زمینه حکمی الزامی در قرآن مطرح شده است؟ اگر این آیات نص در پوشاندن موی سر نباشد، آیا تفسیر متفاوتی از آنها ممکن است؟ اگر صورت زن که زیباترین عضو اوست به عنوان زینت ظاهر می تواند پوشیده نشود، چرا موی زن به همین دلیل جزء زینت ظاهر محسوب نشود؟ افسانه جاذبه مغناطیس جنسی در موی زن که برگرفته از شریعت یهود بود، زیر سوال رفت.

اگر کنیزان اجازه پوشیدن روسری نداشتند و حتی در زمان عبادت باید با سرِ باز نماز می‌خواندند، اگر زنان غیرمسلمان (اهل کتاب ذمی) موظف به رعایت حجاب مسلمانان نبودند، آیا اینها نشانه این نیست که مسئله پوشش موی سر زن به آن محکمی نیست که فقیهان سنتی پنداشته اند؟ جاذبه جنسی کنیزان چه فرقی با زنان آزاد می کرده است؟! اگر زنان بادیه نشین که چندان در بند رعایت موازین شرعی حجاب نبودند در زمان ائمه تحمل می شدند، چرا در دیگر زنان مسلمانی که به هر دلیلی مایل به رعایت پوشیدن روسری نیستند تحمل نشوند؟ اگر آیه حجاب در اواسط دوران مدینه نازل شده است معنای این است که نزدیک هجده سال از دوران حضور پیامبر چنین حکمی وجود نداشته است، بعلاوه حجاب که معنایش پرده نشینی است حکم خاص زنان پیامبر است نه همه زنان. پس حکم پوشش زنان مسلمان چه بوده است؟ احادیث معتبر برجامانده از پیامبر (ص) در این زمینه چه می‌گوید؟ آیا هیچ حدیث معتبری از فاطمه زهرا (س) درباره حجاب در دست است؟ آیا دلیل معتبر شرعی بر گناه بودن نپوشیدن روسری در دست است؟ آیا مجازات زنی که روسری نپوشد شرعا مجاز است؟

به هر حال رأی فقهی جدیدی که از دهه هشتاد آغاز شد تجدید نظر درباره وجوب پوشش سر و موی زن در میان دو نفر از شاگردان مرحوم منتظری بود: مرحوم احمد قابل، و سپس راقم این سطور. نظر استاد منتظری درباره پوشش سر همان نظر فقه سنتی بود. بر اساس تحقیقات انجام شده فقهی مذکور اولا موی سر همانند صورت وی زینت ظاهر است نه زینت باطن، ثانیا در قرآن نصی دال بر وجوب پوشش صورت و موی زنان وجود ندارد، ثالثا دلیل معتبری از پیامبر هم درباره لزوم پوشش زنان خارج از نماز در دست نیست، رابعا اینکه زنان باید موی سر خود را بپوشانند فهم صحابه پیامبر از کتاب و سنت است نه لزوما نصی از کتاب و سنت، خامسا در روایات شیعی هم اقدم روایات معتبر درباره حجاب به نیمه قرن دوم می رسد. سادسا هیچ دلیل معتبری مبنی بر گناه بودن و مجازات اخروی زنانی که روسری نپوشند در دست نیست، سابعا می توان زن مسلمان متدین و متشرع نجیب و عفیفی بود بی آن که لازم باشد روسری بر سر داشت. ثامنا پوشش زنان با رعایت موازین شرعی متناسب با عرف زمانی مکانی است.

این نتایج روش اجتهاد در مبانی و اصول است. بحث تفصیلی فقه استدلالی با عنوان «تاملی در مسئله حجاب» در سال ۱۳۹۱ عرضه شد. بازنشر و ویرایش دوم این بحث به امید خدا بتدریج صورت خواهد گرفت.

 

خاتمه

این را نیز اضافه کنم در نسل جوان امروز متاسفانه با افرادی مواجهیم که دین داور زندگی آنها نیست. آنها از اسلام اعم از اسلام سنتی و اسلام نواندیش بریده اند و مطلقا به هرگونه داوری دینی در مورد بدن و پوشش زن قائل نیستند. این گروه که علی الاغلب متولد بعد از انقلاب و تربیت شده دوران جمهوری اسلامی هستند نتیجه منطقی تندروی‌ها و فشارهای بی ضابطه زمامداران جمهوری اسلامی و معرفی تفکر ارتجاعی فقهای شورای نگهبان به عنوان اسلام به مردم و نسل جوان هستند. این گروه بطور کلی در نظر و عمل دیندار نیست تا به فتاوای فقهی و تفاسیر دینی وقعی بنهد. از منظر این گروه در غیبت دین، عملا این عرف جامعه است که قیودی بر میزان پوشش می گذارد. قانون در جمهوری اسلامی که علی الاغلب تناسبی با افکار و عرف عمومی نداشته، در منظر بسیاری از ایرانیان (اگر نگوییم اکثر ایرانیان) ابزار دست حکومت و تراوش ذهن به غایت بسته زمامداران است نه چیز دیگر.  

با توجه به  نکات فوق باید به حجاب و بی حجابی گونه دیگری نگریست. به قول سهراب سپهری:         

«چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست  ….
زندگی آب تنی کردن در حوضچه “اکنون” است.»

 

۱۵ بهمن ۱۳۹۶