«إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا»
خـداونـد بـه شـمـا فـرمان ميدهد كه امانتها را به صاحبان آن برسانيد و هنگامى كه مـيـان مردم داورى ميكنيد از روى عدالت داورى كنيد، خداوند پند و اندرزهاى نیکوئى به شما ميدهد، خداوند شنوا و بيناست . (قرآن کریم، سوره نساء آیه ۵۸)
۱. در انتخابات ریاست جمهوری بنای سخن گفتن نداشتم، هر بار که از ستاد دو کاندیدای اصلاح طلبان دوستی تماس می گرفت، اظهار نظر را به آینده موکول می کردم، چرا که در مواضع زیر از فرط وضوح نیازی به اظهار نظر نبود:
اولا در ضرورت رأی دادن و مشارکت فعال در مقدرات سیاسی جامعه،
ثانیا در سوء تدبیر آقای دکتر محمود احمدی نژاد و تصمیمات کارشناسی نشده و موضعگیری های نسنجیده و ماجراجویانه و مدیریت غیرعلمی و بی اعتنائی به مصالح ملی و تخریب زیرساختهای اقتصاد کشور و ارائه تصویری خشن، خرافی و غیرعقلانی از ایران توسط وی و همکارانش،
ثالثا برخورداری دو کاندیدای مورد تأیید اصلاح طلبان از حداقل صلاحیتهای لازم برای ریاست جمهوری و تغییر نسبی وضع اسف بار موجود کشور،
رابعا ترجیح حضور اصلاح طلبان با یک کاندیدا حداقل در هفته آخر و اجماع بر کاندیدای واحد.
از سوی دیگر علاوه بر اینکه هر دو کاندیدای اصلاح طلبان یعنی آقایان شیخ مهدی کروبی و مهندس میرحسین موسوی را به خیر و توانائی نسبی برای ریاست جمهوری می شناسم، بسیاری از ارکان ستاد هر دو نفر نیز از نزدیک می شناسم و آنان را نیز به دلسوزی و تدبیر و آزادگی مزین می دانم، مواضع اعلام شده هر دو کاندیدا در قالب سخنرانی و مصاحبه و بیانیه حاوی نکات مهمی در ارتقای فرهنگ دموکراتیک و مطالبات ملی در حد مقدور بوده است. هر دو نفر از فضائل و مزایای نسبی برخوردارند و البته کارنامه هر دو نیز از نکات ضعف و کاستی خالی نیست، اما واقع بینانه و در شرائط موجود می توان به هر دو به عنوان کف مطالبات اصلاح طلبی نمایندگی داد. تفاوتهای آنها را در حدی نمی یافتم که نیاز به موضعگیری علنی باشد. بر این باور بودم و هستم که هر یک از آنها که رأی بیاورد، برای تغییر وضع تأسف باری که دولت فعلی باعث شده است، مناسب است. البته واضح است که رفع همه اشکالات موجود نیز با تغییر قوه مجریه حاصل نمی شود و برخی مشکلات ساختاری را نیز نباید از نظر دور داشت. لذا ضرورتی در اظهار نظر نمی دیدم.
۲. دو عامل مرا بر آن داشت که تقاضای دوستان را این بار اجابت کنم و سکوتم را بشکنم. عامل اول توقیف دوباره «روزنامه یاس نو» یک روز پس از انتشار بود. توقیف غیرقانونی یک روزنامه موثر آن هم در آستانه آغاز تبلیغات انتخاباتی آژیر خطر است، خطر استبداد. بستن دهان و توقیف روزنامه و انتقاد از مقامات عالیه را جرم شمردن و آزادی های مصرح در قانون اساسی را به لطائف الحیل محدود کردن از عواملی بود که به انقلاب اسلامی منجر شد. ادامه این رویه شاهنشاهی ذیل نام اسلام جدّاً خطرناک است، اسلامی که من می شناسم انتقاد و نصیحت رهبران را نه تنها حق مسلّم بلکه وظیفه و تکلیف شرعی آنان می شمارد.
با توقیف روزنامه و فشارهای پیدا و پنهان قوای قضائی، نظامی، انتظامی و امنیتی بر منتقدان و مخالفان قانونی چگونه می توان به وظیفه شرعی امر به معروف و نهی از منکر عمل کرد؟ هراس حاکمان از انتشار آزادانه اطلاعات و نقد قدرت نشانه عدم حقانیت آنهاست. تجاوز نهادینه به قانون و نقض مکرر آزادی ها و حقوق اساسی ملت که در ادبیات دینی از آن به «ظلم» تعبیر می شود، رویه جاری حاکمان ما شده است. در برابر ظلم نمی توان ساکت نشست. اگر اعتراض نکنی با ظلم و ظالم مماشات کرده ای. راستی این صد و بیست و چندمین روزنامه ای است که در این چند سال بیدادگرانه توقیف می شود؟ در این سر دنیا سن بسیاری روزنامه ها سه رقمی است، در کشور من که رئیس جمهور پرحرفش آنرا آزادترین کشور دنیا می داند، تعداد روزنامه های توقیف شده در کمتر از ده دوازده سال اخیرش سه رقمی است. راستی تفاوت ره از کجا تا به کجاست؟
این کدام جریان است که توسط قانون ستیزان مستبد قرار است خفه شود، اما هنوز جان سختی می کند و مسالمت آمیز اعتراض می کند و بر اجرای قانون و برخورداری از حقوق و آزادی های مشروع پافشاری می کند؟ اگر این جریان، ضعیف بود یا مرده بود، نیازی به توقیف روزنامه اش نبود، روزنامه بی خواننده که توقیف کردن ندارد، مرده را که اعدام نمی کنند. این اندیشه نفوذ دارد، این روش طرفدار دارد، این منطق بُرش دارد، این نقد پرده از بیداد و بی تدبیری و زیرپاگذاشتن مصالح ملی برمی دارد. راستی روزنامه توقیف شده یاس نو قرار بود مدافع کدام کاندیدا باشد؟ از او باید حمایت کرد، چرا که قانون ستیزان و متجاوزان به حقوق ملت با ترویج او مخالفند و «الرُّشدُ فِی خِلافِهِم» آری رشد در مخالفت با این مستبدان آزادی ستیز است.
۳. عامل دوم عدم رعایت انصاف از سوی برخی دوستان محترم در اظهارنظرهای تبلیغات انتخاباتی نسبت به کاندیدای رقیب اصلاح طلبشان بود. در شرائط نابرابری که از سوی ارباب قدرت بر اصلاح طلبان تحمیل شده است، به دور از مروت است که به جای ذکر فضائل نامزد انتخاباتی مورد نظر، به قدح و بیان کاستی های رقیب اصلاح طلب بپردازیم، کاستی هائی که در کاندیدای مورد نظر نیز مصداق دارد، و ما می مانیم و قهقهه های مستانه قدرت پرستان که «زِ هَر طرف شود کشته سود اسلام است»! و «اللهمّ اشغَلِ الظالمین بالظالمین»! در این عرصه از دوستان جوان کم تجربه انتظاری نیست، اما دوستان مجرب و دانشمندان فرهیخته را چه می شود که برخلاف انتظار این چنین پرخاشگرانه می تازند؟ حکمت و عرفان، تواضع می آورد و پرهیز از جدل (آن هم غیر حَسَن) رویه عالمان متخلّق و سالکان واصل بوده است. بگذاریم و بگذریم.
۴. در اواسط دوران حبس در اوین روزی زندان بان خبر آورد که تلفن دارید! خندیدم و گفتم مزاح می کنی؟ مگر شهر هِرت است که بشود به زندانی تلفن کرد؟! گفت باور نداری از مدیر بند جویا شو. راست می گفت. به کیوسک تلفن عمومی بند هدایت شدم، با تعجب گوشی تلفن را برداشتم، شیخ مهدی کروبی بود، احوال پرسی کرد، دلگرمی داد، گفت که پیگیر مرخصی گرفتن من است. گفتم تقاضای مرخصی نکرده ام، گفت من کار خودم را بلدم، این حق زندانی سیاسی است. یادم رفت بپرسم چطور توانسته به زندان اوین زنگ بزند، معلوم بود برای گرفتن تسهیلات برای زندانیان سیاسی از هر کاری که از دستش برآید کوتاهی نمی کند. این اولین و آخرین باری بود که کسی در طول دوران زندان به من تلفن کرد. در دوران زندان، آقای کروبی به هر مناسبت مذهبی و ملی به خانواده تلفن می کرد و جزئیات کوششهایش را برای آزادی و مرخصی من به اطلاع همسرم می رساند. مهم نیست که حکام دادگاه غیرقانونی ویژه روحانیت کار خود می کردند، اما پیگیری های آقای کروبی بسیار دلگرم کننده بود. از دیگر زندانیان سیاسی نیز به کرات شنیدم که آقای کروبی به آنها نیز همین گونه محبت داشته است. من اطمینان دارم اگر شیخ مهدی کروبی رئیس جمهور شود، حقوق شهروندی ترقی می کند و آزادی های قانونی ارتقا پیدا می کند.
با جناب آقای غلامحسین کرباسچی ماهها در بند ۳۲۵ اوین زندانی بودیم، اما نمی توانستیم همدیگر را ببینیم. اولین باری که ملاقات میسر شد، ماه پنجم یا ششم حبس بود، جناب سید محمود دعائی به دیدار ما آمد و ما در سایه محبت سید دقایقی با هم درد دل کردیم. البته تا سه چهار ماه بعد موقع زیارت عاشورا که همه اهالی بند به برکت نام حسین (ع) می توانستند در حیاط زندان جمع بشوند، کنار هم می نشستیم و سخن می گفتیم. تا کرباسچی برود و شیخ عبدالله نوری بیاید، کرباسچی نزدیکترین هم بند من در اوین بود. بیشک اگر کروبی رئیس جمهور شود و کرباسچی معاون اول او، ایران با شیوه ای عقلائی و کارشناسانه در حوزه اجرائی اداره خواهد شد.
خوشبختانه برخی شخصیتهای محترم سیاسی و فرهنگی از ریاست جمهوری جناب آقای کروبی حمایت کرده اند. تردیدی نیست که اگر این انتخاب مبارک به پشتیبانی رأی اکثریت شهروندان ایرانی مستظهر شود، خدا را باید سپاس گفت و انتظار داشت که آنچه از سرمایه ملی که در این چند سال با بی تدبیری و ماجراجوئی بر باد فنا رفته است اعاده شود و ایرانیان شاهد مدیریتی مجرب و خردمند باشند. من به این انتخاب احترام می گذارم و برای این دسته از عزیزان آرزوی موفقیت می کنم.
۵. دموکراسی با تحزب پیوندی وثیق دارد. جامعه زمانی به دموکراسی نزدیکتر می شود که از مستوای میل اشخاص به تصمیم سازی نهاد احزاب ارتقا یافته باشد. اتکای ریاست جمهوری یا مجلس شورا به احزاب اتکائی مبارک و نشان از رشد سیاسی دارد. استبداد هرگز احزاب قوی را برنمی تابد و همواره بر فشار برای تخریب و تضعیف احزاب می افزاید. اینکه اکثر قریب به اتفاق احزاب و گروههای اصلاح طلب بر کاندیدای واحدی اتفاق کرده اند و در انتخاب خود علاوه بر واجد بودن حداقلهای لازم به عامل مهم «امکان برخورداری از رأی بالای مردم» نیز توجه کرده اند، نشان از رشد «خرد جمعی» در ایران معاصر دارد. این تجربه آسان به دست نیامده است. انتخابات دوره قبل ریاست جمهوری تجربه ای گران در این حوزه بوده است. «رأی آوری» یک کاندیدای واجد حداقل شرائط نگاهی واقع بینانه به وضعیت موجود سیاسی ایران است. فقیهان، فیلسوفان وعارفان سیاستمداران موفقی نیستند، چرا که تخصصشان از جنسی دیگر است. عالِم متخصص در احکام فقهی و قواعد فلسفی و سلوک عرفانی در سیاست که تصمیم سازی مشخص جزئی در اینجا و اکنون است، غالبا مبتدی است. سیاست دموکراتیک جای خرد جمعی و کارشناسی های حزبی است.
به تصمیم اکثریت اصلاح طلبان احترام می گذارم. آنها مهندس میرحسین موسوی را برگزیده اند. چند صباحی که در گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس بودم از مهندس موسوی عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی همان دانشگاه از همکاران مشترک فراوان به خیر و آزادگی شنیده ام. مهندسی هنرمند با سابقه ای موفق در بالاترین پست اجرائی در دهه دشوار شصت. سخنان، مصاحبه ها و بیانیه های او امیدوار کننده است. من استقلال رأی اورا در زمان نخست وزیریش به خاطر دارم. موسوی خط قرمز دارد، کم سخن می گوید، مرد عمل است، به کارشناسی علمی بها می دهد، اهل استقامت بر تصمیمات کارشناسی شده است. از اختیارات قانونی عقب نشینی نمی کند، وعده هایی که داده است در چارچوب همین قانون اساسی مقدور است.
۶. از اظهارات موسوی بوی ارزشهای آغاز انقلاب اسلامی به مشام می رسد: عدالت، آزادی، استقلال و اسلام بی ریا. این ارزشها هنوز هم عزیزند و خواستنی. با عدالت فقر و تبعیض رخت بر می بندد، با آزادی استبداد و خفقان به دَرَک می رود، با استقلال وابستگی و ذلت نوکری اجانب منتفی می شود، و با اسلام بی ریا ارزشهای مورد قبول اکثر مردم پشتوانه تصمیم سازی های کلان و قانون سازی های خُرد قرار می گیرد. انقلاب اسلامی یکی از بزرگترین وقایع قرن بیستم بوده است. به دلائل مختلف این انقلاب مردمی به همه اهداف متعالی خود نرسیده است. انقلاب ۱۳۵۷ بارقه امیدی در دل شیعیان، مسلمانان و همه توده های تحت ستم و انسانهای منصف بود.
حکومت برآمده از این انقلاب یعنی جمهوری اسلامی قرار بود پیوند ارزشهای اسلامی در قالب جمهوریت و دموکراسی باشد. قرار بود قدرت در تمامی سطوح آن در مقابل ملت به شکل نهادینه پاسخگو باشد. قرار بود همه مقامات تحت قانون و مقید به قانون باشند و مقام فوق قانون مادام العمر با اختیارات نامحدود به زباله دانی تاریخ رفته باشد. قرار بود هیچکس به خاطر عقیده و فکر و اظهار نظر تحت تعقیب قرار نگیرد. قرار بود هیچکس به واسطه انتقاد از حاکمان به زندان نیفتد. قرار بود میزان رأی ملت باشد. قرار بود هیچ قشر و طبقه و گروهی از حقوق و امتیازات ویژه برخوردار نباشد. قرار بود تبعیض و فقر و شکاف طبقاتی رخت بربندد. قرار بود دانش و کارشناسی و خردمندی ملاک تصمیمات سیاسی باشد. قرار بود خویشاوندی و ارادتمندی و مداحی ملاک ارتقای مقام نباشد. قرار بود مصالح ملی ملاک تصمیمات حکومت و دولت باشد. قرار بود نهادهای نظارتیِ انتخابیِ قوی همه مقامات ریز و درشت را کنترل کنند. قرار بود روزنامه ها آزاد باشند و به عنوان چشم بصیر و زبان گویای ملت انجام وظیفه کنند، قرار بود همگان از امکان دادرسی عادلانه برخوردار باشند و … اینها ارزشهای صدر انقلاب اسلامی است.
میرحسین موسوی به این ارزشها از صمیم قلب اعتقاد دارد و می خواهد در حد مقدور برای تحقق آنها کوشش کند. اینها همان ضوابطی است که به اصلاحات معنی می دهد. قرار است که «جمهوری اسلامی» که مدتهاست از مسیر اصلیش منحرف شده و توسط برخی قدرت پرستان به «حکومت اسلامی» نزدیک شده، اصلاح گردد و جمهوری اسلامی با نکات فوق محقق شود. اصلاحات چیزی جز تطهیر جمهوری اسلامی از رسوبات استبدادی و قانون گریزی و آزادی ستیزی نیست. اصلاحات یعنی بازگشتن به اصل «میزان رأی مردم است» یا دموکراسی. اصلاحات واقعی یعنی بازگشت به قرائت علوی از اسلام نبوی. اصلاحات یعنی پایان دادن به عریضه نویسی و برخلاف نص سیاست امام علی (ع) مردم را پیاده دنبال موکب مقامات ندواندن. پیگیری مصرانه اما مسالمت آمیز اهداف متعالی انقلاب اسلامی – که به برخی از آنها در بالا اشاره شد – همان اصلاح طلبی است. اصلاح طلبی قرائت خردمندانه جمهوری اسلامی است.
۷. من نام میرحسین موسوی را در بحبوحه انقلاب شنیدم و قبل از آن با آراء روشنفکرانه زهرا رهنورد بویژه در مسئله پوشش زن مسلمان آشنا شدم. رهنورد و موسوی از دانش آموختگان مدرسه «روشنفکری اسلامی» اند. مدرسه ای که اساتید آن شریعتی و مطهری و طالقانی و بازرگان و بهشتی بوده اند. موسوی هنوز به آموزه های استوانه های این مدرسه باور دارد. اینکه رئیس جمهورِ اهل عمل پیرو مدرسه روشنفکری اسلامی باشد، نه تنها عیب نیست، که حُسن است. او جهت ها و سویه های تصمیمات خود را از این مدرسه می گیرد و با اتکا به بدنه کارشناسی قویِ علمی و پشتوانه خِرَد جمعی کشور را اراده می کند.
در مدرسه روشنفکری اسلامی وحی الهی حکیمانه و خردمندانه قرائت می شود، قرآن قلب اسلام تلقی می گردد، اجتهاد بصیر در عرصه اعتقادات و شریعت راه می گشاید، اگرچه هیچ گزاره عقل ستیزی به اندیشه اسلامی اذن ورود نمی یابد، اما عرض عریض عالم غیب نیز به پهنای عقل خُرد بشری فرو کاسته نمی شود، عدالت واقعا سنجه احکام غیرعبادی فقهی می شود، و احکام موقت دوران نزول به عنوان احکام ثابت فرازمانی معرفی نمی شود. در مدرسه روشنفکری اسلامی قرار نیست امور مشترک همه ادیان، یا معنویت یا عرفان یا اخلاق یا حقیقت به نام اسلام عرضه شود. در مدرسه روشنفکری اسلامی همه اجزای اسلام از ایمان و اخلاق و عبادات و اجتماعیات در کنار هم مورد عنایت قرار می گیرد. در این مدرسه در عکس العمل به استفاده ابزاری حاکمان از دیانت و فقاهت و شریعت، فقاهت و شریعت به بهای ارتقای عرفان و معنویت تحقیرو تقلیل نمی شود. پیروان مدرسه روشنفکری اسلامی درعین استفاده از دستاوردهای خِرَد بشری که در قرون اخیر در تحقیقات دانشمندان مغرب زمین متمرکز است، از نقد عالمانه اندیشه غربی بویژه سیاست های زیادت طلبانه آمریکا و غده سرطانی اسرائیل غافل نیستند. مدرسه روشنفکری اسلامی اهل تعامل و داد و ستد با مدرنیته است، نه اینکه به دنبال انطباق اسلام بر مدرنیته (اسلام مدرن) یا مدرنیته بر اسلام (مدرنیته اسلامی) باشد. در مدرسه روشنفکری اسلامی در کنار نقد رویکرد سنتی، کار ایجابی نیز فراموش نمی شود. در این مدرسه در عین بازسازی منضبط اندیشه اسلامی بر اساس روش اجتهاد، وحی الهی به معارف بشری فرو کاسته نمی شود. در مدرسه روشنفکری اسلامی دانش دینی و تخصص اجتهادی نقش برجسته ای دارد.
در زمانی که دولت مروج خرافات با حراج بیت المال سیاست های عوام فریبانه را نصب العین خود کرده است، پادزهر آن کوشش برای انتخاب رئیس جمهوری مجرب و عمل گرا از پیروان مدرسه روشنفکری اسلامی است که بتواند در حد مقدور به تحقق ظرفیتهای برزمین مانده قانون اساسی در محورهای عدالت، آزادی و استقلال دست یازد. میر حسین موسوی نامزد مدرسه روشنفکری اسلامی در شرائط مضیق دوران محنت معاصر است.
به فرزندان عزیزم پویشگران موج سوم درود می فرستم و به همه آنها اکیدا توصیه می کنم رعایت اخلاق و انصاف از الزامیات مدرسه روشنفکری اسلامی است، اگر چه به مهندس میر حسین موسوی رأی می دهیم اما پیروزی شیخ مهدی کروبی را نیز پیروزی اصلاح طلبی می دانیم.
متأ سفم که در میان شما نیستم، اما دلم برای ایرانی آباد، آزاد و مقتدر می تپد، ایرانی که تجسم خردمندی و تدبیر و ارزشهای اسلامی باشد.
محسن کدیور
ویرجینیا
۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۸