از کربلای تاریخی تا کربلای اساطیری

از کربلای تاریخی تا کربلای اساطیری

السلام علیک یا ابا عبدالله، السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین

يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي (فجر ۲۷-۳۰) (تو ای روح آرام‌یافته! به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم درآی، و در بهشتم وارد شو.) حسین بن علی یکی از مصادیق این آیات است.

عیسی مسیح انجیلی لزوما عیسی مسیح تاریخی نیست. شاهنامه فردوسی ترکیبی از تاریخ و اساطیر ایران باستان است. از شاهان اساطیری ایرانشهری از قبیل جمشید تا شاهان تاریخی ساسانی از قبیل انوشیروان. کربلای ما هم داستان مشابهی پیدا کرده است. فرضیه من این است که تا قرن چهارم ما کربلای تاریخی داشته ایم و از قرن پنجم به بعد کربلای اساطیری بتدریج جای کربلای تاریخی را گرفته است. منابر و مجالس مذهبی ما در سیطره کامل کربلای اساطیری است و آشنایی عمومی ما علی الاغلب مبتنی بر کربلای اساطیری است.

حادثه کربلا و شهادت جانسوز امام حسین در کلیت آن یک «واقعیت تاریخی» است. هر چه وارد جزئیات شویم، روایات معتبر و نقلهای قابل اتکای تاریخی در آن کمتر می شود. اتفاقا نُقل مجالس مقتل خوانی، روضه خوانی، ذکر مصیبت، و عزاداری ما همین جزئیات است که علی الاغلب جای بحث و مناقشه دارند. به خاطر تعلق خاطر فراوان محبان خاندان پیامبر به سیدالشهدا نقلهای فراوانی درباره این حادثه در قرون متاخر بعضا حتی با نیت خیر ساخته و پرداخته شده و به تدریج مجموعه ضخیمی از منابع و مدارک حادثه کربلا فراهم آمده که آمیزه ای از تاریخ و اسطوره است.

برای فراهم آوردن کربلای تاریخی نخستین قدم، تفکیک مدارک متقدم و دست اول تاریخی از مدارک متاخر و دست دوم است. منابع اقدم علاوه بر شیوه اعتبارسنجی سند و دلالت سنتی متون دینی، باید به روش تاریخی مدرن بررسی انتقادی شوند، و مشخص گردد که محصول این بررسی تاریخی انتقادی درباره این حادثه مهم چیست. حتی کتب شناخته شده مذهبی باید تصحیح انتقادی شوند. اگر کتابی روایی متعلق به قرن چهارم است اما قدیمی ترین نسخه خطی آن متعلق به قرن یازدهم است با مفاد چنین کتابی و انتساب آن به نویسنده آن باید با احتیاط فراوان برخورد کرد. برخی از کاتبان به انگیزه مذهبی آنچه را خود صحیح می دانسته اند متأسفانه به متن کتب افزوده اند (تحریف خیرخواهانه!) و مشکلات فراوان مذهبی ایجاد کرده اند.

متونی که درباره امام حسین تا قرن چهارم نوشته شده اند علی الاغلب صبغه تاریخی دارند. از قرن پنجم به بعد بتدریج قضیه کربلا از تاریخ وارد اسطوره می شود. دیگر ملاک «کشف حقیقت» و اعتبار وقوع حوادث نیست، کوششی برای برخورد عاطفی و هیجانی برای بخشش گناهان است. برآوردن این مقصود خاص کربلای اسطوره ای لازم دارد نه کربلای تاریخی.

اسطوره آمیزه ای از تاریخ و افسانه است، افسانه ای که در بستر زمان متناسب با آنچه علاقه مندان و شیفتگان می طلبند به تدریج ساخته شده و به حدی در تار و پود فرهنگی و هویتی پیروان مذهب فرو رفته که تمییز آن از تاریخ مستند بسیار دشوار است. اسطوره در حقیقت تاریخی است که علاقه مندان دوست دارند محقق شده باشد، نه تاریخی که رخ داده است. اسطوره را نمی توان یک سره به کناری انداخت. اسطوره تبلور آمال و آرزوهای یک ملت یا یک امت است. اما باید هشیار بود و آن را تاریخ نپداشت و به جای تاریخ جا نینداخت و تقدیس نکرد. تاریخ معتبر وقایع جزء مذهب نیست، تا چه برسد اسطوره های برساخته شده انسان‌ها.

دشواری کار، تفکیک متون تاریخی از متون اسطوره ای – تاریخی است. متون دست اول اعتبار سنجی تاریخی – انتقادی می شوند، اما متون دسته دوم علاوه بر آن اسطوره زدایی هم لازم دارند. در مواجهه با متون کربلا تاریخ، اساطیر و جعلیات را باید به دقت از هم تفکیک کرد. در این بحث نکاتی مقدماتی درباره وصول به کربلای تاریخی و تمایز آن از کربلای اساطیری مطرح می شود. پرسشهای اصلی بحث این است: موازین کربلای تاریخی چیست و موازین کربلای اساطیری کدام است؟ چرا این تفکیک ضرورت دارد؟ و فایده آن چیست؟ تکیه من بر معرفی منابع هر دو رویکر تاریخی و اساطیری است تا به کمک این منابع موازین هر دو رویکرد استخراج شود.

بحثم شامل پنج بخش است: کربلای تاریخی، مقتل ابومخنف قدیمی ترین منبع کربلای تاریخی، لهوف ابن طاووس مشهورترین منبع کربلای اساطیری، کربلای اساطیری از خلال اهم منابعش، و بالاخره کربلای اساطیری در مصاف با کربلای تاریخی. از انتقاد اهل نظر استقبال می کنم.

بخش اول. کربلای تاریخی

پرسش اصلی این بخش این است: مهمترین منابع کربلای تاریخی کدامند؟ پنج منبع را می توان به عنوان منابع اولیه کربلای تاریخی معرفی کرد که همگی در قرن دوم تا اوایل قرن چهارم نگاشته شده اند. منابع بعدی به نوعی متخذ از این منابع هستند: مقتل الحسین ابی مخنف (م ۱۵۷)، طبقات ابن سعد (م۲۳۰)، اخبار الطوال ابوحنیفه دینوری (۲۸۲)، انساب الاشراف بلاذری (م۲۷۹) و کتاب الفتوح ابن اعثم کوفی (م۳۱۴).

هیچکدام از این مورخان اولیه شیعه امامی مصطلح نبوده اند. هر پنج مورخ از مسلمانان اهل سنت اما محبّ اهل بیت بوده اند. خوشتر آن باشد که سرّ دلبران / گفته آید در حدیث دیگران. این امر بر اعتبار کار آنها می افزاید چرا که علایق مذهبی کمتر در نوشته ایشان داخل شده و در نتیجه به تاریخ علمی نزدیک تر است.

متون ثانویه کربلای تاریخی عبارتند از: تاریخ طبری (م۳۱۰)، مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی (م۳۵۶)، ارشاد شیخ مفید (م۴۱۳) و مقتل خوارزمی (م ۵۶۸). سه منبع نخست تقریبا برگرفته از مقتل ابی مخنف است. منبع اخیر هم برگرفته از فتوح ابن اعثم است. از این چهار مورخ ابوالفرج اصفهانی و شیخ مفید شیعه بوده اند. مقتلهای متعددی هم به دوران ما نرسیده است که درباره آنها بحث نمی کنم.

در این سه قرن صبغه غالب نگاه تاریخی به کربلاست. البته جسته و گریخته در برخی از این منابع تاریخی برخی روایات که با کربلای اساطیری متناسب تر است هم مشاهده می شود. به عنوان مثال در طبقات ابن سعد این هم مشاهده می شود: در کربلا هر سنگی برمی داشتند خون زیر آن بود. پس از عاشورا آسمان سرخ شد. یا وقوع حوادث غیرطبیعی برای سپاهیان ابن سعد. در کتاب ابن قتیبه دینوری آمده که از اخلاق شیعیان این بود که زیاد نماز می خوانند. غلام عبیدالله بن زیاد تشیع مسلم بن عوسجه را بر این اساس کشف کرده است.

همت طبری در تاریخش جمع آوری روایات تاریخی بوده نه بیشتر. طبری سنی مذهب بوده اما به دلیل بخش مقتل حسین تاریخش متهم به تشیع شده است. خوشبختانه طبری سند روایاتش را نقل کرده است. این بخش را طبری از هشام بن محمد سائب کلبی روایت کرده، مقتل هشام بن کلبی اضافاتی بر مقتل استادش ابی مخنف داشته است. طبری در مقتل حسین از هر دو (هشام از ابی مخنف یا از خود هشام) روایت نقل کرده است. مطالب منقول از ابی مخنف در طبری تنها بخش باقی مانده از مقتل ابی مخنف است. اما همه مطلب طبری در مقتل امام حسین از ابی مخنف نیست.

ابن اعثم در الفتوح اسناد تک تک روایات را نیاورده و تنها فهرستی کوتاه از آنها را در ابتدای کتابش ذکر کرده است. کتاب وی حاوی مطالب تازه ای نسبت به ابی مخنف است. وصیت نامه امام حسین به برادرش محمد بن حنفیه تنها در این منبع آمده است. اما آنچه به کربلای اساطیری نزدیک تر است در برخی اخبار موجود در الفتوح دیده می شود، از قبیل آگاهی امام حسین از شهادتش در طی مسیر به وسیله خواب یا ندای منادی پنهان، یا خواب دیدن پیامبر شب قبل از خروج از مدینه با این مضمون «کانک عن قریب اراک مقتولا مذبوحا بارض کرب وبلاء من عصابة من امتی وانت فی ذلک عطشان لاتسقی و ظمآن لاتروی». در مقتل علی اکبر در این منبع آمده: چنان جنگید که ضجه اهل الشام  بلند شد. در حالی که  اساسا در سپاه کوفه شامی نبوده است! کشته شدن طفل شیرخوار امام حسین با تیر حرمله را ابن اعثم و یعقوبی نقل کرده اند. قابل تامل است که یعقوبی (م ۲۸۴ یا ۲۹۲) مورخ مشهور شیعه درباره کربلا بسیار کوتاه سخن گفته است. (برای مطالعه بیشتر درباره منابع تاریخی عاشورا بنگرید به: رسول جعفریان، تاملی در نهضت عاشورا، تهران: نشر علم، ۱۳۹۹.) به هر حال به همین منابع تاریخی هم نمی توان بدون روش انتقادی استناد کرد.

بخش دوم. مقتل الحسین ابومِخنَف قدیمی ترین منبع کربلای تاریخی

ابومِخنَف (لوط بن یحیی بن سعید بن مِخنَف بن سُلیم ازْدی غامدی) مورخ کوفی متوفی ۱۵۷ مورخی صاحب سبک، شناخته شده و منصف بوده است. آثار فراوانی نوشته که در فهرست ابن ندیم، رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی معرفی شده اند. مورخان بعدی از قبیل طبری، بلاذری، ابوالفرج اصفهانی و ابن کثیر از او نقل کرده اند. چون بلاذری اخبار را با هم ترکیب می کرده شناخت اخبار ابومخنف دشوار است.

اخیرا کامل سلمان جبوری منقولات مختلف وی را در دو جلد جمع آوری کرده است: نصوص من تاریخ ابی مخنف، بیروت ۱۹۹۹. متاسفانه هیچیک از آثار ابی مخنف از جمله مقتل باارزش وی به زمان ما نرسیده است. از زندگی خود وی و پدرش اطلاعی در دست نیست. چند روایت از امام صادق نقل کرده و با اینکه حدود هفت سال اول دوران امام کاظم را هم درک کرده از دیگر امامان مستقیما وبلاواسطه روایتی از او در دست نیست. آخرین اخبار نقل شده از او سال ۱۳۲ است، پایان دوره اموی. او درباره خلفای عباسی سکوت کرده است.

نسبت سیره پیامبر با ابن اسحاق مثل نسبت تاریخ کربلا با ابومخنف است و مانند آن محتاج بررسی انتقادی است. ابی مخنف متمایل به جمع آوری اخبار امام علی و امام حسین بوده. او را نمی توان شیعه امامی دانست. ابن ابی الحدید او را شیعه ندانسته و مجلسی هم در بحار نام او و کتابش را در زمره مخالفان آورده است. کشی، نجاشی و طوسی درباره مذهب او سخن نگفته اند. محمدتقی تستری در قاموس الرجال نوشته است: «هیچ کس امامی بودن او را ذکر نکرده است. نهایت سخنی که درباره وی می توان گفت این است که وی فردی غیرمتعصب و نزدیک به مذهب ما بوده است. مقتل ابی مخنف صحیح ترین مقتل امام حسین است.»

ابومخنف در نقل اخبار سعه صدر داشته است. هم اهل سنت و هم شیعه (از جمله کلینی، صدوق و مفید) اخبار او را نقل کرده اند. وی در زمره آگاه ترین افراد به فتوحات عراق بوده است. ابومخنف مقتل خود را در دهه سوم قرن دوم یعنی حدود ۷۰ سال پس از واقعه کربلا نوشته است. کوفی بوده و حوادث کربلا را با یکی یا دو واسطه نقل کرده است.  مقتلش توسط شاگردش هشام کلبی نقل شده است. مقتل ابی مخنف مفقود شده است و آنچه مستقیما به وی نسبت می دهند کتاب او نیست. به بیان صریحتر نسخ این مقتل که مستخرج از طبری نیست مطلقا قابل اعتماد نیست و یقینا مجعول است. شیخ عباس قمی در الکنی والالقاب و مقدمه نفس المهموم متذکر شده که این کتاب (مقتل ابی مخنف غیرمستخرج از تاریخ طبری) از آن ابی مخنف یا مورخ معتبر دیگری نیست و منفردات آن قابل اعتماد نیست.

کامل ترین متن مقتل ابی مخنف منقول در تاریخ طبری است. مقتل ابی مخنف متخذ از تاریخ طبری اولین بار در سال ۱۳۵۷ به کوشش حسن غفاری در قم منتشر شد. بار دوم با تصحیح محمدهادی یوسفی با عنوان وقعة الطف در قم در سال ۱۳۶۷ منتشر شد و توسط جواد سلیمانی به فارسی ترجمه شد. برای بار سوم حجت الله جودکی در سال ۱۳۷۷ قیام جاوید (ترجمه مقتل ابی مخنف) را در تهران منتشر کره است. کامل سلمان الجبوری هم مقتل الامام الحسین بن علی را در بیروت در سال ۱۴۲۰ (۱۳۷۸) منتشر کرده است که شامل ۱۲۱ روایت  ابی مخنف می باشد.

مقتل الحسین ابی مخنف شامل دقیق ترین آگاهی ها درباره واقعه کربلاست. کامل ترین متنی که از آن در دست داریم در تاریخ طبری است. نمی دانیم طبری چقدر در نقل کامل این اثر امانت به خرج داده است. این اثر مورد اتکای دانشمندان شیعه واقع شده است. در زمان نگارش مقتل الحسین پدر و عموهای ابومخنف در قید حیات بودند. آنها منابع دست اولی برای ابومخنف محسوب می شده اند. روش او جمع آوری همه مسموعات از موافق و مخالف است بر خلاف ابن اسحاق، واقدی و ابن سعد که عمدتا روایت موافقان را نقل کرده اند. ابو مخنف حتی روایت قاتلان امام حسین هم نقل کرده است.

مجموعه روایات طبری از ابی مخنف ۱۲۵ روایت است. از این تعداد ۱۰۰ روایت مستقیم از مقتل مذکور روایت شده، ۱۰ روایت به واسطه هشام بن محمد کلبی از ابی مخنف نقل شده. طبری ۱۵ روایت دیگری از عمار الدهنی (یک روایت مفصل از امام باقر) و هشام بن محمد (۱۴ روایت) آورده که سرچشمه آنها غیر از ابی مخنف است. ۱۱۰ روایت ابی مخنف درباره کربلا از راویان مختلف نقل شده است. تلخیص دسته بندی روایات ابی مخنف را بر اساس تحقیق دکتر غلامحسین زرگری نژاد (نهضت امام حسین و قیام کربلا، تهران، سمت، ۱۳۸۳) گزارش می کنم. ابی مخنف جزئیات کربلا را از دو گروه نقل کرده است:

الف. راویان حاضر در صحنه شامل چهار دسته:

۱) اعضای خاندان امام حسین حاضر در کربلا: امام سجاد، فاطمه بنت علی (خواهر امام حسین)، امام محمد باقر که در زمان کربلا ۴ ساله بوده.

۲) اصحاب امام حسین: الف. اصحاب وفادار امام حسین: عُقبة بن سمعان، همسر زهیر بن قین، مرقع بن ثمامه اسدی (که اسیر شد) و چهار نفر دیگر. ب. ضحاک بن عبدالله مشرقی که تا روز عاشورا در کنار امام بود و با مشاهده غلبه دشمن امام را ترک کرد.

۳) شاهدان بی طرف و ناظر بر وقایع که به هیچکدام از دو طرف نزاع نپیوستند از جمله دو تن از قبیله بنی سعد (قبیله زهیر بن قین): عبدالله بن سلیم و مذری بن مشمعل.

۴) شاهدانی از سپاه ابن سعد شامل الف: مشارکان قتل امام حسین: کثیر بن عبدالله شعبی، و هانی بن ثبیت الحضرمی. ب: سپاهیانی که از مشارکت در قتل امتناع داشتند یا شراکت نداشتند: حُمید بن مسلم، قرة بن قیس تمیمی، مسروق بن وائل، عفیف بن زهیر، و چهار نفر دیگر.

ابومخنف روایات اینها را گاه با واسطه و گاه بی واسطه نقل کرده است.

ب. راویان دور از صحنه و معاصر واقعه کربلا. نقل بین یک تا سه واسطه: دوستداران اهل بیت مانند علی بن حنظله بن اسعد الشبامی، پسر حرّ بن یزید ریاحی، و هفت نفر دیگر؛ وابستگان به امویان: دو نفر؛ وابستگان به زبیریان: دو نفر؛ محدثان بی طرف و علمای اخبار: محمد بن بشر همدانی (پدر محمد بن هشام کلبی)؛ مشایخ حدیث و خویشاوندان ابی مخنف: دو نفر.

علیرغم برخی اختلافات جزئی محتوای روایات ابی مخنف با روایات دو راوی دیگر عمار الدهنی و محمد بن هشام، و نیز مورخان و محدثان بعدی تطبیق می کند، و این یعنی اصالت و صحت کلی روایات ابی مخنف. طبری بعد از نقل روایت طولانی عمار دهنی از طریق امام باقر به ارائه روایاتی تفصیلی در تایید سراغ ابی مخنف رفته است.

لازم به ذکر است که هیچ روایتی به صرف جایگاه راوی نه قابل تایید است نه قابل تکذیب. قرائن دیگر لازم دارد. تاریخ را باید با شرایطی از جمله وضع جعرافیایی، اقتصادی و اجتماعی سنجید، چنان که شیوه علمی تاریخ نویسان امروز همین است.

خوشبختانه با توجه به نقل بخشهای قابل توجهی از مقتل ابی مخنف در تاریخ طبری و دیگر منابعی که اشاره کردم تاریخ نسبتا دقیق و نسبتا معتبری از واقعه کربلا در دست داریم. شاید بتوان گفت کربلای تاریخی از جمله دقیقترین بخشهای تاریخ صدر اسلام است که به زمان ما رسیده است. باید از ابی مخنف و دیگر مورخانی که این تاریخ نسبتا دقیق را ضبط کرده اند تشکر کرد. اینها را گفتم تا بدانید کربلای تاریخی با سنجش موازین تاریخی قابل اعتناست.

بخش سوم. کربلای اساطیری

دانش تاریخ از قرن پنجم به بعد ضعیف شد. حداقل به سه دلیل یکی دور شدن از منابع اولیه، و دیگری غلبه تعصب سنی، و بالاخره رویکرد مذهبی به تاریخ. به تدریج رویکرد داستانی، ادبی و روضه ای به کربلا جای رویکرد تاریخی را می گیرد. داستان نویسی بنام ابوالحسن بکری (به قول مورخ معاصر رسول جعفریان: ذبیح الله منصوری روزگار کهن!) شاید اولین کسی باشد که چنین روشی پیشه کرده باشد. اما مشهورترین کتاب کربلای اساطیری لهوف سید بن طاووس است. در رویکرد کربلای اساطیری تکیه بر اندوه و مصیبت و ابتلاست و امانتداری تاریخی چندان مد نظر نیست. کربلای اساطیری در زمان صفویه و قاجاریه صبغه غالب بوده است. به عنوان یک نمونه رایج لهوف را در این بخش مورد تحلیل قرار می دهم. مطالب این بخش برگرفته از این تحقیق اخیرا منتشرشده است: تصحیح و منبع شناسی کتاب الملهوف سید بن طاووس با استفاده از ۵۷ نسخه خطی، مصطفی صادقی کاشانی، تهران: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۵. این بخش شامل دو مبحث است: بحثهای مقدماتی درباره لهوف، و نمونه هایی از کربلای اساطیری در لهوف.

مبحث اول. شناخت عمومی لهوف

الف. اسم کامل سید بن طاووس رضی الدین القاسم علی بن موسی بن جعفر (۵۸۹-۶۶۴) بوده است: متکلم، محدث، مورخ و ادیب قرن هفتم. لهوف به منظور ثبت وقایع تاریخی نوشته نشده است، بلکه وی لهوف را برای استفاده زائران کربلا به عنوان ضمیمه ای به مصباح الزائر خود نوشت. وی از اعمال روز عاشورا مقتل خوانی دانسته است، و این کتاب را دقیقا برای همین منظور به رشته تحریر درآورده است.

عنوان کامل کتاب «الملهوف علی قتلی الطفوف» مشهور به لهوف به معنی حزن و اندوه بر کشته شدگان کربلا. تا سه تا چهار قرن بعد از تالیف به کتاب لهوف مراجعه ای نشده است. محمد بن ابی طالب حسینی حائری کرکی عالم قرن دهم نخستین کسی است که از لهوف در کتابش تسلیة المجالس وزینة المجالس نقل کرده است. بیشترین نقل از لهوف توسط محمدباقر مجلسی در بحار و دیگر آثار وی صورت گرفته است. اوج استفاده از لهوف در عصر صفوی، قاجاری، پهلوی و عصر حاضر است. همه نسخه های لهوف مربوط به این دوره هاست. لهوف شش قرن بعد از کربلا نوشته شده است، در حالی که مقتل خوارزمی یا مثیرالاحزان معاصر سید این جایگاه را نیافته است.

مصباح الزائر و لهوف در ردیف اولین تالیفات سید بن طاوس است یعنی در جوانی وی و حدود ۲۹ سالگی. زمان استقرار دولت صفوی سال ۹۰۷ است. در این عصر نسخه های زیادی از لهوف کتابت و پخش شد. تنها چاپ تصحیح شده لهوف به همت فارس حسّون (ابراهیم تبریزیان) است. با این همه این تصحیحْ انتقادی و قابل اعتماد نیست.

ب. نسخه به خط مولف یا نسخ خطی نزدیک به زمان نویسنده یا نسخه خطی اصحی از لهوف در دست نیست! زمان تالیف قرن ۷ است اما تا نیمه دوم قرن دهم نسخه خطی لهوف موجود نیست. چه بلایی بر سر نسخ خطی این سه قرن آمده است! قدیمی ترین نسخه خطی موجود لهوف متعلق به سال ۹۸۱ است، یکی هم متعلق به نیمه دوم قرن دهم. بقیه نسخ خطی متعلق به سده های یازدهم تا معاصر است.

بیست اختلاف جدی نسخه های خطی مختلف لهوف که انتساب مفاد آن به سید بن طاوس قطعی نیست: اطلاع امام از شهادت خود، لایوم کیومک،  گفتگو با امام حسن و بیان اطلاع از شهادت خود، حضور فرشتگان نزد امام حسین و خبر شهادت نقل معمر بن مثنی، جمله امام حسین به محمد بن حنفیه که پیامبر فرموده: «انشاء الله ان یراک قتیلا ویراهن سبایا»، هر که از بنی هاشم با من بیاید شهید می شود، ملاقات جنیان و فرشتگان با امام، تعداد اشعار یا دهر اف لک من خلیلی، نام بردن از رقیه خطاب به زنان حرم، علت همراه بردن خانواده به کربلا، روایت دوم درباره شهادت طفل صغیر، انتقام الهی به وسیله قائم، بخشش همگان به جز قاتل حسین، تقسیم سرهای شهدا بین قبایل.

کاتبانی این موارد را از کتب دیگر به لهوف اضافه کرده اند، آیا لهوف تحریر دوم داشته است؟! هیچ دلیلی در دست نیست. به هر حال این اختلاف جدی نسخ خطی اعتماد به موارد اختلافی فوق را به شدت متزلزل می کند. مثیر الاحزان ابن نما (م۶۸۰) شباهت زیادی به لهوف دارد. همشهری و معاصر بوده اند. کدام یک از دیگری گرفته است؟ کدام؟ نمی دانیم. ظاهرا منبع مشترکی داشته اند، فراتر از فتوح ابن اعثم و مقتل خوارزمی که بر ما نامشخص است. منبع اصلی لهوف چه کتابی بوده است؟ احتمالا مقتل مجعول ابی مخنف که در قرن ششم یا هفتم نوشته شده بود، یا نورالعین منسوب به ابواسحاق اسفراینی یا ابوالحسن بکری (داستان سرای اسلامی پیش گفته)، اما بر هیچ کدام دلیل متقنی در دست نیست، هر چند بر هر کدام شواهدی در دست است.

مبحث دوم. نمونه هایی از کربلای اساطیری در لهوف ابن طاوس

الف. سید بن طاوس در مقدمه لهوف نوشته است: «رُوی عن مولانا الصادق (ع): من ذُکرنا عنده ففاضت عیناه ولومثل جناح الذباب غفر له ذنوبه ولوکانت مثل زبَد البحر». (از امام صادق روایت شده است: هر که از [مصایب] ما برایش ذکر شود و اشکش جاری شود ولو به اندازه بال مگس باشد، گناهانش بخشیده می شود حتی اگر به اندازه کف [امواج] دریا [زیاد] باشد.) سید بن طاوس از پیامبر (ص) نقل کرده: هر که برای [مصایب] ما بگرید یا بگریاند، خدا برایش بهشت را ضمانت کرده است و هر که تباکی کند به بهشت می رود. شبیه آن در کامل الزیارات ابن قولویه آمده است. اما کامل الزیارت چاپ شده مشکل مشابهی در فاصله فروان نسخ خطی موجود با زمان نویسنده دارد که اعتماد به متن موجود منتشرشده را دشوار می کند.

ب. مسلک (بخش) اول کتاب لهوف با تولد امام حسین آغاز می شود. در دوران کودکی امام حسین چهار مطلب قابل ذکر است: الف. جبرئیل با هزار فرشته فرود آمدند  و تولد حسین را به پدربزرگش پیامبر تبریک گفتند. شیخ صدوق آنرا در خبری بنام فطرس نقل کرده است. ب. ام فضل همسر عباس بن عبدالمطلب پیامبر را در خواب می بیند: جبرییل خبر داد امتم فرزندم را خواهد کشت. ج. در یک سالگی حسین، دوازده فرشته در صورت حیوان نزد پیامبر آمدند در حالی که می گریستند به پیامبر عرض کردند: حسین مثل قابیل کشته خواهد شد. پیامبر دعا کرد که خدایا آنها را به هدفشان نرسان. د. در دو سالگی حسین باز فرشته ها به پیامبر خبر دادند که حسین در کربلا توسط یزید شهید خواهد شد. پیامبر هم مطلب را به مردم خبر داد در حالی که می گریست. رسول خدا از مردم خواست که حسین را یاری کنند. این واقعه را ابن اعثم و خوارزمی هم روایت کرده اند.

پ. سید بن طاووس تعداد نامه های کوفیان به امام حسین را دوازده هزار نامه ذکر کرده است، در حالی که این تعداد در کتب دیگر (منابع اقدم) بین صد تا صد و پنجاه نامه است. وی تعداد نامه ها را هشتاد تا صد وبیست برابر کرده است! این مقدار خطا در عرف مورخان پذیرفته نیست، البته در نگاه اساطیری قضیه شکل دیگری دارد. ظاهرا لهوف تعداد نامه های کوفیان را با عدد بیعت کنندگان با مسلم بن عقیل اشتباه گرفته است! اگر تک تک آنها یک نامه مستقل به امام حسین نوشته باشند به چنین تعدادی می رسیم.

ت. یکی دیگر از منفردات لهوف نامه یزید بن مسعود نهشلی از بصره به امام حسین است: «زمین از حجت خدا خالی نیست و ائمه حجت الهی هستند.» در ادبیات اوایل نیمه دوم قرن اول هجری چنین متنی که متعلق به چند قرن بعد است بسیار بعید است. سید بن طاووس تاریخ عزیمت امام حسین از مدینه به مکه و از مکه به عراق را مخالف قول مشهور نوشته است. قول مشهور در مورد دوم هشتم ذیحجه روز ترویه است، لهوف نوشته که امام روز سوم ذیحجه از مکه روانه کوفه شد. قبل از لهوف تنها اخبار الطوال چنین نوشته است. مورخان اتفاق نظر دارند امام در همان روزی به سمت عراق حرکت کرده که مسلم در کوفه به شهادت رسیده (البته خبر این شهادت مسلم دیرتر به گوش امام می رسد).

ث. یکی از خطب زیبای منسوب به سیدالشهدا خطبه ذیل است. به روایت سید بن طاووس: «ورُوی انه لما عزم علی الخروج الی العراق قام خطیبا فقال: الحمدلله ماشاء الله ولا قوة الا بالله وصلی الله علی رسوله، خُطّ الموت علی ولد آدم مخط القلادة علی جید الفتاة، وما اولهنی الی اشتیاق اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف، وخُیّر لی مصرع انا لاقیه، کانی باوصالی تتقطّعها عُسلان الفلوات بین النواویس و کربلاء، فیملان منی أکراشا جوفا واجربة سغبا لا محیص عن یوم خُطّ بالقلم رضی الله رضانا اهل البیت نَصبر علی بلائه ویوفینا اجر الصابرین لن تشذ عن رسول الله لحمته وهی مجموعة له فی حضیرة القدس تقرّ بهم عینه ویُنجز بهم وعده، من کان باذلا فینا مهجته وموطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا، فاننی راحل مُصبحا ان شاء.»

ترجمه خطبه: «روایت شده است که زمانی که حسین بن علی قصد خارج شدن به سوی عراق کرد به خطبه برخاست: سپاس خداوند راست. آنچه خدا بخواهد همان خواهد شد و هیچ نیرویی [حکم فرما] نیست، جز به اراده خداوند، و درود و سلام خداوند بر پیامبرش؛ مرگ بر فرزندان آدم نوشته شده است، همانند اثر گردنبند که لازمه گردن دختران جوان است، و چقدر به دیدار نیاکانم اشتیاق دارم، آن چنان که یعقوب به دیدار یوسف اشتیاق داشت، و برای من قتلگاهی معین شده است که در آنجا فرود خواهم آمد، گویا با چشم خود می‌بینم که گرگ‌های بیابانها (لشکریان کوفه) در سرزمینی در میان نواویس و کربلا، اعضای [بدن] مرا قطعه قطعه [کرده] و شکم‌های گرسنه خود را سیر و انبانهای خالی خود را پر می‌کنند. از پیشامدی که با قلم قضا نوشته شده است، چاره و گریزی نیست. ما اهل بیت به آنچه خدا راضی است، راضی و خشنودیم. در مقابل بلا و امتحان او، صبر و استقامت می‌ورزیم و او اجر صبرکنندگان را به ما عنایت خواهد فرمود. بین پیامبر و پاره‌های تن وی (فرزندانش) هیچ گاه جدایی نخواهد افتاد و آنان در بهشت برین درکنار او خواهند بود؛ زیرا چشم او به آنها روشن خواهد شد و وعده او نیز به وسیله آنان تحقق خواهد یافت. هر کس از شما که حاضر است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقای پروردگار نثار کند، با ما حرکت کند که من فردا صبح حرکت خواهم کرد، ان شاء الله.»

سید بن طاووس خطبه را به زمان خروج امام از مکه به کوفه نسبت داده است. قبل از لهوف دو مولف امامی قرن پنجم (آبی در نثرالدرر و حلوانی در نزهة الناظر وتنبیه الخاطر) «بدون ذکر منبع و بدون سند» آنرا آورده اند. چند عالم زیدی نیز آن را نقل کرده اند. قدیمی ترین منبعی که احتمالا منبع همه این نقلهاست «کتاب المصابیح» احمد بن ابراهیم حسنی زیدی (م۳۵۲) است که خطبه را از محمد بن عبدالله بجلی از زید بن علی از پدرش امام سجاد نقل کرده و آن را «از وقایع شب عاشورا» شمرده است! خوارزمی هم در مقتل خود آن را به عنوان «خطبه روز عاشورا» ثبت کرده است. با توجه به اینکه در این خطبه اعلام حرکت سیاسی امام حسین صورت گرفته است اگر در مکه ایراد شده باشد حاکم مکه با شدت بیشتری از خروج امام جلوگیری می کرد. به هر حال بر خلاف ادعای لهوف نمی توان پذیرفت که این خطبه در مکه ایراد شده باشد. توجه به زمان و مکان ایراد خطبه و قرائن حالیه و مقامیه در شب یا روز عاشورا خطبه را در زمینه کربلای تاریخی قرار می دهد و خارج کردن آن زمینه تاریخی آن را دست‌مایه کربلای اساطیری قرار می دهد. خروجی که از مکه برای شهادت است و با اطلاع از شهادت!

ج. در کتاب لهوف پنج عبارت دالّ بر اطلاع امام حسین از شهادت (پیش‌گوئی شهادت) خود آمده است. روایات دال بر اطلاع امام از شهادت خود بعدا به لهوف افزوده شده است و تنها در برخی نسخ لهوف دیده می شود. خصوصا این روایت: امام حسین در مقابل محمد بن حنفیه که او را از سفر به عراق نهی می کند خوابش از پیامبر را نقل می کند که «ان الله شاء أن یراک قتیلا» (خدا خواسته است که ترا کشته ببیند) محمد بن حنفیه کلمه استرجاع را بر زبان می آورد: پس بردن زنان و فرزندان در چنین حالی چه معنایی دارد؟ امام حسین پاسخ می دهد که (در همان خواب پیامبر فرمود): «ان الله قد شاء ان یراهن سبایا» (خدا خواسته است که  آنها را اسیر ببیند). اگر این نقلها صحت داشته باشد شهادت امام حسین و یارانش و اسارت اهل بیت او نقشه الهی از پیش تعیین شده بود و امام حسین از مکه با چنین هدفی عازم عراق شده است. این قضیه متعلق به قبل از زمان شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل است. در این صورت تمام حرکت امام حسین با چنین نقلی متحول می شود.

منبع خبر فوق کتاب احمد بن حسین از رجال امامیه است که در دست نیست! در نتیجه سند آن نیز قابل ارزیابی نیست، زیرا سلسه سند در دست نیست. علاوه بر آن این روایت در تعداد اندکی از نسخه های خطی لهوف به چشم می خورد نه در اکثر آنها. مجلسی در بحار و قبل از او طریحی قضیه فوق را از کتابی مجهول از ام سلمه نقل کرده نه از محمد بن حنفیه! اما درباره دلالت روایت اصل حضور محمد بن حنفیه در مکه در آن زمان با اشکال جدی مواجه است. مشهور مورخان از حضور او در مکه خبر نداده اند. تنها شاهد حضور وی در مکه گزارش ابن سعد است که با مناقشات و اشکالات جدی مواجه است.  ابی مخنف از حضور محمد بن حنفیه در مدینه (نه در مکه!) در زمان عزیمت امام به عراق خبر داده است.

چ. در برخی نسخه های خطی لهوف روایتی با این مضمون «به نقل از کتاب مولد النبی شیخ مفید» آمده که  گروهی از ملائکه مسلح سوار بر اسبهای بهشتی و جمعی از اجنه مومن با امام حسین ملاقات و آمادگی خود را برای یاری امام حسین و دور کردن دشمن به ایشان اطلاع دادند. امام ضمن تشکر از ایشان تقاضای کمکشان را نپذیرفت، و فرمود: «اگر من حرکت نکنم مردم چگونه امتحان شوند و اطراف قبرم را چه کسی پر کند؟ آنجا پناهگاه شیعیان و محل استجابت دعا خواهد بود. منتظرپایان روز عاشورا باشید که کسی از خاندانم باقی نمی ماند و سرم را برای یزید می برند.» اجنه اجازه خواستند تا دشمنان اهل بیت را بکشند. امام اجازه نداد و فرمود: «ما قدرت بیشتری داریم اما باید حجت تمام شود.»

این روایت اولا سند ندارد. ثانیا از کتابی با عنوان مولد النبی والاوصیاء در فهرست آثار شیخ مفید خبری نیست! و چنین کتابی بر فرض وجود به زمان ما نرسیده است. سند ندارد. این روایت جعلی را هدایة الکبری اثری غالیانه و منتسب به فرقه نصیریه نقل کرده است. در این خبر کربلای اساطیری اولا امام از کلیه جزئیات کربلا اطلاع قبلی داشته است، ثانیا هدف شهادت امام یارانش ثواب شیعیان در زیارت قبر امام و اجابت دعای ایشان در آنجاست. ثالثا ملائکه و اجنه برای کمک آمده اند اما امام نپذیرفته تا هدف اصلی که شهادت و ثواب شیعیان بوده محقق شود. رابعا در این روایت جعلی فراموش شده که همه مردان اهل بیت به شهادت نمی رسند، و امام سجاد باقی مانده است!

ح. دومین مسلک (بخش) کتاب لهوف شرح جنگ و شهادت امام حسین و یاران ایشان است. لهوف در شهادت اهل بیت به ذکر مقتل علی اکبر و قاسم بن حسن اکتفا کرده، در انتها امام ندا کرد: آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ از زینب خواست که فرزند کوچکش را بیاورد تا با او وداع کند. تا امام خواست او را ببوسد حرمله تیری زد که به گلوی نوزاد نشست. از امام باقر نقل کرده که قطره ای از خون آن نوزاد بر زمین نریخت! لهوف روایت دومی از شهادت علی اصغر نقل کرده است: زینب بچه را از خیمه بیرون آورد و به پدرش داد و گفت: فرزندت سه روز است آب نخورده، برای او از مردم طلب آب کن. امام کودک را بر سر دست گرفت و فرمود: شما خاندان مرا کشتید، تنها همین طفل مانده که از تشنگی زبان در دهان می چرخاند، قدری آب به او بدهید. در این هنگام یکی از دشمنان با تیر او را کشت.

اولا این روایت در غالب نسخه های خطی لهوف به چشم نمی خورد! تنها در مقتل مجعول منسوب به ابی مخنف آمده است! ثانیا با مبنای مسلم «هیهات منا الذله» امام حسین متعارض است. ثالثا اگرچه از روز هفتم آب بسته بود، اما یاران امام تا صبح عاشورا به طرق مختلف آب تهیه می کردند. در مجموع این روایت هیچ مبنای تاریخی ندارد و تنها در کربلای اساطیری ممکن است پذیرفته شود. به همین مختصر از بررسی کتاب لهوف به عنوان مشت نمونه خروار اکتفا می کنم.

بخش چهارم. دیگر منابع کربلای اساطیری

در این مجال به ده منبع شناخته شده و رایج دیگر کربلای اساطیری به اختصار اشاره می کنم و از هر یک نمونه هایی که در حد اطلاع برای نخستین بار ذکر شده گزارش می کنم. به یاد داشته باشید که اینها قرنهاست منابع اصلی منابر حسینی در میان شیعیان سنتی است.

۱. نورالعین فی مشهد الحسین منسوب به ابواسحاق اسفراینی (۴۱۸) در اینکه این کتاب از این نویسنده باشد و اینکه کتاب مذکور در قرن پنجم نوشته شده باشد تردید بسیار جدی است. دم خروس جعل ذکر وقایع ۱۳۰ سال بعد از مرگ نویسنده در کتاب است. سه نمونه از کربلای اساطیری در این کتاب: الف. آمدن گروهی فرشتگان و اجنه نزد امام حسین برای یاری ایشان هنگام خروج از مدینه و عدم پذیرش امام؛ ب. کشته شدن ۱۱۰۰ نفر از ۱۸۰۰ نفر سپاه ابن زیاد توسط مسلم بن عقیل! ج. کشته شدن ۱۶۰۰ نفر توسط امام حسین در روز عاشورا.

۲. مقتل الحسین ابی مخنف (جعلی): این مقتل احتمالا در قرون ششم و هفتم نوشته شده و از منابع اصلی کربلای اساطیری و خرافاتی است. در این کتاب جعلی اولا ابی مخنف از شاگردش هشام بن محمد کلبی روایت کرده است! ثانیا بعد از شنیدن خبر شهادت مسلم و هانی، امام حسین از کربلا به مدینه بازمی گردد و به قبر جدش پیامبر پناه می برد. ثالثا اسبها حاضر نمی شوند امام حسین را به سوی کربلا ببرند. امام مجبور می شود هفت اسب عوض کند، چرا که اسبها حاضر نبودند به سوی کربلا بروند. اطلاع قبلی از شهادت امام حسین و جزئیات وقایع کربلا منحصر به اولیاء دین نبوده، حیوانات هم مطلع بوده اند! رابعا در این مقتل زینب هنگام شهادت علی اکبر گفته است: «یا لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیاء.» ای کاش قبل از چنین روزی نابینا بودم [و شاهد این فجایع نبودم]. این زینب منفعل کجا و آن زینب فاخر تاریخی کجا! حداقل در این مقتل مجعول بیست و پنج تحریف فاحش تاریخی به چشم می خورد.

۳. روضة الشهدا ملا حسین کاشفی (م ۹۱۰) کتابی به زبان فارسی مربوط به اواخر عهد تیموری که بخشی از آن درباره واقعه کربلاست. اصطلاح روضه در زبان فارسی به معنی خواندن این کتاب در مجالس عزاداری بوده است. از نخستین مقتلهای امام حسین و قطعا مشهورترین آنهاست. نویسنده از واعظان مشهور هرات بوده است. نویسنده احتمالا حنفی مذهب، از صوفیان نقشبندی و البته از محبان پر و پا قرص اهل بیت بوده است. ابوالحسن شعرانی بسیاری از روایات منقول روضة الشهداء را ماخوذ از منابع بی اعتبار دانسته است. روضة الشهدا را می توان از نمونه های موفق داستان پردازی و رمان تخیلی اساطیری دانست. دو نمونه از مطالب بی اساس آن عبارت است از: الف. پیوستن ده هزار نفر از شامیان به لشکر ابن زیاد! که از اساس بی پایه است؛ ب. عروسی حضرت قاسم بن حسن! در کربلا که از خرافات حتمی است.

۴. المنتخب فی جمع المرائی والخطب فخرالدین طریحی (م۱۰۸۵) صاحب لغت نامه مجمع البحرین. منتخب طریحی یا یا المجالس الفخریة یا الفخری مرثیه های کربلا و دیگر مصائب اهل بیت به زبان عربی به نثر و نظم  است. کتاب در حقیقت متن روضه های نویسنده است. علاوه بر عروسی حضرت قاسم در کربلا، رقم هفتاد هزار نفر برای لشکر ابن سعد، و کشته شدن ده هزار نفر به دست امام حسین، سه قصه در این کتاب ذکر کردنی است: الف. التماس امام حسین از لشکر عمر بن سعد: «اسقونی شربة من الماء» (به من یک جرعه آب بنوشانید)؛ ب.  قصه ساربان امام و جنایت شرم آور او نسبت به بدن ایشان در شب یازدهم محرم: وی به طمع تصرف کمربند امام حسین پس از شهادت ایشان شبانه سراغ جنازه امام می رود تا کمربند را برباید، جنازه بی سر امام با دست راست کمربند را می گیرد و وی با شمشیر شکسته ای دست راست امام را قطع می کند، جنازه بی سر با دست چپ مانع می شود، ساربان دست چپ را هم قطع می کند. ج. گزارش شیر گریان بر امام حسین: پس از فاجعه کربلا هر شب شیری از سمت قبله می آمده، به قتل‌گاه شهدا می رفته و چهره خود را بر جسد امام حسین می مالیده و گریه و ناله می کرده است. شیر در تعزیه ها تجسم این قصه است.    

۵. تظلم الزهرا من اهراق دماء آل العباء نوشته رضی بن نبی قزوینی (زنده تا ۱۱۳۴ق) تاریخ تالیف ۱۱۱۸ در مقدمه نوشته شرح لهوف سید بن طاووس است. از جمله نکات برجسته این کتاب زبان حال ذیلیانه و مرثیه های بی اساس منتسب به زنان اهل بیت بر بالین امام حسین است که از ذکر آن درمی گذرم.

۶. الدمعة الساکبة فی احوال النبی والعترة الطاهرة (اشکِ ریزان در احوال پیامبر و خاندان پاکیزه اش) نوشته محمدباقر دهدشتی بهبهانی (م۱۲۸۵) در چندین مجلد به زبان عربی. بخش امام حسین آن چند نوبت به فارسی ترجمه و منتشر شده است. از جمله نکات قابل ذکر این کتاب: الف. سخنان منتسب به امام حسین پس از شهادت عباس و طلب آب برای طفل شیرخواره اش و اجابت علی اکبر برای آوردن آب (در حالی که وی قبل از ابوالفضل العباس شهید شده!) ب. گفتگوی امام با سکینه و امر او به صبر و انتساب آن به شیخ مفید! ج. باقی ماندن جنازه حضرت عباس به علت شدت جراحات و عدم الحاق به باقی جنازه ها.

۷. اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات (مشهور به اسرار الشهادة) ملاآقا فاضل دربندی (م۱۲۸۶) کتابی تفصیلی، تحلیلی، خرافی و از نمونه های بارز کربلای اساطیری است. محدث نوری و سید محسن امین جبل عاملی و شیخ آقا بزرگ تهرانی بر او خرده گرفته اند. کتاب به زبان عربی نوشته شده اما با عنوان انوار السعادة فی ترجمة اسرار الشهادة و سعادات ناصری (به قلم خود نویسنده در عهد ناصرالدین شاه) به فارسی ترجمه شده است. در چاپ جدید برخی مطالب عجیب غریب آن حذف شده است. برخی نکات قابل ذکر کتاب را گزارش می کنم: الف. «جهان و هر چه در آن است برای این است که عزای حسین برپا داشته شود.» نام دیگر جهان «دارالاحزان، بیت الاشجان، دارالتعزیة و دار الحسینیة» است. ب. سپاه دشمن یک جا بیش از یک میلیون و ششصد  هزار نفر، جای دیگر چهارصد و شصت هزار نفر که سیصد و سی هزار نفر آن به دست امام حسین کشته شد، بیست و پنج هزار نفر به دست حضرت عباس، بیست و پنج هزار نفر دیگر به دست بقیه بنی هاشم، و از لشکر عمر بن سعد تنها هشتاد هزار نفر باقی ماند. این قسمت در چاپ جدید حذف شده است! پ. خروج امام حسین از مدینه با موکب مجلل از جمله چهل محمل حریر و دیباج مثل سلاطین! راستی این مدح امام حسین است؟! ت. به علت اینکه وقایعی که نویسنده در مورد روزعاشورا سر هم کرده از ظرفیت یک روز و دو روز خیلی بیشتر است به این نتیجه درخشان اساطیری رسیده که «روز عاشورا هفتاد و دو ساعت بوده است!» ث. گرمای هوای روز عاشورا هفتاد درجه بیشتر از حالت طبیعی بوده است، برای به اوج رساندن درد عطش اهل بیت. ج. وی از افرادی در سپاه امام حسین اسم برده که جز خیالات برایش توجیهی نیست. قضیه ساربان امام و جنایت او نسبت به بدن امام در شب یازدهم در این کتاب هم تکرار شده است.

۸. ناسخ التواریخ محمد تقی لسان الملک سپهر (م۱۲۹۷ق) شامل تاریخ از آدم تا زمان امام حسین در شش جلد که به زبان فارسی نوشته شده است. نویسنده مورخ رسمی دوره قاجار به شمار می رفته است. کتاب از جمله نمونه های سقوط علم تاریخ در عصر قاجار است. از جمله نکات این کتاب اینهاست: الف. پراکنده شدن اطرافیان امام حسین در شب عاشورا به استثنای بنی هاشم؛ ب. گزارش افسانه ای طرماح بن عدی طایی از بازگشت سر امام به بدن و دیدن پیامبر در قتلگاه در حالی که اصلا او در کربلا نبوده است.ج. امام حسین و ذوالجناح بر سر نوشیدن آب با هم تعارف می کردند. قصه ساربان کذایی اینجا نیز نقل شده است.

۹. تذکرة الشهداء ملا حبیب الله شریف کاشانی (۱۳۴۰ق) کتابی به زبان فارسی از اواخر عصر قاجار در شرح فاجعه کربلاست. از جمله نکات این کتاب: الف. حضور چهارصد مفتی در کربلا که به قتل امام حسین فتوا دادند، ب. نشان دادن سپر خونین عباس به مادرش ام البنین و مدهوش شدن او؛ پ. درخواست سکینه از پدرش به هنگام وداع که او را همانند یتیمان نوازش کند؛ ت. دادن یک رشته مروارید از سوی امام حسین به یکی از لشکریان عمر بن سعد، چون دخترش از او خواسته بود غنیمت برایش ببرد تا متعرض اسرای حرم نشود؛ ت. خودداری ذوالجناح از سواری دادن به امام تنها به این شرط که حضرت در قیامت بر او سوار شده امت گناهکار را شفاعت کند؛ ث. پاره کردن بند قنداق توسط طفل شیرخوار و خود را از گهواره به زمین انداختن هنگام شنیدن صدای یاری خواستن سیدالشهدا هل من ناصر ینصرنی؛ ج. بیرون آمدن صدا از حلقوم بریده؛ چ. مسموم و سه شعبه بودن تیری که به گلوی علی اصغر اصابت کرد.

۱۰. معالی السبطین فی احوال السبطین محمد مهدی حائری مازندرانی (م۱۳۸۵) بخش عمده آن درباره عاشورا، عزاداری و روضه خوانی است. کتاب از نمونه های مقتل عصر پهلوی است. نکات کتب پیشین در این کتاب هم قابل مشاهده است از قبیل گفته منسوب به زینب: ای کاش کور بودم و شهادت علی اکبر را نمی دیدم، عروسی قاسم، درخواست امام از لشکر عمر بن سعد که جرعه ای آب به او بنوشانند؛ و قصه ساربان. اما این دو نکته از این کتاب یادکردنی است: الف. حضور لیلا مادر علی اکبر در کربلا و خروج با پا و سر برهنه هنگام شهادت پسرش با فریاد واولداه! بنا بر منابع اقدم اصلا ایشان در کربلا نبوده است! ب. شمر لعین سر امام را از قفا برید چون شنیده بود جای بوسه پیامبر را شمشیر نمی برد. با قطع هر رگ این ندا را از امام می شنید: واجداه واابالقاسماه!

بخش پنجم. کربلای اساطیری در مصاف با کربلای تاریخی

در این بخش به پرسشهای ابتدای بحث پاسخ می دهم: موازین کربلای تاریخی چیست و موازین کربلای اساطیری کدام است؟ چرا این تفکیک ضرورت دارد؟ و فایده آن چیست؟

الف. موازین کربلای تاریخی

در کربلای تاریخی به دنبال چه مقاصدی نیستیم؟ به دنبال این نیستیم که چیزی را بزرگتر از آنچه بوده، فضیلتی را بهتر از آنچه بوده، رذیلتی و شقاوتی بدتر از آنچه که بوده ترسیم کنیم. به دنبال آن نیستیم که حجیت و اعتبار و حقانیت مذهبی را اثبات کنیم، یا بطلان و بی اعتباری مذهب دیگری را عیان کنیم. به دنبال تحمیل باورهای خود به هر قیمتی به واقعه کربلا نیستیم. به دنبال داستان سرایی و خیال بافی و تحمیل زبان حال به عنوان متن تاریخ نیستیم. به دنبال این نیستیم که واقعه کربلا چطور باید اتفاق افتاده باشد که سوزناک تر باشد. دنبال متاثر شدن و متاثر کردن بیشتر برای کسب ثواب فراوان تر نیستیم. به دنبال عزاداری و اشک ریزی و اشک گیری و بخشش گناهان نیستیم. به دنبال برجسته کردن گزینشی مقاطعی از کربلا برای برانگیختن احساسات شنوندگان و خوانندگان برای قیام علیه ظلم و انقلاب نیستیم. به دنبال استناد به مقاطعی از واقعه برای مستند کردن فریضه حکومت اسلامی نیستیم. به دنبال استفاده ابزاری از امام حسین و واقعه کربلا برای صنایع اشک گیری، گناه‌شویی، تشیع سرخ، انقلاب، مقاصد سیاسی، و هویت سازی مذهبی نیستیم.

در کربلای تاریخی به دنبال چه مقاصدی هستیم؟ به دنبال کشف حقیقت هستیم. به دنبال درک اقدام امام حسین، اهل بیت و اصحاب ایشان در زمینه تاریخی آن هستیم. می خواهیم دقیقا بفهمیم در هر مقطعی و با هر اتفاق جدیدی چه وقایعی از سوی چه کسانی رخ داده است. در کربلای تاریخی اقدام امام حسین وسیله هیچ امر مقدس یا غیرمقدسی نیست. هدف درک و فهم خود واقعه است. البته بعد از یافتن تصویر مطمئن تاریخی استفاده های اخلاقی و مشروع از آن اعم از اخذ هویت مذهبی، گرفتن درس آزادگی، ستم ستیزی، تاسی به امام در سبک زندگی، تاثر به خاطر مصیبت های وارده، و ابراز انزجار از شقاوت امویان ممکن است، اما همه این نتایج فرع بر یک اصل است و آن اصل وقوع تاریخی حادثه است. به علاوه هیچکدام از این فروع نمی تواند جای اصل تاریخی را بگیرد و از اندازه خود بزرگتر شود و بر اصل سایه بیندازد.

در کربلای تاریخی حقیقت از همه چیز بالاتر است. در این رویکرد سندیت، اصالت مدرک، و تمامی روشهای معتبر تاریخی ملاک تحقیق است. قرار نیست مقید به روشهای سنتی سنجش سند و دلالت بمانیم. علاوه بر آن از روشهای انتقادی در مواجهه با متون تاریخی استفاده می شود. هر حادثه ای در زمینه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود با توجه به مدارک موجود ارزیابی انتقادی می شود. منابع اقدم با تحقیقات متاخرتر بررسی می شوند، امکان وقوع هر واقعه ای مد نظر قرار می گیرد. صرف اینکه مطلبی در کتابی نوشته شده کافی نیست. اثبات اینکه مطلب مذکور چقدر قابل انتساب به نویسنده آن است نیز بررسی می شود. نسخه های خطی هر اثری باید بررسی شود تا معلوم شود اثر مورد بحث چقدر قابل اتکاست. متاسفانه کتب موجود مرتبط با امام حسین نوشته شیعیان علی الاغلب غیرتاریخی و غیرانتقادی نوشته شده و بدون تحقیق تاریخی انتقادی قابل اتکا نیستند. یعنی حتی اگر نسخه به خط مصنف این کتابها هم در دستمان بود متن آنها و روایات به کار رفته در آنها هم از زاویه رجال و درایه سنتی و هم از زاویه تاریخی انتقادی جدید محتاج ارزیابی است و به دشواری از آنها بتوان استفاده کرد. به علاوه نسخه های خطی همین کتب آکنده از تحریفهای مقدس است یعنی انبوهی از کاتبان متعصب مذهبی به توهم ثواب کتب شناخته شده را با باورهای نادرست و عوامانه خود آلوده کرده اند و اکنون دسترسی به متن کتابهایی که نویسندگانشان نوشته اند ساده نیست. اگر گفته شود کارخانه تحریف جاهلان متنسک قرنها تولید انبوه داشته است دور از آبادی نیست.

جمعی از نویسندگان اهل سنت فارغ از تعصبات مذهبی و در عین حال محب اهل بیت  از قرن دوم تا اوایل قرن چهارم تاریخی غنی و نسبتا قابل اعتمادی از واقعه کربلا تدوین کرده اند. تاریخ کربلا در زمره غنی ترین بخشهای تاریخ قرن اول هجری است. البته همین متون را هم باید با احتیاط تاریخی مورد بحث قرار داد. دانش تاریخ در نهایت دانشی بشری توأم با همه محدودیتهای بشری است. در هر کتاب تمایلات دینی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نویسنده را نباید از نظر دور داشت. وقتی در سیره ابن اسحاق افسانه بی پایه غرانیق آمده، دور از انتظار نیست که در برخی منابع اقدم کربلا هم روایاتی دال بر صفات فوق بشری و ماوراء طبیعی یافت شود. بنابراین از یک سو کربلای تاریخی متکی بر منابع اقدم و شناخته شده است، ثانیا نسبتا خالی از تعصبات مذهبی و ایدئولوژیک و گرایشهای غالیانه است، ثالثا تاریخ نگاری در خدمت مقاصدی از قبیل صنعت اشک گیری و کارخانه گناه شویی نیست. رابعا بر اساس موازین تاریخی انتقادی می توان به منابع کربلای تاریخی مثل هر منبع معتبر تاریخی دیگری اعتماد کرد.

ب. موازین کربلای اساطیری

از قرن پنجم به بعد موج جدیدی درباره مقتل نویسی کربلا در میان شیعیان به وجود آمده که می توان از آن به کربلای اساطیری یاد کرد. ویژ‌گی‌های این رویکرد جدید به این شرح است:

اول. مولدان آن (اغلب قریب به اتفاق) شیعیان هستند. از میان گرایشهای شیعی آنها به شیعه شبه غالی تعلق دارند که ائمه اطهار را فوق انسان، ماوراء بشر با علم و فضائل ماورای طبیعی می دانند، نه علمای ابرار. مهمترین شاخص ائمه از این منظر علم لدنی، خلقت از سرشت متفاوت از بقیه انسانها و عصمت به معنای عدم امکان ارتکاب خطا به شکل مطلق است.

دوم. در کربلای اساطیری از یک سو پیامبر و دو امام قبل صریحا و علنا از عاقبت خونین امام حسین با جزئیات خبر داده اند، از سوی دیگر خود امام از ابتدا عاقبت کار خود و خاندان و اصحابش را با جزئیاتش اطلاع کامل داشت و این اطلاع خود را نیز پنهان نمی کرده است.

سوم. در کربلای اساطیری هدف امام حسین از عزیمت به کوفه نیل به شهادت خود، مردان اهل بیت و اصحاب، و اسارت اهل بیت بوده است. پیامبر از طرق مختلف اراده و مشیت الهی مبنی بر کشته شدن به آن شکل فجیع امام حسین را در خواب و بیداری مستقیم و غیرمستقیم به گوش امام حسین رسانیده است. امام حسین به کربلا رفته تا مشیت الهی جامه عمل بپوشد.

چهارم. شهادت حسین، اولاد و اصحابش و اسارت زنان و کودکان اهل بیت علاوه بر تحقق مشیت الهی یک هدف بزرگتر را دنبال می کرده است و آن لزوم عزاداری جاودانه در مرثیه کربلاست. بر این اساس حسین شهید شده تا شیعه الی الابد برایش عزاداری کند. عزاداری رکن هویتی تشیع حداقل از قرن پنجم به بعد است.

پنجم. عزاداری جاودانه شیعیان در مصیبت سیدالشهداء دو پایه دارد. یکی از سوی عزاداران و دیگری از سوی امام حسین و خداوند. اما پایه اول وظیفه گریستن، گریاندن و خود را به گریه زدن (بکاء، ابکاء و تباکی) در عزای حسینی است. پایه دوم شسته شدن گناهان عزاداران حسینی هر چقدر بزرگ باشد با اشک بر سیدالشهدا هرچقدر کوچک باشد.

ششم. مقتلهای قرن پنجم به بعد به قصد گزارش تاریخی و کشف حقیقت نوشته نشده اند، بر عکس به قصد تهییج بیشتر احساسات و عواطف شیعیان برای کسب ثواب و بخشش گناهان نوشته شده اند. وقتی غرض هیجانی و عاطفی باشد نویسنده در پی گزارش تاریخی که اتفاق افتاده نیست، در پی تنظیم تاریخی است که باید اتفاق می افتاد. تعبیر مودبانه اش اسطوره سازی است. در نگاه اساطیری همه شخصیتهای مثبت و منفی داستان حداکثری می شوند: نهایت فضیلت و نهایت رذیلت. مقتل‌ها مخلوطی ازگزارش تاریخی به علاوه آرزوها و آمال نویسندگان آنهاست. نویسنده مطلقا اصالت تاریخی گزارش خود را مد نظر نداشته است. مقتلی موفق تر است که میزان تهییج احساسات و عواطف آن بیشتر باشد. لذا جزئیات این مقاتل علی الاغلب تخیلی و اساطیری است نه تاریخی.

هفتم. در کربلای اساطیری به جای روایت نگاری تاریخی از منابع مختلف که ممکن است ناسازگار باشند، ما دقیقا با یک داستان (به زمان امروزی رُمان) مواجهیم، البته داستانی تخیلی تاریخی که مبتنی بر سطح فکر سراینده و مولد آن شکل گرفته است. این داستان تاریخی تخیلی (اساطیری) یک نخ تسبیح دارد و آن تهییج احساسی عاطفی است و یک مقصد و مقصود دارد و آن گناه شویی و به ثواب کامل رسیدن در این مجالس است. تعزیه تجسم مقتلهای اساطیری است.

هشتم. کربلای اساطیری متاثر از مسیحیت محرف است. در آئین مسیحیت موجود هم عیسی مسیح بخشاینده همه گناهان مسیحیان است. کافی است به او ایمان داشته باشی و از او بخواهی که ترا ببخشاید. در تشیع اساطیری غالیانه هم حسین همان نقش عیسی مسیح را به عهده دارد. دیگر اجزای کربلای اساطیری را هم در فرقی از قبیل کیسانیه و نصیریه می توان بازشناخت. مقتل نویسان کم سواد و بی اطلاع آشی پخته اند که نامش حقیقتا دستگاه متفاوت امام حسین با دستگاه خدا، پیامبر، قرآن و سنت معتبر ائمه است. در تعالیم اسلامی بحث در خیر و شر مثقال ذرة است، اما در دستگاه کربلای اساطیری خیر (اشک به نازکی پر مگس) و شر (گناه به بزرگی کفهای امواج دریا) مطرح است. این دو دستگاه متباین بلکه متعارض هستند. اگر یکی درست باشد دیگری حتما نادرست است.

نهم. کربلای اساطیری با کربلای غالیانه، کربلای خرافاتی، و کربلای محرف تفاوت چندانی ندارد. استعمال صفت اساطیری برجسته کردن عنصر آمال و آروهای سراینده، گوینده و شنونده است. در کربلای غالیانه عنصر غلو صفات فرابشری و ماورای طبیعی امام حسین برجسته شده است. در کربلای خرافاتی بی پایگی و خرافاتی بودن این اضافات و حشو و زوائد مد نظر قرار گرفته شده است. اگر کربلای تاریخی را کربلای واقعی فرض کنیم کربلای اساطیری (غالیانه و خرافاتی) کربلای محرف محسوب می شود. امروز در وجود تحریف، غلو و خرافات در مقاتل و روضه ها تردیدی نیست و تقریبا مورد اتفاق همگان است. بحث را باید مصداقی کرد و بر منابعی مشخص از قبیل لهوف و دیگر منابع برشمرده کربلای اساطیری متمرکز کرد. آیا کربلا پژوهان (عاشوراپژوهان) حاضرند با کربلا و عاشورای اساطیری (غالیانه، محرف و خرافاتی) با چهارچوبی که در این بحث ترسیم شد وداع کنند یا همچنان خرافه زدایی و تحریف ستیزی در حد شعار و کلیات باقی می ماند؟

دهم. اصلاح مذهبی در تشیع با پشت کردن به کربلای اساطیری و سیطره کربلای تاریخی آغاز می شود. اگر مبانی این بحث پذیرفته شود، آنگاه نوبت به اسطوره زدایی (پاکیزه کرده اعتقادات تشیع از اجزای غالیانه و خرافی) در دیگر ابعاد بحث مبنایی امامت و مهدویت هم فرا می رسد.

این بحث فشرده و مقدماتی است و استعداد شرح و بسط و تفصیل فراوان دارد. با توجه به ضیق وقت به همین مختصر اکتفا می کنم.

کلام آخر

از برگزارکنندگان این جلسه مذهبی (اساتید و دانشجویان محترم ایرانی دانشگاههای مونترآل کانادا) صمیمانه سپاسگزارم.

چهاردهم مهر ۱۳۹۹ مادر همسرم حاجیه خانم عفت سیف زرگر (رودی) پس از نود و شش سال زندگی مؤمنانه با عزت دار فانی را در تهران وداع گفت و به سرای باقی شتافت. همسرم و من از توفیق شرکت در مراسم تشییع، تدفین، و ترحیم آن مادر مهربان، نیکوکار و روشن ضمیر محروم بودیم. آن مرحومه اهل تلاوت قرآن، تهجد، مناجات و ذکر، و از محبان اهل بیت پیامبر خصوصا سیدالشهداء و در شدائد زندگی اجتماعی سیاسی من با آزادگی مایه قوت قلب بود. روحش شاد، و رضوان، رحمت و مغفرت الهی نصیبش باد. رحم الله من یقرء الفاتحة مع الصلوات.

متن ویراسته سخنرانی مجازی به مناسبت اربعین حسینی به دعوت جمعی از دانشگاهیان مونترال کانادا

۱۹ مهر ۱۳۹۹، ۱۰ اکتبر ۲۰۲۰

بخش اول

دریافت فایل صوتی بخش اول

بخش دوم

دریافت فایل صوتی بخش دوم

پرسش و پاسخ

دریافت فایل صوتی پرسش و پاسخ

از_کربلای_تاریخی_تا_کربلای_اساطیری