سخنرانی در مراسم اهدای جایزه قلم طلایی ۱۳۸۶ به خانواده مرحوم احمد بورقانی فراهانی به مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات. انجمن صنفی روزنامه نگاران، ۱۲ اردیبهشت ۸۷
———–
روز جهانی آزادی مطبوعات در جوامع و کشورهائی معنی دارد که هنوز در زمینه “آزادی بیان ، قلم و مطبوعات” مشکل دارند. در این روز آزادی خواهان ، مدافعان شرافت قلم و فعالان عرصه مطبوعات مستقل گرد هم می آیند تا کارنامه یک ساله آزادی مطبوعات را در جامعه خود بررسی کنند و برای اعتلای آزادی بیان، قلم و مطبوعات چاره جویی کنند.
روز جهانی آزادی مطبوعات ۱۳۸۷ در ایران را در شرائطی برگزار می کنیم که موقعیت ایران در رده بندی کشورهای رعایت کننده ی شاخص های آزادی مطبوعات ازاد، به صورت فزاینده ای، حتی در میان عقب افتاده ترین کشورهای جهان، تنزل یافته است. گزارش های مستند و قابل وثوق منتشره حکایت از تنزل بیشتر رتبه ی ایران و قرار گرفتن نام آن در اواخر جدول از میان یکصد و شصت و نه کشور رعایت کننده ی حقوق و آزادی های مطبوعات در جهان را دارد.
اهدای قلم طلایی به خانواده مرحوم احمد بورقانی، انجمن صنفي روزنامهنگاران، روز جهانی آزادی مطبوعات
در سالی که گذشت صدور بیست و نُه دستور لغو مجوز انتشار یا توقیف نشریات که عمدتا توسط هیأت نظارت بر مطبوعات (و نَه دادگاه مطبوعات) صورت گرفته، بویژه توقیف روزنامه های شرق، هم میهن، آریا و مجلات مدرسه، زنان و دنیای تصویر تنها در تهران سند غیرقابل انکار سطح نازل آزادی مطبوعات درایران است.
انجمن دفاع از آزادی مطبوعات با نگرانی فراوان، روند اعمال محدودیت های بیشتر در حوزه ی آزادی مطبوعات، گردش آزاد اطلاعات و آزادی بیان در ایران را پیگیری و دنبال می کند که نتیجه آن به این شرح است: اقدام های مجموعه حاکمیت در حوزه ی آزادی مطبوعات به گونه ای کم سابقه، در جهت تنگ تر کردن و بستن حوزه ی آزادی های مصرح در قانون اساسی و همچنین اعلامیه جهانی حقوق بشر حرکت کرده است. طی این مدت، بازداشت روزنامه نگاران و شخصیت های مطبوعاتی، سیاسی و دینی، با تکیه بر دادگاه های فاقد مشروعیت قانونی، همراه با سازوکارهای فراقانونی، افزایش درخور تعمقی پیدا کرده است و لذا چشم انداز ناامید کننده ای را از اوضاع آینده در حوزه ی اطلاع رسانی کشور ترسیم می کند.
در سالی که گذشت اصول متعددی از قانون اساسی جمهوری اسلامی از قبیل اصل نهم (تفکیک ناپذیری استقلال و آزادی)، اصل بیست و سوم (ممنوعیت تفتیش عقاید)، اصل سی و دوم (بازداشتهای غیر قانونی و لزوم ابلاغ کتبی و فوری اتهام)، اصل سی و پنجم (حق انتخاب وکیل)، اصل یکصد و شصت و پنجم (علنی بودن دادگاهها)، اصل یکصد و شصت و هشتم (رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی در دادگاههای علنی دادگستری با حضور هیأت منصفه) «به شکل نهادینه» توسط حکومت نقض شد.
در سالی که گذشت هیچیک از قوای سه گانه در حوزه آزادی بیان نمره قابل قبولی نگرفته اند. بدترین عملکرد در به رسمیت نشناختن آزادی مطبوعات و مبارزه نهادینه با آزادی قلم، بیان و مطبوعات به قوه مجریه بویژه وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی و هیأت نظارت بر مطبوعات اختصاص دارد. وزارت خانه ای که علی القاعده می باید مدافع قانونی آزادی مطبوعات باشد، اما با هیأت نظارتش به تعبیری “شوراي گيوتين” مطبوعات ایران شده است. قوه مقننه و کمیسیونهای مرتبط و اکثریت نمایندگان در رفع موانع قانونی از آزادی مطبوعات و دفاع از حقوق پایه ملت در عرصه بیان و قلم کاملا منفعل و تحت امر حکومت عمل کردند و در برابر تجاوز نهادینه به آزادی های مصرح در قانون اساسی و سلب امنیت شغلی روزنامه نگاران و سیاست سانسور و خفقان کوچکترین اعتراضی نکردند. قوه قضائیه بویژه دادستانی تهران کماکان به قلع و قمع روزنامه نگاران و مطبوعات مستقل مشغول بوده است. در اینجا باید از اقدام دیرهنگام رئیس قوه قضائیه در تنظیم «لایحه جرم سیاسی» (فارغ از اشکالات عدیده اش) پس از حدود سی سال تشکر کرد.
امسال مناسبت ديگري هم دارد: سيامين سالگرد انقلاب اسلامي. اجازه بدهيد کارنامه اين سه دهه را با توجه به مسأله آزادي بيان، قلم و مطبوعات مرور كنيم. نگاهي به سخنرانيها و بيانات مقامات عالی رتبه کشور نشان می دهد كه به تدريج شعار محوري «آزادي» که يكي از شعارهاي سه گانه انقلاب اسلامي در كنار استقلال و جمهوري اسلامي بود، بتدريج كم رنگ شده، و در ساليان اخير حتي اسم آن هم در سخنرانيها برده نميشود، چه برسد به حقيقت آن. عدالت را به جاي آزادي گذاشته اند. هرچند در حوزه عدالت نیز دستاورد قابل دفاعی مشاهده نمی شود. ميتوان گفت نظام جمهوري اسلامي در حال حاضر دغدغهاي در حوزه آزادي ندارد. حتي به خود زحمت نميدهد كه ذكرخيري هم از آنچه در برابر رژیم سلطنتی شعارش داده می شد، بكند. لذا وقتي ميخواهند از جامعه ايدهآلشان سخن بگويند، می فرمایند اين جامعه ايدهآل استقلال دارد، عدالت دارد، دين دارد؛ اما آزادي از شرائط جامعه ایده آل حاکمان ما محسوب نمی شود تا بخواهند درباره آن برنامه ریزی کنند.
انگار ميبايد پس ازسی سال به تلخی بپرسيم: آيا آزادي قلم، بیان و مطبوعات يكي از خواستهاي قطعي ملت ایران در انقلاب اسلامي سال ۱۳۵۷ بود يا نه؟ آيا قانون اساسي جمهوری اسلامی بر محور آزادي و به ويژه آزادي در حوزه فرهنگ نگاشته شد يا نه؟ آزادي با امكان انتقاد معنا پيدا ميكند. اگر در جامعه اي انتقاد ميسر نباشد يا انتقاد بسيار پر هزينه باشد، عملاً آزادي معنا و مفهومي ندارد. اگر روزنامهنگاران نتوانند بدون دلهره و تهديدِ ارباب قدرت، در چارچوب قانون نقد كنند، مطبوعات نتوانند آزادانه به نقد سياست و اقتصاد و فرهنگ جامعه شان بپردازند، چنین جامعه ای آزاد نیست. در رژيم گذشته هم ميشد در حوزه ورزش و هنر و چاله چولههاي خيابانهای تهران انتقاد كرد اما نميشد نسبت به مقامات عالي رتبه در آن نظام نازک تر از برگ گل گفت. آيا امروز ميشود از مقامات معظم و بلند پایه در چارچوب قانون گفت و نوشت و پس از آن روزنامهنگار ماند و از حقوق و امتيازات اجتماعي محروم نشد؟
اگر نگاهي به انتقادات درون حاكميتي بيندازيم (از سنخ انتقادات وزير معزول اقتصاد و دارائی دربارهي روند اقتصادي دولت، و يا از سنخ گزارش اخیر كميسيون اصل ۹۰ مجلس قرائت شده در سراي علني مجلس، یا سخنان رئیس جمهور درباره مافیای اقتصادی) و آنوقت بپرسیم اگر روزنامهنگار مظلومي همين مطالب را قبل از آنها نوشته بود چه بر سرش آورده ميشد؟ اگر حداقل شرائط لازم بیان آزاد انتقادات در مطبوعات فراهم نشود، فيالواقع ما براندازي نظام را از درون رقم زده ایم. باسانسور و خفقان اشکالات مرتفع نمی شود، بلکه با مخفی کردن اشکالات و کاستی ها ، امکان رفع آنها را از جامعه گرفته ایم و در حقیقت به منافع ملی خیانت کرده ایم.
اگر اين انتقادهاي نه چندان عمیق جناحهای مختلف حاکمیت علیه یکدیگر ارزيابي شود ميتوانيم بگوييم ما در جامعهاي زندگي ميكنيم كه مديران خُرد و کلان آن از سه مشكل بنیادی رنج ميبرند و به واسطه اين سه مشكل روزنامهنگاران، منتقدان قانونی و مدافعين آزادي مطبوعات در ايران با مخاطره جدي مواجه هستند. اين سه نقیصه بنیادی عبارتند از: اول، كم دانشي مفرط مديران تا سر حد جهل مرکب. دوم، كم تدبيري یا بی تدبیری فزاینده مديران که به زیر پا گذاشتن بدیهیات و اولیات اقتصاد و روابط بین الملل و کشورداری منجر شده است. سوم، گنده گويي و نسخه پیچی برای تمام جهان. كساني كه توان اداره سالم يك شهر را ندارند، ادعاي مديريت جهان را دارند. نتیجه منطقی این سه عامل، «ندانم کاریِ نهادینه» در سطح ملی و برباد رفتن منافع ملی و از دست رفتن مصالح ملی است. آيا روزنامهاي مستقل در ايران باقی گذاشتهايد كه بتواند بر همين سه معضل بنیادی (كه تماما از داخل گزارشهاي درون حاكميتي قابل استخراج است) انگشت بنهد؟
این درد ابتدائی را چگونه باید گفت که تورم فزاینده فعلی، معلول سیاستهای خام و نسنجیده و غیرعلمی حاکمیت است، نه مافیا؛ و اینکه معضل تورم با بخشنامه و امریه رفع نمی شود، دانش و تدبیر و بصیرت می خواهد. اگر مطبوعات ما آزاد بودند، امروز با اين حجم مشكلات متعدد اقتصادي، سياست خارجي، سياست داخلي، و فرهنگی مواجه نبوديم. مطبوعات را تعطيل كردهايد، به خیال خودتان جامعه را آرام کرده اید، غافل از آنکه آشکار نشدن مشکلات، به معنای حذف و رفع و حل آنها نیست. طراحان سانسور و خفقان، جامعه را به سوی بحران و انفجار پیش می برند.
روز جهاني آزادي مطبوعات را در شرايطي برگزار ميكنيم كه فشار بر مطبوعات آزاد متأسفانه به طرز فزاینده ای افزایش یافته است. امروز صريحاً از «اینجا و آنجا» ميفرمایند چه ننويسيد، و حتي گاهی ميفرمایند”اين” را بنويسيد. افزون بر آن ميگويند چه كسي ننويسد و حتي ميگويند در تحريريه روزنامه چه كساني حضور نداشته باشند.
لازم می دانم در روز جهانی آزادی مطبوعات، از سوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، ياد این عزیزان روزنامه نگار را گرامی بدارم: اول، سه دانشجوي روزنامهنگار مظلوم دانشگاه امير كبير (مجيد توكلي، احسان منصوري و احمد قصابان) كه برخلاف قانون و عدالت نزديك يك سال است كه در زندان به سر ميبرند، دوم، روزنامه نگار شناخته شده، عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان عمادالدين باقي كه به ناحق بهخاطر ایفای رسالت مطبوعاتي در زندان است. و سوم ياد پدر طنز ايران زنده یاد گل آقا (كيومرث صابري) كه این ایام سالگرد درگذشت اوست.
آخرين سخن من من در زمينه قلم طلايي سال ۱۳۸۶ است . انجمن دفاع از آزادي مطبوعات بهعنوان يك نهاد حمايتي و مدني در حوزه مطبوعات پنج سال پيش ابتكار اهدای قلم طلايي به مدافعان راستين آزادي بيان ، قلم و مطبوعات در ايران را پايه گذاشت. در سالهاي گذشته جايزه قلم طلايي به حجت الاسلام و المسلمین حسین انصاري راد، اکبرگنجي، آيتالله العظمي منتظري و مهندس عزت الله سحابي اهدا شد.
انجمن دفاع از آزادي مطبوعات جايزه ي قلم طلائي سال ۱۳۸۶ خود را به پاس تلاش هاي خالصانه ي “معمار توسعه ي مطبوعات ايران” به زنده ياد احمد بورقاني فراهانی از موسسان اين انجمن اهدا می کند. مطبوعات ايران طي دهه ي اخير مديون تلاشهاي بي وقفه احمد بورقاني در دفاع از آزادي، حق انتشار آزاد مطبوعات، برخورداري از امنيت شغلي و حرفهاي و دادرسي عادلانه به هنگام طرح دعاوي حقوقي عليه روزنامه نگاران و اهالي رسانه است.
زنده ياد بورقاني در پايداري بر سر تعهدهاي خود از مقام و موقعيت خويش در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي چشم پوشيد تا ناظر امواج سهمگين سركوب و توقيف مطبوعات، بازداشت و زنداني كردن روزنامه نگاران و صدور احكام سنگين قضايي عليه اهالي مطبوعات نباشد. او با كارنامهاي درخشان در روز سيزدهم بهمن ماه ۱۳۸۶ به ديدار حق شتافت و جامعه ي مطبوعاتي ايران را در اندوه فقدان يكي از قهرمانان مدافع آزادي و حقوق اساسي مردم فرو برد. روحش شاد باد.
اي كاش اين جايزه را در زمان حيات بورقاني به او اهدا ميكرديم. ما شرمندهايم كه قدر بسياري بزرگان را در زمان حياتشان درك نكرديم اما همين قدرشناسی از جایگاه رفیع او در دفاع از آزادي مطبوعات شايد ذره ای از شرمندگيمان بكاهد. بیشک اگر احمد زنده بود، هم اين جايزه دير يا زود به او تعلق ميگرفت. اما حداقل در گذشت زود هنگام او شوراي مركزي انجمن دفاع از آزادي مطبوعات را به اين نكته واقف تر كرد كه بورقانی در دوران كوتاه مسووليتاش در وزارت ارشاد چه خدمت شاياني به توسعه و آزادي مطبوعات در ايران كرد و اين خدمت در حدي بود كه توسط ارباب قدرت تحمل نشد و مجبور به استعفا شد. قدرشناسي جامعه مطبوعاتي ايران چه انجمن صنفي روزنامهنگاران و چه انجمن دفاع از آزادي مطبوعات فيالواقع قدرشناسي از خدمات بيشائبه شخصيتي است كه دلسوزانه و مشفقانه برای آزادی مطبوعات چون شمع روشنائی داد و سوخت . از حضور خانواده سربلند احمد بورقانی فراهانی(پدر، مادر، همسر، دختر و بویژه سهام الدین عزیز که قلم احمد را به دست گرفته است) صمیمانه سپاسگزارم.
عليرغم همه دشواری ها و تلخکامیها، انجمن دفاع از آزادی مطبوعات بر این باور است که همچنان ميبايد نسبت به آينده اميدوار بود. ما در گذشته با روزهاي بسيار دشواري دست به گريبان بودهايم، و روزهاي دشوارتري هم در پيشرو خواهيم داشت، براي كلمه به كلمهي آنچه كه در روز جهانی مطبوعات پارسال و پارینه سال و جلساتی از اين نوع گفتهايم و نوشته ایم، ساعتها بازجويي پس دادهايم و امروز هم به قيد قرار التزام و وثیقه آزاديم، ولي ميبايد همچنان «سنت اميد» را پاس بداريم و مطمئن باشيم آينده ازآنِ آزادي خواهان است و روسياهان سانسور و معماران جامعه بسته و دشمنان آزادی بیان در تاريخ جائی نخواهند داشت.
از هیأت مدیره، رئیس و دبیرانجمن صنفی روزنامه نگاران که این فرصت را در اختیار انجمن دفاع از آزادی مطبوعات قرار دادند و از صبر و تحمل روزنامه نگاران سپاسگزارم.
——————
.
.
گزارش روزنامه اعتماد ملی، ۱۴ اردیبهشت ۸۷ :
.. كديور <عملكرد وزارت ارشاد را به عنوان نماينده قوه مجريه در برخورد با مطبوعات نامناسب توصيف كرد و گفت: <هيات نظارت بر مطبوعات تنها در يك سال گذشته 29 نشريه را توقيف و براي هميشه خاموش كرده است، توجه كنيد در همين مدت روزنامههاي شرق و همميهن، نشريات مدرسه، زنان و دنياي تصوير تنها در پايتخت توقيف و يا لغو امتياز شدند اگر به اين تعداد نشريات شهرستاني را هم اضافه كنيد، آنوقت نمره عملكرد وزارت ارشاد بهخوبي محاسبه ميشود.>! او با انتقاد شديد از سكوت نمايندگان مجلس شوراي اسلامي نسبت به شرايط روزنامهنگاري امروز ايران گفت: <قوه مقننه كه بايد مدافع حقوق ملت باشد در سال گذشته در شرايطي كه حقوق ملت بهسادگي ناديده گرفته ميشد، به دستگاههاي مسوول هيچ اعتراضي نكرد و كميسيونهاي مربوطه در اين مورد كاملا منفعل عمل كردند.>
كديور پس از اين مقدمه، سپس يادي از مرحوم احمد بورقاني و تلاشهاي مداومش براي نهادينه كردن آزادي مطبوعات كرد و گفت: <متاسفانه قدر اين بزرگوار را در زمان حيات درك نكرديم و منزلت او در معماري آزادي مطبوعات در ايران را ارج ننهاديم، اما امروز تصميم گرفتيم همه تلاشهاي او براي پايهگذاري آزادي مطبوعات در ايران را به همه معرفي كنيم و به ياد توجه او به آزادي مطبوعات، قلم طلايي سال 86 را به يادگارانش اهدا كنيم.>
دنيا با تهديدكنندگان روزنامهنگاران برخورد كند
با همه اين شرايط هم محسن كديور و هم ديگر روزنامهنگاران ايراني اميدوارند كه روزهاي سخت و دشوار را هرچه سريعتر پشت سر بگذارند تا آيندهاي روشن را از نزديك لمس كنند، همانطور كه بان كيمون، دبيركل سازمان ملل در پيام خود به مناسبت روزجهاني آزادي مطبوعات كه توسط نماينده رسانهاي دفتر سازمان ملل در ايران قرائت شد، آورده بود: <رسانه مطمئن و مستقل يكي از پايههاي صلح و مردمسالاري است. حمله به آزادي مطبوعات هجومي عليه حقوق بينالملل، بشريت و خود آزادي است، يا به عبارت ديگر هر آنچه كه سازمان ملل مدافع است. بنابراين اينجانب نگران رفتاري هستم كه روزنامهنگاران را در سراسر جهان به طور فزاينده هدف قرار داده و متاسفم از اينكه چنين جناياتي به طور صحيح مورد تحقيق و پيگرد قانوني واقع نميشود