حیات طیبه

محسن كديور در سخنراني خود در در حسينيه ارشاد (شب ۲۳ رمضان، ۱۲ مهر ۱۳۸۶) به مناسبت شب هاي احيا، به بيان تفاوت هاي معنويت ‏گرايان درعصر حاضر ودين گرايان پرداخت. او درحسينيه ارشاد به ۱۰تفاوت مهم معنويت گرايان با پيروان ‏اديان ابراهيمي اشاره كرد. ۱- تاكيد برارزش‌هاي يونيورسال اخلاقي كه لزوما دردين اين ارزشها تنها ‏اخلاقي نيستند،۲- قداست زدايي ازتمام امورومدلل ساختن آنها بدون آن كه لزوما هرسخني چه نزد دينداران ‏وچه نزد معنويت گرايان مدلل باشد،۳- اعتبارانديشه به وابستگي آن به اكنون، ۴- بي اعتباري تاريخ دردين ‏پژوهي، ۵- تعبدي بودن گزاره هاي اصلي ديني، ۶- اصل بودن زندگي درمعنويت گرا،۷- فرمانفرما بودن ‏معنويت گرابراساس عقل خود بنياد، ۸- وابستگي زندگي دين گرايان به ديگري،۹- عدم اعتبار تاريخي وحي، ‏و۱۰-عدم اعتبار معرفت شناختي كتاب خدا. ‏

‏ كديور در ادامه، سلسله بحث هايش را درمجالس ديگر شب هاي قدر دنبال كرد و با اشاره به آيات كليدي ‏قرآن ازجمله يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله وللرسول اذا دعاكم لما يحيكم اي مومنان استجابت كنيدخدا ‏وپيامبرش را زماني كه مي طلبدشما را كه احياء وزنده تان كند گفت: احيايي كه دراين آيه به كار رفته فقط ‏بيداري نيست بلكه زنده كردن است و خدا ورسول آمده‌اند تا انسان را زنده كنند. ‏

كديورآيه دوم را آيه محبت ذكر كرد و با قرائت حديثي ازامام صادق (ع) هل الدين الا الحب آيا دين جز ‏دوست داشتن است؟ ارسال رسل ازسوي خداوند را براي احيا آدم ها ازطريق محبت دانست وبا خواندن آيه ان ‏كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله اگر خدارا دوست داريد ازمن (پيامبر)تبعيت كنيد، تا خدا هم شما را دوست ‏داشته باشد گفت: قرار است در روزها وشب‌هاي ماه رمضان محبت واقعي وپايدار خداوندرا دردلمان زنده ‏كنيم، ونه محبت هاي زودگذر و پيش پا افتاده . اگرخدارا دوست مي‌داريد راه اين كه محبت به خداوند را ‏ابراز كنيد، تبعيت ازرسول است. وي تبعيت از رسول را با توسل به كتاب وتفسير عملي كتاب يعني سنت ‏خداوندذكر كرد وگفت: من ازآن طيفي نيستم كه بگويم حسبنا كتاب الله . زيرا فكر نمي كنم كه كتاب به تنهايي ‏كافي باشد. كتاب لازم است اما به تفسير نبوي كتاب نيزنياز داريم. ‏

كديورآيه سوم بلي من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه ولا خوف عليهم ولاهم يحزنون را خلاصه ‏دين دانست گفت: اين آيه هم به حسن فعلي وهم به حسن فاعلي اشاره دارد و اولين نكته اين است كه افراد ‏تسليم محض خداوند باشند. وي درادامه افزود: مي‌توانم بگويم درتمام دينمان خودسپاري مطلق را تنها نسبت ‏به ذات ربوبي يافته‌ام و هركس ديگري بايد خود سپاري را با خد اوند تنظيم كند، لذا هيچكس نبايد انتظار ‏داشته باشد كه كسي خودش را با اطاعت مطلق درحوزه اجتماعي وسياسي به اووابگذارد. كديوردرادامه تاكيد ‏كرد: امروز يكي ازرهزن‌هايي كه پيدا شده وبخشي ازآن را( درحسينيه ارشاد) مطرح كردم اين است كه ‏متعلق ايمان هيچگاه ذكر نمي شود. فكر مي‌كنندكه نفس ايمان ارزش دارد. آن چه دردين برايش ارزش قايل ‏شده‌اند خود ايمان نيست، ايمان به اعتبار متعلق‌اش است كه ارزش دارد. والا ايمان به عدالت، آزاد ي، به ‏بي نهايت بسيارخوب‌اند اما اينها بهترين ها نيستند. اصل اسلم وجهه لله است. وي با بيان اين كه درنحله ‏معنويت گرايان، ايمان را به شدت تقديس مي كنند اما وقتي نگاه مي‌كنيم درمي‌يابيم كه متعلق اين ايمان خدا ‏نيست افزود: وقتي متعلق خدا ايمان نباشد همه چيز براي من فرو مي‌ريزد. من هم مانند شما آدم هايي ديده‌ام ‏كه انسان‌هاي مومني بود‌ه‌اند اما اين ايمان با ايمان به خدا تفاوت مي‌كند. ‏

درآيه مورد بحث محسن بودن به زعم كديور، درچارچوب عمل صالح يعني تطبيق كليات برجزئيات مصداق ‏دارد. اومعتقد است كه فهم كليات دشوار نيست، ما مي توانيم معاصي وواجبات را مبتني بركتاب وسنت به ‏دست بياوريم، ازاين رو دشواري عمل صالح كليات واجب وحرام‌اش نيست، تطبيق‌هايي است كه درشرايط ‏مختلف تك تك آدم‌ها بايد انجام بدهند و اين كارنياز به عقل جمعي دارد. وي درادامه افزود: يكي ازمواردي كه ‏دربحث ولايت فقيه فراموش شده همين بخش دوم است. فكر كرده اند هركسي بخش اول را بداند مي‌تواند ‏جامعه را اداره بكند. لذا به زعم خودشان مي‌روند به سراغ عالم به كليات وفقيه را عالم به كليات فرض ‏كرده‌اند. اما پرسيدني است كه آيا فقيه عالم به جزئيات وتواناترين فرد برتطبيق كليات برجزئيات هم هست؟ ‏درفقه اين مسئله وجود دارد كه تعيين مصداق شان فقيه نيست . اتفاقا اين سخت نيست كه آدمي بگويد صلح ‏خوب وجنگ بد است. مهم اين است كه تشخيص بدهيم چه امري ظلم وچه امري عدالت است. به زعم ‏كديوربعد ازاين مرحله است كه قرآن مي فرمايد اين دسته ازافراد لاخوف عليهم ولاهم يحزنون ( خوف نسبت ‏به آينده است وحزن نسبت به گذشته است) اينها نسبت به آينده ترسان نيستند، ازگذشته هم شرمنده نيستند. ‏

اين محقق حوزه ودانشگاه آيه ان الانسان ليطغي ان راءه استغني را مقدمه‌اي بربحث اصلي درسوره علق ‏ذكر كرد و آيه مذكور را به خصوص درزمانه حاضركه اومانيسم وانسان محوراست بسيار مهم دانست ‏وگفت: مرحوم بازرگان مي گفت “اگر اجازه داشتم براي قرآن اسم ديگري انتخاب بكنم به سياق شاهنامه ‏فردوسي مي‌گفتم خدانامه” چون درهر كجاي اين كتاب بحث ازخدااست. بحث خدا دراين كتاب بحث محوري ‏است . با اين همه ما درمقابل موج جديدي تحت عنوان انسان محوري قرارداريم كه بردوران ما سلطه يافته ‏است . دراين فضا انسان خواهان آن است كه دين و زندگي براي انسان باشد وتا آن جا ، پيش مي رود كه ‏مي‌گويد به خدايي باوردارم كه براي انسان باشد . به همين دليل است كه قرآن مي گويد انسان حتما طغيان ‏مي‌كند. اين استادسابق دانشگاه تربيت مدرس براساس آيه مذكور طغيان انسان را زماني مي داند كه دچار ‏توهم استغنا شود. استغنا وبي نيازي كه مي‌تواند مالي، تكنولوژيك وحتي روحي نيز باشد. وي درادامه با ‏اشاره به اين كه زمانه حاضر زمانه استغناي انسان مدرن درزندگي خويش است چون انسان خود فرمانفرما ‏با عقل خودبنياد همه چيزرا مي فهمد وخودش تصميم مي گيردافزود: كسي حق ندارد به انسان مدرن بگويد چه ‏بكن وچه نكن؛ حال مي خواهد خداباشد يا پيامبر خدا!ازاين رو انسان مدرن، انسان ديندار رامورد تمسخر قرار ‏مي دهد زيرا ازنظر او انسان ديندار دچار هترونومي بوده و ديگري برايش تصميم مي گيرد. كديور افزود: به ‏زعم معنويت گرايان انسان دينداراگر مي‌خواهد انسان طراز اول باشد، بايد خودش تصميم بگيردنه آن كه ‏ديگري برايش تصميم بگيرد. و اين دقيقا ملاك استغنا است. دكتركديور سپس به ذكر لوازم استغنا كه به ‏طغيان مي انجامد پرداخت وگفت: دراين انديشه هرچيزي كه به من مربوط بشود به لحاظ معرفت شناختي ‏اعتبار دارد. حس عقل من. حافظه من. باطن بيني من . شهود من. اما يكي ازاين طرق يعني وحي قابل ‏نسبت دادن به من نيست زيرا به من وحي نمي شود، به همين دليل معتقدند وحي حجت نيست و اعتبار ‏ندارداين درحالي است كه ميزان اين سخنان نيز كساني هستند كه به دين، خداونبوت نيزباور ندارند. ‏

كديوراظهار داشت كه انسان معنوي، انسان مومن اسلامي نيست واين ها دو انسان متفاوت هستند. اخلاق ‏گرايي درهردومشترك است، اما افتراق هم دارند. ازنظر انسان معنوي هيچ امر مافوق انساني وجود ندارد ‏وتمام امر مافوق انساني براي يك مسلمان سرمايه ايماني اش يعني خداوند است. اودرسخنان خود معناي ‏سكولار را تنها به معناي جدايي دين ازسياست ندانسته وبا عنوان اين كه درمحيط‌ هاي غربي هرچه بي دين ‏تر را سكولارتر مي گويند افزود:سكولاريته به معني تقليل نقش دين درجامعه بوده ومحدود ساختن آن به ‏حوزه جدايي دين ازسياست، تعبير بسيار تنگي است. كديور با ذكر اين كه مشكل بزرگ مسلمانان اين است ‏كه برخي عقل خود را سال‌ها است كه تعطيل كرده‌اند با نفي سلوك مومنان بي عقل وعاقلان بي ايمان، ‏نظريه‌اش را برجمع كردن عقل وايمان ذكر كرد وافزود:مي گويند قرون وسطي زمان فرمانفرمايي خداوند بود ‏ولي جايي براي انسان نبود. دردوران مدرن فرمانفرمايي انسان است و خدا چندان نقشي ندارد. وحال مابايد ‏ببينيم كداميك ازاين دوالگو را بايد دنبال بكنيم؟

بحث آخر كديور جايگاه دنيا وآخرت درانديشه قرآني واسلامي بود كه با نفي دوبرخورد افراطي وتفريطي ‏يعني دنيا گريزي كه عامل بسياري ازعقب ماندگي هاي مسلمانان است و درمقابل‌اش دنيا گرايي كه برمبناي ‏آن درست آن است كه دراين دنيا سرنوشت همه چيز معلوم شودبه اين موضوع پرداخت كه « اينجا واكنون ‏‏»نام كتابي نيز هست كه هم درفارسي برخي سكولارها نوشته اند وهم درزبان هاي ديگر فراوان درباره آن ‏كتاب نوشته اند . به زعم وي معناي دقيق سكولاريته، اينجا واكنون است وازمعاني ديگر آن مي توان ‏ازعرفي گرايي، گيتي گرايي، ودنيا گرايي نام برد. وي نكته مثبت‌ دنياگرايي رااين دانست كه مسلمانان علاوه ‏برمسايل عبادي و توجه به دستورات ديني ، روي نتايج دنيوي‌ اعمال خود نيز فكرخواهند كردوهمه چيز را ‏حواله به آخرت نخواهندداد. او درنقد تكليف گرايان گفت: اين كه بگويم من مكلف به وظيفه هستم نه مكلف به ‏نتيجه، فكرنمي كنم سخني صحيح باشد زيرا ماهم مكلف به وظيفه وهم مكلف به نتيجه هستيم. ‏

اما به نظر مي رسد هراس ازگسترش سكولاريته درايران درعكس العمل به اوضاع موجود مهمترين دغدغه ‏كديور است، اودرادامه سخنان خود مطرح كرد كه انديشه‌اي كاملا دنيا گرا درزمانه ما پيدا شده وتا آن جا ‏آمده كه دارد مسلمانان را نيز به تسخير خود درمي‌آورد، با اين همه اواين مسئله را مطرح مي كند كه اسلام با ‏آبا د كردن دنيا مشكلي ندارد اما اينكه تمام آزمون را به دنيا نسبت داده شود پس چه نيازي به آخرت وجود ‏دارد. ؟ واصولا دنيا اين توان را دارد كه سراي كامل آزمون ما باشد؟ وي افزود:هرچه درقرآن پيش مي رويم ‏مي بينيم كه آمده به ما اين تنبه را بدهد كه جهان محدود به اين دنيا نيست. اين محقق حوزه ودانشگاه سپس ‏درپاسخ به اكنون گرايي سكولاريته به آيات قرآن متوسل مي شود كه ازجمله درسوره نسا آيه ۷۷ بگومتاع ‏دنيا قليل است وآخرت براي متقين بهتر است وسوره بقره آيه ۲۰۰و۲۰۱ ازمردم كساني هستندكه مي گويند ‏خدايا دردنيا به ما بده، اين ها درآخرت بهره‌اي ندارند. به زعم كديور اين آيه كاملا به دنيا گراها وبه عبارت ‏بهتر به سكولارها اشاره دارد. او با اشاره به آيه بعدي دربرابر ذكر دنيا گرا ها به ويژگي مومنين مي پردازد ‏كه درقنوتشان مي خوانند كه” من ازخدا، هم دنياي آباد وهم آخرت آباد مي خواهم زيرا براساس آيه ۱۸۵ آل ‏عمران متاع دنيا جزمتاع فريب بيش نيست . ‏

كديور درادامه تاكيد مي كند كه متاع فريب محدود شدن انسان به دنيا بوده واين پنداركه همه آزمون ها اعم از ‏ادراكي، معرفتي، عملي و. . . دراين دنيا تماما صورت مي گيرد ، متاع قليل وفريبي بيش نيست. زيرا ‏قرآن درسوره انفال آيه ۶۷ تاكيد مي كند كه شما ظاهر دنيا را مي خواهيد وخداوند اراده آخرت دارد كه ‏ازنظر كديور اين موضوع اراده غايي و مقصود نهايي خداونداست. وي با اشاره به سوره روم آيه ۲۰ كه دنيا ‏گرايان ظاهرحيات دنيا را مي بينند اما از آخرت غفلت دارند با توجه به آثار مرحوم بازرگان مي گويد بيش ‏از۳هزارآيه قرآن صرفا بحث خدا است ودرنزديك به دوهزار آيه بحث آخرت است . حجت الاسلام محسن ‏كديوردرآخر با ذكر چندين آيه ديگر ازقرآن ازجمله آيه ۳۳ سوره لقمان(حق بودن وعده آخرت وعدم فريب ‏خوردن ازدنيا) آيه ۳۷ سوره مومنون ( محدود شدن حيات انسان به دنيا وعدم حيات آخرت ) آيات۹۷ و۹۸ ‏سوره نحل (اجر بي حساب به صابران هم زن وهم مرد كه ايمان آورده اند وعمل صالح انجام مي دهند، و ‏دادن حيات طيبه ازسوي خداوند به اين افراد) تاكيدكرد كه حيات طيبه با معنويت اصطلاحي دوران ‏حاضروبا اخلاق وعرفان منهاي خدا و پيامبرحاصل نمي شود و تاكيد كرد اينها كه نام دين برخود نهاده‌اند با ‏اسلوب اديان ابراهيمي موافقتي ندارند.