دین در هزاره سوم

تهران- خبرگزاري كار ايران

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و انديشه ايلنا, در سمينار “دين در هزاره سوم” كه توسط فستيوال تابستانه علامه طباطبايي در اين دانشگاه برگزار شد, “دكتر محسن كديور” به سخناني در خصوص “دين در هزاره سوم” پرداخت و در اين خصوص گفت‌‏: دين در ايران امروز همانند جزيره‌‏اي كاملا متفاوت با وضعيت آن در ديگر كشورهاي جهان است . جريان دين در ايران متفاوت با كشورهاي خاورميانه و حتي مغرب زمين مي گذرد.

دكتر كديور در ادامه اظهار داشت‌‏: مساله اسلام در هزاره سوم نيز از مسائل مهم است‌‏, زيرا اسلام در دنياي معاصر , مهمترين بحث در جهان امروز است . بيشترين مباحث در دنيا كه درباره دين مطرح مي شود، درباره اسلام است . اغلب اين مباحث نيز مثبت نيستند و عليه اسلام هستند.

وي به سوالات مطرح در اين خصوص اشاره كرد و گفت‌‏: بايد ديد دين در آغاز هزاره سوم هنوز زنده است‌‏؟ در چند دهه قبل , فيلسوفي بزرگ مانند “نيچه” , مرگ خدا را اعلام كرد و اكنون چند دهه از مرگ “نيچه” مي گذرد. بايد به عنوان يك ديندار پرسيد كه آيا دين هنوز نفس مي كشد و هنوز زنده است يا نه ؟ قيم بودن و زنده بودن به چه معناست كه بحث از حيات دين مي‌‏كند؟

سوال ديگر در اين خصوص اين است كه در هزاره سوم, دين در چند درصد مردم جهان نقش موثر ايفا مي كند؟ چند درصد از مردم در مناسبات شخصي و اجتماعي خود دين را ملاك مي گيرند؟

وي افزود: بايد ديد در هزاره سوم آيا اكثريت با دينداران است يا اكثريت با كساني است كه دين را ملاك نمي دانند و آن را باور ندارند . بايد ديد آيا نقش دين در زندگي مردم در اين هزاره كاهش يافته يا افزايش يافته است‌‏؟

چرا نمي توان حضور دين را در اين زمان ناديده گرفت؟

امروزه دين حضوري جدي دارد و چرا نمي توان اين حضور را ناديده گرفت ؟‌‏ بايد ديد در آغاز اين هزاره , دين با چه رقبا و چه آفت ها و تهديدهايي مواجه است‌‏؟

دكتر كديور در ادامه تاكيد كرد‌‏: در آغاز هزاره سوم‌‏, دين حضوري به شدت مقتدرانه تر از دو قرن قبل پيدا كرده است . امروز تمام دين ها چه اسلام، چه مسيحيت , كاتوليك يا پروتستان يا ارتدوكس و چه يهوديت و بوديسم و هندويسيم , بسيار فعال تر از گذشته در مناطق خود فعاليت مي كنند و هيچ سياستمدار واقع بيني به خود اجازه نمي دهد كه اين اديان را ناديده بگيرد. اين حضور از گذشته برجسته تر و عميق تر شده است. امروزه‌‏ ميزان گرايش به اديان افزايش يافته است، اين افزايش در آفريقا و در غرب چشمگيرتر است.

وي اظهار داشت‌‏: در آغاز هزاره سوم جهان به سوي دينداري پيش مي رود نه به سوي بي ديني , هنوز افرادي كه دين باور نيستند در جوامع وجود دارند. اما دينداران در اكثر جوامع داراي اكثريت هستند.هيچ كشوري را سراغ ندارم كه در آن افراد فاقد دين بدون ارزش هاي ديني در آن در اكثريت باشند . اين ادعاها، ادعاهاي متفاوتي هستند با آنچه كه در تلقي هاي اوليه خود با آن مواجه مي شويم. امروز دين امري فوق العاده گرانبهاست , دين هاي بدلي و ساختگي نيز نسبت به دين هاي اصلي در بازارهاي مختلف جهاني پيدا شده اند.

دكتر كديور افزود‌‏: در هزاره اول تا حدود نيمه هاي هزاره دوم ( تا پايان قرون وسطي) با سيطره بلامنازعه دين مواجه هستيم و دين ملاك در تمامي عرصه هاست.علم تجربي ذيل سيطره دين در اين مقطع قرار مي گيرد و همه داوري هاي انسان‌‏, دين مدار و دين محور است. استفاده ابزاري از دين مقدمه زوال دين را فراهم مي كند . آغاز مدرنيته در غرب نوعي چالش با مساله دين است . لذا يكي از مراكز اصلي نوانديشي و تجدد خواهي يعني فرانسه بيشترين حساسيت را نسبت به دين دارد، فرانسه بيشترين جدايي را نسبت به مساله دين در خود ايجاد كرده است.

وي گفت‌‏: در مجموع با آغاز مدرنيته , انسان كوشش مي كند به جاي خداوند بنشيند و ارزش هاي عقلاني به جاي ارزش هاي وحياني و الهي جايگزين كند . لذا در اين عصر كم كم اين مساله مطرح مي شود كه خداوند نيز زاييده عقل انسان است، اين انسان است كه بايد بگويد چگونه ديني مي خواهد.يكي از فرزندهاي مشهور مدرنيته‌‏, سكولاريزاسيون است و مراد از آن روندي است كه به تقليل تاثير مذهب در ذهن و در جامعه بيانجامد , روندي كه منجر به تقليل نقش ديدن در ذهنيت آدميان و در واقعيت جامعه مي شود.اين سكولاريزاسيون در حدود سه دهه رنگي از قداست به خود مي گيرد . يكي از پديده هاي اين واقعيت، مساله جدايي دين از دولت است.

دكتر كديور حاصل سكولاريزاسيون را نوعي خصوصي سازي دين دانست و گفت‌‏: در اين عرصه، دين از صحنه زندگي و از عرصه عمومي وادار به عقب نشيني مي شود و در حوزه زندگي خصوصي آدميان لانه مي كند و در اين حوزه نيز چندان از تقليل هاي آدميان در امان نيست.اين روند تا حدود ۱۹۸۰ ميلادي ادامه مي يابد، در اين سال چند واقعه متفاوت و مجزا در دنيا اتفاق مي افتد كه عملا تئوري سكولاريزاسيون را زير سوال مي برد . اولين پديده‌‏, انقلاب اسلامي در ايران بود كه بر خلاف پيش بيني هاي جامعه شناسي دين حاصل شد. دومين پديده , جنبش همبستگي در لهستان بود و ديگري نقش كاتوليك‌‏ها در انقلاب ساندينيستي نيكارا گوئه است كه يك جنبش كاتوليك محسوب مي شود . ديگري جنبش هاي آمريكاي لاتين بود كه در آن كليسا نقش داشته است و جنبش هاي پروتستاني كه در آمريكا اتفاق افتاد. اين چهار واقعه ديني , جامعه شناسان دين را به بازانديشي در تئوري هاي سكولاريزاسيون واداشت و تئوري خصوصي سازي دين را مطرح كرد.

وي تصريح كرد‌‏: امروز تئوري اصلي , خصوصي زدايي سازي از دين است.آغاز هزاره سوم‌‏ با خصوصي زدايي سازي از دين همراه است.يعني دين از عرصه خصوصي وارد عرصه عمومي شده است.

دكتر كديور خاطر نشان كرد‌‏: مجموعا در ۵ سالي كه از هزاره سوم ميلادي مي گذرد , دين حضوري نيرومندتر در همه جوامع پيدا كرده است، اين دين هاي خيزش گر چون غالبا وجه ضد غربي در ميان مسلمانان دارند و برخي از اين جوامع از فرهنگ مترقي برخوردار نبوده اند،متوجه آفت هايي شده اند. اين آفات برداشت هاي ناصحيح و خشن از اسلام است . اين خيزش ها نيز نوعي خيزش عكس العملي است كه در قالب تحقيرهايي كه از جانب آمريكا و اروپا به اين كشورها شده، به وجود آمده است. لذا چهره اي كه از دين در دنياي معاصر نشان داده مي شود, چهره اي ناشكيبا, غير صبور و خشن است‌‏, اين‌‏آفتي است كه تا حدودي متوجه برخي خيزش هاي ديني معاصر است، اما به سادگي مي توان با كمي گفتگو آنها را متقاعد كرد كه براي بيان امور ديني خود زبان و زمان مناسب تري انتخاب كنند.

وي در پايان گفت:‌‏مجموعا دين در هزاره سوم به عنوان يكي از رقباي اصلي شيوه زندگي غربي معرفي شده است. “هانتينگتون” چالش اصلي در آينده را چالش ميان غرب و اسلام دانسته است. در هزاره سوم، دين از حوزه اخلاق فردي خارج شده و وارد اخلاق و عرصه عمومي شده است.