حسین و معنا بخشی به زندگی

تهران- خبرگزاري كار ايران

به گزارش خبرنگار “ايلنا”، محسن كديور عصر امروز به مناسبت ايام عاشوراي حسيني در مراسمي كه به همت انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه شريف برگزار شد، گفت: كرامت از عواملي است كه به زندگي معني مي‌‏بخشد و حسين‌‏(ع) به دنبال عزت و كرامت بود.

وي با بيان اينكه امام حسين به دنبال حق‌‏جويي و عدالت طلبي بود، اظهار داشت: اگر قرار باشد ما مومنانه زندگي كنيم و شيعه حسين باشيم، هيچ راهي جز به دنبال رفتن حق‌‏جويي و عدالت طلبي، نداريم.

كديور در ادامه افزود: عده‌‏اي معتقد هستند كه ما در هر شرايطي بايد در مقابل ظلم، اقدام مسلحانه انجام دهيم و اين را عين جهاد مي‌‏دانند، ولي اين در مكتب حسين پذيرفته نيست، امام حسين(ع)معتقد بود كه هر اقدامي بايد موثر باشد و اقدام ايشان بقدري موثر بود كه ما پس از ۱۴۰۰ سال از او ياد مي‌‏كنيم.

وي با اشاره به اينكه دو نوع زندگي داريم، يكي نكبت‌‏بار و ديگري سعادت‌‏طلبانه، تصريح كرد: امام حسين با شهادت خود نشان داد، زيستن سعادتمند را انتخاب كرده است.

وي با بيان اينكه اسلام به دو گونه است؛ سياسي و ديكتاتوري، گفت: مشكلات بوجود آمده به دليل برداشت ديكتاتوري از دين است. دين را به دو صورت مي‌‏توان وارد جامعه كرد، يكي از راه مستبدانه و ديگري از راه دموكراتيك.

كديور در خصوص چگونگي ورود دين از راه دموكراتيك به جامعه، توضيح داد: ديني كه بخواهد از راه دموكراتيك وارد شود، فقط از راه ايثار و شجاعت وارد جامعه خواهد شد. ما بايد شجاعت خواستن عدالت طلبي و حق‌‏جويي را داشته باشيم و نه فقط در دل عدالت‌‏جو و حق‌‏طلب باشيم.

كديور در ادامه اين مراسم در پاسخ به سوالات دانشجويان در خصوص امربه‌‏معروف و نهي‌‏ازمنكر، گفت: امربه‌‏معروف و نهي‌‏ازمنكر يك اصل مترقي در اسلام است. امر‌‏به‌‏معروف و نهي‌‏ازمنكر شرايط ويژه‌‏اي مي‌‏خواهد. امر به معروف و نهي از منكر براي مقابله با ظلم است، نه وارد شدن به حريم شخصي افراد جامعه. اين امر بايد به صورت يك ارزش در جامعه در بياورد.

وي در ادامه گفت: امر به معروف را بايد به گونه‌‏اي در جامعه تعريف كنيم كه آزادي جامعه مخدوش نشود. شرط اصلي امر به معروف و نهي از منكر اين است كه اين كار بر افراد جامعه تأثير بگذارد.

كديور با بيان اينكه اسلام بيشتر، اهداف زندگي را مشخص كرده تا برنامه‌‏اي براي زندگي را، اظهار داشت: دين متغير است و زماني كه يك برنامه‌‏اي براي زندگي داده شد، تا ابد ثابت نيست.

وي وظيفه حكومت اسلامي را برخورد فيزيكي ندانست و اظهار داشت: در هيچ جاي تاريخ اسلام نداريم كه حضرت علي (ع) تا زماني كه دشمنان با او سخن مي‌‏گفتند و اعتراض و توهين مي‌‏كردند با آنها برخورد فيزيكي كند. زماني حضرت علي برخورد فيزيكي مي‌‏كند كه افراد جامعه از خط قرمز ها كه همان گرفتن سلاح است، عبور كنند و اين نشان دهنده اسلام سياسي است.

كديور تصريح كرد: اسلام علي(ع) هيچگاه ترور نمي‌‏كند و زنداني سياسي ندارد.

وي در پايان اسلام سياسي را برگرفته از حادثه عاشورا دانست و گفت: حادثه عاشورا خروج از حكومت است و اين بد نيست. خروج از حاكميت ظالم خوب است، ولي خروج از حكومت عادل معني ندارد.

________________________________________

خبرگزاري دانشجويان ايران – تهران

سرويس سياسي

محسن كديور چهار معنا و ركن زندگي مومنان را از ديد حسين بن علي(ع) خدامحوري در زندگي، كرامت‌جويي، حق‌طلبي و عدالت‌جويي و ايثار و شجاعت عنوان كرد.

به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، محسن كديور طي سخناني تحت عنوان حسين(ع) و معنابخشي به زندگي در انجمن اسلامي دانشگاه شريف با تاكيد بر اينكه اسلام حسين(ع)، اسلام سياسي است نه ديكتاتوري به مغالطه‌هايي كه در مورد اسلام سياسي، مبني بر اسلام دموكراسي و اسلام ديكتاتوري صورت مي‌گيرد اشاره كرد.

وي خاطرنشان كرد كه برخي با روش‌هاي ديكتاتورمآبانه به استفاده‌ي ابزاري از اسلام دست مي‌زنند و به همين دليل اين برداشت به پاي سياست‌ورزي اسلام گذاشته مي‌شود. وي اظهار داشت كه در يك فضاي آزاد، بسياري از جامعه شيوه‌ي مومنانه را انتخاب مي‌كنند و همانطور كه ممنوعيت پوشش مورد انتتقاد است، اجبار آن نيز قابل دفاع نيست. كديور معتقد است: اگر كسي درد دين دارد بايد بتواند حكم و فتوا را لباس قانون بپوشاند. وي در پاسخ به سوالي گفت: در حال حاضر راهي جز حضور رقابت‌آميز در صحنه‌ي اجتماع نداريم.

________________________________________

روزنامه شرق ۸/۱۲/۸۳

تاملی کوتاه – مسيحای اسلام

چكيده سخنرانى محسن كديور در دانشگاه شريف

حسين بيش از هر كسى خارج از اسلام با شخص عيسى مسيح (ع) قابل مقايسه است. مسيح به تقرير مسيحيان رنج به صليب كشيده شدن را تحمل مى كند تا آدميان از گناه برهند و فى الواقع او يك تنه صليب گناه آدميان را به دوش مى كشد. لذا براى يك مسيحى، عيسى همه چيز دين اوست، نه اين كه صرفاً يك پيام آور ساده از سوى خدا به سوى بندگان باشد. در اسلام اگر به ميان مردم برويم و از آنها درباره اولياى دين شان سئوال كنيم، يقين داريم، همه ما با اطمينان مى گوييم شخصيتى كه امام حسين دارد حتى پيامبر اسلام هم ندارد حتى پدرش على بن ابى طالب هم ندارد، هيچ شخصيت دينى ديگرى اين مقام و موقعيت را به دست نياورده است. درست يا غلط اين يك واقعيت است. يعنى امام حسين نفوذ معنوى اش از همه اولياى دين بالاتر است. سخن سرايان دينى، گويندگان دينى، چه كرده اند كه اين مسئله حاصل شده است؟ مى بينيم سه تا مراسم بزرگ را اگر بخواهيم در كشور خودمان مثال بزنيم ۲۸ صفر رحلت پيامبر، ۲۱ رمضان شهادت امام على و عاشورا شهادت امام حسين. مراسم ديگر هم درجه بعدى اهميت قرار مى گيرد. از هر كدام از ما اگر سئوال كنيم شلوغ ترين مراسمى كه هر كسى با هر گرايشى و با هر انديشه اى در آن شركت مى كند كداميك از اين مراسم است شايد به ترتيب بگوييم اول در عاشورا، دوم در ۲۱ رمضان و در مرتبه سوم در ۲۸ صفر. اين را مى توان مورد نقد قرار داد، اما من امروز كارم نقادى نيست. در اين دو سه دهه به حد كافى به معارف دين نقادى شده است. اين كه زمانى مانند مرحوم مطهرى بحث حماسه حسينى را با محوريت خرافه زدايى از عاشورا آغاز كرد، بسيار بحث ارزنده اى بود. چند سالى است كه سياست عوض شده و مباحثى بسيار ضعيف، يعنى مباحث ماقبل مطهرى امروز مطرح مى شود. بسيارى از خرافه ها كه انسان صرفاً در برخى مجالس مى شنيد، امروز با برد ميليونى پخش مى شود.

فارغ از اين مسائل بحث من اين است كه اگر كسى پذيرفت كه به خدا ايمان آورده است چه تاثيرى در زندگى او مى گذارد؟ شيوه زيستن يك مومن با شيوه زيستن ديگران تفاوت هايى دارد. اين تفاوت ها صرفاً مباحث نظرى نيست كه در حوزه اعتقاد و ايمان منحصر بماند. اين ايمان اگر تاثيرى در زندگى شخصى و اجتماعى فرد نداشته باشد، مى بايست گفت ايمان ناقصى است. حال بحث امروزم ناظر بر اين است كه از حسين چه مى توان آموخت؟ حسين مثال سبك زندگى مومنانه است. اگر از هر كدام از ما بپرسند تو چرا مسلمانى؟ چرا شيعه اى؟ مى توان يك قطار استدلال كرد ولى به نظر من راحت ترين پاسخ و مهم ترين پاسخ اين است: من مسلمانم، من شيعه ام، چون حسين را ديده ام. حسين حجت مسلمانى من است. حسين حجت شيعه بودن من است. چيزى كه بايد در اين مجالس به دنبالش باشيم به نظر من مروركردن واقعه تاريخى عاشورا يا صدر اسلام نيست، اينها شرط لازم و مقدمه است براى يك مسئله مهمتر. آن مسئله مهمتر يافتن آن شيوه است. اگر گفتى على، حسين، پيامبر و اين افراد همه همچون ملائك سرشت ديگرى دارند كه متاسفانه اين مسائل در برخى رواياتى كه هضمش براى من دشوار است، مى بينيم كه اينها را به عنوان تافته جدا بافته ذكر كرده ايم. تافته جدا بافته، فردى كه از خمير ديگرى باشد، امكان الگوشدن و جا پاى او نهادن و مانند او شدن را ندارد. اين كه بگويم امام حسين با عبيدالله بن زياد چه كرد، با يزيد بن معاويه چه كرد، با شمر و امثالهم چه كرد اينها مى شود واقعه تاريخى. اين كه عطش بود در بيابان كربلا، اين كه گرما بود اينها همه حاشيه است. يك زمانى در جامعه ما نياز به حماسه بوده، نياز به شهادت طلبى بوده، روى اين ابعاد عنايت بيشترى شده است. هر زنده اى زندگى نمى كند. از ديد امام حسين برخى از زندگان زندگى مى كنند، برخى فقط نفس مى كشند. محور اول و كلمه اول در زندگى حسينى و معنايى كه او به زندگى ما مى دهد، ايمان به خداوند است. خدا دستگاه مختصات زندگى ما است. خدا براى مومن معناى زندگى است.آيا صرفاً عقل مى تواند جاى خدا را بگيرد؟ آيا همه نيازهاى ما نياز معرفتى است و آيا همه نيازهاى معرفتى ما توسط عقل قابل استيفا است؟ يكى از ثمرات مدرنيته اين است كه مى پندارند مدرنيته با دين خواهى سازگار نيست. اگر ديروز خدا مى گفت كه چنين باشد يا چنين نباشد، امروز عقل من است كه مى گويد باشد يا نباشد و او حاكم آخر است. امروز بايد سنت خود را به اين امر مشخص كنى. در عين اينكه قدرت عقل را پذيرفته اى، جاى وحى و جاى خدا را هم بايد در اينجا مشخص كنى. اين البته يك بحث معرفتى است. اما بحث مهمتر اين است: آيا انسان نيازهاى ديگرى هم دارد؟ امام حسين مى گويد: مردم با خداوند ممكن است سه گونه رابطه داشته باشند؛ رابطه تاجرانه، رابطه برده وار و رابطه عاشقانه. حسين مى گويد من راه سوم را انتخاب كردم. من خدا را به سوداى بهشتش عبادت نكرده ام. خدا را نپرستيدم از ترس عذاب جهنمش. خدا را پرستيده ام، چون معشوقى است دوست داشتنى و پذيرفتنى و پسنديدنى. حسين آزادمردانه عبادت مى كند. من شاكرانه آمده ام. من حروار آمده ام. حال آن كه در غالب تبليغات رايج مذهبى ما مسئله بهشت و جهنم محور اصلى تبليغات است. شريعتى مى گفت: در حال قرآن خواندن تسبيح هم مى اندازد، به حرف واعظ هم گوش مى دهد. حال كدام يك از اين سه تا را انجام مى دهد؟ والله اعلم! اصل ثواب بردن است.