متن كامل سخنراني آقاي مهندس محمد توسلي درمراسم پنجمين سالروز درگذشت زنده ياد دكتر سحابي (حسينيه ارشاد ۲۳/۱/۱۳۸۶)
* * *
به نام خدا
پيامدهاي اشغال و جنگ فرقهاي در عراق و مسئوليتهاي ما(۱)
۱- مقدمه
در پنجمين سالروز درگذشت شادروان دكتر يدالله سحابي، ياد او و همراهان ديرينش مرحومان آيتالها طالقاني و مهندس بازرگان بنيانگزاران نهضت آزادي ايران و ديگر ياران درگذشته آنان را گرامي ميداريم.
از آنجا كه هدف اصلي برگزاري چنين مراسمي تجليل و تمجيد بزرگواران از دست رفته نبوده، بلكه فرصتي براي پرداختن به مبرمترين مسائل و دغدغههاي مبتلا به جاري كشور
است، اين جانب به مسألهاي كه در شرايط كنوني براي ايران و منطقه حياتي است
ميپردازم.
شعلهور شدن زبانههاي جنگ مذهبي در عراق ـ كه هر روز دهها تن از برادران مسلمان ما، اعم از سني و شيعه، جانشان را در آن از دست ميدهند و بيم گسترش اين بحران در سطح منطقه وجود دارد ـ اهميت طرح اين موضوع را در سالگرد درگذشت زندهياد دكتر سحابي برجسته ميكند. او خود در شرايط نسبتاً مشابه در سال ۱۳۵۵، درجريان جنگ داخلي لبنان كه مسلمانان به دست مسيحيان كشته ميشدند، طي بيانيهاي براي كمك به مسلمانان جنگ زده لبنان دعوت به ياري كرد. در آن بيانيه آمده بود :
“جنگهاي داخلي لبنان و مسلمانكشي بيرحمانهاي كه در اين مملكت جريان دارد سخت ناراحتكننده و دردآور است و خبرهايي كه از شقاوت و رفتار غيرانساني نسبت به مسلمانهاي بيپناه اين سرزمين ميرسد، هر انسان با عاطفهاي را مضطرب و دلسوز ساخته است. غير از كشتههاي بيحساب كه هنوز تعداد قطعي آنها معلوم نيست گاه در روزنامهها ميخوانيم… و يا ميشنويم كه اجساد كشتگان و يا آنها كه از گرسنگي و يا نبودن وسيله معالجه و زخمبندي مردهاند در كنار راهها افتاده و بو گرفته و يا طعمه درندگان ميشود و كسي نيست كه آنها را جمعآوري و دفن كند و يا ميگويند كه سينه كشتهشدگان مسلمان را با تبر به علامت صليب ميشكافند و يا ميخوانيم كه صدها نفر را در يك جا زير آوار خفه و مدفون كردهاند و اخيراً شنيدهايم كه بعضي از محصوران تشنه و گرسنه تل زعتر را كه تسليم شدهاند يك جا قتلعام كردهاند.”
“بياعتنايي دولتها نسبت به وضع اسفبار لبنان عجبي ندارد، زيرا اختلاف و برادركشي در لبنان مثل ممالك نظير در آسيا و آفريقا ظاهراً به سود آنها و منافع استعماري آنها است. اما تعجب در اين است كه چگونه غالب هموطنان مسلمان خود نسبت به اين جريان بيتفاوت و بيخيال ماندهاند.”
“مسئله لبنان فاجعهاي براي عالم اسلام است و نحوه عكسالعمل ما نسبت به آن آزمايشي است كه از جانب پروردگار نسبت به ما ميشود و ما به خدا از خشم و انتقامش پناه ميبريم…”(۲)
اگر آن روز مسمانان در لبنان كشته ميشدند امروز در عراق برادركشي بين مسلمانان شيعه و سني فاجعه به بار آورده است.
پيش از بررسي ريشههاي اين بحران در عراق و در منطقه خاورميانه و ارائه راهكارهايي براي جلوگيري از اين خشونتها، آمار كشتهشدگان جنگ عراق را مرور ميكنيم.
۲- ابعاد كشتهشدگان جنگ عراق از زبان آمار
آمار كشتهشدگان جنگ داخلي در عراق در سايتهاي مختلف بطور منظم ارائه ميشود.(۳) اگرچه آمارهاي مربوط به كشتهشدگان نيروهاي ائتلاف (آمريكا و متحدانش) و همچنين نظاميان عراق نسبتاً هماهنگ است، آمار كشتهشدگان غيرنظامي عراق كاملاً متفاوت منعكس شده است كه علت آن ضمن تحليلي ارائه خواهد شد.
آمار تلفات جنگ در عراق طي چهار سال (از مارس ۲۰۰۳ تا مارس ۲۰۰۷)
٭ نظاميان آمريكايي ۳۲۴۱ نفر ۹۲ درصد
٭ نظاميان انگليسي ۱۳۴ نفر ۸/۳ درصد
٭ ۱۸ كشور ديگر ائتلاف (۴) ۱۴۹ نفر ۲/۴ درصد
_______________________
جمع ۳۵۲۴ نفر ۱۰۰ درصد
٭ تلفات نظاميان عراقي بيش از ۳۰ هزار نفر
٭ تلفات غيرنظاميان عراقي تا ۶۵۴۹۶۵ نفر
٭ تلفات پيمانكاران ۳۸۹ نفر
٭ خودكشي نظاميان آمريكايي ۴۳ نفر (۳۱ نفر در عراق و ۱۲ نفر در آمريكا)
٭ تلفات خبرنگاران ۱۵۵ نفر
٭ آمار زخميها دو تا سه برابر كشتهشدگان برآورد شده است.
٭ حدود ۲ ميليون نفر عراقي به خارج مهاجرت كردهاند و حدود ۲ ميليون نفر در عراق جابجا شدهاند.
٭ ۲۳۲ استاد دانشگاههاي عراق كشته و ۵۶ تن ناپديد و بيش از ۳ هزار نفر به خارج مهاجرت كردهاند. (۵)
هزينه مستقيم آمريكا در جنگ عراق، كه ۵۰ ميليارد دلار پيشبيني شده بود، امروز به نزديك ۵۰۰ ميليارد دلار بالغ شده و پيشبيني ميشود كه به ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ هزار ميليارد دلار برسد. درخصوص هزينههاي بسيار سنگين اقتصادي و اجتماعي عراق آماري منتشر نشده است.
بررسي منابع آماري مختلف نشان ميدهد كه ميزان تلفات روزانه غيرنظاميان در عراق بطور ميانگين در حدود يكصدتن بوده است. بر اين اساس، در طول چهار سال، ميزان منطقي تلفات به حدود ۱۴۶ هزار كشته بالغ ميشود و لذا رقم ۶۵۰ هزار تلفات غيرنظاميان ـ يعني بطور متوسط روزانه بيش از ۴۰۰ نفر ـ غيرمنطقي به نظر ميرسد. بايستي دلايل بزرگنمايي آمار تلفات غيرنظاميان را از سوي برخي از منابع آمريكايي مورد ارزيابي قرار داد.
آمار سازمان ملل متحد درباره كشتهشدگان از آمار رسمي دولت عراق بيشتر است. براساس گزارشي، نوري المالكي نخستوزير عراق به مسئولان ذيربط دستور داده است كه از انتشار آمار واقعي كشتهشدگان خودداري كنند و اين امر موجب اعتراض مقامات سازمان ملل براي شفافسازي بحران عراق شده است. بررسي آمارهاي منابع مختلف نشان ميدهد كه حداقل شمار كشتهشدگان گزارش شده در چهار سال گذشته ۱۳۵ هزار نفر بوده است.
۳- طرح خاورميانه بزرگ (۶)
اشغال عراق در مارس سال ۲۰۰۳ به وسيله آمريكا و كشورهاي عضو ائتلاف و پيامدهاي آن در راستاي طرح خاورميانه بزرگ و مبارزه با تروريسم صورت گرفته است. اين طرح در سپتامبر ۲۰۰۲ از سوي وزير امور خارجه آمريكا، كالين پاول، مطرح و سپس به وسيله ديك چني، معاون رئيس جمهور آمريكا، پيگيري شد.
در پي رخداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، مبارزه با تروريسم، با پيوند زدن اسلام گرايي با تروريسم و مقابله با جنبش اسلامخواهي يكي از راهبردهاي جهاني آمريكا قرار گرفته است.
چارچوب توجيهي طرح ياد شده براي مبارزه با تروريسم بر اين تحليل استوار است كه توسعه نيافتگي كشورهاي اسلامي و عربي مهمترين عامل زمينهساز رشد تروريسم در اين كشورها و بنابراين، راهكار مبارزه با تروريسم اجراي اصلاحات سياسي ـ اقتصادي و اجتماعي در آنها است. اجراي اين طرح در كشورهاي عربي خاورميانه با مقاومت زمامداران كنوني آنها مواجه شده است. زيرا تأمين آزاديهاي اساسي و استقرار حاكميت ملتها از طريق برگزاري انتخابات آزاد و توزيع عادله امكانات پايههاي بسياري از دولتهاي منطقه را متزلزل ميسازد. در چند سال اخير، اجراي تدريجي و كُند اينگونه برنامهها را ـ اگرچه سطحي و مقدماتيـ در مصر، عربستان سعودي و برخي از كشورهاي حوزه خليجفارس، مانند بحرين و كويت، شاهد بودهايم. از سوي ديگر، اين تلقي برنامهريزان آمريكا كه پس از سقوط ديكتاتورها در كشورهاي منطقه (مانند طالبان و صدام حسين)، سربازان آمريكايي خواهند توانست آزادي، دموكراسي و حقوق بشر (البته به صورت هدايت شده) را به مردم اين كشورها هديه كنند، تصور واهي و نادرستي است. زيرا حتي اگر حذف حاكمان ديكتاتور از طريق نظامي امكانپذير باشد، تحولات فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي الزاماً بايستي از درون اين كشورها بجوشد تا پايدار و مؤثر باشد. هدف راهبردي آمريكا از اجراي طرح خاورميانه بزرگ ايجاد يك قطب صنعتي ـ اقتصادي در برابر اروپا و آسياي دور است. تسلط بر منابع و بازارهاي نفت منطقه كه اقتصاد كشورهاي صنعتي وابسته به آن است، بخشي از اين برنامه راهبردي آمريكاست. خاورميانه ۷۰ درصد ذخاير شناخته شده نفت جهان را در اختيار دارد و عراق، با ظرفيت توليد ۷ ميليون بشكه در روز و با كمتر از ۲۵ ميليون جمعيت، در مقام دوم بعد از عربستان قرار دارد.
بر سر راه اجراي طرح خاورميانه بزرگ سه مانع عمده وجود دارد : جنگ اعراب و اسراييل، عراق وايران. با اشغال عراق و حذف صدام حسين در صورتيكه شرايط سياسي در عراق تثبيت شود، سياست دولت عراق با آمريكا هماهنگ خواهد شد. پيگيري جدي براي حل مسئله فلسطين واسراييل و فشار بر ايران در راستاي اجراي اين طرح قابل ارزيابي است.
براي ارزيابي اين طرح، به بررسي تجربه اشغال عراق و پيامدهاي آن به عنوان نمونه ميپردازيم.
براي فراهم شدن زمينه لازم براي اجراي طرح حمله نظامي به عراق، طرح صلح اعراب و اسرائيل در ۲۸ مارس ۲۰۰۲ در اجلاس سران عرب در بيروت تصويب شد . اين طرح كه به عنوان “زمين در مقابل صلح” معروف است، شامل عقبنشيني اسرائيل از سرزمينهاي اشغالي سال ۱۹۶۷ ، برپايي دولت مستقل فلسطيني به پايتختي قدس، بازگشت آوارگان فلسطيني و به رسميت شناختن دولت اسرائيل است. كه البته اسرائيل در آن موقع از پذيرفتن آن خودداري كرد. اما در شرايط كنوني ـ كه طرح صلح با اسرائيل مجدداً در كنفرانس سران عرب با پشتيباني آمريكا، اروپا و چند كشور ديگر در رياض برگزار شد و جبهه متحدي از كشورهاي عربي براي حل مشكل فلسطين و اسرائيل شكل گرفته كه حتي حماس هم با آن موافقت كرده است ـ مقدمات اقدام جديدي در منطقه خاورميانه در حال شكلگيري است. بيترديد، اجراي طرح خاورميانه بزرگ، علاوه بر موانعي كه در بالا به آنها اشاره شد، با مشكل حضور و نفوذ جمهوري اسلامي ايران در منطقه، كه مدعي انديشه خاورميانه بزرگ اسلامي و رهبري جهان اسلام است، نيز روبرو است.
۴- روند تحولات عراق بعد از سقوط صدام حسين
در مارس ۲۰۰۳، باحمله نظامي آمريكا به عراق، دولت صدام حسين سقوط كرد. اگرچه حذف ديكتاتور عراق موجب شادماني مردم عراق و همه آزاديخواهان جهان شد، پيامدهاي آن بحرانهاي سنگيني را بر ملت عراق و منطقه تحميل كرده است. اين بحرانها را ميتوان در سه دوره زير مورد بررسي قرار داد :
۴-۱- از آغاز بحران تا تصويب قانون اساسي جديد، تشكيل نهادهاي قانون اساسي و انتخاب دولت قانوني
۴-۲- تا پيروزي حزبالهت و مقاومت لبنان و شكست اسرائيل در اوت سال ۲۰۰۶
۴-۳- از شكست جمهوريخواهان آمريكا در انتخابات سال ۲۰۰۶ و پيگيري استراتژي جديد دولت آمريكا در عراق و منطقه
دولت آمريكا ابعاد بحران عراق پس از حمله نظامي و ساقط شدن صدام حسين را در طرح خود پيشبيني نكرده بود. همان گونه كه گفته شد، آمريكا فقط ۵۰ ميليارد دلار اعتبار براي جنگ عراق پيشبيني كرده بود، در حالي كه تاكنون در حدود ۱۰ برابر آن هزينه شده است و پيشبيني ميشود كه تا ۴۰ برابر نيز افزايش يابد.
يكي از موانع اصلي تثبيت دولت موقت عراق، پس از فروپاشي رژيم صدام حسين و استقرار حاكميت ملي، انحلال همزمان حزب بعث و ارتش عراق بود.(۷) كادرهاي ورزيده حزبي و نظاميان وفادار به صدام با امكانات وسيع بر ارتش نامنظم براي جنگ شورشگري تبديل شده است. به تدريج، با استقرار دولت قانوني منتخب مردم، كه بطور طبيعي شيعيان و كردها اكثريت پارلمان و دولت را در اختيار گرفتند و بويژه پس از پيروزي مقاومت لبنان و شكست اسرائيل در جنگ ۳۳ روزه، حساسيت كشورهاي عربي درباره شكلگيري يك كشور دوم شيعه با واكنشهاي منفي در ميان دولتهاي عربي روبرو شده است. بطوري كه علاوه بر نيروهاي بعثي هوادار صدام، گروههاي ضدشيعه مانند القاعده نيز شكل گرفت و اين جنگجويان در مقابل نيروهاي ائتلاف و نظاميان عراق به مقاومت پرداختند. باتوجه به نزديكي طبيعي و تاريخي بسياري از سران كنوني دولت عراق با جمهوري اسلامي ايران و نفوذ گسترده و نقش مهم نيروهاي طرفدار ايران در عراق، برخورد سنيان با شيعيان، كه در ابتدا بيشتر شكل سياسي جابجايي قدرت داشت، به تدريج با تشديد اختلافات مذهبي، شكل تقابل مذهبي به خود گرفت. علاوه بر فتاواي سران القاعده، جمعي از روحانيان ارشد عربستان سعودي بيانيهاي در ۱۶ آذر ۱۳۸۵ در حمايت از معارضان سني عراق صادر كردند و هماهنگ با مواضع القاعده از همه مسلمانان جهان خواستند كه عليه ائتلاف شيعيان و نيروهاي مهاجم آمريكايي براي حمايت تبليغاتي و تسليحاتي برادران سني عراق بپا خيزند!
در آن بيانيه و ساير فتواهايي كه با عنوان “وجوب حمايت از اهل سنت عراق” صادر شده است، براي تحريك احساسات مذهبي اهل تسنن در كشورهاي اسلامي، تصريح گرديده است كه شيعيان رافضي، ايرانيان صفوي، با كمك آمريكاييهاي اشغالگر صليبي، دست به كشتار، شكنجه و اجبار به مهاجرت سنيهاي عراق زدهاند تا توطئه شكلگيري هلال شيعي در منطقه تحقق يابد و با كاهش نفوذ سنيهاي منطقه از اشغالگران يهودي در منطقه حمايت شود!!
در برابر عمليات انتحاري، انفجارهاي كور و ترورهايي كه سنيان عليه شيعيان انجام ميدهند، شيعيان افراطي عراق ـ به رغم تذكرات رهبران مذهبي، بويژه آيت الهي سيستاني، كه طرفدارانشان را از هرگونه اقدام خشونتآميز بويژه عليه سنيها برحذر داشتهاند ـ نيز دست به اقدامات متقابل زدهاند كه تصاوير ويديويي صحنههاي فجيع اين عمليات، براي تحريك بيشتر اهل سنت و حاميان آنان در كشورهاي عربي، پخش شده است.
آمريكا، در چارچوب استراتژي جديد خويش در عراق و منطقه، :
۱- فشار بر ايران را در پرونده هستهاي تا حد صدور سه قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد با اجماع جهاني عليه ايران گسترش داده و ايران را در معرض تحريم اقتصادي و انزواي سياسي قرار داده است. تداوم اين روند، در صورت عدم تعليق غني سازي اورانيوم، به وسيله ايران، ميتواند تصميمات نظامي نيز عليه ايران در پي داشته باشد. دولت آمريكا نهتنها حمايت روسيه، چين و هند و ژاپن را در تقابل با ايران بدست آورده است بلكه حمايت كشورهاي عربي را نيز با محوريت عربستان سعودي عليه ايران نيز جلب كرده است. در اين جبهه، علاوه بر عربستان، كشورهاي مصر، اردن و امارات نقش بيشتري دارند.
۲- با همكاري آمريكا و نيروهاي ائتلاف، عربستان سعودي نقش كليدي در حل و فصل مسائل كشورهاي خاورميانه، از جمله محوريت در مذاكرات گروههاي فلسطيني و طرح صلح خاورميانه و رفع اختلافات لبنان ايفا كرده است، اين اقدامات در راستاي محدود كردن نقش و نفوذ ايران در منطقه ارزيابي ميشود.
با كمال تاسف بايد اعتراف كرد كه در عرصه داخلي جامعه ما گفتارها و رفتارهاي خلاف مباني و شئون اسلامي رايج است و حتي رسانههاي جمعي رسمي به انديشههاي انحرافي و باطل دامن ميزنند ـ كه همين امر محملي براي بهرهبرداري مخالفان و تشديد اختلافات و كينههاي فرقهاي شده است ـ در عرصه بينالمللي نيز، با اظهارات نسنجيده برخي از مقامات و سوء تدبير ديپلماسي ايران، به اجراي استراتژي جديد آمريكا و اسرائيل در منطقه و ايجاد جبهه متحد عليه ايران كمك شده است.
۵- تحليل برنامه آمريكا در منطقه و ايران
برنامهريزان آمريكايي تصور ميكردند كه پس از اشغال نظامي عراق و تشكيل دولت منتخب مردم، ميتوانند با استفاده از منابع غني نفت و ساير ظرفيتهاي عراق، الگوي طرح خاورميانه بزرگ را براي كشورهاي ديگر منطقه پياده و اهداف دراز مدتشان را دنبال كنند. بوش، رئيسجمهور آمريكا، يك سال پس از اشغال عراق طي نطقي خطاب به ملت آمريكا گفت :
” ما و نيروهاي ائتلاف با تقويت دموكراسي و آزادي در عراق عوامل خشونت و كشتار را مهار خواهيم كرد” وي اضافه كرد: “در افغانستان دو چشمانداز خشونت و جنايت و ديگري آزادي و زندگي در تقابل هم قرار گرفتند و امروز شبح طالبان در افغانستان برطرف شده و مردم به زندگي آزاد و انساني دست يافتهاند. امروز نيز دو چشمانداز در عراق در مقابل هم قرار دارند. شكست آزادي، خشونت و جنايت در پي خواهد داشت. ما در اين تقابل شكست نخواهيم خورد. دشمن شكست خواهد خورد و اين پيروزي سنگين بهاي دستيابي به آزادي است….”(۸)
باتوجه به واقعيتهاي فرهنگي ـ اجتماعي عراق، كه در طرح آمريكا ديده نشده بود، روند تحولات و سياست دولت منتخب مردم، حتي در فضاي اشغال عراق، هماهنگ با استراتژي آمريكا عمل نكرد و برنامههاي آمريكا در عراق محقق نشد، و امروز ديپلماسي آمريكا با بحران جدي روبرو شده است. بطوريكه بسياري از صاحبنظران آمريكا مانند هنري كيسينجر تصريح كردهاند كه پيروزي نظامي در عراق امكانپذير نيست.(۹) پيامد اين بحران واكنش چشمگير مردم در انتخابات اخير آمريكا و پيروزي حزب دموكرات و مخالفت كنگره با حضور نظامي آمريكا و جنگ در عراق است تا هزينههاي جنگ و شكست محتوم آن را كاهش دهند.
در شش ماه اخير، پس از پيروزي تاريخي مقاومت لبنان و حزب الهش در جنگ ۳۳ روزه با ارتش تجهيز شده اسرائيل، آمريكا استراتژي جديدي را براي خروج از بحران عراق تدارك ديده است. در اين استراتژي، همان گونه كه توضيح داده شد، چند مؤلفه زير مشهود است:
۱- تشديد جنگ فرقهاي شيعه و سني در داخل عراق، با تحريك احساسات مذهبي كشورهاي عربي.
۲- ايجاد جبههاي از كشورهاي عربي در تقابل با سلطه و برتري جمهوري اسلامي ايران در منطقه .
۳- تقويت نقش عربستان سعودي براي حل و فصل بحرانهاي منطقه و حذف نفوذ ايران در كشورهاي منطقه خاورميانه.
۴- تشديد فشار بر ايران در پرونده هستهاي و منزوي كردن آن.
همان گونه كه آمريكا، در جنگ تحميلي عراق عليه ايران، با استفاده از راهبرد جنگهاي كم شدت و دراز مدت در طول ۸ سال، جنگ را با بهرهبرداري از شعارها و تحليلهاي نادرست خود ما، بر دو ملت ايران و عراق تحميل كرد و بنيه اقتصادي و انساني و ظرفيتهاي انقلابي مردم ما را به تحليل و ضعف كشاند تا انقلاب از درون با بحران روبرو شود، به نظر ميرسد كه بوش رئيسجمهور آمريكا در تداوم استراتژي جديدش در بحران جنگ عراق نيز با تشديد جنگ مذهبي و طايفي و تحميل هزينههاي سنگين آن، توانمنديهاي انساني، اقتصادي و اجتماعي عراق و منطقه را به سوي ضعف و تحليل هدايت ميكند تا حضور آمريكا را در عراق و منطقه به عنوان يك ضرورت در راستاي اهداف دراز مدت خويش تثبيت كند. بزرگنمايي آمار كشته شدگان غير نظامي عراق نيز براي تضعيف روحيه مسلمانان و ارائه چهره زشتي از آنان در سطح جهان قابل ارزيابي است.
بعلاوه، راهبرد آمريكا تقويت جبهه كشورهاي عربي با تقويت حساسيت ضد شيعي و ضد ايراني و مشغول شدن آنان با طرح صلح خاورميانه و تضعيف مناسبات ايران با كشورهاي منطقه است تا در صورت حمله نظامي آمريكا و اسرائيل به ايران، آنان از حمايت يا لااقل بيطرفي كشورهاي عربي ـ اسلامي منطقه بهره گيرند و از هرگونه واكنش به نفع ايران اطمينان حاصل كنند.
چشمانداز اشغال نظامي عراق را ميتوان اينطور خلاصه كرد، همان گونه كه گفته شد چون پيروزي نظامي آمريكا در عراق دستكم در كوتاهمدت امكانپذير نيست دو گزينه ديگر براي سرنوشت آمريكا در تداوم اشغال عراق متصور است. گزينه اول تشديد فشار نظامي و سياسي بر نيروهاي آمريكايي است تا آمريكا مجبور شود نيروهاي خود را در كوتاهمدت از عراق خارج كند. اين گزينه بمنزله شكست نظامي آمريكا در اجراي طرح خاورميانه بزرگ است. گزينه دوم تداوم حضور نظامي آمريكا در عراق و وضعيت نه پيروزي و نه شكست است. اگرچه برخي از كشورهاي منطقه ممكن است طرفدار پيروزي آمريكا باشند، اما بيشتر كشورهاي منطقه طرفدار گزينه دوم هستند تا امنيت ملي، ساختار سياسي و اقتصادي خودشان را حفظ كنند. محور اصلي گزارش بيكر ـ هاميلتن راهكار خروج كم هزينه آمريكا از باتلاق جنگ عراق است.
تغيير استراتژي مقتدي صدر (جيشالمهدي) و پيام راهپيمايي اخير آنان در نجف در راستاي پيگيري گزينه اول قابل ارزيابي است. وي از نيروهاي عراقي خواست با نيروهاي آمريكا همكاري نكنند و به شبه نظاميان خود دستور داد كه حملاتشان را فقط متوجه اشغالگران كنند.
آنچه در اينجا بايد اشاره كرد هماهنگي دغدغههاي نشست كنفرانس نظامي ـ امنيتي در سطح كارشناسان چهار كشور مهم عربي در آسوان مصر با دغدغههاي كنفرانس سالانه همكاري استراتژيك اسرائيل و آمريكا (AIPAC) در اواخر سال ۱۳۸۵، با عنوان” برنامه هستهاي ايران و تهديد آن بر منطقه از نظر اسرائيل و آمريكا” است.(۱۰)
۶- راهكارهاي جلوگيري از خشونتها
در قبال بحران امروز عراق و منطقه و خون بيگناهايي كه هر روز بر زمين ميريزد همه ما مسئوليم. در اينجا به پارهاي از راهكارهاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي براي جلوگيري از خشونتها اشاره ميكنم :
۶-۱- راهكارهاي فرهنگي ـ اجتماعي
اگرچه ريشه اصلي جنگ مذهبي در عراق سياسي است، محمل كساني كه دست به كشتن برادران شيعه يا سني ميزنند احساس كور و توسعه نيافته مذهبي و تضاد اعتقادات مذهبي قشري است. اختلافات كلامي شيعه و سني، يا عرب و عجم، در جوامع اسلامي سابقه تاريخي دارد. در دو قرن اخير، دولتهاي استعماري براي استيلا بر منابع اين كشورها همواره از سياست تفرقهافكني ميان مذاهب، اقوام و ملل اسلامي بهرهبرداري كردهاند و حتي با بنيانگذاري فرقههاي جديد، زمينههاي افزايش تفرقه مذهبي را فراهم ساختهاند؛ گسترش خرافات و انديشه غاليان شيعي، تأسيس و يا بهرهبرداري از بهائيت در ايران، قادياني در پاكستان و وهابيت در عربستان سعودي بخشي از برنامهاي است كه عموماً با تحريك احساسات مسلمانان، اعم از سني و شيعه، صورت گرفته و ميگيرد. توسعه برنامهريزي شده خرافات و پيرايههاي مذهبي در رسانههاي رسمي و غيررسمي در ايران پس از پيروزي انقلاب ـ كه بعضاً حتي با انتقاد مراجع و عالمان ديني روبرو بوده است ـ ازجمله مباني فتواهاي كشتن شيعيان است. عمليات انتحاري و كشتن افراد بيگناه فقط با تحريك احساسات مذهبي افراد ناآگاه امكانپذير است.
راهكارهاي فرهنگي ـ اجتماعي براي جلوگيري از اينگونه خشونتها در چند محور زير ميتواند برنامهريزي شود.
(۱) زدودن خرافات و پيرايهها از باورهاي مذهبي شيعه و سني ـ اين برنامه نياز به كار فرهنگي گسترده و درازمدت با مشاركت عالمان ديني، روشنفكران و آگاهان جامعه دارد. راهكار آن نيز، همان گونه كه در آموزههاي قرآني و سخنان پيامبر بزرگ اسلام (ص) و امامان (عليهمالسلام) آمده است بازگشت به قرآن و سنت وحدتآفرين پيامبر است. دستور الهي “واعتصموا بحبلالله جميعاً و لاتفرقوا”، يعني چنگ زدن به ريسمان الهي آموزه و راهكار قرآني براي جلوگيري از تفرقه است.
كساني كه با رابطه والاي انسان با خدا و روابط بسيار نزديك و عاشقانه خدا با انسان در آموزههاي قرآني آشنا باشند، (ازجمله “هو معكم اين ماكنتم” و “ادعوني استجب لكم”) ذهنشان هرگز به دنبال جايگزين ديگري (يعني شرك) منحرف نميشود. در قرآن، جايگاه رفيع پيامبران، مؤمنان و انسان به تفصيل تشريح شده است تا بستر بندگي خدا و راه رشد و كمال انسان هموار گردد و انسان منحرف نشود.(۱۱)
(۲) پرهيز از غلو درباره پيامبر و امامان ـ آنچه بهانه به دست گروههاي سني افراطي، مانند القاعده، داده است و آنان براساس فتاواي وهابيون دست به كشتار وحشيانه شيعيان در كشورهاي اسلامي، به ويژه امروز در عراق، ميزنند از يك سو عقايد، اظهارات و رفتارهاي غلوآميز درباره خاندان پيامبر بزرگوار اسلام (ص) و بطور خاص درباره امامان شيعه (عليهمالسلام) است و از سوي ديگر، و مهمتر از آن، سب و لعن و ناسزاگويي شيعيان به صحابه پيامبر خدا (ص) است كه به دست افراطيون اهل تسنن براي دشمني با شيعيان بهانه ميدهد. اهل تسنن معمولاً نهتنها به امامان شيعه اهانت و جسارت نميكنند بلكه حتي براي آنان احترام زيادي نيز قايل هستند. البته واكنش رفتارهاي سنيان افراطي رفتارهاي مشابه از سوي شيعيان افراطي است كه در چارچوب فتنه سياسي ياد شده در منطقه خاورميانه برنامهريزي و هدايت ميشود. پيامد چنين فرايندي شكلگيري تدريجي جبههاي از كشورهاي عربي سني مذهب عليه كشورهاي عربي شيعه و ايران است. واقعيت اين است كه امروزه در رسانههاي كشور ما و تبليغات مذهبي رايج آنقدر مطالب غلوآميز و بعضاً شركآلود نسبت به امامان شيعه (عليهمالسلام) نسبت داده ميشود كه با اعتراض برخي از مراجع تقليد و روحانيان روشنفكر روبرو بوده و هست.
راهكار مفيد ومؤثر براي رويارويي با اين جريان انحرافي معرفي شخصيت و جايگاه امامان شيعه براساس محكمات قرآن، سنت جامع پيامبر (ص) و آگاهي دادن به مردم است. بررسي نتايج پژوهشهاي تاريخي كه در سالهاي اخير به وسيله محققان فرهيخته در حوزه و دانشگاه ارائه شده است نشان ميدهد كه بسياري از مباني اعتقادي غلوآميز در فرهنگ كنوني شيعه ريشه در منابع عالمان ديني قرن دوم هجري به بعد، بويژه در دوران حكومت صفويه، دارد.(۱۲) مراجعه به منابع دو قرن اول، بويژه سخنان و زندگي مستند امامان شيعه، نشان ميدهد كه آنان مبرا از غلوهاي نسبت داده شده به آنان هستند.
(۳) تأكيد بر وجوه اشتراك ـ همان گونه كه علماي سني و شيعه عراق در بيانيه مهرماه ۱۳۸۵ خود در مكه ـ كه به “سند مكه درباره عراق” معروف است ـ تصريح كردهاند،”نقاط مشترك بين اين دو مذهب (سني و شيعه) بيش از مواضع مورد اختلاف آنها است و اختلاف بين اين دو مذهب ـ هر كجا ديده شود ـ اختلاف در نظر و برداشت است و اختلافي در اصول ايمان و اركان اسلام وجود ندارد و از نظر شرعي جايز نيست كه هيچ يك از اين دو مذهب به كسي از مذاهب ديگر اتهام تكفير وارد كند” درخصوص “اختلاف در برداشتها” در سطح علمي و پژوهشي و گفتگوي بين عالمان و انديشمندان اسلامي بايستي برنامهريزي و زمينههاي تفاهم و نزديكي بيشتر فراهم شود.
نهتنها بايد با ساير مذاهب اسلامي بر پايه وجوه اشتراك وحدت اسلامي را پايهگذاري كرد، در جامعه ايران و بين ديدگاههاي مختلف شيعي نيز رعايت اين اصل براي اتحاد و اتفاق لازم است. كساني كه براساس نظرات فقهي يا سياسي خاص خود انتظار اتحاد و وحدت دارند خود بر طبل تفرقه و پراكندگي ميكوبند و ره به جايي نخواهند برد.
پيامد طرح شعارهاي شيعي و خواندن دعاي فرج بوسيله آقاي احمدينژاد در سخنراني جلسات كشورهاي خارجي مانند سازمان ملل، عملاً دامن زدن به اختلافات مذهبي است. در اين گونه سخنرانيها با استفاده از شعارهاي عام اسلامي ميتوان به وحدت و انسجام مسلمانان كمك كرد.
(۴) احترام به ساير مذاهب و حفظ حقوق اساسي آنها ـ براي خشكاندن ريشههاي تفرقه، خصومت و دشمنيهاي فرقهاي بين پيروان مذاهب مختلف اسلامي، بايد با برنامهريزي براساس آموزههاي قرآني زمينههاي احساس اخوت و برادري اسلامي بين آنان تقويت شود. اولين راهكار آن تأمين حقوق اساسي پيروان مذاهب اقليت در هر كشور است. در كشور ما متأسفانه برادران اهل تسنن از حقوق اساسي و مدني خود، ازجمله آزادي عمل براي اجراي شريعتشان محروم هستند. همان گونه كه پيروان ساير اديان اقليت، مانند مسيحيان، يهوديان و زرتشتيان، كليساها، معابد و مدارس و مراكز فرهنگي ويژه خود را دارند، جا دارد كه برادران اهل تسنن بتوانند در شهرهاي مختلف كشور، ازجمله تهران، مسجد و مراكز فرهنگي اختصاص داشته باشند.
همه به ياد داريم كه رهبر فقيد انقلاب و بسياري از پيشگامان انقلاب اسلامي، مانند شهيد استاد مطهري، در توصيف ويژگيهاي جمهوري اسلامي تصريح كرده بودند كه حتي ماركسيستها ميتوانند، در چارچوب قانون، نظرات و ديدگاههايشان را بيان كنند و مورد احترام هستند.
(۵) توسعه گفتگو بين عالمان و انديشمندان مذاهب اسلامي براي تقويت وجوه اشتراك و همكاريهاي فرهنگي و اجتماعي و كاهش اختلافات و تنشها ـ نمونههاي تاريخي اين همكاريها ميتواند راهنماي خوبي براي اين گونه گفتگوها باشد. علت عدم موفقيت طرح گفتگوي فرهنگها و تمدنها ـ كه آقاي سيدمحمد خاتمي مطرح كردند و در سطح جهاني بازتاب خوب و گستردهاي داشت و نهادهاي بينالمللي نيز از آن استقبال كردند ـ اين بود كه در درون كشور ايران امكان گفتگوي آزاد بين عالمان و صاحبان انديشههاي مختلف وجود ندارد و رسانههاي رسمي ما تك صدايي هستند و طبعاً اين پرسش مطرح شده است كه چگونه رئيسجمهور چنين كشوري ميخواهد منادي گفتگو ميان ايران و ديگران باشد؟ آيا در شرايط كنوني در حوزه و دانشگاه امكان برگزاري ميزگرد و جلسات گفتگو بين صاحبنظران مختلف غيرموافق حاكميت وجود دارد؟ متأسفانه در دوره دولت نهم، بيش از گذشته، فضاي دانشگاهها و مراكز علمي كشور بسته شده است. در حال حاضر، در داخل كشور محدوديتهاي زيادي براي ارائه نظرات متفاوت با ديدگاه حاكمان و گفتگو بين آنها وجود دارد. كافي است كه به برنامههاي “راديوي گفتگو”ي رسانه ملي ـ كه چندي است كارش را آغاز كرده است ـ نگاه كنيد. مديران اين رسانه اختيار برگزاري ميزگرد با شركت صاحبان نظرات غيرموافق با ديدگاههاي حاكمان را ندارند.
۶-۲- راهكارهاي سياسي
(۱) حمايت از نهادهاي مدني و جنبشهاي طرفدار آزادي، دموكراسي و حقوق بشر ـ همان گونه كه توضيح داده شد برنامهريزان طرح خاورميانه بزرگ، چارچوب توجيهي طرح مبارزه با تروريسم در منطقه خاورميانه را اجراي اصلاحات سياسي ـ اقتصادي از طريق تأمين آزادي و استقرار نظام دموكراتيك در اين كشورها معرفي كردهاند. ارزيابي چهارسال تلاش آمريكا و نيروهاي ائتلاف در عراق نشان ميدهد كه نيروهاي خارجي در اجراي اين برنامه شكست خوردهاند. حتي اگر ساقط كردن ديكتاتورها از طريق نظامي امكانپذير باشد، تحولات سياسي ـ اجتماعي در كشورهاي منطقه نميتواند با فشار نظاميان و برنامههاي خارجي صورت گيرد. ازطرفي، اجراي برنامههاي توسعه كشور منوط به تحولات سياسي ـ اجتماعي و مشاركت واقعي مردم در اداره كشور است. پيشنياز اين تحولات نيز شكلگيري و توسعه نهادهاي مدني مانند انجمنهاي صنفي، احزاب، مطبوعات مستقل و تضمين آزادي فعاليت آنها در چارچوب قانون است كه در اصول فصل سوم قانون اساسي، بويژه اصل ۲۶ آن، تصريح شده است. اگر اين توسعههاي درونزا براساس ويژگيهاي فرهنگي ـ اجتماعي و واقعبينانه برنامهريزي، حمايت و اجرا نشود، زمينه اجتماعي براي پذيرش اين تحولات با كمك بيگانگان فراهم ميگردد كه در آن صورت تحولات سطحي بوده، در راستاي منافع ملي كشورهاي منطقه نخواهد بود.
(۲) تنشزدايي و پيشگيري از تداوم خشونت، جنگ و خونريزي در منطقه ـ اجراي برنامههاي توسعه در كشورهاي منطقه، ازجمله در ايران، مستلزم برقراري صلح، آرامش و ثبات سياسي است. راهبرد برنامهريزان طرح خاورميانه بزرگ ايجاد يك قطب صنعتي ـ اقتصادي و سلطه درازمدت آنان بر منابع نفت منطقه است. در صورتيكه از طريق سياسي و نظامي دستيابي به اين اهداف امكانپذير نباشد با تحميل جنگ فرسايشي و خونريزي و ويراني بر كشورهاي منطقه، بنيههاي اقتصادي و انساني آنها را تباه و تضعيف ميكنند تا با فرار مغزها و سرمايهها از اين كشورها، برنامهريزان آسانتر بر دولتهاي منطقه مسلط شوند و آنها را براي تأمين منافع درازمدت خويش وابسته سازند. از اينرو، ضمن تقويت بنيههاي دفاعي در حد ضرورت، بايستي با تنشزدايي در مناسبات خارجي، تأمين صلح و ثبات منطقه را به عنوان اهداف راهبردي مورد توجه قرار داد. انديشههاي اسلامي نيز، در شرايط آزاد و آرامش، راه توسعه و گسترش را طي خواهد كرد.
اكنون كه آمريكا و متحدان يا پيروانش با اجماع جهاني و صدور قطعنامههاي شوراي امنيت عليه ايران در پي منزوي كردن ايران هستند، بايد با تدابير لازم و انعطافهاي تاكتيكي بموقع از تحقق چنين برنامهاي جلوگيري كرد. پذيرفتن “تعليق غنيسازي در برابر تعليق تحريمها” مشروط بر اينكه حق ايران براي دستيابي به تكنولوژي هستهاي براي مصارف صلحآميز در چارچوب مقررات آژانس بينالمللي انرژي اتمي رسماً پذيرفته و تضمين شود، ميتواند راهكار واقعبينانهاي براي عبور از بحران در شرايط كنوني باشد.
(۳) تقويت توان داخلي براي مقابله با بحرانهاي خارجي ـ در سال ۱۳۸۱، نهضت آزادي ايران، براساس تحليل شرايط بينالمللي بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ (شهريور ۱۳۸۰) و بحرانهايي كه كشور را در معرض مخاطره قرار داده بود، ضرورت وفاق ملي را مورد بررسي و تأكيد قرار داد. در مراسم سومين روز درگذشت شادروان دكتر يدالله سحابي در حسينيه ارشاد (در ۲۷/۱/۸۱)، بنده به اين ضرورت اشاره كرده و گفتم :
“اگر امروز فكر وفاق و آشتي ملي در شرايط حساس كنوني جامعه توسط بسياري از خيرخواهان و علاقمندان به ملك و ملت مطرح ميشود نهتنها همه كساني كه به جنبش اصلاحات، آزادي، مردمسالاري و قانونمداري باور دارند بلكه صاحبان انديشه مقابل كه ريشه تاريخي دارد نيز بايد در راستاي منافع ملي و مصالح نظام در چارچوب قانون اساسي تبادلنظر و همكاري داشته باشند و همگان خود را تابع رأي و تشخيص ملت بدانند كه پيامد آن تأمين وحدت و منافع ملي خواهد بود”.(۱۳) (۱۴)
در پي آن، در نشريه تحليلي وفاق ملي دلايل، برنامه، پيشنيازها و پيامدهاي وفاق ملي ارائه شد.(۱۵) اگرچه اين طرح در ابتدا با برخي واكنشهاي منفي روبرو شد، گروههاي مختلف به تدريج اين ضرورت را مورد تأكيد قرار دادند.
امسال، كه بحرانهاي منطقهاي و جهاني امنيت ملي كشورمان را به طور مملوستر در معرض مخاطره قرار داده است، شعار “اتحاد ملي و انسجام اسلامي” توسط مقام رهبري مطرح شده است، و رسانهها درخصوص آن تبليغ فراوان ميكنند. اما به گفته سعدي عليهالرحمه ” دو صد گفته چون نيم كردار نيست”. از اين رو، رسانهها و صاحبنظران بايد به تبيين پيشنيازهاي تحقق اتحاد ملي و انسجام اسلامي بپردازند تا، به خواست خداوند، اين شعار در طول سال ۸۶ جامه عمل بپوشد و ثمرات آن عايد كشور گردد.
در شرايطي كه دستگاههاي اطلاعاتي، امنيتي و قضايي كشور حقوق اساسي ملت را ـ كه در قانون اساسي تصريح شده است ـ رعايت نميكنند و در دو سال اخير فشار بر جنبش دانشجويي، جنبش زنان و احزاب سياسي افزايش يافته، مطالبات صنفي كارگران و معلمان با سركوب پاسخ داده ميشود، فشار بر مطبوعات و محدوديت اطلاعرساني با كاهش سرعت اينترنت و گسترش فيلترگذاري سايتهاي خبري و سانسور كتاب و عدم صدور مجوز چاپ كتاب براي غير خوديها به شدت افزايش يافته است و اقليتهاي قومي و مذهبي از حقوق قانوني بهرهمند نيستند، چگونه ميتوان از اتحاد ملي و انسجام اسلامي سخنگفت؟
آيا در حالي كه دولت نهم ونظريهپردازان حامي آن ـ كه به فعاليت آزاد نهادهاي مدني و احزاب سياسي مصرح در اصل ۲۶ قانون اساسي باور ندارند و با آن مخالفت ميكنند و يكي از مؤلفه اتحاد ملي را “ولايت مطلقه فقيه” ميدانند چگونه ميتوان انتظار داشت كه اين نهادهاي مورد تأييد خاص مقام رهبري مجري صادق اين شعارها باشند؟
در شرايطي كه حتي بيشتر احزاب و گروههاي ملي و اسلامي ـ مانند نهضت آزادي ايران، كه امروز به مناسبت پنجمين سالگرد درگذشت يكي از پايهگذاران آن گرد هم آمدهايم ـ از امكان فعاليت رسمي حزبي و استفاده از امكانات متعارف براي داشتن دفتر و روزنامه و … محروم هستند چگونه ميتوان اميدي به تحقق اين شعارها داشت؟
در حالي كه اقليتهاي قومي و ديني از بسياري از حقوقشان مطابق اصول دوازدهم و نوزدهم قانون اساسي محروم هستند و اجازه برگزاري نمازهاي جماعت و جمعه و داشتن مسجد در شهرهاي بزرگ كشور را ندارند، چگونه شعار اتحاد ملي و انسجام اسلامي تبليغ ميشود؟
آيا ما و شما مخاطب آيه محكم قرآني “لم تقولون ما لاتفعلون كبر مقتاً عندالهب ان تقولوا ما لاتفعلون”(۱۶) نيستيم؟ و باور نداريم كه خشم خدا از درون تحولات اجتماعي سرانجام دامن ما را خواهد گرفت؟ بنابراين، مشفقانه توصيه ميشود كه در شرايط كنوني كشور، به منظور تقويت توان داخلي و افزايش آمادگي براي مقابله با بحرانهاي منطقهاي و جهاني، برنامهريزي و اقدامات اساسي براي تحقق پيشنيازهاي شعار “اتحاد ملي و انسجام اسلامي” صورت گيرد.
اين اقدامات در محور داخلي شامل كاهش تشنجات سياسي با قبول ضرورت وفاق ملي با همه پيشنيازها و الزامات اجتناب ناپذير آن و تمركز همه نهادها و نيروها بر حل مسائل ومشكلات داخلي، و در محور خارجي شامل اصلاح نگرش در مناسبات سياست بينالمللي و بهرهگيري از تمام امكانات و ظرفيتهاي داخلي و بينالمللي و خروج از تله انزواي جهاني است.
در پايان، بار ديگر ياد شادروان دكتر يدالهم سحابي و ياران ايشان را گرامي ميداريم و براي علو درجات آنان دست دعا بسوي رب العالمين ميگشاييم. والسلام
—————-
(۱) موضوع اين سخنراني در پي انتشار نشريه انجمن اسلامي مهندسين در ۲۶/۱۲/۱۳۸۵ انتخاب شده است. نشريه مزبور با عنوان ” ريشههاي بحران جنگ مذهبي در منطقه و راهكارهايي براي جلوگيري از خشونتها و تحقق وحدت اسلامي ” تهيه و منتشر گرديد. متن كامل اين سخنراني، كه در روز پنجشنبه ۲۳/۱/۸۶ در حسينيه ارشاد ايراد شد، با اشاره به محورهايي از آن نشريه تنظيم شده است.
(۲) اسناد نهضت آزادي ايران، جلد ۹- دفتر اول : ادامه مقاومت و مبارزه ۱۳۵۷-۱۳۵۴- صفحه ۱۹۳ـ انتشار ـ ۱۳۶۲ و اولين يادنامه دكتر يدالله سحابي ـ بنياد فرهنگي مهندس مهدي بازرگان ـ به كوشش محمد تركمان ـ صفحه ۲۶۵ ـ انتشارات قلم ـ ۱۳۷۷
(۳) از جمله مي توان به سايت هاي , www.infoshout.com www.iraqbodycount.com ,
Electronic Iraq / electronic iraq.net
(۴) شامل ايتاليا (۳۳)، لهستان (۱۹)، اوكراين (۱۸)، آفريقاي جنوبي (۱۷)، بلغارستان (۱۳)، اسپانيا (۱۱)، كانادا (۸)، دانمارك (۶)، السالوادر (۵)، اسلواكي (۴)، ليتواني (۳)، تايلند(۲)، هلند(۱۲)، استوني (۲)، روماني (۲)، استراليا (۲)، مجارستان (۱)، و قزاقستان (۱) نفر.
(۵) همشهري ۲۰/۱/۸۶ براساس گزارش رئيس كميته بينالمللي همبستگي با استادان دانشگاههاي عراق
(۶) خاورميانه كوچك شامل : كشورهاي لبنان، سوريه، اردن، فلسطين، عربستان، يمن، كويت، بحرين، قطر، امارات، مسقط، و عمان است. در خاورميانه بزرگ كشورهاي تركيه، مصر، ايران، قفقاز، آسياي مركزي و افغانستان نيز شامل ميشوند.
(۷) بعد از پيروزي انقلاب، دولت موقت براي انحلال ارتش تحت فشار شديدي بود، دولت موقت زير بار نرفت. پيامد انحلال ارتش عراق واقعبيني و دورنگري دولت موقت را نشان ميدهد.
(۸) سايت رياست جمهوري آمريكا، ۲۴ مي ۲۰۰۴
(۹) سايت بازتاب ۱۲/۱/۸۶
(۱۰) سايت بازتاب ۷/۱/۸۶
(۱۱( به نشريه مورخ ۲۶/۱۲/۸۵ انجمن اسلامي مهندسين براي تفصيل بحث و آيات قرآن مراجعه شود.
(۱۲) به مقاله آقاي دكتر محسن كديور در فصلنامه مدرسه، ارديبهشت ۸۵، با عنوان “قرائت فراموش شده” بازخواني نظريه “علماي ابرار” تلقي اوليه اسلام شيعي از اصل “امامت” مراجعه شود.
۱۳
(۱۴) دومين يادنامه دكتر يدالله سحابي ـ بيناد فرهنگي مهندس مهدي بازرگان، به كوشش علي اكرمي ـ صفحه ۱۰۷ ـ انتشارات قلم ـ ۱۳۸۳
(۱۵) به پيام آقاي دكتر ابراهيم يزدي در سوگ زندهياد دكتر يدالله سحابي، مورخ ۲۶/۱/۱۳۸۱، نشريه شماره ۱۷۷۸ مورخ ۸/۴/۱۳۸۱ نهضت آزادي ايران نگاه كنيد. براي خواندن اين نشريات به سايت www.nehzateazadi.net يا لوح فشرده اسناد نهضت آزادي، ويرايش ۳ مراجعه شود.
(۱۶( چرا سخني ميگوييد كه بدان عمل نميكنيد؟ نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخني بگوييد كه به آن عمل نميكنيد. (صف۲و۳)