دریافت فایل صوتی “قرآن و انسان معاصر (۴۰)”
[podcast]https://kadivar.com/wp-content/uploads/2006/10/40.-850825.mp3[/podcast]
يكي از سنن الهي، هدايت آدميان از طريق فرستادن پيامبران است. پيامبري از سه وجه فرابشري، خارق عادت و ماوراي طبيعي است.
اول: انزال وحي و تعليم دين. وحي پيام الهي است كه مستقيم يا بوساطت جبرئيل بر قلب پيامبر نازل مي شود. اين پيامبر نيست كه امر قدسي را تجربه مي كند و سپس تجربه خود را تعبير مي كند، بلكه وحي از ماوراي جان پيامبر بر دل او فيضان مي كند. از درونش نمي جوشد، از بيرون بر او مي تابد. علم پيامبر به دين اكتسابي نيست، علمي ويژه است كه از آن به “علم لدني” تعبير مي شود. پيامبر با اين علم هم كتاب آسماني را و هم جزئيات معارف ديني را فرا مي گيرد. ديگر آدميان در اين شيوه كسب معرفت با پيامبران همانند نيستند.
دوم: معجزات. نبوت با اموري خارق عادت بشري همراه است، به نحوي كه معاصران پيامبران یقين مي كنند كه پيام پيامبر از جانب خداوند است و نمي تواند فراورده بشري باشد. معجزات اموري فرابشري و ماوراء طبيعي اند. معجزات بر دو گونه اند: گونه اول خارج از نفس پيامبرانند همانند اژدها شدن عصاي موسي يا ناقة صالح. گونه دوم، خود پيامبر معجزه است، همانند تولد عيسي بدون پدر يا سخن گفتنش در گهواره يا پيامبري يحيي در كودكي. معجزه آخرين پيامبر خداوند- قرآن كريم- وحي الهي است، يعني انطباق دو وجه بر يكديگر. در پيامبر اسلام وجه فرابشري در وحي و تعليم دين خلاصه مي شود.
سوم: حفاظت الهي از وحي پيامبرانه، خداوند خود نگهداري از پيامش را بعهده گرفته است و به شياطين اجازه تصرف و تحريف در پيامش را نمي دهد. اين تضمين زماني كه معجزه پيامبران اموري غير از پيام وحياني است منحصر به عصر پيامبران است و در مورد پيامبر خاتم كه معجزه اصلیش چيزي جز وحي الهي نيست، دائم خواهد بود.
حفاظت از وحي دو گونه ممكن است اتفاق بيفتد: يكي كنترل پيامبر و ديگري حفظ پيام از هر گونه تغيير و تحريف و تصرف. گونه اول از يك سو تنها منحصر به زمان حيات پيامبر است و ضمانتي براي حفاظت از وحي پس از رحلت پيامبر ندارد. از سوي ديگر اتكا به آن دلالتي بر عصمت پيام ندارد. يعني حتي با قول به عصمت پيامبر مي بايد علاوه بر آن عصمت پيام را اثبات كرد. آنچه از قرآن كريم به دست مي آيد «عصمت پيام الهي» است. يعني وحي قرآني همان است كه خداوند به قلب پيامبر القا كرده است و زيادت و نقصاني در آن راه نيافته است.
اما عصمت پيامبران به عنوان يك صفت اختصاصي ايشان مدنظر قرآن نبوده است.البته پيامبران در زمره پاك ترين آدميان و مستعدترين ايشان براي درك حقيقت هستند. از آنجا كه وحي امري بيروني است و معجزه پيامبر اسلام (قرآن كريم) نيز امري بيروني است (بيرون از جان پيامبر نه مانند عيسي كه كلمه الله بوده است) و حفاظت از وحي نيز به حفاظت از پيام برمي گردد كه امري بيروني است، سؤال اين است كه آيا پيامبر در سه ناحيه ذيل با ديگر آدميان متفاوت است يا نه؟
۱- ذات و سرشت ۲- علم (به استثناي وحي و علم دين) ۳- ملكه اختصاصي عصمت
پاسخ به اين سؤال كليدي به قرار ذيل است:
۱- پيامبر هيچ تفاوت ذاتي با ديگر آدميان ندارد.
۲- پيامبر به لحاظ دستگاه معرفتي انساني است همانند ديگر مردم كه از طريق اكتساب عالم مي شود و بدون كسب و تجربه معرفت نمي آموزد. او تنها در انزال وحي و تعليم حكمت ديني از علم لدني كه مختص اوست عالم مي شود. ضمنا اين دو مورد تنها زماني محقق مي شود كه خدا بخواهد و تنها به اموري عالم مي شود كه خداوند اراده كند و به هيچ وجه زمان و متعلق علم بدست پيامبر نيست. بنابراين پيامبر اگرچه در علم ديني با ديگر آدميان جداً متفاوت است, در علم عرفي (غيرديني) همانند ديگر مردم است يعني علم عرفيش خطاپذير و كسبي است.
۳- پيامبر به لحاظ روح و روان در زمرة آدميان مزكي، مهذب، مطهر، مخلص و متقي است، هر كسي كه در طريق اخلاص و تقوي و تزكيه و طهارت روحي قرار بگيرد و به ميزاني كه به مراتب بالاي طهارت و تزكيه نائل آيد معصيت (نافرماني آگاهانه عمدي) مرتكب نمي شود. عدم ارتكاب معصيت اختصاصي به انبيا ندارد، اگرچه پيامبران نيز از جمله مقرباني هستند كه دامنشان به معصيت هرگز آلوده نشده است.
۴- خداوند از وقوع هرگونه تحريف و تغيير در ابلاغ دينش (ابلاغ وحي و تعليم حكمت ديني) جلوگيري مي كند.
* * *
وجوه اشتراک و افتراق پیامبران با دیگر آدمیان
قرآن و انسان معاصر – جلسۀ۳۹ (سنن الهی ۴) ، حسینیه ارشاد