دریافت فایل صوتی “قرآن و انسان معاصر (۳۰)”
[podcast]https://kadivar.com/wp-content/uploads/2005/10/30.-850207.mp3[/podcast]
۱. توکل یکی از روابط بین خدا و انسان است. توکل رابطه ای است که انسان با خدا برقرار می کند. این انسان است که بر خدا توکل می کند، یعنی کار خود را به او می سپارد و امور خود را به تفویض می کند و به او تکیه کرده اعتماد می نماید. در مقابل خداوند نیز وکیل انسان متوکل می شود. پس دو طرف این ارتباط همسان نیست. بحث ما در طرف اول این ارتباط است یعنی توکل.
۲. توکل مرحله ای متأخر از توحید، ایمان و رجاء است. انسان در ابتداء به خداوند به عنوان تنها موثر حقیقی در وجود و مسبب الاسباب معرفت پیدا می کند. آنگاه به چنین خدائی ایمان می آورد. سپس به او یاریش به خود امید پیدا می کند و بالاخره به او توکل کرده و کارهایش را به او می سپارد. پس هر متوکلی موحد و مومن و راجی است، اما لزوما هر موحدی یا هر مومنی یا هر راجی به مقام توکل نرسیده است. اگرچه توکل لازمه توحید وایمان و رجای کامل است.
۳. انسان برای رسیدن به اهداف خود با دو گونه اسباب و شرائط وموانع مواجه است: اسباب و شرائط وموانع مادی و طبیعی و خارجی ، و اسباب و شرائط وموانع روحی و روانی و باطنی. برای تحقق اسباب و شرائط نوع اول و رفع موانع طبیعی هر انسانی چه مومن و چه کافر، چه متوکل و چه بی اعتقاد به خدا و توکل باید کوشش کند. اعتقاد یا عدم اعتقاد او به تأثیر خداوند دخالتی در واقعیت خارجی فعل ندارد. با تحقق اسباب و علل، فعل محقق می شود، چه انسان توکل به خدا کرده باشد، چه نکرده باشد. بنابراین در این مرحله بین مومن و غیرمومن فرقی نیست و توکل واقعیت خارجی را عوض نمی کند. بنابراین متوکل همانند دیگر آدمیان می باید سعی انسانی خود را مبذول دارد، و نپندارد که اعتقاد می تواند جانشین عمل شود.بدون عمل متعارف متوکل به مقصود دست نمی یابد. پس توکل در حیات انسانی چکاره است؟
۴. توکل انسان را عوض میکند.منش و روان او را تغییر می دهد. برای رسیدن به مقصود بویژه مقصودهای متعالی و برتر علاوه بر اسباب و شرائط طبیعی و مادی، آمادگی روحی وروانی و تحقق اسباب و شرائط معنوی نیز لازم است. در این مرحله بین مومن وملحد تفاوت جدی مشاهده میشود. انسان معتقد با اتصال به منبع لایزال هستی به قدرتی شگرف دست می یابد. در واقع او پس از ایجاد اسباب طبیعی و رفع موانع مادی امور خود را به خداوند واگذار کرده، یعنی با به رسمیت شناختن خداوند به عنوان موثر حقیقی ایجاد اسباب وشرائطی که فراتر از طاقت و اختیار انسانی است از او می طلبد، و بر این باور است که تفویض امور به خداوند و سپردن کارها به او برای وصول به مقصود کافی است. واضح است که انسان بی ایمان از چنین توفیقی بی بهره است. پس از توکل انسان به قدرتی دست می یابد که وصول به مقصود تسهیل می شود.این انسان است که قوی شده است.توکل تقویت روحیه مومن است.پس نقش توکل در واقعیت خارجی از طریق تغییر جان آدمی است نه اینکه با توکل جهان مستقل از انسان تغییر کند.
۵. توکل نیرو می دهد، امید می افزاید,برکت می آفریند، توفیق می دهد. افسردگی، بی تفاوتی، بی نشاطی، یأس و سرخوردگی در انسان متوکل راه ندارد. چنین انسانی نه از گذشته خود غمگین است نه نسبت به آینده ترسان. او وکیل دارد. در گیر ودار منازعات هستی این وکیل توانای اوست که با تدبیر خود امور موکلش را به سامان می کند. با چنین وکیلی چه غم؟ و کفی بالله وکیلا. اما وکالت او به معنای نفی تلاش موکل نیست. این وکیل چنان موکلش را نیرومند می کند که موکل خود بر موانع فائق می آید. توکل تغییرجهان از طریق تقویت جان انسان است. از این روست که انسان مومن در سختی ها به خدایش توکل می کند. راستی آنکه خدا را نشناخته، و قدرت او را باور نکرده در سختی ها به کجا پناه می برد و مشکل بی معنائی زندگیش را چگونه حل می کند؟
۶. توکل در تعالیم قرآن کریم جایگاهی رفیع دارد. دسته اول آیات – که در بخش اول گذشت – توکل را سرلوحه تعالیم همه پیامبران الهی نشان می داد. دسته دوم آیات عهده دار بحث از جایگاه توکل در اسلام است. نسبت توکل با توحید، ایمان، صبر و هجرت؛ جایگاه توکل در زندگی مومنانه و نسبت توکل با شیطان در این دسته از آیات مورد بحث قرار می گیرند. نسبت توکل و توحید در آیات ذیل ترسیم شد ه است: « فقل حسبی الله لا اله الا الله علیه توکلت و هو رب العرش العظیم» پس بگو ای پیامبر خداوند مرا کافی است جز او خدائی نیست بر او توکل کردم و پروردگار عرش بزرگ است (توبه/۱۲۹. «قل هو ربی لا اله الا هو علیه توکلت و الیه متاب» بگو ای پیامبر او پروردگار من است خدائی جز او نیست بر او توکل کردم و بازگشت بسوی اوست (الرعد/۳۰). «الله لا اله الا هو و علی الله فلیتوکل المومنون» خداوند که جز او خداوی نیست و بر خداوند می باید مومنان توکل کنند ( التغابن/۱۳) کسی که شایسته توکل و واگذاری امور آدمیان به اوست جز خدای واحد نیست.
۷. نسبت توکل و ایمان در آیه «وعلی الله فلیتوکل المومنون» تصویر شده است (آل عمران/۱۲۲؛ المائده /۱۱؛ التوبه/۵۱؛ ابراهیم/۱۱و۱۲؛ المومنون/۱۶۰ ؛المجادله/ ۱۰؛ التغابن/۱۳): و بر خداوند می باید مومنان توکل کنند. در این آیه توکل به مثابه یک وظیفه ایمانی معرفی شده است. توکل مقامی فراتر از ایمان و البته لازمه کمال آن است. نسبت توکل با صبر و هجرت در آیه ذیل آمده است: «والذین هاجروا فی الله من بعد ما ظلموا لنبوئنهم فی الدنیا حسنه و لاجر الآخره اکبر لو کانوا یعلمون الذین صبروا و علی ربهم یتوکلون» و آنان که در[راه] خدا هجرت کردند-بعد از اینکه مورد ستم واقع شدند- در این دنیا جایگاهی نیکو دهیم و البته اجر آخرت بزرگتر است,اگر می دانستند؛آنان که صبر کردند وبر پروردگار شان توکل کردند.(النحل/۴۱و۴۲) وصول به مقام توکل نیازمند صبر و استقامت در سختی ها و هجرت در راه خدا است و بیشک به آسانی و بدون تلاش بدست نمی آید.
۸. ایمان وتوکل آدمی را نسبت به سیطره شیطان بیمه می کند. شیطان و لشکریانش بر مومن موحد متوکل راه نفوذی ندارند.«فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم، انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون، انما سلطانه علی الذین یتولونه والذین هم به مشرکون» و چون قرآن بخوانی از شیطان رانده شده به خدا پناه ببر,او را بر آنانکه ایمان آورده اند وبر پروردگارشان توکل می کنند تسلطی نیست، تسلط او بر کسانی است که او را دوست وسرپرست خود گرفته اند و آنان که برای خدا شریک گرفته اند. (النحل/۹۸-۱۰۰)
۹. یکی از زیباترین آیات بحث توکل آیات ۳ و۴ سوره طلاق است. ایمان به خدا و آخرت، تقوا راه برون رفت از بن بستها، روزی از راههای پیش بینی نشده، کفایت توکل و بالاخره تقدیر الهی در این آیات در کنار هم نشسته اند: «ذلکم یوعظ به من کان یومن بالله والیوم الآخر ومن یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لایحتسب ومن یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا» “…این است که به آن پند داده می شودهر که به خدا و روز بازپسین ایمان داردو هر که تفوای الهی پیشه کند برای او راه برون شد [از هر دشواری] پدید آرد و او را از جائی که گمان ندارد روزی دهد و هر که بر خدا توکل کند خدا اورا کافی است.خدا امر خود را [به آنجا که بخواهد] می رساند، براستی که خدا برای هر چیزی اندازه ای نهاده است.” مخاطب وعظ الهی مومن به مبدء ومعاد است. با تقوا (البته همراه با تلاش همه جانبه انسانی) هر بن بستی قابل گشودن است. در عین کوشش نباید نگران روزی بود. او از راههای غیر قابل انتظار بندگانش را پشتیبانی می کند.آنکه به خداوند توکل می می کند و کارهایش را به می سپارد به غیراو محتاج نیست.توکل مومن را مستغنی می کند. راه بی نیازی توکل به در گاه بی نیاز است.هر چیزی در جهان به اندازه نهاده شده است و خداوند خود عهده دار رساندن هر چیزی به حد مقرر خویش است.
۱۰. توکل یکی از مولفه های سبک زندگی مومنانه است.در این شیوه زیستن یاد خدا , تلاوت قرآن و اقامه نماز، انفاق در راه خدا، اجتناب از گناهان و زشتیها، بخشش در خشم، مناجات، دادخواهی در برابر ظلم و مشورت در کنار توکل به خداوند از خصائص زیستن مومنانه معرفی شده است. آیات ۲ و۳ سوره انفال و۳۶ تا ۳۹ سوره شوری این مولفه را باهم معرفی می کنند.
آنچه باقی می ماندمعنای وکالت خداوند و سلب وکالت از پیامبر(ص) در قرآن است.
• قرآن و انسان معاصر- جلسه ۳۰
• خدا و انسان (۱۸)
• حسینیه ارشاد ؛ ۷/۲/۱۳۸۵