محضر مبارک مرجع مبارز آیت الله العظمی صانعی دام ظلّه
سلام علیکم بما صبرتم
اخبار و تصاویر و فیلمهای حمله به دفتر حضرتعالی – آن هم در ماه حرام – حکایت از عمق کینه و عداوت جمعی سفیه پرمدّعا دارد که مایه وهن اسلام و تشیع و حوزه و روحانیت هستند. این حمله و تخریب را جز به قوم مغول نمی توان نسبت داد. نوادگان چنگیز خان به صورت شریعتمدار شده اند اما به سیرت سبعیت جاهلی را فراموش نکرده اند. حافظان امنیت و نظم، ناامنی و بی نظمی همکاران لباس شخصیشان را نظاره می کنند و دم نمی زنند. شورای تأمین شهر را غمی نیست. فرمانی رسیده بود، باید انجام می شد. بیشک نه آمر معذور است نه مأمور. آمر و عامل همه شریک جرم بودند، البته سبب اقوی از مباشر بود.
از دو دهه پیش در میان قائلان به ولایت فقیه – که در حوزه علمیه در اقلیت محض بودند – دو گروه را می شد تفکیک کرد. گروه اول، قائلان به ولایت مطلقه رهبر بر حوزه که معتقد بودند حوزه های علمیه و فقیهان می باید در ظلّ و سایه رهبر “بصیرت” در تبعیت محض داشته باشند. “خواص بی بصیرت” مولود این بینش است. گروه دوم، قائلان به ولایت فقه و حوزه بر رهبر و حکومت به این بیان که ولی امر به نیابت از حوزه و مرجعیت و فقیهان اداره کشور را به عهده دارد. گروه اول بتدریج بر جامعه مدرسین و مرکز مدیریت حوزه مسلط شد. قاطبه روحانیون حکومتی که به جرأت ۵% تمام روحانیون را هم شامل نمی شدند، شاکله گروه اول را تشکیل دادند. تعداد فقیهان گروه اول در خوش بینانه ترین حالت یک رقمی است و دائما آب می رود.
روحانیون حکومتی، حوزه مستقل را کسر شأن ولایت مطلقه فقیه می دانند. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که اعتبار قبل از انقلابش را چند دهه است به حراج داده است، در تاریخ شیعه بدعتهائی بیادگار گذاشت که شناعت آن کم از کهریزک نیست. این حزب بی تابلوی سیاسی، روحانی فاقد صلاحیت مرجعیت را مرجع اعلام کرد. برای نخستین بار مراجعی را که مردم مجاز به تقلید از آنها هستند، محصور کرد و تعداد قابل توجهی از فقها – که صلاحیتشان از تک تک اعضای این حزب سیاسی وعاظ السلاطین در حوزه بیشتر بود – را خارج از دائره مجاز رجوع مردم اعلام کرد. و بالاخره مراجع مسلمی را از مرجعیت خلع کرد. کشوری که رهبرش با الفبای نظامی در سیاست و فرهنگ و اقتصاد سخن می گوید، طبیعی است دست نشاندگانش در حوزه علمیه نیز مرجعیت را با سرلشکری اشتباه کنند که روزی می توان درجه داد و دگر روز می توان بازستاند.
جمهوری اسلامی اگر چه به حکومت روحانیون شناخته می شود اما در مواجهه با فقها و مراجع کارنامه سیاهی دارد. آیات عظام سید کاظم شریعتمداری، سید حسن قمی، سید محمد روحانی، سید محمد شیرازی و شیخ حسینعلی منتظری رحمت الله علیهم. این پنج مرجع مسلم و فقیهانی که مرجع منصوب جامعه مدرسین در مقابلشان اصولا محلی از اعراب ندارد، بهره شان از جمهوری اسلامی رنج و حصر و فشار و سرکوب و اهانت بود. بحث از فقیهان و عالمان مستقلی که در این سه دهه به عسرت گذرانیدند از حوصله این نامه بیرون است. متاسفانه در مقابل این ظلم و اجحافی که براین فقیهان با مشارب مختلف فکری روا شد، دیگر مراجع اگر چه در دل راضی نبودند، به زبان اعتراض نکردند و این سنت سیئه که جاهلان مسند نشین برای عالمان گوشه نشین تعیین تکلیف کنند، سکه رایج زمانه شد.
فقیهی که دادستانی کل کشور و عضویت فقهای شورای نگهبان را در دهه اول جمهوری اسلامی در کارنامه خود دارد، و رساله عملیه اش شانزده سال قبل منتشر شده و فقه استدلالیش در مرأی و منظر همگان است، وقتی بعد از اعلام مواضع سیاسیش در دفاع از حقوق شرعی و قانونی مردم با اقبال معترضان مسالمت جو ومنتقدان مشفق مواجه می شود ناگاه از سوی حکومت عنصر نامطلوب شناخته می شود، کتب و رساله هایش از نمایشگاه کتاب جمع آوری می شود. و بعد از سفر محرمانه رهبری به قم بسیج طلاب و شاگردان مصباح به او توهین می کنند و خانه اش را محاصره می کنند و شبانه به دفتر او آن می کنند که مایه عبرت دیگر مراجع گردد. آنها تکوین منتظری دیگری را می خواهند در نطفه خفه کنند و با این مرجع شجاع چنان معامله ای کنند که احدی جرأت اعتراض نداشته باشد. وقتی طلاب مبتدی برای حضور و تدریس مراجعی که سنوات تدریسشان از سن آنها بیشتر است خط ونشان می کشند، و این همه با اذن و اجازه صاحب ولایت مطلقه اتفاق افتاده باشد، معنایش همان سخن سیدالشهدا (ع) است: “و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامّة براع مثل یزید”.
فقیهی که فتوای متفاوت دارد، را می توان نقد کرد، اما نمی توان حذف کرد. در میان دهها فقیهی که مقتضیات زمان و مکان را به عرصه فتوی راه ندادند، بیشک نخستین مواجهه ها جای بحث و گفتگوی علمی فراوان دارد، اما آنچه بر جنابعالی روا کردند جز بر اعتبار شما در چشم نسل جوان و مشتاقان اسلام رحمانی نیفزود. آراء فقهی شما را در حوزه حقوق زنان را می توانند نپذیرند، اما نمی توانند نادیده بگیرند. این خفقان که به مجرد انتقاد از ارباب قدرت اساتید و مراجع از حوزه و دانشگاه اخراج شوند و مشتی اراذل و اوباش بنام دفاع از ولایت فقیه مانع مباحثه شان شوند از تخریب دفتر و غارت بیت مرجعیت خطرناکتر است. البته قومی که در سالروز رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی و در جوار مرقدش به نوه اش اهانت کنند طبیعی است که به فقیهی که در نقد استبداد دینی قدم برداشته سخت بگیرند، دشنام دهند، اهانت کنند و مانع از افاضه شوند. توصیف این قوم آیه شریفه کلام الله مجید است: الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّـهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ (هود ۱۹)
عزت عالی مستدام باد
محسن کدیور
۲۵ خرداد ۱۳۸۹، سوم رجب ۱۴۳۱