بسم الله الرحمن الرحيم. لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم، حسبنا الله و نعم الوكيل، نعم المولي و نعم النصير، ثم الصلوه و السلام علي البشير النذير و السراج المنير، سيدنا و نبينا ابي القاسم محمد و علي اهل بيته الطاهرين.
مقدمه و طرح بحث
۱- «دين پژوهي در پرتو قرآن» سلسله مباحثي است كه به مطالعه، بحث و تحقيق درباره مهمترين مفاهيم و تعاليم ديني در پرتو نخستين منبع اسلام يعني قرآن كريم ميپردازد و ميكوشد از منظر “درون ديني” به اهم پرسشهاي جديد دربارة دين پاسخ دهد و سيماي ايجابي و اثباتي از انديشة اسلامي در اين زمانه ارائه دهد. مخاطب اصلي اين مباحث دينداران هستند و هدف از آن تعميق و ارتقاي معرفت ديني است.
۲- در دين پژوهي، از «دين» سه مراد ميتوان داشت: مراد اول دين در متون اصلي آن يعني كتاب خدا و سنت پيامبر است. مراد دوم: فهم عالمان دين و مفسران تعاليم ديني و عرف دينشناسان است و مراد سوم: دين در سنت و سيرة عملي دينداران ميباشد. واضح است كه زندگي دينداران منبع مطمئني براي ارزيابي دين نيست، هر چند غفلت از اين زاوية جامعه شناختي نيز پذيرفته نيست. فهم عالمان دين نيز رنگ و بوي مقتضيات زمانه آنها دارد و به هر حال امري بشري و تاريخي است. مراجعه به سطح اول در اين زمانه نيز به هر حال تفسيري ديگر از متن دين است و در زمره دين در مراد دوم آن قرار ميگيرد. آنچه از “دينپژوهي در پرتو قرآن” اراده كردهايم. پژوهشي در چارچوب مسايل اين زمان و درگير كردن آيات قرآن كريم با مباحث زندگي امروز است.
۳- تعاليم قرآني همانند ديگر گزارههاي ديني از سه ويژگي برخوردار است: اول سازگاري دروني. نميتوان به يك مجموعه ناسازگار ايمان داشت. دوم عادلانه بودن. نميتوان گزارهاي را ظالمانه و غير عادلانه دانست و در عين حال آن را ديني شمرد. سوم برخلاف عقل نباشد. واضح است كه فوق عقل بودن بامنافي عقل بودن متفاوت است. معيارهاي اين سه ويژگي در طول زمان چه بسا دچار تحول و تغيير گردد. براي قبول و باور هر گزارة ديني در اين زمان چارهاي جز جريان اين سه ضابطه مطابق فهم و درك همين زمان نداريم. هر گزارة ديني امروز نيز ميبايد در نظر ديندار عادلانه، عقلايي و سازگار با مجموعه تعاليم ديني باشد. در غير اين صورت گزارة فاقد چنين ضوابطي، گزارة فرازماني ديني محسوب نميشود بلكه از تعاليم زمانمند و موقت ديني به حساب ميآيد كه دوران اعتبار آن به سر رسيده است. تفكيك گزارههاي فرازماني از گزارههاي زمانمند و مناسب با مقتضيات زمان و مكان نزول از لوازم دينپژوهي پويا و زنده است. مگر ممكن است ديني از حل مسايل خاص عصر نزول غفلت كرده باشد؟! در «دين پژوهي در پرتو قرآن» متكاي بحث گزارههاي فرازماني ديني است كه در قرآن بيش از سنت يافت ميشود. چنين گزارههايي ذاتيات دين را تشكيل ميدهند. يعني اموري كه دين بدون آنها دين نميشود. معناي اين سخن آن است كه در اين مجموعه عرضيات نيز يافت ميشود كه نبود آنها در بعضي زمانها خللي به اصل دين نميزند و تفكيك بين ذاتيات و عرضيات دين همانند تفكيك بين گزارههاي فرازماني و زمان بند ديني كاري دشوار و حساس و در عين حال لازم و ضروري است و بدون چنين تفكيكي كار سترگ دين پژوهي به سامان نميرسد.
۴- در نخستين دورة سلسله مباحث «دين پژوهي در پرتو قرآن» ايمان ديني مورد مطالعه قرار گرفت و اينك همزمان با عيد سعيد مبعث كه جشن تولد اسلام است دومين دورة اين مباحث را حول محور «پيامبري» آغاز ميكنيم. پيامبري نيز همانند ايمان از ذاتيات دين است و سؤالات فراوان مرتبط با آن باعث تقدم مطالعة آن نسبت به ديگر مفاهيم بنيادي دين شده است. پيامبري يا نبوت پس از توحيد و معاد مهمترين اصل اعتقادي اسلام و ديگر اديان الهي و از اهم مباحث قرآني ميباشد.
۵- بحث نبوت يا پيامبري در چند علم قابل پيگيري است. علم كلام يا الهيات بيشترين بحث را از اين اصل اعتقادي ارائه كرده است. در علم كلام نبوت عامه و نبوت به نبوت خاصه تقسيم شده است. نبوت عامه متكفل مباحث عام پيامبري بدون اختصاص به پيامبر دين خاص است و در نبوت خاصه مباحث مرتبط با پيامبر اسلام مورد تحقيق و مطالعه قرار ميگيرد. مسأله نبوت در تفسير موضوعي قرآن كريم (و به شكل پراكنده در تفسير ترتيبي قرآن كريم نيز)، كتب روايي و شرح احاديث به صورت نقلي مورد بحث واقع شده است. در كتب تاريخ پديدة نبوت از زاوية خاص تاريخي مطالعه شده است. عرفان نيز از منظر ويژة خود از پيامبري سخن گفته است. اخيرآً نيز در فلسفه دين برخي مباحث مرتبط با پيامبري مطرح شده است.
۶- در بحث سنتي از نبوت مسايل ذيل به عنوان سؤالات اصلي نبوت مورد مطالعه قرار گرفته است:
يك: ضرورت دين و وجه نياز به انبياء. دو: نحوة ارتباط پيامبر با خداوند يا مسأله وحي. سه: دليل و نشانة پيامبري يا مسأله معجزه. چهار: مهمترين صفت پيامبران و يا مسأله عصمت. پنج: مهمترين ويژگي پيامبر اسلام يا مسأله خاتميت و بالاخره ششم: صفات معجزة پيامبر خاتم يعني قرآن ومسأله تحدي.
بسياري از اين مسايل هنوز به قوت خود باقياند، هر چند برخي راهحلهاي پيشين قابل تأمل و تجديد نظر است. اما در اين حوزه مسايل تازهاي نيز مطرح است. از جمله: آيا وحي و متن كتاب همان تجربة نبوي پيامبر است؟ آيا پيامبر تابع وحي است يا وحي تابع پيامبر؟ آيا سياست و زمامداري يا بطور كلي تدبير دنيا و سامان جامعه از لوازم و ذاتيات پيامبري است؟ تعاليم پيامبر با مقتضيات زماني و مكاني عصر نزول چه نسبتي دارد؟ پيامبري و دين با عقل و علم چه نسبتي دارد؟ تبعيت و پيروي از پيامبر يعني چه و ديندار مسلمان كيست؟ تفاوت پيامبران در چيست و راز تنوع اديان كدام است؟ اقامة دين يعني چه؟ در اين سلسله مباحث ميكوشيم پاسخ قرآن كريم را به پرسشهاي فوق استخراج نماييم. به نظر ميرسد تلقي از پيامبري در شكل دادن به زندگي ديندار درهر عصر نهايت تأثير را دارد، چرا كه روش و منش پيامبر براي هر ديندار الگوي مطلوب واسوة محبوب است و نهايت دينداري وصول به چنان شرايطي است. لذا واضح است كه ارائه تصويري صحيح از پيامبري از مهمترين راهكارهاي اصلاح انديشه و عمل ديني خواهد بود.
۷- در بحث پيامبري پنج ركن به چشم ميخورد؛ اول: فرستندة پيام يعني خداوند. دوم: مخاطب پيام يعني انسان. سوم: پيامآور يعني انبيا و رسولان. چهارم: متن پيام يعني دين. پنجم: هدف از پيام يعني هدايت انسان و سعادت او. دراين بحث از ركن اول يعني خداوند كمتر سخن به ميان ميآيد چرا كه به دليل اهميت وافر آن در بحثي مستقل به مطالعة مهمترين ركن دين يعني خداوند خواهيم پرداخت (ان شاءالله). بحث از ركن دوم يعني انسان نيز به مبحث مستقلي تحت عنوان انسانشناسي ديني موكول است. در اين مجال از سه ركن باقيمانده سخن خواهيم گفت.
۸- قرآن از دو واژه در معناي پيامبري استفاده كرده است: نبوت و رسالت.
نبوت مشتق از نبأ است يعني خبر. اما نه هر خبري، خبري مهم و داراي فوايد فراوان كه از علم يا اطمينان حاصل شود. بر اين اساس نبوت، سفارت بين خداوند و بندگان صاحب عقل او جهت اصلاح معاد و معاش است. نبي گزارشگر اخبار الهي است. اخباري كه به مخاطبان آرامش ميدهد. نبي بر وزن فعيل به معناي فاعل (خبر دهنده) يا به معناي مفعول (خبرداده شده) است (رجوع كنيد به مفردات راغب).
رسالت از مادة رسل به معناي رها و غير مقيد مشتق است. رسالت يعني پيامبري. رسول بر وزن فعول يعني فرستاده و پيامبر. مرسل (اسم مفعول از ارسال) نيز به معناي فرستاده شده به پيامبر اطلاق ميشود. بنابراين قرآن از سه واژة نبي، رسول و مرسل به معناي پيامبر استفاده ميكند كه جمع آنها انبياء و نبيين، رسل و مرسلين است. به نمونهاي از استعمالات قرآني واژههاي فوق الذكر در دنبال اشاره ميكنيم:
– كان الناس امه واحده. فبعث النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق. ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه…
(بقره ۲/۲۱۳ )
مردم امتي واحد بودند. پس خداوند پيامبران را مبعوث كرد در حاليكه بشارت ميدادند و انذار ميدادند. و با ايشان كتاب را به حق فرو فرستاديم تا بين مردم در آنچه اختلاف داشتند حكم شود.
– ما كان لبشرٍ أن يوتيه الله الكتاب و الحكم و النبوه ثم يقول الناس كونوا عباداً لي من دون الله… (آل عمران ۳/۷۹ )
هيچ بشري را نرسد كه خداوند به او كتاب و حكم و نبوت دهد سپس به مردم بگوييد بجاي خداوند بندة من باشيد.
– النبي أولي بالمؤمنين من أنفسهم (احزاب۳۶/۶ )
پيامبر از مؤمنان به خودشان اولي است.
– يا ايهاالناس قد جاء كم الرسول بالحق من ربكم فآمنو اخيراً لكم و ان تكفروا فان الّه ما في السموات و الارض و كان الله عليماً حكيماً. (نساء ۴/۱۷۰ )
اي مردم! پيامبر از جانب خدايتان به حق آمده است. اگر (به او) ايمان بياوريد برايتان بهتر است و اگر (به او) كفر بورزيد، آنچه در آسمانها و زمين است براي خداوند است و خداوند عليم و حكيم است.
– انا او حينا اليك كما او حينا الي نوح و النبيين من بعده و او حينا الي ابراهيم و اسمعيل و اسحاق و …./ رسلاً قد قصصنا هم عليك من قبل و رسلاً لم نقصصهم عليك و كلم الله موسي تكليما / رسلاً مبشرين و منذرين لئلايكون للناس علي الله حجه بعد الرسل و كان الله عزيزا حكيما (نساء ۴/۱۶۵-۱۶۳ )
ما به تو وحي كرديم آنچنان كه به نوح و پيامبران بعد از او وحي كرديم. به ابراهيم، اسماعيل، اسحاق،… / و رسولاني كه سرگذشتشان را براي تو از پيش بازگو كرديم و رسولاني كه براي تو بازگو نكردهايم و خداوند به موسي سخن گفت/ رسولاني كه بشارت دهنده و بيم دهنده بودند تا پس از ايشان براي مردم بر خداوند حجتي نباشد و خداوند عزيز و حكيم است.
– اللَّه أَعلَم حيث يجعل رسالته (انعام ۶/۱۲۴)
خداوند آگاهتر است به آنجا كه رسالتش را مينهد.
– تلك آيات الله نتلواها عليك بالحق وانك لمن المرسلين (بقره ۲/۲۵۲ )
اين آيات خداوند است كه براي توبه حق تلاوت ميكنيم و تو از زمرة مرسلين هستي.
۹- اگر چه متكلمان بين نبوت و رسالت از يك سو و بين انبياء و رسل از سوي ديگر فرق نهادهاند، قرآن كريم چنين فرقي را تائيد نميكند و هر دو را به يك معنا استعمال كرده است و گاه در كنار هم به كار برده است:
الذين يتبعون الرسول النبي الامي الذي يجدونه مكتوبا عندهم في التورات و الانجيل …(اعراف ۷/۱۵۷)
آنان كه از نبي رسول امي ـ كه او را در تورات و انجيل نوشته شده نزدشان ميبينند ـ پيروي ميكنند…
آري از يك سو بين نبي و رسول يا مرسل تفاوت است. قرآن نبي و انبياء را تنها در مورد پيامبران اصطلاحي استعمال كرده است اما رسول و مرسل را در دو معني به كار برده است: يكي پيامبر و ديگري واسطه در عمل. بر اين اساس ملائكه الهي از قبيل جبرئيل و عزرائيل نيز رسول خوانده ميشوند و ا زفرشتگان عذاب يا بشارت به رسل يا مرسلين تعبير شده است. اما واژه نبي يا انبياء هرگز به معناي واسطه در عمل به كار نرفته است.
– و هو القاهر فوق عباده و يرسل عليكم حفظه حتي اذا جاء احدكم الموت توفته رسلنا وهم لايفّرطون (انعام ۶/۶۱)
او بر بندگانش قاهر است و حافظاني برايتان ميفرستد تا اينكه مرگ يكي از شما فرا رسد، [آنگاه] رسولان ما [جان او را] ميگيرند و زياده روي نميكنند.
مراد از رسل در آيه فوق وسايط قبض روح هستند.
– انه لقول رسول كريم / ذي قوه عند ذي العرش مكين (تكوير ۸۱/۱۹)
اين [قرآن] قول فرستادهاي كريم است. صاحب قوت نزد صاحب عرش گرانقدر.
مراد از اين رسول كريم جبرئيل ـ فرشتة وحي ـ است.
– قال انما انا رسول ربك لاهب لك غلاما زكيا (مريم ۱۹/۱۹)
[جبرئيل به مريم] گفت كه من رسول پروردگار توأم تا به تو پسري پاكيزه عطا كنم.
– الحمدلله فاطر السموات و الارض جاعل الملائكه رسلا اولي اجنحه مثني و ثلاث و رباع يزيد في الخلق ما يشاء ان الله علي كل شيءٍ قدير (فاطر ۳۵/۱)
حمد خداوند را، خالق آسمانها و زمين. آنكه فرشتگان را رسولاني صاحب دو، سه و چهار بال كرد . آنچه بخواهد در خلق ميافزايد خداوند بر هر چيزي تواناست.
جناح كنايه از قدرت است و اين آيه از آيات كليدي در بحث رسل به معناي وسايط عمل است.
– قال فما خطبكم ايها المرسلون / قالوا انا ارسلنا الي قوم مجرمين (حجر ۱۵/۵۸ و ۵۷)
[ابراهيم به مهمانانش گفت] اي فرستادگان كار شما چيست؟ / گفتند ما به سوي قومي خطاكار فرستاده شدهايم.
مراد از مرسلون در اين آيه فرشتگان عذاب هستند.
ما در اين بحث به رسل و مرسل به معناي واسطه در عمل نخواهيم پرداخت و بحث در پيامبري متمركز خواهد بود.