در روایات منقول از پیامبر(ص) و ائمه(ع) اگرچه کمتر از واژۀ انتصاب استفاده شده، اما مفاد آن در قالب کلماتی ازقبیل جعل و غیرِ آن، استفاده شده است. روایات انتصاب به چهار دسته تقسیم میشود:
دستۀ اول. تشریح مناصب قرآنی
روایاتی که در مقام توضیح، تشریح و تبیین منصبهای قرآنی هستند. آنچنان که گذشت[۱]، در قرآن کریم، هفت منصب الهی بهرسمیت شناخته شده است. این هفت منصب، که همگی مختص انبیاء و اوصیاء(ع) هستند، در روایات بهتفصیل مورد بحث قرار گرفتهاند.
منصبهای هفتگانه عبارتند از: نبوت و رسالت انبیاء(ع) بهویژه حضرت ختمیمرتبت محمدبنعبدالله(ع)، امامت ابراهیم(ع)، خلافت آدم(ع)، داوود(ع) و مؤمنان صالح، نقابتِ اسباط بنیاسرائیل، وزارتِ هارون(ع)، ملوکیّتِ داوود(ع) و سلیمان(ع) و بالاخره ولایت رسول اکرم(ص) و مؤمنی که در هنگام رکوع انفاق میکند یعنی امیرالمؤمنین(ع).
ایندسته از روایات را در دو جا میتوان سراغ گرفت: یکی در تفاسیر روایی[۲]، در ذیل آیات مرتبط با مناصب هفتگانه و دیگر در جوامع بزرگ روایی ازقبیل بحارالانوار[۳] در بخشهایی که به تاریخ انبیاء و اوصیاء اختصاص دارد. ما از این روایات (از جهت تأثیری که در بحث اصلیمان دارد) تنها به دو مورد اشاره میکنیم؛ یکی نمونهای از روایات خلافت مؤمنان صالح و دیگر، نمونهای از روایات ولایت امیرالمؤمنین(ع):
از ائمه(ع) دربارۀ آیۀ شریفۀ «وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم»[۴] سؤال شد، امام باقر(ع) فرمودهاند: مراد تنها ولات امر بعد از پیامبر(ص) هستند و آنها، «ما» هستیم.[۵] امام صادق(ع) میفرمایند: ایشان ائمه(ع) هستند.[۶]
شیخ طوسی(ره) در کتاب الغیبة در تفسیر آیۀ شریفۀ «و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثین»[۷] از امیرالمؤمنین(ع) روایت میکند:
ایشان، آلمحمد (ص) هستند، خداوند مهدی ایشان را بعد از جهدشان برمیانگیزند، پس به ایشان عزت بخشیده، دشمنانشان را ذلیل میکند.[۸]
ثقةالاسلام کلینی، در اصول کافی از امام صادق(ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ «إنما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا»[۹] فرموده است:
یعنی سزاوارتر و احقّ به شما و امورتان از خودتان و اموالتان، خداوند و رسول او؛ و آنان که ایمان آوردهاند یعنی علی(ع) و اولاد او(ع) تا روز قیامت؛ سپس خداوند عزّوجلّ ایشان را توصیف میکند». «الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون» و امیرالمؤمنین در نماز ظهر دو رکعت را بهجاآورده بود و در حال رکوع بود، بر دوش ایشان حلّهای بود که قیمتش هزار دینار بود و پیامبر(ص) آنرا به وی عطا کرده بود، این حلّه را نجاشی به پیامبر(ص) هدیه کرده بود، سائلی آمد، عرض کرد: سلام بر تو ای ولیّ خدا، و ای کسی که از مؤمنان به خودشان سزاوارتری، به هر مسکینی صدقه بده. امام(ع) حلّه را بهسوی او انداخت و با دستش اشاره کرد که آنرا بردارد، خداوند این آیه را نازل کرد… .[۱۰]
دستۀ دوم. نصب اهلبیت به امامت و ولایت
روایاتی که در نصب اهلبیت علیهمالسلام، به امامت و ولایت وارد شده است. این روایات غالباً از رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و هر امامی نسبت به ائمۀ بعدی است. مطابق این روایات ائمه(ع) از جانب خداوند به نصّ خاص، به امامت و ولایت منصوب شدهاند و پیامبر(ص) این نصبِ الهی را به مردم ابلاغ کرده است. معتبرترین منبع این روایات «کتاب الحجة» در اصول کافی است که روایات نصب هر یک از ائمه را در فصل جداگانه گردآوری کرده است.[۱۱] روایات نصب ائمه به ولایت و امامت جدّاً فراوان است. ما ازاینهمه، تنها به دو روایت بهعنوان نمونه، یکی دربارۀ امام اول، امیرالمؤمنین(ع) و دیگری دربارۀ آخرین امام عجلاللهتعالیفرجه اشاره میکنیم:
ثقةالاسلام کلینی، در کافی بهتفصیل واقعۀ مهم غدیر خُم را گزارش کرده در ضمنِ آن، فرمایش پیامبر(ص) اینگونه آمده است:
ای مردم چهکسی ولیّ شما و از خودتان به شما اُولی است؟ مردم عرض کردند: خداوند و رسولش. پیامبر(ص) فرمود: کسی که من مولای او هستم، پس علی نیز مولای اوست. خداوندا دوست بدار آنکه او را دوست میدارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن میدارد.[۱۲]
شیخ طوسی از امام باقر(ع) روایت میکند:
ائمۀ بعد از حسین، نُه نفرند. نهمین، قائمشان است.[۱۳]
دستۀ سوم. نصب خاص پیامبر و ائمه
روایاتی که به نصبهای خاص پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن مجتبی(ع) و دیگر ائمه(ع) اشاره کردهاند.
پیامبر(ص) در مدینه افرادی را به سِمَتهای خاصی منصوب کردند. معاذبنجبل را بهعنوان مُبلّغ دین به یمن فرستادند؛ بلال را بهعنوان مؤذن معرفی کردند؛ جمعی از اصحاب، از جانب ایشان کُتّاب وحی بودند؛ افرادی را بهعنوان والی بر بلاد مختلف منصوب فرمودند، مثلاً عتاببناسید را به امارت مکه گماشتند؛ جمعی را بهعنوان قاضی منصوب فرمودند؛ امر بازار و نظم و امنیت را به بعضی دیگر سپردند؛ مناصب اعطایی پیامبر در غزوات و سرایا بهتفصیل در کتب سیر و تاریخ ضبط شده است. در مهمترین غزوات، امیرالمؤمنین(ع) امیرِ لشکر نبی است. بعضی بهعنوان عامل جزیه و صدقات از جانب ایشان شناخته شدهاند.[۱۴]
امیرالمؤمنین(ع) نیز در زمان کوتاه چهار سال و شش ماهۀ خود، افرادی را بهعنوان والی در بلاد مختلف منصوب فرمود؛ ازجمله محمدبنابیبکر و مالک اشتر نخعی را به استانداری مصر؛ عثمانبنحنیف و عبداللهبنعباس را به استانداری بصره؛ کمیلبنزیاد نخعی عامل هیت؛ شریحبنحارث قاضی کوفه؛ اشعثبنقیس عامل آذربایجان؛ معقلبنقیس ریاحی فرماندۀ سپاه علوی در جنگ صفین؛ قثمبنعباس عامل مکه؛ مصقلةبنهبیرة الشیبانی، عامل اردشیرخُرَّه از منصوبین امیرالمؤمنین(ع) بودهاند.[۱۵]
در آغاز فرمان تاریخی امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر چنین آمده است:
این فرمانی است از علی امیرمؤمنان به مالک اشتر پسر حارث در عهدی که با او میگذارد، هنگامی که وی را به حکومت مصر میگمارد، تا خراج آنرا فراهم آورد، با دشمنان پیکار کند، کار مردم مصر سامان دهد و شهرهای آن را آباد کند.[۱۶]
دستۀ چهارم. انتصاب اصناف خاص از جانب ائمه
روایاتی که بر انتصاب اصناف خاصی از جانب ائمه به تصدی بعضی سمتهای اجتماعی دلالت میکنند، تعداد این روایات بسیار اندک است، اما تأثیر آن در زندگی اجتماعی مسلمانان بسیار زیاد است، چرا که چه در زمان حضور و چه در عصر غیبت، این مناصب معتبر هستند.
در مجموعۀ روایات، تنها صنفی که از جانب ائمه به بعضی سمتهای دینی و اجتماعی منصوب شدهاند، فقها هستند و دربارۀ دیگر اصناف، چنین مقاماتی ثابت نشده است. البته در روایات، از فقها غالباً به «من روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا» یا «رجلاً قد عرف حلالنا و حرامنا» یا «العلماء بالله، الامناء علی حلاله و حرامه» یا «رواة حدیثنا» تعبیر میشود.
برای فقها منصب قضاوت در روایات اهلبیت(ع) به چشم میخورد. ازجمله روایات دال بر منصب فقها به قضاوت، دو روایت عمربنحنظله و ابیخدیجه است، در روایت اول از امام صادق(ع) چنین روایت شده است:
ینظران من کان منکم ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانی قد جعلته علیکم حاکماً[۱۷] (متخاصمین به فردی از شما شیعیان مراجعه میکنند؛ کسی که حدیث ما را روایت میکند و در حلال و حرام ما نظر میکند و احکام ما را میشناسد؛ پس باید به حکمیت او راضی شوند؛ بهدرستیکه من او را به قضاوت بر شما نصب کردهام.)
در روایات دوم نیز از امام صادق(ع) روایت شده است:
اجعلوا بینکم رجلاً قد عرف حلالنا و حرامنا، فانی قد جعلته قاضیاً[۱۸] (در بین خودتان مردی که حلال و حرام ما را میشناسد قرار دهید؛ بهدرستیکه من او را قاضی قرار دادم.)
دو عبارت «فانی قد جعلته علیکم حاکماً» و «فانی قد جعلته علیکم قاضیاً» نص در نصب فقهاء در قضاوت است.
در روایات، به منصب دیگری تصریح نشده است. فقهاء از برخی روایات منصبهای دیگری برای فقیهان استنباط کردهاند که در ضمن مباحث آینده به آن اشاره خواهیم کرد. لازم به ذکر است که افتاء و استنباط احکام شرعی از وظایف فقهاست و اگرچه بعضی آنرا بهعنوان منصب فقها ذکر کردهاند،[۱۹] اما در روایات، دلیلی بر اینکه وظیفۀ افتاء، منصب است به چشم نمیخورد.
بااینهمه ما در ضمن بحث انتصاب در فقه، به این مسئله خواهیم پرداخت. انتصاب فقها به ولایت بر مردم نه از حیث لفظ، نه از حیث معنای مترادف در روایات ذکر نشده است، بلکه حاصل ابتکار و برداشت و استنباط فقهای عظام از برخی روایات ازجمله مقبوله و مشهوره و توقیع و مانند آن و ضمیمهکردن مقدمات متعدد است. که در ضمنِ بحث، از مبانی تصدیقی انتصاب به تفصیل به سند و دلالت این روایات خواهیم پرداخت.
اگر چنین مضمونی صریحاً در روایات ذکر شده بود، دلیلی نداشت که جمع کثیری از فقیهان امامیه منکر اثبات چنین منصبی برای فقها شوند.
جمعبندی بحث انتصاب در روایات
- در روایات، مناصب هفتگانۀ قرآنی برای انبیاء و اوصیاء تشریح شدهاند.
- در روایات، بحث منصب اهلبیت(ع) به امامت و ولایت به تفصیل مطرح شدهاند.
- در برخی روایات ازجمله نهجالبلاغه به نصب خاص بعضی افراد به تصدی بعضی امور اجتماعی از جانب رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) اشاره شده است.
- تنها صنفی که از جانب ائمه(ع) به بعضی سمتهای اجتماعی منصوب شدهاند، فقها هستند.
- در روایات، نصب فقها به قضاوت، صریحاً ذکر شده است.
- دیگر منصبهای فقها ازجمله ولایت بر مردم، در روایات صریحاً مطرح نشده است؛ بلکه حاصل استنباط برخی فقهای عظام از بعضی روایات است.
یادداشتها:
[۱]. بند دوم، انتصاب در قرآن.
[۲]. شیخ عبدالعلیبنجمعة العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین؛ سیدهاشمبنسلیمان الحسینی البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن؛ ملامحسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی؛ علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن؛ در ذیل هر دسته از آیات، روایات مرتبطه را مورد بحث و تحلیل قرار دادهاند.
[۳]. علامه محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، کتاب النبوة، ج ۱۱ تا ۱۴. و دربارۀ روایات رسول اکرم(ص) ج ۱۵ تا ۲۰.
[۴]. نور، ۵۵.
[۵]. حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۶۱۶ و ۶۱۷، لقد قال الله عزوجل فی کتابه لولاة الأمر من بعد محمد(ص) خاصة… و نحن هم.
[۶]. ثقةالاسلام کلینی، الأصول من الکافی، کتاب الحجة، باب إن الأئمه(ع) خلفاء الله فی أرضه، حدیث ۳، ج ۱، ص ۱۹۴، قال هم الأئمة(ع)؛ تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۶۱۶.
[۷]. قصص، ۵.
[۸]. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، حدیث ۱۴۳، ص ۱۸۴.
[۹]. مائده، ۵۵.
[۱۰]. ثقةالاسلام کلینی، الأصول من الکافی، کتاب الحجة، باب ما نص الله عزوجل و رسوله علی الأئمة واحدا فواحدا، حدیث ۳، ج ۱، ص ۲۸۸ و ۲۸۹. عن أبیعبدالله(ع) فی قول الله عزوجل «إنما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا» قال: إنما یعنی أولی بکم أی أحق بکم و بأمورکم من أنفسکم و یؤتون الزکاة و هم راکعون» و کان أمیرالمؤمنین فی صلوة الظهر و قد صلی رکعتین و هو راکع و علیه حلة قیمتها ألف دینار، و کان النبی(ص) اعطاه ایاها و کان النجاشی اهدا له، فجاء سائل فقال: السلام علیک یا ولی الله و أولی بالمؤمنین من أنفسهم، تصدق علی کل مسکین، فطرح الحلة إلیه و أومی بیده إلیه أن أحملها، فأنزل الله هذه الآیة…».
[۱۱]. ثقةالاسلام کلینی، الأصول من الکافی، کتاب الحجة، ج ۱، ص ۱۶۸ تا ۲۸۶: روایات عمومی دربارۀ ائمه گردآوری و تبویب شده است. از صفحه ۲۸۶ تا ۳۲۹ طی ابواب جداگانهای نصوص مختص به تکتک ائمه تنظیم شده است. عناوین این ابواب: باب ما نص الله عزوجل و رسوله علی الائمة علیهمالسلام واحدا فواحدا، ص ۲۸۶؛ باب الاشارة و النص علی امیرالمؤمنین(ع) ص ۲۹۲؛ باب الاشارة و النص علی الحسنبنعلی(ع) ص ۲۹۷؛ باب الاشارة و النص علی الحسینبنعلی(ع) ص ۳۰۰؛ باب الاشارة و النص علی علیبنالحسین(ع) ص ۳۰۳؛ باب الاشارة و النص علی ابیجعفر(ع) ص ۳۰۵؛ باب الاشارة و النص علی ابیعبدالله جعفربنمحمد الصادق(ع) ص ۳۰۶؛ باب الاشارة و النص علی ابیالحسن موسی(ع) ص ۳۰۷؛ باب الاشارة و النص علی ابیالحسنالرضا(ع) ص ۳۱۱؛ باب الاشارة و النص علی ابیجعفر الثانی(ع) ص ۳۲۰؛ باب الاشارة و النص علی ابیالحسن الثالث(ع) ص ۳۲۳؛ باب الاشارة و النص علی ابیمحمد(ع) ص ۳۲۵؛ باب الاشارة و النص علی صاحب الدار(ع) ص ۳۲۸.
[۱۲]. ثقةالاسلام کلینی، الأصول فی الکافی، کتاب الحجة، باب الاشارة و النص علی امیرالمؤمنین(ع)، حدیث ۳، ص ۲۹۵. «یا أیها الناس من ولیکم و أولی بکم من أنفسکم؟ فقالوا: الله و رسوله، فقال: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه (ثلاث مرّات)…». ←
→برای آشنایی با ابعاد مختلف غدیر خم و نصوص آن رجوع کنید به: علامه عبدالحسین احمد امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، جلد اول.
[۱۳]. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، حدیث ۱۰۴۴، ص ۱۴۰ «یکون تسعة ائمة بعد الحسین، تاسعهم قائمهم» برای آشنایی با نصوص دال بر امامت قائم آل محمد(عج) ازجمله رجوع کنید به: شیخ صدوق، اکمال الدین و اتمام النعمة؛ شیخ ابنابیزینب محمدبنابراهیم نعمانی، کتاب الغیبة؛ ثقةالاسلام کلینی، الأصول من الکافی، کتاب الحجة، ج ۱، ص ۳۴۳؛ شیخ حر عاملی، اثبات الهداة؛ آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی معرفة الحجة الثانی عشر؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج ۵۱ تا ۵۳ و معجم احادیث الامام المهدی، ۷ جلد.
[۱۴]. رجوع کنید به شیخ عبدالحی الکتانی، نظام الحکومة النبویة المسمی بالتراتیب الاداریة، جلد اول.
[۱۵]. رجوع کنید به سید رضی، نهجالبلاغه، بخش نامهها.
[۱۶]. نهجالبلاغه، نامۀ ۵۳، ص ۴۲۶، «هذا ما أمر به عبدالله علی امیرالمؤمنین مالکبنالحارث الأشتر فی عهده إلیه حین ولاه مصر، جبایة خراجها و جهاد عدوها و استصلاح أهلها و عمارة بلادها».
[۱۷]. الأصول من الکافی، ج ۱، ص ۶۷۱، حدیث ۱۰؛ الفروع من الکافی، ج ۷، ص ۴۱۲، حدیث ۵؛ تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۲۱۸، حدیث ۵۱۴ و ج ۶، ص ۳۰۱، حدیث ۸۴۵.
[۱۸]. تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۳۰۳، حدیث ۵۳؛ الفروع من الکافی، ج ۷، ص ۴۱۲، حدیث ۴؛ من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۲، حدیث ۱.
[۱۹]. شیخ انصاری، المکاسب، ج ۳، ص ۵۴۵.