به استقبال گفتگوي تمدنها[۱]
درباره طرح پيشنهادي رئيس جمهوري مبني بر گفتگوي تمدن ها چه نظري داريد بحث گفت وگوي تمدنها در ذيل يك بحث مهمي به نام «گفت وگو» قرار مي گيرد.
ويژگيهاي گفت وگو به اين قرار است :
۱. متاعي براي عرضه كردن و يا حرفي براي گفتن
۲. اين كه انسان به طور واقع بينانه و متواضعانه اين را درك مي كند كه همه امور خير عالم در دست او نيست و ديگران هم چيزي براي عرضه كردن دارند، بنابراين كسي كه وارد گفت وگو مي شود، آن كسي است كه دادوستد مي كند، و كسي مي گريزد كه چيزي براي عرضه كردن ندارد و به خيال خام خودش مي پندارد كه عقل كل است و آنچه خوبان همه دارند، تنها او دارد.
پيشنهاد گفت وگوي تمدنها از سوي كشوري مطرح مي شود كه هم پيشينه قوي تمدني دارد و هم پيشينه ملي و ديني .
از يك سو مي دانيم كه متاعي مرغوب براي عرضه كردن داريم ، ما مي توانيم فرهنگ ملي و ارزشهاي ديني و ملي خودمان را در جهان معاصر عرضه كنيم ، فلسفه ، عرفان و ادبيات ما در جهان معاصر جاذبه هاي فراواني دارند، و از سوي ديگر مي بايد از علوم تجربي و اجتماعي و به طور كلي تجربه بشري طرف مقابل استفاده كنيم . وارد يك دادوستد بين المللي شده ايم كه هم براي ايران مفيد است و هم براي دنياي معاصر مناسب ، بنابراين رييس جمهوري ما از موضع اقتدار ملي اين مهم را پيشنهاد كرده است . كه در مقابل نظريه برخورد تمدنها كه از سوي هانتينگتن مطرح شده ، پيشنهاد ملي ديني قابل توجهي است . طرح گفت وگوي تمدنها چه تاثيري بر موقعيت ايران دارد مسلما به استحكام مواضع بين المللي ايران مي انجامد. از فوايد اين پيشنهاد، اصلاح ذهنيتي است كه به غلط در مورد ايران در صحنه بين المللي ترسيم شده و غالبا يك چهره خشن و غيرمعتدل از ايران تصوير كرده اند، اين پيشنهاد مي تواند اين ذهنيت را بدرستي اصلاح كند و يك چهره معتدل و منطقي از ايران اسلامي عرضه كند. با توجه به اين كه پيام واقعي انقلاب اسلامي يك پيام فرهنگي است ، قطعا در يك محيط آرام بهتر مي توانيم اين پيام معنوي را به جهان معاصر برسانيم و اسلام و فرهنگ اسلامي در يك محيط عاري از تشنج سريعتر رشد مي كند. بنابراين چنين پيشنهادي قطعا به تحكيم مواضع داخلي و خارجي جمهوري اسلامي منجر خواهد شد.
اين نخستين بار است كه در شرايط جديد از سوي يك كشور جهان سومي چنين پيشنهاد معقولي به مجامع بين المللي ارائه شده و با استقبال سازمان ملل و ديگر مجامع بين المللي مواجه شده است .
چه راهكارهاي عملي براي پياده كردن اين طرح بايد اتخاذ كرد در مجموع راهكارهاي عملي به دو قسمت تقسيم مي شود: اول راهكارهايي كه ما بايد در داخل پيش گيريم و گفت وگو را در جناحها ببينيم و آثار پربركت آن را بررسي كنيم . اگر بين جناحهاي سياسي باب گفت وگو، مناظره و انتقاد سالم مفتوح شود، بي شك بر روابط خارجي ما هم تاثير بسزايي خواهد گذاشت و همه باور خواهند كرد كه ما واقعا به فرهنگ گفت وگو پايبند هستيم ومن اميدوار هستم رئيس جمهوري به گفت وگو در داخل بيشتر توجه كنند و فرهنگ گفت وگو را نخست در داخل كشور پياده كنيم .
دومين راهكار پيشنهادي اين است كه يك سلسله گفت وگوهاي محدود ميان طرف تمدن اسلامي با ديگر طرفهاي صاحب تمدن و فرهنگ ايجاد كنيم و در اين زمينه پيشقدم باشيم ، مواردي كه مي توان پيشنهاد كرد، عبارتند از:
- در درجه اول گفت وگو ميان نويسندگان و ارباب قلم و فرهيختگان ايراني و غير ايراني منعقد شود و نويسندگان دوطرف اين گفت وگو را آغاز كنند،
- گفت وگوي علماي اديان طرفين ، يعني گفت وگو ميان علماي مسلمان ايراني از يك طرف و مسيحي طرف ديگر در زمينه هاي ديني ،
- گفت وگوي هنرمندان دوطرف ، ۴
- گفت وگوي روزنامه نگاران ايراني و غيرايراني ،
- رقابت ها و مسابقات ورزشي كه نوعي گفتگو بين ورزشكاران است ، بنابراين ما در درجه اول ، بايد يخهاي زميني را كه بر سر راه گفت وگوها قرار دارد آب كنيم .
چه موانعي ممكن است در مرحله اجراي طرح بروز كند. بهترين راه براي برداشتن موانع موجود، پرهيز از تعجيل است . صبر و بردباري ، و اين كه موفقيت در چنين كاري احتياج به زمان دارد، البته در داخل بعضي منافع شخصي خودشان را بر مصالح كشور و منافع ملي ترجيح مي دهند و با برخوردهاي نامناسب يك سياست خردستيز يا نامعقول از اسلام به جهان عرضه مي كنند. مهمترين مسئله اين است كه به گروهي كه در ايران نسبت به اين پيشنهاد سوظن دارند، بقبولانيم كه فرهنگ گفتگو و مدارا از شيوه تحميل ، خشونت و زور كارسازتر و به مصالح ملي نزديك تر است . در خارج از ايران نيز شبيه داخل جناح تندرويي هستند كه مايل نيستند سيماي خردپسندي از ايران ارائه شود.
علت وفاق و هماهنگي همه كشورهاي عضو سازمان ملل متحد در پذيرش پيشنهاد رئيس جمهوري ، مبني بر تعيين سال ۲۰۰۱ به عنوان سال گفتگوي تمدن ها چيست تصويب پيشنهاد آقاي خاتمي از سوي سازمان ملل موفقيت بزرگي براي جمهوري اسلامي ايران محسوب مي شود و اين كه مجمع عمومي به اتفاق آرا اين نظريه را پذيرفت نشاندهنده درك جهان معاصر از تنش زدايي و دستيابي به صلح ، مفاهمه و معنويت و بيانگر اين نكته است كه سازمان ملل مي كوشد مشكلات بين المللي را از طريق منطق و گفتگو حل كند، نه از طريق جنگ و سلطه طلبي و اعمال زور. اهميت تصويب اين پيشنهاد را از سويي مي توان از اين منظر بررسي كرد كه شايد اين نخستين بار است كه پيشنهاد يك رئيس دولت جهان سوم در جهان با چنين اقبالي مواجه مي شود و قطعا بايد اين امر را به فال نيك گرفت . پيام انقلاب اسلامي از آغاز يك پيام معنوي وفرهنگي بود كه بعضا پيشامدهاي تحميلي از جمله جنگ و مشكلات آغازين سالهاي انقلاب مانع از ابلاغ آن به جهان شده بود.
در حال حاضر فرصتي پيش آمده كه پيام اسلام ناب محمدي (ص ) كه همان ابلاغ معنويت ، صلح و دوستي است به جهان معاصر عرضه مي شود. در واقع اين پرسش مطرح است كه دولتمردان ما چرا پيش از اين به ابلاغ اين پيام نينديشيده بودند; چرا كه از آغاز تاريخ اسلام هم مي بينيم كه اولياي دين از موضع عزت ، منطق قوي دين را تبليغ مي كردند و ما هم براي تبليغ دين و انقلابمان راهي بهتر از مذاكره و گفتگو نداريم .
در مورد آثار فرهنگي پيشنهاد رئيس جمهوري معتقدم در حال حاضر كه جامعه جهاني اين پيشنهاد را پذيرفته و با تصويب آن ، اين تفكر را به رسميت شناخته ، مسئوليت بزرگي بر دوش دولتمردان و متفكرين ما محول شده و در حال حاضر جهان منتظر است كه ببيند جمهوري اسلامي ايران چه پيامي در اين گفتگو خواهد داشت .
درباره كيفيت گفتگوي تمدنها دو ديدگاه است برخي گفتگوي تمدنها را گفتگو ميان كشورهاي داراي سابقه تمدني از جمله ايران ، مصر، يونان و… مي دانند و برخي ديگر معتقدند منظور ايران از اين پيشنهاد، گفتگو ميان تمدنهايي است كه امروزه به نوعي در مصاف و چالش با يكديگر قرار دارند به نظر شما كداميك صحيح است بايد گفت : اگر قرار بود ايران با طرح اين پيشنهاد صرفا يك بحث تاريخي را طرح كند و در حوزه انديشه صرف حركت كند، بي ترديد بايد نخستين تعبير انتخاب مي شد. يعني اطراف گفتگو را بايد كشورهاي ايران ، چين ، هند، يونان و روم تشكيل مي دادند، اما اگر مي خواهيم در زمان خود نفس بكشيم و به فرموده اميرالمومنين (ع) فرزند زمان خود باشيم ، مي بايد تعبير دوم را انتخاب كنيم و من براين باور هستم كه تعبير رياست جمهوري به برداشت دوم اشاره دارد; يعني گفتگو بين تمدنهايي كه در حال حاضر در صحنه جهاني موجوديت دارند و به عبارت ديگر گفتگو بين تمدنهايي كه حرفي براي گفتن دارند و مي توانند در اين دادوستد اجتماعي و فرهنگي نقش فعال داشته باشند. با اين تحليل دامنه اين گفتگو را مي توان هم به تمدن اسلام و غرب گسترش داد و هم گفتگوي ايران را با كشورهاي صاحب تمدن از جمله آمريكا، آسيا، آفريقا و اروپا مدنظر قرار داد. ما نمي توانيم در حال حاضر وجود تمدنهاي غربي را نفي كنيم . به عبارت ديگر مي توانيم با آنها موافق نباشيم ; ولي دليلي ندارد كه با آنها گفتگو نكنيم . گفتگوكردن براي اين است كه بتوانيم نقاط اشتراك و افتراق فرهنگ ها و تمدن ها را شناسايي كنيم ، والا اگر قرار است فقط مشابه خود را ببينيم كه بايد در آيينه نگاه كنيم، نه اين كه وارد مواجهه، بحثها و گفتگوهاي بين المللي شويم . جايگاه حقوقي اين مصوبه و ضمانت اجرايي آن از سوي مجمع عمومي سازمان ملل و آثار فرهنگي آن چيست در مجموع مصوبات سازمان ملل بيشتر وجهه بين المللي دارد و يك ارزش جهاني بر آن مترتب است كه الزاما به معناي داشتن يك ضمانت اجرايي خاص نيست . البته همين كه اين مسئله از طرف رئيس يك كشور آسيايي مطرح و به اتفاق آرا پذيرفته شده ، به خودي خود داراي اهميت عميقي است . اين پيشنهاد چند تاثير فرهنگي در جهان معاصر خواهد گذاشت ، از جمله اين كه به طور كلي صحنه بين المللي با پذيرش اين پيشنهاد تمايل خود را به رفع تشنج در عرصه جهاني نشان مي دهد و در اين راستا اگر كسي بخواهد به منظور نيل به اهداف خود به زور متوسل شود، قطعا ناگزير خواهد بود عرصه عمل خود را از فشار و ظلم آشكار دور كند. از سوي ديگر ايران به واسطه دلايل متعددي كه منجر به ترسيم چهره اي نادرست و خشن از آن شده كه در اين ترسيم هم فعاليتهاي دشمنان موثر بوده ، هم متاسفانه اقدامات برخي از جناحهاي داخلي با ارائه اين پيشنهاد و حذف اين تصوير مي تواند فصل جديدي در سياست خارجي باز كند و اتهاماتي را كه تاكنون عليه ايران اعلام شده به نوعي به پيام دوستي صلح بين المللي و ابلاغ پيامهاي فرهنگي تبديل كند. در عين حال اين پيشنهاد در سياست داخلي هم بسيار موثر است ; به عبارت ديگر اين پيشنهاد وقتي مطرح شده ، اين تفكر را هم درپي خواهد داشت كه مگر ممكن است كشوري ادعاي گفتگوي تمدنها را مطرح كند، ولي خود نتواند در درون مرزهاي خود مشكلاتش را با گفتگو حل كند اين اميدواري هست كه آقاي رئيس جمهوري بتوانند فضاي داخل را به گونه اي پيش ببرند كه فضاي گفتگو ميان تمام جناحها و گروهها برقرار شود; و نيز تمامي دست اندركاران مسائل سياسي ، اجتماعي بكوشند كه موضوع برقراري گفتگو در متن جامعه نهادينه شود و در آن صورت ، ان شاالله دنياي معاصر با تاسي به ايران بتواند بدون توسل به خشونت ، مسائل را از طريق گفتگو حل وفصل كند.
به منظور ارائه ضمانتهاي اجرايي به سازمان ملل بهتر است كارشناسان حقوقي كشور پيشنهادهايي عملي براي اجراي مصوبه عرضه كنند تا با تمسك به آنها دست اندركاران سازمان ملل بتوانند زمينه هاي اعمال اين مصوبه را فراهم كنند.
اگر ايران با استناد به اين پيشنهاد بخواهد شكل مشخصي به مراوده هاي خود با ديگر كشورها دهد و از جمله ارتباط با ملت آمريكا را از طريق گفتگوي مدني پي بگيرد نه مذاكره صرفا سياسي ، چه راهكارهايي دراختيار دارد مسئله گفتگوي تمدنها در روابط تمدن ايراني و تمدن آمريكايي موقعيت ويژه اي دارد و از حساسيت خاص خود برخوردار است . علت اين مسئله هم سابقه روابط ايران و آمريكاست .
گفتگوي تمدنها قطعا وسيع تر از گفتگوي سياستمداران دو كشور است و با توجه به انسدادي كه به هرحال در روابط خارجي ايران و آمريكا ايجاد شده بود جا دارد كه به آقاي رئيس جمهوري آفرين گفته شود كه خردمندانه براي رفع اين انسداد كوشش كرد. درواقع گفتگوي مدني ميان روزنامه نگاران ، نويسندگان ، علماي اديان ، هنرمندان ، ورزشكاران و… مي تواند براي معقول كردن روابط مورد استفاده قرار گيرد. ما به لحاظ ديني با هيچ كشوري كه آن را به رسميت شناخته باشيم منع شرعي نداريم . در مورد آمريكا هم حكم شرعي حرمت براي ارتباط نداريم ; كما اين كه پيامبر اكرم (ص ) و اميرالمومنين (ع) هم در زمان خود با يهوديان يا دشمنان خود هم مذاكره مي كرده اند، هم رابطه داشته اند و هم معاهداتي بسته اند. بحث رابطه ايران و آمريكا در واقع مشكل موضوعي دارد نه مشكل حكمي ; يعني در يك موقعيت خاص دولتمردان ما به اين نتيجه رسيدند كه اين روابط به ضرر ما بوده و طبيعتا هرگاه كه موانع موجود برطرف شود، مي توان در زمينه برقراري ارتباط تجديدنظر كرد.
آن نكته اي هم كه مدنظر امام (ره ) بود اين بود كه رابطه ما با آمريكا بايد مبتني بر عزت باشد. واضح است كه هر زمان كه مجلس شوراي ايران تشخيص دهد در موضع اقتدار و عزت هستيم و مي توانيم برمبناي حكمت و مصلحت منافع خود را تحصيل كنيم ، قادر خواهيم بود چه به لحاظ مدني و چه از منظر سياسي ارتباط با اين كشور داشته باشيم . اگر از اين زاويه مسئله را مورد توجه قرار دهيم ، گفتگوي تمدنها از منظر يك گفتگوي مدني و ميان شخصيتهاي غيرسياسي
به يك گفتگوي جامع و نافذ و شامل حوزه سياست بدل خواهد شد. به ياد داشته باشيم گفتگوي تمدن ها يا گفتگوي فرهنگ ها بدون لحاظ حوزه سياست جدا ناقص و ابتر است . از سوي ديگر انقلاب ما يك پيام معنوي دارد و جهان معاصر هم تشنه شنيدن آن است ، ما جز گفتگو چه راه ديگري براي ابلاغ اين پيام داريم ما با گفتگو مي توانيم هم از پيام دين و ايمانمان دفاع كنيم ، هم رسالت فرهنگي مان را به انجام برسانيم .
[۱] دو گفتگوي كوتاه با روزنامه هاي ايران (۱۳ آبان ۱۳۷۷) و همشهري (۲۴ آبان ۱۳۷۷).