مهر ۱۵, ۱۳۹۷

نواندیشی دینی

نسبت فقه و حقوق

چکیده: در صدر اسلام لزوما شریعت معادل علم حقوق نبوده و اخلاق را نیز در برمی گرفته است. هرچند بتدریج سهم اخلاق کاهش و سهم علم حقوق افزایش یافت، به نحوی که در قرون بعدی علم فقه و شریعت معادل علم حقوق اسلامی می شود. فقهای سنتی حقوق شرعی را از حوزه درک عقل بشری بیرون می دانند. آنها در دوران مذهبی به سر می برند و هنوز تا دوران خردگرایی و تجربه گرایی چندین قرن فاصله دارند. در دیدگاه فقهی حقوقی آقای خمینی آنچه از طرف حکومت (ولایت مطلقه فقیه) وضع می شود حق و عدالت است. دولت مورد نظر ایشان ترکیبی از دولت مقید به اخلاق و مذهب با دولت حاکم بر اخلاق است، آمیزه ای از حقوق فطری الهی با مکتب تحققی دولتی. الزام بر فعل و الزام بر ترک (وجوب و حرمت شرعی) با الزام قانونی (اجبار، مجازات دنیوی در صورت تخلف) تفاوت فراوان دارد. ضامن اولی وجدان دینی مومن است، در حالی که ضامن دومی پلیس و قوه قهریه حکومتی است. منطبق کردن این دو تهی کردن احکام شرعی از عنصر اختیار مومنانه است. حکم شرعی متناسب با أراده خداوند است در حالی که قانون متناسب با عرف و أراده مردم است. قانون با شرایط مختلف زمانی مکانی تغییر می کند، در حالی که حکم شرعی با ثبات همراهی بیشتری دارد. علم فقه نمی تواند جانشین علم حقوق شود. علم فقه همراه با علم اخلاق برای تنظیم عملی زندگی مومنانه پیش بینی شده است، در حالی که علم حقوق سامان قانونی دولت-ملت را در نظر دارد. علم فقه بدون لحاظ ایمان مکلف بسیار دشوار است در بسیاری موارد معنی دار باشد، در حالی که علم حقوق کاری به باور شهروندان ندارد. از أبواب فقهی عبادات کاملا شرعی است، و ربطی به علم حقوق ندارد. أبواب شبه مناسک (ماکولات، مشروبات و منکوحات) و حقوق خانواده و مدنی پایه شرعی دارند، علم حقوق (در جوامع اسلامی) باید این موازین را رعایت کند. حقوق تجارت کاملا عقلایی است، علم حقوق (در جوامع اسلامی) باید به این موازین عقلایی توجه کند. در حقوق جزایی، حقوق اساسی و حقوق بین الملل بخش اخلاقی اسلامی آن لازم الرعایه است، اما پیکره حقوقی آن کاملا زمانی مکانی است، و کمتر حکم ثابتی در آن یافت می شود. علم فقه علم حقوق نیست. مسلمانان به علم حقوق و علم فقه مستقل از یکدیگر و البته مرتبط با هم نیاز دارند.

بیانیه های جمعی

ابراز نگرانی از وضعیت مخاطره آمیز دکتر نورعلی تابنده

نزدیک به هشت ماه از حصر غیر قانونی جناب دکتر نورعلی تابنده «مجذوب‌علی‌شاه» قطب دراویش نعمت اللهی گنابادی می گذرد. شرایط تحمیلی به ایشان هر روز ابعاد وسیع تری پیدا کرده و  فشارها افزایش می‌یابد. ادامه این حصر خانگی،  جدای از ابعاد غیرقانونیِ ایجاد تضییق و  نقض آشکار حقوق مسلم آقای دکتر نورعلی تابنده و  اعمال فشارهای غیر انسانی نسبت به پیروانشان، از نظر پزشکی نیز می‌تواند به نتایج فاجعه باری برعلیه سلامتی ایشان منجر شود. شخصیت این بزرگوار برکسی پوشیده نیست. همه بخوبی واقف هستند که جناب آقای دکترنورعلی تابنده یکی از نویسندگان متعهد و صاحب تالیفات اساسی و راهگشای فقهی- حقوقی میباشند که  ۷۰ سال در راه احقاق حقوق هموطنانشان، در قالب «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران»، حضور و همکاری داشته اند. مشارکت ایشان در تهیه و تنظیم و انتشار متن مشهور به ” نامه ۹۰ امضایی”  خطاب به رئیس جمهور وقت منجر به صدور حکم محکومیت بر علیه شان شده و نهایتا این جناب شش ماه  عمر خودرا به حبس در سلولهای انفرادی سپری نموده اند. جناب آقای دکترنورعلی تابنده به عنوان یک حقوقدان و قانون شناس سالها  صاحب کرسی تدریس در دانشگاه های مختلف کشور بودند. ایشان همچنین  به عنوان وکیل مبرز پایه یک دادگستری وکالت بسیاری از دانشجویان و افراد مبارز پیش و پس از انقلاب، را برعهده گرفتند. علاوه بر همه آنچه گفته شد این بزرگوار در جمع حقوقدانان حامی دکتر محمد مصدق در “نهضت ملی” دهه سی خورشیدی از یک سو، و از سوی دیگر  در کسوت معاونت وزارت ارشاد  و کرسی قضاوت پس از انقلاب ۱٣۵۷ ، فعالیتهای اجتماعی بسیاری به انجام رساندند. جامعیت شخصیت حقوقی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، نه فقط دراویش سلسله گنابادی بلکه عموم  آزادیخواهان جهان ومردمان صاحب وجدان بیدار و متعهد را بر آن می دارد که نسبت به وضعیت این انسان مبارز راه آزادی ابراز نگرانی نمایند.