تکفیرگری

مقاله

توحید آشوری و منتقدانش

تنها تکفیرگر آشوری خزعلی در نیمهٔ دوم سال ۱۳۵۵ بوده است. آشوری با کمونیست اقتصادی مشکلی نداشت، اما خود را کمونیست اعتقادی نمی‌دانسته است. منتقدان علی‌الاغلب با آشوری جلسات متعددی گفتگو کرده‌اند. آشوری هیچ نقدی را نپذیرفته، وغالب منتقدانش را به‌اشرافی‌گری که مطابق تعریف وی معادل شرک بوده متهم و همه منتقدان خود را هم‌سنخ خزعلی معرفی کرده است. اهم انتقادات بهشتی: ترجمه و تفسیر به‌رأی، و فروکاهش اسلام به‌عدالت اجتماعی و اقتصادی. مهمترین نقد منقول از مطهری: حرف‌های مارکسیستی در لفافهٔ دین می‌زند و از مصادیق «مارکسیست اسلامی» است.

سلسله مقالات

نقد معرکه ادواری افترای تکفیر

هر کسی آزاد است نظری را ابراز کند که به باور رایج «انحلال اسلام» محسوب می‌شود. از آن سو منتقدان هم بدون هیچ محدودیتی آزادند افراد یادشده را «نقد ساختاری» کنند. نه دسته اول مرتد، کافر و خارج از اسلام هستند، چرا که خود را مسلمان می‌دانند؛ نه دسته دوم تکفیرگر، چرا که در اسلام نواندیش تکفیر بلاموضوع است، تکفیر متعلق به اسلام سنتی بحثی فقهی است و در بحث الهیاتی اتهام تکفیر خروج از محل نزاع است،. نقد ساختاری را نمی توان با برچسبِ ناچسبِ تکفیرگری نادیده گرفت.

یادداشت

گاه‌شمار معرکه ادواری افترای تکفیر

نمی‌توان با برچسبِ ناچسبِ «تکفیرگری» اذهان را از «نقد ساختاری» منحرف کرد. عبدالکریم سروش حتی بر اساس موازین فقه سنتی قابل تکفیر نیست، و هرگز تکفیر هم نشده است. وی – که در تخریب منتقدانش شهره است – تا کنون چهار دور به‌ ‌کدیور افترای تکفیر خود را زده است. مطابق مستندات گاه‌شمار، کدیور به‌دعاوی وی در سه دور قبلی به‌طور مستدل و محترمانه پاسخ داده است. در دور چهارم – که منشأ آن نامشخص است – سروش «سقوط اخلاقی» خود را به‌نمایش گذاشته است. «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا»