معالم دین
روی دوم سکه کوررنگی دینی در قالب خطوط کلی درمان آن مطرح شده است. اجمالا راه درمان این بیماری خطرناک در یک کلام ارتقای دانش دینی عامه مردم بویژه اطلاع همگانی از «معالم دین» است. معالم دین اصطلاحی است که امام علی (ع) و امام حسین (ع) در دو عبارت بسیار مشهور خود بکار برده اند. زمانی که «معالم هدایت» به «علائم ضلالت» تبدیل شود وظیفه ائمه اهل بیت بازگردان معالم دین به جای خود یا حداقل نشان دادن معالم دین به مردم و هشدار نسبت به نشانه های ضلالت است. اما معالم دین چه هستند؟ در این مجال به چهار مورد از معالم دین به شرح زیر اشاره می شود:
اولین نشانه: شناخت راه از بیراهه به علم تخصصی از دین نیاز دارد. یا انسان باید خودش متخصص در علوم دینی باشد یا به متخصصان این حوزه مراجعه کند. دانش تخصصی در دین حداقل چهار دانش را دربر می گیرد: دانش تخصصی به کتاب خدا، دانش تخصصی به سنت رسول او، دانش تخصصی به عقل یا رسول باطنی و دانش تخصصی به میراث علمی مسلمانان در زمینه های مورد نیاز.
دومین نشانه: مراجعه محققانه به متخصص نه تقلید متعبدانه از او. تبعیت از متخصص سه گونه متصور است: تبعیت کورکورانه، تبعیت متعبدانه و تبعیت محققانه. تبعیت کورکورانه شرعا ممنوع است. تقلید رایج در میان متدینان در احکام عملیه همان تبعیت متعبدانه است، نوع سوم تبعیت محققانه از متخصص است. لازمهی اجتهاد تقلید متعبدانه نیست. تقلید متعبدانه دلیل معتبر دینی ندارد. سیرهی عقلا که مهمترین دلیل مجتهدان برای لزوم تقلید است، به تقلید متعبدانه دلالت نمی کند، نتیجه آن تبعیت یا مراجعهی محققانه است. اگر در موردی اطمینان بر خلاف داشته باشیم در آن مورد مجاز به تبعیت از مجتهد نیستیم.
سومین نشانه: معالم دین را از متخصصان موثق استاددیده اخذ کنید نه از خودخواندهها. هر که ادعایی علمی دارد ابتدا اهلیت علمیش باید اثبات شود. کسی که اساتید فن اهلیت علمی او را امضا نکرده اند دشوار است بتوان به آراء اختصاصی علمی او اعتماد کرد. خودخوانده ها یا باید نابغه باشند (که بسیار بسیار نادرند) یا احتمال خطای فاحش را در دروس و تعالیم آنان بسیار جدی بدانید.
چهارمین نشانه: اصلاح علوم دینی نه تغییر منبع دین. آنچه نیاز به اصلاح یا اجتهاد ساختاری یعنی اجتهاد در اصول و مبانی دارد علوم اسلامی است. این علوم فهم عالمان دین اعم از فقیه، اصولی، متکلم، مفسر، محدث، اخلاقی، فیلسوف و عارف بوده است. این نهایت کاری است که مجتهد در اصول و مبانی یا روشنفکر دینی یا نواندیش دینی (یا هر عنوان دیگری با پسوند «دینی» و اسلامی) می تواند و مجاز است انجام دهد. اما بازسازی یا اصلاح خود دین مطلقا چیز دیگری است. مراد از اصلاح دین «تغییر منابع دین» است. خط قرمز اصلاح معرفت دینی یا علوم اسلامی یا فهم دینی به رسمیت شناختن تمامیت قرآن به عنوان کلام الله و سنت معتبر نبوی است. درنوردیدن این خط قرمز ورود در منطقهای است که کتاب و سنت به ما اجازه ورود نداده، و هیچ دلیل معتبری دیگری هم نداریم، مشخصا هیچ دلیل عقلی بر چنین امری در دست نیست. ذوقیات عرفانی و شطحیات صوفیه نمی تواند مستند تغییر مبنای منبع اول اسلام (تغییر شاکله دین) شود.
کوررنگی دینی ندیدن معالم دین است. روحانی سنتی که با تضییع أصول، به فروع و فضول تمسک کرده از یک سوی بام افتاده است، روشنفکران مسلمانی که تغییراتی در منابع دین یعنی کلام الله مجید از طریق جایگزینی آن با تفسیر نبوی از جهان، یا تعبیر رؤیاهای رسولانه یا وحی را مولود و تابع شخصیت پیامبر دانستن البته به قصد خیر تصحیح اغلاط قرآن! یا از اعتبار انداختن منبع دوم اسلام (سنت پیامبر) آغاز نموده اند، از سوی دیگر بام سقوط کرده اند. معالم دین بدون تمسک به کلام الله مجید و سنت رسول الله قابل دستیابی نیست.