کردستان

یادداشت

دومین ایرانی برنده نوبل ریاضی

کوچر بیرکار، هموطن مریوانی (متولد ۱۳۵۶)، استاد دانشگاه کمبریج برنده مدال فیلدز، بالاترین نشان علمی ریاضیات (نوبل ریاضیات) در سال ۲۰۱۸ درجهان شد. پرفسور بیرکار به خاطر کارهایش در حوزه هندسه جبری معروف است و پیش از این هم برنده جایزه معتبر لورهولم در سال ۲۰۱۰ شده است. بیرکار فارغ التحصیل کارشناسی ریاضی دانشگاه تهران، برنده مدال سوم ریاضی در المپیاد دانش آموزان جهان در سال ۲۰۰۰، و دارای دکترای ریاضی از دانشگاه ناتینگهام انگلستان است. به این دانشمند جوان، همه ایرانیان و کردها، خصوصا هموطنان کرد و جامعه ریاضی کشور تبریک عرض می کنم. مریم میرزاخانی (۱۳۵۶-۱۳۹۶) ریاضیدان فقید ایرانی نخستین زن و نخستین ایرانی برنده مدال پرافتخار فیلدز در سال ۲۰۱۴ بود. یادش گرامی باد. ای کاش شرایط مناسبی برای این استعدادهای ایرانی داخل کشور فراهم بود. ای کاش شرایط علمی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در ایران به گونه ای بود که شاهد فرار مغزها نبودیم. بزرگترین صادرات ایران مغز است: فرار مغزها. آن تنگه ای که باید قبل از تنگه هرمز به فکرش باشیم تنگه امنیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دانشمندان و استعدادهای جوان ایرانی است. قدر دانشمندانمان را بیشتر بدانیم. هموطنان کرد و اهل سنت باید از حقوق کامل شهروندی همانند دیگر ایرانیان برخوردار باشند، به نحوی که این تساوی را «عملا» إحساس کنند. عدالت، تساوی حقوقی، برخورداری از امکانات و فرصتهای مساوی ملی، آزادی، امنیت و حاکمیت قانون را باید هموطنان با گوشت و پوست خود لمس کنند. با شعارهای توخالی این أمور محقق نمی شود. وقتی هموطن کرد یا اهل سنت در جمهوری اسلامی برای خودش آینده شغلی نمی بیند طبیعی است که به زندگی خارج از ایران خوشامد بگوید. با جامعه کرد ایران چه کردیم؟ با کردهای شاخصی چون احمد مفتی زاده و ناصر سبحانی چه کردیم که فریدون درخشانی را در ایران نگاه داریم؟! چند نفر از مسئولین اصلی کردستان کرد یا اهل سنت هستند؟ به فکر فراهم کردن جامعه ای متناسب با استعدادهای نهفته در مناطق مختلف ایران باشیم. شهروند ایرانی از هر قومی، با هر دینی و مذهب و آئینی، با هر عقیده ای باید از امکانات و فرصتهای کاملا مساوی برخوردار باشد. اگر چنین امکاناتی فراهم بود بجای فرار مغزها نه تنها استعدادهای بین المللی‌مان را راغب به ماندن در ایران می کردیم بلکه شاهد مهاجرت دانشمندان دیگر کشورها به ایران یا پناهندگی به ایران بودیم نه برعکس!

مقاله

جفای جمهوری اسلامی به احمد مفتی زاده

چکیده: احمد مفتی زاده (۱۳۱۳-۱۳۷۱) یکی از بزرگترین رهبران اهل سنت ایران بوده است. دو ویژگی این فقیه شافعی را از دیگر رهبران مذهبی اهل سنت متمایز می کند: یکی افکار نواندیشانه اش در تفکر اسلامی و دیگری مبارزاتش قبل و بعد از انقلاب. برخلاف شئون خانوادگیش که مفتیان بزرگ کردستان بوده اند، کسوت متمایز روحانیون را از تن بدر کرد، و لباس محلی کردی می پوشید، و به جال القاب ماموستا و علامه از لقب متواضعانه کاکه (برادر) اکتفا کرد. مفتی زاده بانفوذترین رهبر مذهبی اهل سنت در کردستان ایران بود. تعالیم و فتوای او هنوز در میان مسلمانان اهل سنت پیرو دارد. این تحقیق ادای دینی است به مبارزات این متفکر نواندیش اهل سنت کرد به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد درگذشتش. مفتی زاده از اندیشه حکومت اسلامی بشدت دفاع می کرد، حکومتی که شورای قرآنی و احکام شریعت اساس آن باشد، و سنی و شیعه، و کرد و فارس در آن از حقوق مساوی برخوردار باشند. نهایت کوشش خود را مبذول کرد که اهل سنت در قانون اساسی از حقوق مساوی با شیعیان برخوردار شوند. او مدافع «جمهوری اسلامی» بود، اما آنچه در عمل مشاهده کرد «حکومت شیعی» بود! مشخصا سه درخواست داشت: «نفی تبعیض مذهبی، نفی تبعیض ملی، و نفی تبعیض طبقاتی». بعلاوه از عدم تحقق نظام شورایی در جمهوری اسلامی بسیار گلایه مند بود.
از حوالی پائیز ۱۳۵۸ از جمهوری اسلامی ناامید شد. در فروردین ۱۳۶۰ شورای مرکزی سنت (شمس) را تاسیس کرد. رهبران مذهبی اهل سنت ایران نخستین کنگره خود را در تهران برگزار کردند. جمهوری اسلامی از تشکیل «هسته رهبری اهل سنت» بشدت احساس خطر کرد، بناحق آن را به کنفرانس طایف نسبت داد. با توجه به تضییقات جدید حکومتی لحن مفتی زاده هم بتدریج تند شد. بالاخره احمد مفتی زاده در ۸ شهریور ۱۳۶۱ سه هفته بعد از برگزاری کنگره دوم شمس و سخنرانی ‌های انتقادیش به دستور آقای خمینی به زندان افتاد. برای برگزاری مصاحبه تلویزیونی تحت شکنجه شدید قرار گرفت، اما حسرت یک آخ هم به دل زمامداران گذاشت. تا آذر ۱۳۶۷ مفتی زاده با غیر اقربای درجه اول ممنوع الملاقات بود. از أواخر سال ۱۳۶۹ تا اخر دوران زندان در خانه امنیتی فرمانیه تحمل حبس کرد. بعد از تحمل ده سال زندان، از ۱۳ مرداد ۱۳۷۱ از زندان آزاد و به تهران تبعید شد (بدون حق خروج از شهر)، ماه آخر عمر در بیمارستان بستری و مورد عمل جراحی قرار گرفت. مفتی زاده در سن پنجاه و هشت سالگی به شکلی «کاملا مشکوک» در بیمارستان آسیای تهران در تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۷۱ از دنیا رفت. خودش معتقد بود از سه طریق غذای مسموم، تزریق مواد مشکوک و هفته ها ممانعت از استفاده از داروی ضروری، نظام قصد تسریع مرگ او را داشته است. در زندان به شدت شکنجه شده بود، در حد شکستگی چند استخوان. شدیدترین شکنجه در ناحیه سر و گردن او بوده است. او در ده سال آخر عمر اجبارا از گردنبند طبی استفاده می کرد. اینکه اهل سنت ایران از او با عنوان «شهید کاکه احمد مفتی زاده» یاد می کنند حق دارند. قاضی دادگاه فرمایشی او حسین‌علی نیری بوده که مفتی زاده را به جرمی که هنوز اعلام نشده است به پنج سال زندان محکوم کرد، اما مفتی زاده بعد از ده سال زمانی که ترسیدند جنازه اش روی دستشان بماند از زندان مرخص کردند. آقای خمینی توانست منتقد اهل سنت خود را در زندان بمیراند، اما نتوانست أراده او را خُرد کند. باید اعتراف کرد جمهوری اسلامی و شخص آقای خمینی در حق مهمترین متحد کرد اهل سنتش جفا کرد. رفتار آقای خمینی با این منتقد اهل سنت نه با موازین اخلاق نبوی سازگار است، نه با تعالیم اهل بیت منطبق، فارغ از اینکه قانون و حقوق بشر هم چنین رفتار ناجوانمردانه ای را بر نمی تابید. مفتی زاده وابسته و منحرف نبود. یک ایرانی کرد وطن خواه بود که بر اساس تعالیم اسلامی و قرآنی انتظاراتش از جمهوری اسلامی برآورده نشده بود. مطالبات احمد مفتی زاده مطالبات بسیاری از هموطنان اهل سنت و کرد ماست که بعد از چهار دهه هنوز برآورده نشده است. تبعیض مذهبی، ملی و طبقاتی همچنان ادامه دارد. ویرایش سوم این تحقیق با إصلاحات فراوان و بیش از ٪۱۳۰ افزایش نسبت به ویرایش دوم همراه با اسنادی منحصر بفرد از جمله اعتراض مفتی زاده به شکنجه زنان در زندان قزل حصار، مکاتبات وی از زندان اوین با آقای منتظری و اسناد کنگره های اول و دوم شمس به تحلیل انتقادی آراء و مواضع سیاسی مهمترین منتقد اهل سنت جمهوری اسلامی پرداخته است.