جامعه ایران، جامعه اخلاقی؟

جامعه ایران، جامعه اخلاقی؟
پاسخ به پرسشهای روزنامه نگاران
۱۶ آذر ۱۳۹۱

«جامعه ایران، جامعه اخلاقی؟” موضوع مورد بحث جمعی از روزنامه نگاران ایرانی با محسن کدیور بود. در این جلسه، موضوع اخلاق در جامعه ایرانی مورد بحث قرار گرفت. زمان پیش بینی شده جلسه یک ساعت و نیم بود و گفتگو از طریق چت صورت گرفت. مشروح این جلسه به شرح زیر است:

محسن کدیور: اگر اخلاقی بودن را به رعایت موازین اخلاقی برگردانیم، و به نسبی بودن پاسخ یعنی مقایسه با دیگر جوامع هم توجه داشته باشیم، در این صورت به نظر می رسد در پاره ای از موازین جامعه‌ی ایران نسبتا اخلاقی است، از قبیل احسان و جوانمردی، و در پاره ای دیگر نه، از قبیل راستگویی و وقت شناسی. در مجموع چند عامل، اخلاقی بودن را عملا آسیب پذیر کرده است. فقر، جهل و استبداد از این دست از عوامل هستند.استفاده‌ی ابزاری از دین و تشکیل حکومت دینی بیش از همه چیز به اخلاق ما آسیب زده است و بداخلاقی های تاریخی ما در چند دهه‌ی اخیر مضاعف شده است. مرحوم مهدی بازرگان در مقاله‌ی «سازگاری ایرانی» در تکمیل کتاب روح ملتها (نوشته‌ی زیگفرید ترجمه‌ی احمد ارام) نکاتی درباره ی خلقیات ایرانی تشریح کرده است که می تواند مدخل خوبی برای بحث باشد.به آن مقاله باید محصول این سی و چهار سال را هم افزود. ریاکاری از دستاوردهای اخلاقی این دوران است. این را به عنوان مقدمه از من بپذیرید. خوشحال می شوم از نظرات شما استفاده کنم.

۱
پرسش: با درود زندگي مومنانه آيا ضرورت انسان مدرن است يا خير؟

پاسخ: سلام. زندگی مومنانه اسمش با خودش است. در صورتی که انسان ایمان بیاورد زندگی مومنانه ضرورت پیدا می کند. این سبک از زندگی برای غیرمومنان ضرورت ندارد.

۲
پرسش: “…از قبیل احسان و جوانمردی، و در پاره ای دیگر نه، از قبیل راستگویی و وقت شناسی…” استاد به نظرتان این مصادیق اکنون در جامعه ایرانی همچنان رنگ دارد؟

پاسخ: در بخشی از جامعه‌ی ایرانی هنوز پای بندی به ارزشهای اصیل اخلاقی دیده می شود. متاسفانه ضد اخلاق هم در بخش دیگر بیداد می کند. جامعه ی ما جامعه ای در حال گذار و متکثر است و اخلاق و ضد اخلاق با هم در آن دیده می شود.

۳
پرسش: سلام آقای کدیور عزیز. وقتی از جامعه اخلاقی یا جامعه غیراخلاقی بحث می کنیم، آیا این مفروض در بحث ما وجود دارد که دست کم برخی از اصول اخلاقی مطلق اند و هر جامعه ای را می توان در قیاس با آن اصول، اخلاقی یا غیراخلاقی قلمداد کرد؟

پاسخ: سلام بر شما. یکی از مفروضات بحث باور به وجود اصول اخلاقی مطلق است، که در همه ‌ی جوامع و در همه ی زمانها مورد قبول و معتبر است، البته موارد نسبی هم قابل انکار نیست.

۴
پرسش: با سلام به جناب کدیور و تشکر بابت حضورشان. سوال من درباره بحث حکومت دینی و جامعه دینی است. شما فرمودید که استفاده ابزاری حکومت از دین، به اخلاق ما آسیب زده است. از طرف دیگر اگر اشتباه نکنم، چند باری فرموده‌اید که در یک جامعه‌ی دینی، قوانین هم ناگزیر دینی خواهد بود. حال در چنین جامعه‌ای، تکلیف اقلیت‌ها – به خصوص دینی و جنسی – چیست؟ آیا در صورت عدم رعایت حقوق آن‌ها یا تصویب قوانینی که نقض کننده | تامین کننده حقوق آنان باشد، باز هم می‌توان این جامعه را اخلاقی نامید؟

پاسخ: سلام بر شما و تشکر از پرسشتان. گزاره‌ی اول که همین جا نوشته ام صحیح است. اما گزاره ی دوم به شکلی که نقل کرده اید صحت ندارد. قوانین هر جامعه می باید توسط نمایندگان منتخب آن جامعه به تصویب برسد. و همان نمایندگان هر زمان لازم دانستند قوانین را تغییر می دهند. لازمه‌ی قانونگذاری رعایت حقوق پایه‌ی اقلیتهای شناخته شده در منشور جهانی ملل متحد است. ارزشهای دینی در همه ی جوامع بسته به قوت و ضعف حضور دین تاثیر خود را در قوانین و انتخاب منتخبان ملتها می گذارد. نمونه اش انتخابات امریکا و مباحث مختلف دینی از قبیل سقط جنین و همجنسگرایی و غیر آن است. موافق و مخالف هر دو حضور دموکرتیک دارند و مخالفت با برخی از این امورِ موردِ اختلاف نقض دموکراسی محسوب نمی شود. قانون با حکم شرعی فرق دارد. ضمنا انتظار فوق مدرن از جوامع در حال گذار دور از واقع است. از جوامع در حال گذار متناسب با شرائط انها می باید انتظار داشت.

۵
پرسش: آقای کدیور موازین اخلاقی با تغییرات و دگرگونی های جامعه تغییر نمی کند؟ یعنی آیا نمیشود تحولات فعلی که به بی اخلاقی تعبیر می شود رو در نتیجه دگرگونی اجتماعی دانست؟ آیا صرفا عبور از اخلاقیات به تعابیر معاصر زیان بار است؟ سوال بعدی هم اینکه به چه شکل می توان هم شاهد تحولات اجتماعی و تغییر باور ها و معیار ها و موازین جدید بود و هم آن تغییرات را تعبیر به بد اخلاقی نکرد؟

پاسخ: بیشک برخی تغییرات اجتماعی در تحولات اخلاقی تاثیر دارد و از آنها گریزی نیست. اما هر تنزل اخلاقی را نمی توان صرفا ناشی از دگرگونهای اجتماعی دانست. و همه لوازم اینگونه تغییرات را نیز نمی توان به لحاظ اخلاقی موجه دانست. از کلی گویی و صدور قواعد کلی برای همه جا و همه زمانها باید اجتناب کرد. اگر مصداق مشخص ارائه فرمائید زودتر به نتیجه می رسیم. چه بسا من هم با شما موافق باشم. در مورد پرسش دومتان که باز کلی است پاسخ اجمالی بالا بردن سطح فرهنگ عمومی، اموزش عومی، و بویژه اموزش تفکر انتقادی و تاریخ دیگر جوامع است.

۶
پرسش: جناب کدیور، در بحث اخلاق و عمل اخلاقی یکی از مباحث فلسفه اخلاق است. ۱. چگونگی اتخاذ تصمیم اخلاقی در یک جامعه، آیا نیازمند شناخت و آموزش رویکردهای فسلفی در جامعه است یا اگر صرفا فضیلتهای اخلاقی،راستگویی، خوش قولی و … رعایت شود آن جامعه را می توان اخلاقی خواند؟ ۲. آیا برای رسیدن یک جامعه اخلاقی، باید به سراغ فلسفه های جمع گرایانه اخلاقی مانند فلسفه استورات میل، حداکثر لذت برای حداکثر تعداد مردم، رفت و یا می توان به اخلاق فرد گرایانه کانتی هم رجوع کرد؟

پاسخ: رعایت فضائل اخلاقی از جمله نشانه‌‌هاي یک جامعه‌ی اخلاقی است. آموزش رویکردهای فلسفی مختص تحصیل کرده هاست. با توده‌ی مردم باید از راههای متعارف و گاه سنتی این امور را آزمون کرد و پیش برد. اگر مردم پذیرای ظرائف فلسفه ی اخلاق باشند، این را باید غنیمت دانست. اما توده‌ی مردم بسیار ساده تر از اینها تصمیم می گیرند.
در مورد اینکه کدام فلسفه‌ی اخلاق را برای رسیدن به جامعه ی اخلاقی تجویز کنیم خرد جمعی باید تصمیم بگیرد. هر یک از مکاتب اخلاقی مزایا و معایبی دارند. قرار نیست دولت یا روشنفکران برای اخلاق مردم تصمیم بگیرند. طرفداران مکاتب مختلف اخلاقی متاع خود را عرضه می کنند و این مردم اند که هر یک مکتب اخلاقی مورد نظر خود را انتخاب می کند.

۷
پرسش: جناب کدیور، مشخصات یک جامعه اخلاقی چیست؟ در یک جامعه چه طور می‌توانیم عملی را اخلاقی و عمل دیگری را غیراخلاقی بدانیم؟ این تشخیص به عرف جامعه واگذار می‌شود، منبعث از قانون است، از شرع اخذ می‌شود یا ساز و کار دیگری دارد؟

پاسخ: اخلاقی بودن بسته به مکتبی است که در فلسفه ی اخلاق انتخاب می کنیم. برای مثال در مکتبهای اخلاقی فضلیت گرا به میزانی که جوامع به فضائل اخلاقی نزدیک تر باشند اخلاقی ترند. تعریف واحدی در این زمینه وجود ندارد. مکاتب کارکردگرا یا وظیفه گرا نیز بر اساس مکاتب خود جامعه‌ی اخلاقی را تعریف می کنند. تعیین مکتب اخلاقی قدم اول است. قدم دوم در هر مکتبی در فلسفه‌ی اخلاق نسبت فعل اخلاقی با عرف، شرع و قانون قابل بحث خواهد بود. این چهار امر (اخلاق، عرف، شرع، و قانون) با هم در تعاملند. تاثیر می گذارند و تاثیر می پذیرند. قوت و ضعف هر یک در میزان تاثیر و تاثرشان دخالت دارد. شرائط ایده ال را نیز با شرائط عادی نباید خلط کرد. ما غالبا با آمیان متوسط و شرائط عادی غیرایده آل مواجهیم. معتقدم اخلاق بر شرع و قانون و عرف تقدم دارد. و هر امر غیراخلاقی ولو قانونی، شرعی یا عرفی شده باشد باید نقد و اصلاح شود. اما این اصلاح چندان ساده نیست و راهکارهای برنامه ریزی شده می طلبد. در ضمن در انتخاب مکاتب فلسفی اخلاق تعالیم دینی – ونه لزوما شرعی فقهی – به دینداران کمک می کند.

۸
پرسش: جناب کدیور عزیز، ضمن تشکر از شما۱. شما به کدام شق اخلاق در جامعه ما بیشتر توجه دارید؟ وظیفه گرا هسیتد یا نتیجه گرا؟ یا فضیلت گرا؟ اگر نتیجه گرا هستید، آیا محدوده ای نیز بر این فائده قرار می دهید؟ ۲ سوال مهم و اساسی: در بعد اخلاقی، شما در فرض تنازع بین حقوق بشر و منافع ملی، کدام را ترجیح می دهید؟ شما اگر مجبور به انتخاب بین حقوق بشر و منافع ملی باشید، کدام را انتخاب می کنید؟ و چرا؟سوالات مهم دیگری نیز دارم، اما اطاله نمی دهم.

پاسخ: ضمن تشکر از شما، من در فلسفه ی اخلاق به اخلاق فضیلت گرا تمایل بیشتری دارد. در تنازع بین حقوق بشر و منافع ملی تقدم با حقوق پایه‌ی بشر است. به عبارت دیگر حقوق بشر نیز چند سطح دارد. برخی از این حقوق پایه و غیر قابل اغماض در هر شرائطی هستند. حقوق پایه بر منافع ملی تقدم دارد. در مورد سطح دوم حقوق بشر نیاز به بحث موردی است

۹
پرسش: استاد، با توجه به تاكيدات چندباره تان بر جامعه در حال گذار و رويكردي كه اخيرا در واكاوي تاريخ معاصر داشتيد، تا چه حد بازخواني اخلاقي شيوه هاي حكومت داري دهه اول انقلاب را در بهبود يا ارتقا وضعيت كلي اخلاقي جامعه امروزي موثر مي دانيد؟ با توجه به اينكه برخي اين بازخواني را برحسب شرايط ضروري نمي دانند.

پاسخ: نقد اخلاقی شیوه‌ی حکومت داری دهه اول انقلاب را یک ضرورت می دانم. بداخلاقی های امروز ریشه در نقضهای اخلاقی دیروز دارد. با این نقدهای اخلاقی به حاکمان امروز پیغام می دهیم که شما نیز در معرض چنین نقدی هستید. من به تاثیر نقد اخلاقی دهه اول که الگوی حاکمیت فعلی است ، بسیار امیدوارم.

۱۰
پرسش: چرا روشنگران دینی با نام اخلاق و دین جوامع را به اسلام فرا خواندن، ولی نتیجه کار در تمام کشور ها اسلام سیاسی خشن از نوع طالبان ، سلفی ها و در کشور ما آنگونه که شد می بینید ، آیا شما ما را در مورد جمع بستن اخلاق و دین از یک سو و سیاست و اسلام به تردید نمی اندازد،

پاسخ: در جوامع اسلامی خواهی نخواهی اخلاق و دین در هم تنیده اند. این در هم تنیدگی کار روشنفکران دینی نبوده است. حکومت دینی نیز کار گروه کوچکی از روحانیون بود و روشنفکران اعم از دینی و غیر دینی مدافع آن نبوده اند. اکنون نیز تجربه‌ی جمهوری اسلامی در برابر ماست. قانون اساسی جدید مصر نشان می دهد که دیگر ملتها درس لازم را از تجربه ما نیاموخته اند. ضمنا دو قانون اساسی عراق و افغانستان که زیر سیطره نظامی آمریکا به تصویب رسید به قانون مشروطه‌ی ایران بسیار نزدیک است. لطفا مراجعه فرمایید. بالا آمدن سلفی‌ها در برخی جوامع معلول عوامل دیگری است. اسلام مدنی و معتدل سازگارترین شیوه ی مواجهه با بحرانهای خاورمیانه است. سکولار بودن حکومت معنایش حذف دین از ساحت عمومی نیست. ترکیه و اندونزی و مالزی مثالهای خوبی هستند. دین بزرگترین پشتوانه اخلاق در جوامع مختلف است.

۱۱
پرسش: سعید حجاریان جایی گفته‌، جامعه ما با آنارشیزم حقوقی روبرو است باید بجای نوازش مردم، نقدشان کنیم و آنها را به عمل قانونی سفارش کنیم. آیا باید وظیفه‌گرایی اخلاقی را نهادینه کرد؟ و اخلاق را همچون قانون بر پیکره اجتماع تحمیل نمود؟ آیا مصداق محتوم این امر، اجرای طرحی مانند طرح امنیت اجتماعی نیست؟ اساسا، بی اخلاقی جامعه ما چقدر در گریزپایی آن از قانون ریشه دارد؟ در مرحله بعد، آیا می توان گفت، قبرخی وانین ممکن است، خودشان غیراخلاقی باشند؟

پاسخ: متاسفانه قانون گریزی از رذایل اخلاقی جامعه در قرن اخیر بوده است. الزام مردم به پای بندی قانون تلازمی با مکتب فلسفه اخلاق نتیجه گرا ندارد.  ما به یک اقدام ملی برای نهادینه کردن قانون نیازمندیم.  متاسفانه برخی قوانین ما و نیز برخی فتاوای شرعی ما غیراخلاقی اند.

۱۲
پرسش: جناب کدیور، با توجه به عام و فراگیر بودن واژه “اخلاق” ، تمرکز روی این مقوله و اصرار بر سنجش امور با اخلاقیات، این خطر را دارد که آنچه حکومت دینی برای جوامع به ارمغان آورده، اخلاق گرایی نیز تکرار کند. در حالت مثبت هم اخلاق گرایی مستعد تولید چهره های کاریزماتیک و توده گرایی به نظر می رسد. با در نظر گرفتن این موارد، آیا تلاش برای استقرار سیستم های مدرن که در آن ها ، مسیر و مجرای لازم برای نظارت و احقاق حقوق برای همگان مهیا باشد، باعث حفظ حقوق و متعاقب آن پاسداری از حریم اخلاقیات نخواهد بود؟ و اگر چنین باشد، آیا گفتگو بر سر ملزومات رسیدن به چنین سیستمی، بر سخن گفتن در باب دین و اخلاق، اولویت ندارد؟

پاسخ: اخلاق نمی تواند جای قانون و دین را بگیرد. ما به هر سه نیاز داریم. نادیده گرفتن قانون و تنزل اخلاق به قانون کمک به اخلاق نیست، نابود کردن آن است. ضامن اخلاق وجدان آدمی است، اما ضامن قانون قوه قهریه است. نقض قانون مجازات دارد، اما نقض اخلاق مجازات دنیوی ندارد. قانون برای مومن و غیرمومن فرقی نمی کند، اما دین متعلق به مومنان است. قرار است اخلاق هم متعلق به همگان باشد، اما واقعیت لزوما چنین نیست. ساز و کارهای نظارت قانونی در جوامع مدرن را بسیار می پسندم. معتقدم ما هم باید از این ساز و کارها استفاده کنیم، اخلاق و دین جای خودشان را باز خواهند کرد. عادلانه و کارآمدکردن قانون اولویت دارد و بستر مناسبی برای رشد اخلاق و دین را هم ایجاد خواهد کرد.

۱۳
پرسش: شما چند سال پیش در کانون توحید از فربه بودن فقه و توجه فقها به فقه بیش از اخلاق گله کردید. چرا چنین است؟ چرا علمای شیعه، اینقدر به اخلاق بی توجه بوده اند؟ آیا می توان نتیجه گرفت که اخلاق خیلی مساله علمای شیعه نبوده؟ صدها کتاب و شرح درباره فقه در برابر تعداد انگشت شمار اثر اخلاقی. آقای فنایی می گوید اخلاق بر فقه مقدم است. از نظر شما به عنوان یک فقیه اخلاق گرا، اخلاق و فقه چه نسبتی با هم دارند؟ آیا فقه می تواند در دایره اخلاق تعریف گردد؟ آیا خدای فقه بر خدای اخلاق تعظیم می کند؟

پاسخ: معتقد به تقدم اخلاق بر فقه هستم. این را حدود دو دهه قبل ابراز کرده ام. فقیه در زمان صدور فتوا باید موازین اخلاقی را مد نظر داشته باشد. اما اخلاق نمی تواند جای فقه را بگیرد و برعکس. فربه شدن فقه اختصاصی به تشیع ندارد. این مشکل در اهل سنت هم هست. نگاه حقوقی به قرآن جای بحث دارد. تورات یهودیان کتاب قانون دانسته شده است. آیا قران ما مسلمانان هم کتاب قانون است؟ پاسخ بسیاری از علمای مسلمان مثبت بوده است. فضل الرحمن چند دهه قبل برای نخستین بار نوشت که چنین نیست. من با وی موافقم. قران خودش را کتاب هدایت معرفی کرده و پیامبر رسالت خود را اخلاقی اعلام کرده است. این دین ظرفیت اخلاقیش خیلی بیشتر از ظرفیت فقهی آن است.

۱۴
پرسش: اگر صلاح بدانید، درباره سطح پایه و سطح دوم حقوق بشر، صحبت کنید. (اگر در این بحث می گنجد) چون می تواند، مورد تشکیک قرار بگیرد. بسیاری از افراد بنام منافع ملی، همه حقوق بشر را نادیده می گیرند.

پاسخ: در مباحث بسار جدید حقوق بشر بحثی مطرح است بنام حقوق بشر حداقی و حقوق بشر حداکثری. من این بحث را بسیار می پسندم. برای جوامع در حال گذار مثل جامعه ما تجویز حقوق بشر حداکثری با مقاومت روبرو می شود. در حقوق بشر حداقلی حقوقی از قبیل حق حیات، نفی برده داری، نفی شکنجه، حق برخورداری از دادرسی عادلانه، ازادی بیان و انتخاب دین، حق مساوی در مقدرات سیاسی، حق آموزش و برخی حقوق پایه زنان مورد تاکید قرار می گیرد. و فرضا اقلیت جنسی برای قائلین ان در زمره حقوق بشر حداکثری است. امیدوارم فرصت کنم دیدگاهم را در این زمینه بزودی منتشر کنم

۱۵
پرسش: راهکار شما برای عبور از بحران اخلاقی جامعه فعلی چیست؟ افزون بر سهم حاکمیت در این بحران و راه برون رفت از آن، روشنفکران، روزنامه نگاران و نخبگان در این زمینه چه وظیفه ای دارند؟ شما چه سهمی در این بی اخلاقی بر جامعه روشنفکری قائل هستید؟ آیا به این باور دارید که همه اخلاق اخلاق می کننند، اما همین ها، در اخلاق، گند زده اند؟ چه باید کرد؟

پاسخ: من تقصیر بحران اخلاقی را تنها متوجه حکومت نمی دانم. روشنفکران و روزنامه نگاران و روحانیون هم در این بحران تا حدی سهیم بوده اند. وقتی در نقد یکدیگر موازین اخلاقی را زیر پا می گذاریم و هر چه از دهانمان درمی اید نثار منتقدمان می کنیم انتظار داریم مردم اخلاقی بمانند.؟ راه اصلاح اخلاق از اصلاح خودمان شروع می شود. خودمان نسبت به مخالفان و منتقدانمان مدارا کنیم و در عمل اخلاق را محقق کنیم. کسی به سخنان ما توجه نمی کند وقتی عملمان غیر اخلاقی است. آموزش عملی اخلاق از آموزش نظری فلسفه اخلاق شاید مهمتر باشد. کاری که مرحوم استاد آیت الله منتظری در دفاع از حقوق انسانی زندانیان کرد از صد کتاب اخلاق موثرتر بوده است.

۱۶
پرسش: در جامعه دینی، بی دینان چه جایگاه و حقوقی دارن؟ و یا کسانی که چپ غیر مذهبی هستند؟

پاسخ: در جامعه ایده ال من مومنان از هیچ حقوق ویژه ای برخوردار نیستند. وهمه صرف نظر از دین و گرایش سیاسی و پایگاه اجتماعی در برابر قانون مساویند. خدا سلامتی و حیات و هزارها نعمت دیگر را به همه انسانها داده است. مومنان به چنین خدایی یکسان به همه آدمیان می نگذند و امتیازی برای ایمانشان قائل نیستند.

۱۷
پرسش: آقای کدیور. ممنون. به عبارت دیگه یعنی در جامعه دینی شما این حق وجود داره که یک بی دین یا مارکسیست رییس جمهور کشور بشه؟
پاسخ: وقتی نظام سیاسی چنین جامعه ای سکولار باشد منع قانونی نخواهد داشت. اما چنین فرضیاتی انصافا دور از واقع است.

۱۸
پرسش: شاید متصل بودن به یک منبع فرازمینی و فرا بشری، از ذاتیات اخلاق باشد و شاید هم اخلاقیات برای ما که دین و مذهب و اخلاق و سیاست را از پنجره فقه شناختیم، اینگونه است که مدام همه سخنانمان در باب اخلاق به دین گره می خورد. به نظر من برای رسیدن به جامعه ای قانون مند و اخلاقی، اگر برابری همه را به عنوان یک اصل بپذیریم، دیگر نمی توانیم از “خواست خدا” به عنوان یک مرجع استناد سخن بگوییم و تنها باید به توافق جمعی تکیه کنیم. به عنوان مثال در پاسخی که شما در پست قبلی دادید، اشاره کردید که خدا هزارها نعمت را به همه داده و مومنان به چنین خدایی یکسان به همه می نگرند. اما در قرآن بارها “هل یستوی الذین…” آمده و مسلم است که مومنان به چنین خدایی همه را یکسان نخواهند دید.

پاسخ: اخلاقهای زمینی و بشری هم داریم که می کوشند از هیچ منبع دینی تغذیه نکنند. مباحث اخلاقی در جامعه ما نیز عقلی و ماقبل دینی است، اما منابع دینی موید و پشتیبان بسیار قوی این مباحث هستند. خواست خداوند برای مومنان مهمترین محرک است. البته برای افراد بی خدا نمی توان از چنین گزاره ای استفاده کرد. نسبت به آنها باز مراجعه به وجدان انسانی و عقل بشری میسر است و لزوما همه چیز به توافق جمعی برنمی گردد. توافق جمعی یا قرارداد اجتماعی تنها یکی از رویکردهاست و نه همه‌ی آنها. پاسخ مورد اشاره‌ی شما درباره جامعه‌ی دینی بود نه هر جامعه ای . طبیعی است در چنین جامعه ای از خواست خداوند بحث شود. در قراآن بحث از عدم تساوی عالم و جاهل و بصیر و اعمی است نه مومن و کافر. عین آیه‌ی ۱۱ سوره‌ی زمر این است: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون انما یتذکر اولوالالباب». ترجمه: «آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟ تنها خردمندانند که پندپذیرند.» بنابراین واضح شد که مومنان به چنین خدایی همه بندگان خدا را در حقوق انسانی یکسان می بینند.

از همه عزیزانی که پرسشهای خوبشان را مطرح کردند تشکر می کنم. امیدوارم پرسشی از دستم در نرفته باشد. خدانگهدار همه تان. با تشکر و احترام.