در سوگ محمود عنایت

در سوگ محمود عنایت
ایران نگین روزنامه نگاران مجربش را در غربت از دست داد. از راپرتهای مجله‌ی نگین و کتابهای ترجمه شده توسط محمود عنایت بسیار آموختم
ساعتی پیش دوست جوانم پیمان ملاذ از کالیفرنیا خبر داد که دکتر محمود عنایت دیروز از دنیا رفت. پیمان دو سال قبل به خواهش من توانست عنایت را پیدا کند و با او مصاحبه کند. این مصاحبه حاوی دیدگاههای پخته و معتدل این روزنامه نگار مجرب است.
با خبر پیمان بی اختیار گریستم. اگرچه هرگز عنایت را ملاقات نکرده بودم، اما احساس کردم ایران یکی دیگر از خدمتگزارنش را در غربت از دست داد. من از اواخر دهه‌ی چهل عنایت را می شناختم. پدرم – که عمرش دراز باد – چند مجله مشترک بود: مکتب اسلام، یغما، راهنمای کتاب و نگین. دوران نوجوانی من با غوطه زدن در این مجلات طی شد. و در این میان نگین از جنسی دیگر بود. از مجله‌ی نگین بسیار آموختم، مقالاتش البته با سن و سال من نمی خواند و سنگین بود، اما در نیمه دهه‌ی پنجاه من از خوانددگان ثابت نگین شده بودم و آنچه قبل از همه نظرم را جلب می کرد سرمقاله‌های حمید عنایت بود: «راپرتها». سبک خاص عنایت، قلم سحّار او، طنز نجیب و انتقاد تیز و صمیمی او راپرتها را جذاب ترین بخش مجله کرده بود. خاطره‌ی شیرین نگاه انتقادی عنایت که متکی به تاریخ و فرهنگ گذشته‌ی این سرزمین بود هنوز در خاطرم زنده است. نیک به خاطر دارم مجله‌ی نگین را تجلید کرده بودم و شماره های پیشین آنرا بتدریج می خواندم و می آموختم.پس از انقلاب نگین که حقیقتا نگینی در تاریخ مجلات ایران بود با انتشار شیخ صنعای زنده یاد سعیدی سیرجانی توقیف شد، و من آن روز متاسفانه گرم شور ماههای نخست انقلاب توقیف آنرا متوجه نشدم. چند سال گذشت، حوالی سالهای ۶۶ و ۶۷ بود که من دوباره به خودم بازگشتم و باز عنایت برایم درس آموز بود، این بار مجله نبود، کتابهایی بود که او ترجمه کرده بود. بیاد دارم کتاب «از انقلاب مذهبی کرامول تا انقلاب سرخ لنین» ( کالبد شکافی چهار انقلاب) نوشته کرین برینتون ترجمه محمود عنایت را با چه شور و شوقی در قم خواندم و یادداشت برداشتم. نگاه انتقادی به انقلاب ۱۳۵۷ را مرهون ترجمه عنایت هستم. و نیز مهاتما گاندی و پیروان راه او (نوشته ودمهتا ترجمه محمود عنایت) که سبک عدم خشونت گاندی را تعلیم می داد، هکذا «انسان در عصر توحش» (ئولین رید).در دهه‌ی شصت برادر دو قلوی محمود، دکتر حمید عنایت نیز در شکل گیری نگاه علمی به اندیشه سیاسی اسلام معاصر نقش کلیدی داشت، کتابهای حمید عنایت را چند بار خواندم و بعد تدریس کردم. این دو برادر به گردن نسل من حق دارند. وقتی خود را در غربت غرب دیدم به یاد نشریاتی که در دهه‌ی پنجاه در تکوین فکریم نقش داشتند افتادم، به نگین اشاره کردم، نشریه‌ي دیگری که در سالهای ۵۷ و ۵۸ در من موثر بود «هفته نامه‌ی جنبش» دکتر علی اصغر حاج سیدجوادی بود.قدر این نسل از روزنامه نگاران صادق و خدوم را باید دانست، آنها زودتر از دیگران خطر استبداد را درک کردند و نوشتند و تذکر دادند و مجبور به جلای وطن شدند. محمود عنایت دندان پزشک بود، او دندان کرم خورده‌ی استبداد را در سیاست ایران به نیکی شناخته بود و می خواست آنرا بکِشد اما نگذاشتند او به تشخیص خود عمل کند و اکنون آن دندان کرم خورده لثه و فک مام وطن را متورم و بیمار کرده است.

درگذشت زنده یاد دکتر محمود عنایت مترجم، نویسنده و «نگین» روزنامه نگاران مجرّب ایران را به جامعه‌ی فرهنگی کشور و خانواده محترم عنایت تسلیت عرض می کنم. خدایش رحمت کناد.

بیست و نهم دی  ۱۳۹۱