دی ۲۹, ۱۳۹۱

خلط امور حقیقی و اعتباری در بحث وحی

از قاعده‌ی فلسفی «هر حادثی مسبوق به ماده و مدت است» نمی توان نتیجه گرفت که وحی که امری حادث است مسبوق به ماده‌ی زبان پیامبر و جهان شناسی و فرهنگ جامعه عربی است، زیرا زبان و فرهنگ و علوم بشری اموری اعتباری هستند و نه حقیقی، و قاعده‌ی یادشده از فلسفه‌ی اولی در امور حقیقی جاری است نه امور اعتباری. تمسک به قاعده‌ی فلسفی یاد شده برای اثبات بشری بودن وحی برخاسته از «خلط امور حقیقی و اعتباری» است.

موارد دیگر

شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران»

من وقوع شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» را نه تنها انکار نمی کنم بلکه به آن شهادت هم داده ام. مناقشه‌ی من در «صحت» چنین شعاری بوده است نه در «وقوع» آن. الآن هم این شعار مقدس! تبدیل به «پیراهن عثمان» شده که با آن وقت و بی وقت تسویه حساب شخصی صورت می گیرد. شیوه‌ی مواجهه‌ی طرفداران محترم این شعار با منتقد آن معیار خوبی برای سنجش ادب، مدارا و رشدیافتگی ماست.

موازین تصرف در وجوهات شرعیه و انفال

تصرف مراجع تقلید در وجوهات شرعی بویژه بر اساس عنوان مهم «فی سبیل الله» مبتنی بر ملاکات عمومی شرعی است و عملا به «تشخیص شخصی مراجع محترم» صورت می گیرد.در وجوهات شرعیه ثبت، شفافیت و امکان نظارت مومنان با رعایت ساز و کارهای مناسب ضروری است. بطور کلی وجوهات شرعی باید در صندوقی زیر نظر نمایندگان مراجع یا حتی نمایندگان متدینان هزینه شود و متکی به تشخیص شخصی مراجع نباشد. انفال حکم اموال عمومی را دارد، و نمایندگان مردم با رعایت موازین شرعی و مصالح عمومی و شفافیت مجاز به تصرف در آن هستند. انفال در هیچ شرائطی به ملکیت شخصی کسی ولو حاکم شرع و ولی فقیه در نمی آید.

ازدواج با دختر نابالغ و کلاه شرعی

ازدواج بین دو نفر (زن و مرد عاقل بالغ) منعقد می شود. دختر نابالغ «عقلاْ» طرف ازدواج نیست، و بعد از بلوغ چاره ای جز ادامه تصمیمی که دیگران برای او گرفته اند ندارد. اینکه در گذشته فرضا چنین احکامی مجاز بوده به چه دلیل از احکام جاودانه‌ی اسلام است؟ اتکا به اخبار آحاد را در امور مهمه مجاز نمی دانم، جان، مال، آبرو و نیز ناموس زن از امور مهمه است. مفاسد ازدواج با دختر نابالغ به میزانی است که تردیدی در عدم جواز آن باقی نمی گذارد. «کلاه شرعی» را چه در مناکحات چه در تجارات مجاز نمی دانم. غرض شارع مصالح و مفاسد نفس الامریه بوده است نه رعایت صوری برخی صیغ و قوالب.«عرف عقلا» در سنجش عدالت و اخلاق و عقلانیت از مبادی استنباط است. رعایت عرف عصر نزول حجاز به عنوان حکم الله که در اجتهاد مصطلح رویه‌ی رایج است چه دلیل معتبری دارد!؟

در سوگ محمود عنایت

ایران یکی دیگر از خدمتگزارنش را در غربت از دست داد. من از اواخر دهه‌ی چهل عنایت را می شناختم. پدرم – که عمرش دراز باد – چند مجله مشترک بود: مکتب اسلام، یغما، راهنمای کتاب و نگین. دوران نوجوانی من با غوطه زدن در این مجلات طی شد. و در این میان نگین از جنسی دیگر بود. از مجله‌ی نگین بسیار آموختم، مقالاتش البته با سن و سال من نمی خواند و سنگین بود، اما در نیمه دهه‌ی پنجاه من از خوانددگان ثابت نگین شده بودم و آنچه قبل از همه نظرم را جلب می کرد سرمقاله‌های حمید عنایت بود: «راپرتها». سبک خاص عنایت، قلم سحّار او، طنز نجیب و انتقاد تیز و صمیمی او راپرتها را جذاب ترین بخش مجله کرده بود. خاطره‌ی شیرین نگاه انتقادی عنایت که متکی به تاریخ و فرهنگ گذشته‌ی این سرزمین بود هنوز در خاطرم زنده است. پس از انقلاب نگین که حقیقتا نگینی در تاریخ مجلات ایران بود با انتشار شیخ صنعای زنده یاد سعیدی سیرجانی توقیف شد.