پرسش: درسخنرانی دینداری، عبادات ومناسک درتعریف دینداری فرمودید «اصل عبادات از ضروریات و ذاتیات دینداری و فصل تمایز عملی دیندار از بی دین است. عبادات از لوازم بیّن عملی ایمان دینی است.» آیا دینداری همان شهادتین گفتن نیست؟ به عبارت دیگر آیا کسی که به نبوت پیامبراسلام اعتقاد دارد دیندار نیست؟
پاسخ:
در قرون ابتدایی اسلام بحث سهمگینی درباره ایمان و اسلام در گرفته بود:
خوارج مرتکب گناه کبیره را کافر دانسته مضیق ترین تعاریف را نظرا و عملا از اسلام ارائه می کردند.
مرجئه در مقابل ایمان را برای اسلام کافی می دانستند و ارتکاب هیچ عملی را باعث خروج از اسلام نمی دانستند. این نظر تفریطی بود در مقابل افراط گروه اول و توسط جائران بنی امیه شدیدا حمایت می شد چرا که مجوز شرعی گناه را به همراه داشت.
اما آنچه در سنت اسلامی جریان اصلی شد این بود: ایمان و عمل صالح. ایمان به خدا و آخرت در کنار عمل به تعالیم پیامبر.
در بحث حقوقی هر که خود را مسلمان بداند و شهادتین را بر زبان جاری کرده باشد مسلمان می دانم. البته مسلمان می تواند فاسق باشد (یعنی تارک عمل صالح) و عامل یا مومن باشد، یعنی اولا شهادتین از زبانش به قلبش جاری شده باشد ثانیا در عملش هم رعایت حداقلی از واجبات و محرمات که در لسان متشرعه به «ضروریات دین» خوانده شده دیده شود: مناسک نماز و روزه و حج و زکات را به جا آورد یا حداقل انکار نکند، از فحشاء و شرب خمر و خوردن گوشت خوک پرهیز کند، اهل امانت داری و راستگویی باشد. به همین دلیل با دقت از عنوان فصل تمایز «عملی» دیندار از بی دین استفاده کردم نه فصل تمایز «نظری». اگر کسی امور پیش گفته را «نظرا» انکار کند در حالی که می داند خدا و پیامبر این وظایف را به عنوان حکم دائمی اسلام گفته اند و باز هم او انکار می کند در مسلمانی او بحث است، اما اگر کسی به نظر کاری ندارد، تنها در «عمل» لاابالی است و ستونهای عملی دین را به جا نمی آورد مسلمان است اما مسلمانی فاسق. من در مقام ترغیب مومنان به رعایت مناسک و عبادات بوده ام و نه در مقام مرز بندی کفر و ایمان.
در این باره بحث بسیار است. به همین مختصر اکتفا می کنم.
۱۷ شهریور ۱۳۹۲