پیشگفتار
۱
آیتالله احمد آذری قمی (۷۷-۱۳۰۲) در تاریخ تشیع وسیعترین اختیارات را برای ولی فقیه قائل شده است. پس از اعلام ولایت مطلقۀ فقیه در دی ۱۳۶۶ از سوی آیتالله خمینی رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، آذری قمی در تبیین ولایت مطلقۀ فقیه تلاش وسیعی کرد و تحقیقاً بیشترین حجم از مکتوبات و نیز نزدیکترین تفسیر را به مبتکر آن منتشر کرد. وی که تا اوایل زمستان ۶۶ از منتقدان محافظه کار آیتالله خمینی بود در پنج سال نخست زمامداری حج تالاسلاموالمسلمین خامنه ای از شاخصترین مؤیدان، مروجان و مدافعان رهبری وی شد.
تقسیم فرامین ولی فقیه به ارشادی و مولوی در سالهای ۶۴-۱۳۶۳ که وی نماینده قم در مجلس شورای اسلامی بود، تثبیت ولایت مطلقۀ فقیه در قانون اساسی جمهوریاسلامی در سال ۱۳۶۸ که او عضو شورای بازنگری قانون اساسی بود، دفاع از رهبری آیتالله گلپایگانی و معاونت اجرایی آقای خامنهای در مجلس خبرگان قانوناساسی در سال ۱۳۶۸ که وی عضو مجلس خبرگان رهبری بود، اختیار ولی فقیه در تعطیل توحید عملی(جواز عبادت غیر خدا) در نامه به آیت الله خمینی در سال ۱۳۶۷ و انتشار علنی آن در تیر ۱۳۶۸، لزوم تمرکز وجوهات شرعیه در دست ولی فقیه و عدم مُجزیبودن پرداخت سهم امام به مراجع در نیمۀ دوم خرداد ۱۳۶۸ از مختصات اندیشه و باورهای آذری بین بهمن ۱۳۵۷ تا آذر ۱۳۷۳ است.
آذری قمی عضو مؤسس و نخستین دبیر جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم بود. اعلام خلع آیت الله شریعتمداری از مرجعیت توسط جامعۀ مدرسین در زمان دبیری او و به قلم محمد یزدی رئیس کمیسیون سیاسی جامعه صورت گرفته است.
آذری را میتوان شاخصترین نمایندۀ اسلامِ فقاهتی در حوزۀ اقتصاد در دوران نخست وزیری میرحسین موسوی دانست که مدافع بازار آزاد و مخالف هرگونه دخالت دولتی و تعاونیها بود و تحقق اقتصاد اسلامی را در گرو حذف مثلث شوم «بانک، بیمه و بورس» از عرصۀ فعالیتهای اقتصادی از اساس میدانست و از حذف بانک، بانک بدونربا را هم اراده کرده بود. او در آن زمان برای تحقق این بخش از تعالیم اسلامِ فقاهتی ولایت فقیه را در چارجوب احکام اولی و ثانوی شرعی مقید میکرد، و انتقاداتش نسبت به آیت الله خمینی از همین ناحیه بود.
در سال پایانی حیات آیتالله گلپایگانی که آذری ایشان را اعلم میدانست، به فکر تدوین فتاوای خود و انتشار رسالۀ علمیه (نه عملیه) افتاد. این مهم چند ماه قبل از وفات آیتالله اراکی به انجام رسید و جلد اول آن با عنوان فرعی «تقلید، مرجعیت و رهبری» آمادۀ انتشار شد، اما در عین ناباوری به رسالۀ وی اجازۀ انتشار داده نشد! اگرچه آذری مطابق باورهای آن روزش حداکثر یترین تلقی از ولایت مطلقۀ فقیه را در رسالۀ خود ارائه کرده بود، اما به شرط اعلمیت فقهی مرجع تقلید هم تصریح کرده بود که در آن زمان که مقام رهبری برای تصدی مرجعیت خیز برداشته بود معنایش نفی مرجعیت ایشان و به باور ممیزان ارشاد توهین به مقام معظم رهبری و لذا انتشار آن خلاف مصلحت نظام ارزیابی شد. کوششهای آذری برای انتشار حاصل عمر علمیاش به جایی نرسید.
۲
در جلسه جامعه مدرسین حوزۀ علمیۀ قم برای اعلام مراجع جائزالتقلید که به نصاب لازم برای اعلام نظر نرسیده بود و اعلام جواز تقلید از مقام رهبری با امضای یک نفر (آیتالله فاضللنکرانی) منتشر شد، آذری قمی یکی از چهار مخالف این تصمیم بود. آقایان محمد یزدی و احمد جنتی صحنهگردانان این خیمهشببازی بودند. در آن زمان (۱۳۷۳) آیتالله منتظری نخستین کسی بود که بهطور خصوصی عدم صلاحیت شرعی حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای را برای تصدی مرجعیت کتباً به وی گوشزد کرد. آیتالله آذری قمی نخستین فقیهی است که در آبان ۱۳۷۴ علناً با تکیه بر شرط الزامی اعلمیت فقهی عدمصلاحیت مقام رهبری را برای مرجعیت تقلید اعلام کرد.
اعلام مرجعیت فرد فاقد صلاحیت خط قرمز آذری بود. مصلحت نظام اکسیری نبود که بتواند مرجعیت مجتهد متجزی را ولو موقتاً مشروع کند. حوالی آذر ۷۳ تا آبان ۷۴ چشمان آذری مدافع سینهچاک ولایت مطلقۀ فقیه به حقیقت گشوده شد و بر وجدان خفتۀ آذری متقدم تلنگر زده شد. آذری متأخر متولد شد.
به میزانی که آذری یافتههای جدیدش را اعلام و تبیین میکرد به حاشیه رانده میشد. در نخستین قدم، روزنامۀ رسالت که مؤسس و صاحبامتیازش بود، از انتشار مقالات او سرباز زد، در سال ۷۴ آذری مصاحبهها و مقالاتش را در روزنامۀ رقیب یعنی سلام منتشر میکرد. حضورش در جلسات جامعه با جدال و مشاجره با دیگر اعضا میگذشت. او بعد از آیتالله اراکی به اعلمیت آیتالله بهجت قائل شده بود.
با انتخاب محمد خاتمی به ریاست جمهوری در خرداد ۷۶، آذری موقعیت را مناسب دانست و طی نامۀ سرگشادهای در ۳۴ صفحه خطاب به رئیسجمهور جدید به تبیین آراء جدید خود و در حقیقت نقد رهبری پرداخت. آذری قمی در این نامۀ تاریخی ولایت مطلقه بلکه مطلق ولایت آقای خامنهای را به دلیل عدمبرخورداری از شرائط مجتهد جائزالتقلید منتفی دانسته، رهبری ایشان را تنها از باب ضرورت مجاز میداند که تنها با اذن مجتهد جامعالشرائط اعلم امکان ادامه دارد. وی مقام رهبری را مسئول جنایتهای وزارت اطلاعات معرفی کرد و برای نخستینبار به برخی فشارهای غیرقانونی و خلاف شرع به مراجع مستقل از سوی وزارت اطلاعات از قبیل آیتالله منتظری و نیز آیتالله سیدمحمد روحانی و آیتالله سیدمحمد شیرازی اشاره نمود.
نامۀ سرگشادۀ آذری در محافل مذهبی سیاسی قم و تهران با استقبال مواجه شد. جامعۀ مدرسین طی دو بیانیۀ شدیداللحن به وی تاخت و از این تاریخ آذری از شرکت در جلسات جامعه کنارهگیری کرد یا اخراج شد. دو روز بعد اراذل و اوباش در لباس طلاب علوم دینی به درس آیتالله آذری قمی در مدرسۀ فیضیه قم حمله کرده با شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» ایشان را مورد ضربوشتم قرار داده، درسش را برای همیشه تعطیل کردند. اعتراض او به «مقام غیرمحترم و غیرمسئول وزارت اطلاعات» هم به جایی نرسید.
آذری در تابستان ۱۳۷۶ باخبر شده بود که مقام رهبری اراده کرده از طریق جامعۀ مدرسین قم مرجعیت را همانند رهبری در خود منحصر کند، به عبارت دیگر برای مرجعیت اعلی برنامهریزی میکرد. او این مسئله را همراه با مستنداتش در روستای خاوه (اطراف قم) برای آیت الله منتظری تشریح کرد. سخنرانی ۱۳ رجب (۲۳ آبان ۱۳۷۶) هر دو فقیه در نقد مرجعیت رهبری مبتنی بر رخداد یادشده بود. سخنرانی انتقادی آیتالله منتظری اعتراض آذری را تحتالشعاع خود قرار داد. نتیجه این سخنرانی معلقشدن سودای مرجعیت اعلای رهبری بود. آیتالله منتظری درآن روز به صراحت عدمصلاحیت آقای خامنهای را برای مرجعیت اعلام کرد و دخالت او و عوامل اطلاعاتی امنیتیاش در امر مرجعیت را «ابتذال مرجعیت شیعه» خواند. اعتراض آیتالله منتظری موثرترین اعتراض به مشروعیت دومین رهبر جمهوری اسلامی بود.
جامعه مدرسین و شورای مدیریت به همراه آموزشوپرورش و ادارات قم و مشهد با تعطیل دروس حوزه و مدارس و ادارات تظاهرات خودجوش مردمی! ترتیب دادند و با غارت و تخریب و تصرف حسینیۀ آیتالله منتظری و دفتر آیتالله آذری برهان قاطعی! به منتقدان رهبری نشان دادند. شورای عالی امنیتملی به دستور مقام معظم رهبری برای حفظ جان این فقیهان «خائن» آنها را در منزل مسکونیشان محصور کرد تا مایۀ عبرت خلائق گردند.
۳
آذری در نخستین ساعات حصر نوشت: «خامنه ای أبرار را میکشد و شکنجه میکند، و أخیار را هتک میکند، و أبریاء [پاکان] را به قربانگاه [میبرد]، و به غصب ولایت ادامه میدهد… من از ظلم و ستم خامنه ای بیزاری میجویم، و اگر ولایتی داشته ساقط [است]، و نهادهای مربوطه از امامت جمعه گرفته تا مناصب دیگر باطل است.»
آذری قمی در نامۀ آذر ۱۳۷۶ به رازینی رئیس دادگستری تهران نوشت: «لشکریان ولایتفقیه همچون لشکریان شاه شیشه شکستند، و درها را شکسته از جا کندند، قرآن و مفاتیح و کتب حدیث را از بالا پرت کردند و کف کوچه را از اوراق آنها پر کردند. چیزی را سالم نگذاشتند. صدای زینبهای زمان را درآوردند که: یزید بزن، خوب میزنی! این چوب ولایتفقیه است، نوشجان کن. نه به خانوادۀ مریض و نه به فرزند مریض من رحم نکردند، و چند روز آنها را بدون دوا و استراحت رها کردند.»
هر دو فقیه منتقد در حصر هم به انتقادات خود ادامه دادند. رئیس قوۀقضائیه علمای منتقد را تهدید کرد که اگر به انتقاداتشان ادامه دهند «مردم» قدم بعدی را محکمتر برخواهند داشت. آذری در طول ۱۵ ماه حصر دو بار به حال اغماء افتاد. به دلیل فشار روحی روانی، سرطان خون دوازده سال قبل وی که معالجه شده بود عود کرد. اگرچه در اغماء دوم نظام دستپاچه او را برای معالجۀ فوری به آلمان اعزام کرد، اما بعد از بازگشت و بهبود نسبی پزشکان رفعحصر را برای عدم بازگشت بیماری او و همسرش لازم تشخیص دادند وگرنه بیم خطر جانی میرود. آیتالله مؤمن قمی با این درخواست نزد رهبری رفت و مقام معظم با خونسردی فرمودند: «به دَرَک!»
آذری در دوران حصر در اکثر آراء و فتاوای قبلی خود تجدیدنظر کرد. او به واسطۀ «فتوای بیموقع» تمرکز وجوه شرعیه در دست رهبری از خدا و رسول استغفار و از مردم عذرخواهی کرد. او آیتالله منتظری را اعلم مراجع اعلام کرد و در نامه به رهبری او را از ظلم به بییاوران و قتل آمران به معروف و ناهیان از منکر برحذر داشت، و به او نصیحت کرد که رهبر باید متواضع و فروتن باشد.
آذری در نامۀ سرگشادۀ اردیبهشت ۷۷ به جوانان از قدمهایی که برای تثبیت رهبری آقای خامنهای برداشته و جهات دیگر از خدای خود و جوانان عذرخواهی کرد. او یکی از اشتباه روحانیت را این میداند که در اموری غیرفقهی و چیزهایی که مردم و اساتید دانشگاه از آنها بهتر میفهمند خود را قیّم مردم میپندارد. این نهضت هم اگر مبتلا به افکار ارتجاعی ضد تمدن غرب باشد قطعاً شکست میخورد، بلکه شکست خورده است. در همین نامه درحقیقت آذری با نامشروع دانستن حاکمیت دستور اعتصاب و انقلاب به جوانان میدهد.
آذری قمی در آخرین نوشته خود با بیان دو نکته آراء سابق خود را تصحیح میکند: ولایت مطلقۀ اجرائی و سایر اختیارات متعلق به امام معصوم و آیتالله خمینی است. گفتارها و نوشتارهای گذشته اگر ظهوری بیش از این داشته باشد اشتباه محض است و آذری قمی از این بابت از خدا و رسول و مردم بخصوص روشنفکرهای مذهبی عذرخواهی میکند. دیگر اینکه «ولیفقیه یا رهبر قانوناساسی خارج از مجاری قانوناساسی هیچ اختیاری ندارد، آنچه قبلاً گفتهام ولایتفقیه از نظر آیات و روایات است، آنچه أخیراً میگویم ولایتفقیه از نظر قانوناساسی است.»
آخرین نوشته آذری قبل از آخرین اعزام اضطراری به بیمارستان: «آقای خامنهای با بحران مشروعیت رهبری مواجه است. زیرا مطابق قانوناساسی قدیم ایشان فاقد شرائط بود (مرجعیت بالفعل)، از نظر قانوناساسی جدید هم ایشان فاقد شرائط است، زیرا فاقد اجتهاد مطلق است. انتخاب ایشان در شرائط اضطراری و بر اساس نقل قول امام خمینی بود که دوام آن تا رفراندم قانوناساسی بود. بر این اساس انتخاب معظمله قانونی نبوده است. اگر ایشان اعلم در موضوعات هم باشند احدی ایشان را اعلم در احکام نمیداند. من درصدد تضعیف یا تخریب ولایت فقیه نیستم، درصدد زدودن پیرایههایی هستم که ولایتفقیه را از قانوناساسی بالاتر برده است، امری که در دنیای امروز خریداری ندارد. همهچیز را در گرو ولایتفقیه دانستن نادرست است. استبداد دینی بدترین استبدادهاست.»
آذری قمی در بیمارستان با دیدن خبر قتلهای زنجیرهای در روزنامهها میگوید اگر عمری باشد دربارۀ آمرین قتلها حقایقی را خواهم گفت. اما خبر درگذشت آذری ده روز زودتر از مرگ وی از رادیو ایران پخش میشود! بالأخره آیتالله آذری به شکلی مشکوک و مظلومانه در ۲۲ بهمن ۱۳۷۷ همزمان با وفات امام صادق (ع) دارفانی را وداع میکند. آیتالله منتظری تنها مرجعی است که از حصر در بزرگداشت آذری اطلاعیه میدهد.
۴
آنچه مرا به تحقیق دربارۀ آذری قمی واداشت متانت آراء وی نبود، دفاع از حقوق انسانی آذری متأخر بود. افکار آذری از انضباط و میانهروی کمبهره است. اما آذری هرگونه میاندیشیده بیشترین خدمات را به ولایت مطلقۀ فقیه در دوران متقدّم (تا آذر ۷۳) کرده بود، جمهوری اسلامی با ناجوانمردی و بیمروتی با منتقد خود برخورد کرد و بر خلاف قانون و شرع او را محصور و سرکوب و حذف کرد. اگرچه اعتراض و انتقادات آذری متأخر در برابر انتقادات و اعتراضهای استاد آیتالله منتظری در سایه قرار گرفت اما نمیتوان منکر اهمیت آن شد.
در دهۀ شصت و أوایل دهۀ هفتاد روزنامۀ رسالت را در قم مشترک بودم. مقالات و سرمقالههای آذری در آشنایی من با اندیشۀ این بخش از اسلام سیاسی بسیار مؤثر بوده است. ولایت مطلقۀ فقیه موردنظر آیتالله خمینی همان بود که آذری از أواخر سال ۶۶ به بعد نوشت. البته این را بگویم که هرگز مواضع اقتصادی و سیاسی آذری متقدم و حتی بسیاری از مواضع سیاسی آذری متأخر را نپسندیدهام و با او همدل نبودهام.
آذری در نهایت از منظر فقه مصلحتی و اسلام سیاسی و نظریۀ ولایت مطلقۀ فقیه به امور مینگریست. راقم این سطور چند دهه است مطلق ولایت فقیه را فاقد هرگونه مستند شرعی و عقلی میداند و آن را شعبهای از استبداد دینی میشمارد و بدون اجتهاد در مبانی و اصول و جدایی نهادهای دینی از دولت هیچ اصلاحی در ایران و جوامع شیعی را موفق نمیداند.
از لطایف روزگار است که رئیس مجلس خبرگان قانوناساسی که بیشترین نقش را در تثبیت ولایتفقیه در قانوناساسی ۱۳۵۸ داشت، یعنی آیتالله منتظری، و عضو مؤثر شورای بازنگری قانوناساسی که بیشترین نقش در تثبیت ولایتمطلقۀ فقیه در قانوناساسی ۱۳۶۸ را داشت یعنی آیتالله آذری قمی؛ هر دو در نهایت به جرم نابخشودنی انتقاد از زیادهخواهی مذهبی دومین ولی مطلق فقیه توسط وی سرکوب شده به حصر کشیده شدند. هر دو در آراء اولیه خود درباره ولایت بالمباشرۀ اجرایی فقیه تجدیدنظر کرده به نظارت تقنینی مرجع اعلم رسیدند، و این یعنی نفی ولایت سیاسی فقیه. توسط خالصترین مدافعان آن.
آراء آذری متأخر حتی در بین خواص بسیار ناشناخته است. اکثر قریب به اتفاق مکتوبات آذری بعداز آذر ۱۳۷۳ امکان انتشار و اکثر آنها حتی امکان پخش محدود هم نیافته است. آذری غالباً با آراء آذری متقدم شناخته شده است. اگرچه در کتابهای «نظریههای دولت در فقه شیعه» (۱۳۷۶) و «حکومت ولایی» (۱۳۷۷) مکرراً به آراء آذری در تبیین ولایت مطلقۀ فقیه استناد شده، اما با اینکه کلیه کتابها بعداز تولد آذری متأخر منتشر شدهاند، متأسفانه نویسنده به دلیل بیاطلاعی از این تحولات فکری مبارک همچنان به آرائی استناد کرده که مفتی آن فتاوا از بسیاری از آنها عبور کرده بود. بیشک بسیاری از خوانندگان نیز در این بیاطلاعی از آذری متأخر با نویسنده همداستانند. امیدوارم انتشار این کتاب در جبران این نقیصه مفید باشد.
۵
تحقیق دربارۀ آراء آذری را اگرچه در برنامۀ پژوهش خود با عنوان «مواجهۀ جمهوری اسلامی با علمای منتقد» لحاظ کرده بودم، اما مراجع و علمای متعددی بر وی اولویت داشتند. دستیابی غیرمترقبه به مجموعهای از دست نوشتههای آذری بین سالهای ۷۴ تا ۷۷ باعث شد تحقیق در آراء آذری بر دیگر تحقیقها پیشی بگیرد. از استادزادۀ معزز آقای سعید منتظری که در دستیابی نویسنده به این مجموعۀ ارزشمند نقش اصلی داشت صمیمانه سپاسگزارم. اگرچه برای رفع پارهای ابهامها کوشیدم با بازماندگان آیتالله آذری قمی تماس بگیرم، اما تنها عضو خانواده که حاضر به پاسخگویی بود در بیمارستان بستری بود.
مجموعه مقالات «ذکر مصیبت آیت الله آذری قمی» در هشت قسمت از اسفند ۱۳۹۱ تا تیر ۱۳۹۲ در وبسایت نویسنده و جرس منتشر شد. بعد از انتشار نیمی از مقالات دختر بزرگ آیتالله سرکار خانم فاطمه آذری از بیمارستان مرخص شد، و فرصت کرد نظرات اصلاحی و تکمیلی خود را با من درمیان بگذارد و به پرسشهایم پاسخ دهد. توضیحات اصلاحی و تکمیلی ایشان بهویژه درباره دوران حصر و بیماری و وفات مظلومانه پدر منبع ارزشمند و دستاول این رساله است. از ایشان صمیمانه سپاسگزارم و شفای عاجل این بانوی شجاع را از خدای بزرگ خواستارم.
بعد از اتمام مقالات هشتگانه خوشبختانه به مدارک و اطلاعات جدیدی دست یافتم. براساس مدارک و اطلاعات جدید تمام مقالات مورد بازخوانی و ویرایش مجدد قرارگرفت. تغییرات بیشتری شامل بخش اول شد، هرچند بخش دوم هم بینصیب از تکمیل نماند. محصول ویرایش دوم کتاب حاضر است؛ «فراز و فرود آذری قمی؛ سیری در تحول مبانی فکری آیتالله احمد آذری قمی(۷۷-۱۳۰۲)».
تفاوتهای ویرایش دوم و اول به شرح زیر است:
۱. جداکردن فصل چهارم از بخش اول با عنوان استیضاح مرجعیت رهبری از این کتاب (قسمتهای دوم تا پنجم). این مطلب مستقلاً در دست انتشار است. حجم آن معادل کتاب حاضر است و باتوجه به اهمیت خود کتاب دیگری است. خلاصۀ نیمه اول فصل چهارم (بدون مستندات مفصل آن) در این کتاب آمده است.
۲. بازخوانی و ویرایش کل کتاب؛ افزودن حدود ۱۵٪ به محتوای کتاب براساس مدارک و اطلاعات جدید؛ اصلاح برخی خطاها و تعمیق و تفصیل علل تحول فکری آذری در نیمه دوم فصل چهارم؛ افزودهها و تغییرات به حدی است که خوانندگان ویرایش اول چارهای جز مطالعۀ ویرایش دوم ندارند.
۳. افزودن دو پیوست به انتهای کتاب: یکی متن کامل نامۀ سرگشادۀ ۵ آبان ۱۳۷۶ آذری به رئیسجمهور خاتمی که منشور آذری متأخر و از علل اصلی حصر وی است، و دیگری متن کامل بیانیۀ ۲۰ و ۲۴ آبان ۱۳۷۶ آذری در تحلیل انتقادی دیدگاه جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم که در تمایز آذری متأخر از همفکران سابقش حائز اهمیت طراز اول است.
۴. تغییر عنوان کتاب، افزودن پیشگفتار تحلیلی ویرایش دوم، گزیدۀ اسناد، آلبوم عکس، فهرست تفصیلی مطالب، و مقدمه و فهرست انگلیسی از امتیازات ویرایش دوم است.
زحمت گردآوری روزنامهها بویژه در فصل ششم تا هشتم را یکی از دانشجویانم متقبل شده است. دانشجوی دیگری داوطلبانه صفحهبندی و آمادهسازی کتاب را به عهده گرفته است. از این عزیزان که به دلیل ملاحظات امنیتی مجاز به ذکر نامشان نیستم بسیار سپاسگزارم.
اعتراف میکنم این تحقیق هنوز کامل نیست. من هنوز به همه مدارک آذری متأخر و نیز متقدم دسترسی ندارم. متن کامل دو نامۀ مهم و مفصل وی به آیتالله خمینی در سالهای ۱۳۶۳ و ۱۳۶۷ از جمله این کمبودهای مهم است. متأسفانه فرصت مطالعه همه مطالب منتشر شدۀ آذری متقدم را نیز نداشتهام. این تحقیق با همه کاستیهایش قدم مقدماتی در بررسی تحولات فکری و سیاسی آذری قمی است، که اگرچه جسور، عجول و تندرو بود اما نمیتوان منکر خلوص، سادگی و پاکزیستی او شد. امیدوارم در شرائط مناسبتری دیگر محققان تحقیق جامعتری دربارۀ این روحانی شجاع صریحاللهجۀ ناآرام سامان دهند.
۶
۲۲ بهمن امسال (۱۳۹۲) پانزدهمین سالگرد درگذشت آذری قمی است. خدا را شاکرم که توفیق تدوین و نگارش این مجموعه نصیب شد. امیدوارم مراجع عظام، مقام رهبری، فضلا و طلاب علوم دینی، مقامات سیاسی و قضائی و تقنینی، فعالان سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا، مأموران امنیتی و اطلاعاتی، دادگاه غیرقانونیِ ویژۀ روحانیت، و فرماندهان و مأموران سپاه و بسیج و لباس شخصی و گروههای فشار فرصت کنند عملکرد خود را در این کتاب ملاحظه کنند، و بدانند عملکرد امروزشان نیز در قبال منتقدان و مخالفان مسالمتجو و قانونی روزی تدوین و مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت، و از همه مهمتر قرار است روزی در سرای دیگر پاسخگوی مواضع و اعمال و اقوال خود باشیم.
«فراز و فرود آذری قمی» دومین دفتر از مجموعۀ «مواجهۀ جمهوری اسلامی با علمای منتقد» است. در دفترهای مختلف این مجموعه، از یکسو آراء و دیدگاههای مراجع، فقها و علمای مخالف و منتقد جمهوری اسلامی تحلیل میشود، از سوی دیگر شیوۀ برخورد نظام جمهوری اسلامی با منتقدان قانونی و مخالفان مسالمتجو ارزیابی خواهد شد. این مجموعه نشان خواهد داد که جدّیترین انتقاد از جمهوری اسلامی از آغاز از ناحیۀ مراجع و فقها صورت گرفته، هرچند به شدت سرکوب شدهاند. اطلاعات مربوط به این انتقادات نیز یا به کلی حذف شده یا تحریف و قلب شده است. امیدوارم انتشار این مجموعه قدمی در تصحیح تاریخ معاصر ایران و تشیع از یک سو و تصحیح مشی و عملکرد زمامداران در قبال منتقدان قانونی و مخالفان مسالمتجو به حساب آید.
نخستین دفتر این مجموعه با عنوان «اسنادی از شکسته شدن ناموس انقلاب: نگاهی به سالهای پایانی زندگی آیتالله سیدکاظم شریعتمداری» در ۴۱۵ صفحه در دی ۱۳۹۲ در قالب کتاب الکترونیکی منتشر شد. دفتر سوم با عنوان «نظام و انقلاب در بوتۀ نقد: قضایای آیتالله سید محمد روحانی» بزودی منتشر میشود. عدم امکان انتشار این مجموعه در داخل کشور به صورت کتاب کاغذی از روشنترین نشانههای «آزادی قلم و نبودِ نویسندۀ ممنوعالقلم» در سی و چهارمین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ است، انقلابی که قرار بود علاوه بر استقلال، آزادی و عدالت و جمهوری اسلامی برای مردم ایران به ارمغان آورد و نظامِ استبدادِ مطلقۀ فردی را وداع گوید. و اکنون همانند سی و چهار سال قبل باید به دنبال آزادی، عدالت، جمهوریت و اسلام رحمانی گشت.
از انتقادات و پیشنهادات خوانندگان صاحب فضل استقبال میکنم و تذکرات آنها را از اسباب روشنترشدن حقیقت میشمارم.
وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالمین
محسن کدیور
بهمن ۱۳۹۲
***
مقدمه
مقدمه شامل دو مبحث است: اول مراحل چهارگانۀ حیات سیاسی آذری قمی، و دوم چرا آذری؟
«مراحل چهارگانۀ حیات سیاسی آذری قمی»
اندیشۀ سیاسی آیتالله احمد آذری قمی (۷۷-۱۳۰۲) چند پایه دارد: اول طرفداری سرسختانه از بازار آزاد، مخالفت آشتیناپذیر با هرگونه اقتصاد دولتی و دفاع از پیادهکردن ظواهر احکام فقهی در حوزۀ اقتصاد؛ دوم دفاع آتشین از ولایت عامه و سپس ولایت مطلقۀ فقیه؛ سوم ارادت و وفاداری به آیتالله خمینی به سبک خودش و دفاع از انقلاباسلامی؛ چهارم شجاعتِ برخلاف جریان آب شناکردن و انتقاد علنی از بالاترین مقامات از جمله مقام رهبری؛ پنجم سرعت تجدیدنظر و برگشتن از عقاید سابق؛ ششم تندروی و عدم میانهروی؛ و بالأخره هفتم برخورداری از نوعی صداقت، سادگی و عدمپیچیدگی.
حیات آذری قمی را به چهار مرحله میتوان تقسیم کرد:
مرحلۀ اول: آذری انقلابی (۶۳-۱۳۲۰) در این مرحله وی قبل از انقلاب به دنبال سرنگونی رژیم و پس از انقلاب در پنج سالۀ نخست در پی تثبیت نظام انقلابی است. وی در این دوره ابتدا متأثر از فدائیان اسلام و سپس استادش آیتالله خمینی و در مشی مذهبی به آیتالله گلپایگانی نزدیکتر است.
مرحلۀ دوم: آذری محافظهکار منتقد (۶۶-۱۳۶۳) وی در این مرحله از مدافعان بازار آزاد، اجرای احکام فقهی بدون هرگونه دخالت دولت و از منتقدان سرسخت سیاستهای آیتالله خمینی و دولت مورد تأیید وی بر مبنای ولایت عامۀ فقها است.
مرحلۀ سوم: آذری سرسپردۀ ولایت (۷۳-۱۳۶۷) وی حوالی زمستان سال ۶۶ از باور به ولایت عامۀ فقها به ولایت مطلقۀ فقیه تغییر عقیده داد و در یک سال و چند ماه آخر حیات آیتالله خمینی بیشترین کوشش را در تبیین ولایت مطلقه مبذول داشت و در این زمینه بیشترین توسعه در اختیارات ولیفقیه قائل شد. وی در دوران پنج سالۀ نخست رهبری حجتالاسلام والمسلمین خامنهای از پیشگامان دفاع از ولایت مطلقۀ ایشان تا مرز تعطیل توحید عملی و انحصار جواز أخذ وجوهات شرعیه توسط رهبری است.
مرحلۀ چهارم: آذری منتقد مرجعیت و رهبری (۷۷-۱۳۷۳) وی از أواخر پائیز ۱۳۷۳ ابتدا منکر صلاحیت حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای برای افتاء و مرجعیت میشود و بهتدریج با تکیه بر شرط اعلمیت فقهی برای رهبری انتخاب آقای خامنهای را از باب ضرورت دانسته، از وی به شدت انتقاد میکند و نهایتاً در حصر مظلومانه جان میدهد.
زندگی سیاسی آذری قمی منهای مرحله سوم سیری تکاملی داشته است. آذری از موضع یک مبارز انقلابی به موضع منتقدی محافظهکار رسیده و خواهان اقامۀ ظواهر احکام فقهی و بازار آزاد در کشور است، و در نهایت با تکیه بر موازینی شرعی از کیان مرجعیت و نظارت فقیه اعلم دفاع میکند. اما مرحلۀ سوم با مرحله دوم و چهارم – در حد اطلاع نگارنده – ناهمخوان است. این ناهمخوانی اگر در یکسال و نیم آخر حیات آیتالله خمینی به دلیل باور به فقاهت و اعلمیت ایشان قابل رفع باشد اما در مورد آقای خامنهای که وی چنین باوری را در حق وی نداشت کاملاً ناهمخوان است.
بههرحال در حوزۀ علمیه قم تنها دو فقیه «بدعتِ مرجعیت با کوپنِ قدرت سیاسی» را برملا کردند و هر دو نیز توسط رهبری برخلاف قانون و اخلاق و شریعت بهشدت سرکوب و محصور شدند.
اینکه چه شد که آذری متحول شد، در لزوم رعایت حقوق شهروندی وی هیچ تغییری ایجاد نمیکند. البته در تحلیل منحنی تحول اندیشۀ سیاسی وی پاسخ به پرسش یاد شده نهایت اهمیت را دارد. دراینزمینه براساس قرائن موجود در بخش دوم و خاتمه نکاتی مطرح خواهد شد.
مردم و حتی بسیاری از خواص تنها با برخی از مواضع و آراء سه مرحلۀ نخست آذری آشنا هستند، آرائی که او غالباً در سالهای پایانی عمر خود به خطابودنشان مکرراً اعتراف کرده است. این کتاب با مروری بر اهم مواضع و آراء مراحل سهگانه نخست میکوشد آذری متأخر (مرحلۀ چهارم) را بشناسد و از حقوق انسانی او که به دلیل انتقاد از زیادهخواهی استبداد دینی زیر پا گذاشته شد دفاع کند. در این رساله از بحث «آذری متقدم» (مراحل سهگانۀ نخست) به اجمال سرخطهایی به عنوان مقدمه برای تحلیل بحث «آذری متأخر» مطرح شده است. تفصیل بحث در تحلیل اندیشۀ سیاسی آذری قمی مجال و مقالی دیگر میطلبد. واضح است که اندیشۀ سیاسی آیتالله آذری قمی نوسان جدی داشته، خالی از افراط و تفریط نبوده و حداقل سه نقطه عطف را از سر گذرانیده است.
مطالعۀ تحلیلی فراز و فرود اندیشه و مواضع آذری قمی اسباب تأمل دوباره در تاریخ جمهوری اسلامی را مهیا میکند. اینکه بدانیم چه کسانی با چه میزانی از دانش و اخلاق و شریعت بر ایران فرمان راندهاند و با منتقدان و مخالفانشان که در تثبیت زمامداریشان سهیم و شریک بودهاند چقدر بیمروت و بیمدارا برخورد کردهاند. «آذری متأخر» از همان رخنههایی گزیده شد که «آذری متقدم» در ساختنشان سهیم بود. «آذری متأخر» از همان چیزهایی نالید که برخی از «آذری متقدم» چشیدند و نالیدند. دنیا دار عبرت است. همان هیولایی جان آذری را گرفت که او خود سالها تقویتش کرده بود و زمانی به شرور و مضرات این هیولا پیبرد که رسالۀ خودش هم در ممیزی و توقیف مشمول حکم حکومتی شد.
اما اگر چه آیتالله منتظری و در مقیاسی کوچکتر آیتالله آذری قمی به سترونی حکومت اسلامی و ولایتفقیه از سنخ زمامداری حجتالاسلام والمسلمین خامنهای پیبردند، اما متأسفانه کم نیستند روحانیون و متدینانی که هنوز به ضرورت جدایی نهاد دین از دولت (که با جدائی دین از سیاست متفاوت است) پی نبردهاند. جمهوری اسلامی از این زاویه خطایی بزرگ بود و خسارتی بزرگتر را به دیانت مردم وارد کرد.
در این رساله علاوه بر بحث از مواضع و احوال آیتالله آذری قمی، قضیۀ مرجعیت حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای (به اجمال) و اعتراض آیتالله منتظری به این قضیه و مواضع جناحهای مختلف سیاسی در آن زمان نسبت به این مسئله مورد تحلیل انتقادی قرار میگیرد.
چرا آذری؟
پس از انتشار چهار مقاله این قلم درباره پنج سال آخر حیات مرحوم آیتالله شریعتمداری[۱] مجموعهای نفیس از دستنوشتهها و نامهها و بیانیههای چهار سال آخر حیات آیتالله آذری قمی در اختیارم قرار گرفت، که اکثر قریببهاتفاق آنها تاکنون مطلقاً منتشر نشده است، با این تقاضا که مرگ مظلومانۀ ایشان نیز مورد بازبینی قرار گیرد.
عامل دیگری که باعث شد بازخوانی پرونده آیتالله آذری قمی جلو بیافتد ابراز نگرانی برخی از پیروان «خط امام» و اصلاحطلبان محترم از انتشار بازخوانی پرونده آیتالله شریعتمداری توسط این قلم بود. پنداشتند توطئهای علیه بنیانگذار جمهوری اسلامی از طریق نقد وی در جریان است.[۲] انتشار این مطلب قبل از مراجع منتقد دهۀ اول امکان مقایسۀ عملکرد رهبر فعلی را با رهبر قبلی در مواجهه با مخالفانشان فراهم میکند. نگارنده بیش از آنکه به سبقت این یا آن در عدم تحمل و عدم رواداری مخالفان و منتقدانشان بیاندیشد، دغدغۀ کشف حقیقت دارد. مهم این است که منصفانه و بدون تعصب داوری شود.
در این مجال بنا دارم به پاسخگوئی به پرسشی بپردازم که مدتهاست ذهن مرا به خود مشغول کرده است. جمهوری اسلامی با جان و مال و آبروی عالمان مخالف و منتقد خود چه کرده است؟ به همان سیاق که در مورد آیتالله شریعتمداری مشروح و مستدل پاسخ داده شد، اکنون همان پرسش در مورد آیتالله آذری قمی پاسخ داده میشود. نویسنده در هر دو منظر اقتصادی و سیاسی با آن مرحوم تفاوت نظر دارد. آنچه وی را به صرف وقت و تحقیق و تفحص در این زمینه کشانیده است دفاع از حقوق انسانی احمد آذری قمی است نه اتقان و متانت آراء وی.
تحقیق نویسنده نشان میدهد که آذری در سالهای آخر عمرش مظلوم واقع شده، بیآنکه در هیچ دادگاه صالحهای محاکمه شده باشد و امکان دفاع از خود داشته باشد مجازات شده است. بخشی از این مجازات از قبیل تعطیل درس، شعارهای موهن، تخریب، غارت و تصرف غاصبانه دفتر توسط اراذل و اوباش تحت امر حکومت با نام «مردم» اعمال شده، برخی مجازاتهای غیرقانونی دیگر از قبیل حصر توسط مأموران سپاه یا دادگاه ویژۀ روحانیت صورت گرفته است. در زمان حصر برخی حقوق زندانی بیمار سالمند و خانواده بیمارش رعایت نشده است. حکومت به تجویز پزشکان دربارۀ «نیاز مبرم» هر دو بیمار سالمند به رفع حصر برای بهبودی وقعی نگذاشته است. و از همه مهمتر ابهاماتی که دربارۀ مرگ مشکوک وی مطرح است.[۳]
این سطور زمانی نوشته میشود که فشار جمهوری اسلامی بر منتقدان سیاسی افزایش یافته است. منتقدان سیاسی و مخالفان قانونی از چهار حال خارج نیستند: یا در حبس، یا در حصر، یا در تضییق در داخل کشور یا در تبعید خارج از کشور هستند. علاوه بر فعالان سیاسی خانوادۀ آنها هم تحت فشارهای غیراخلاقی و غیرقانونی و خلاف شرع مأموران جمهوری اسلامی هستند. نمونهای از آن فشار بر زندانی دلاور ابوالفضل قدیانی و فشار تا سرحد طلاق به دختران مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد است که همانند حجتالاسلام مهدی کروبی از بهمن ۱۳۸۹ در حصر غیرقانونی به سر میبرند. امیدوارم انتشار این رساله به تنبّه و عبرت ارباب قدرت بیانجامد و با منتقدان و مخالفان قانونی خود با مدارا، رحمت، عدالت و قانون برخورد کنند، و به ظلم، استبداد، تجاوز به حقوق ملت و نقض قانون پایان دهند.
[۱] . این چهار مقاله عبارتند از: اسنادی از مظلومیت آیتالله شریعتمداری، ۱۲ آبان ۱۳۹۱؛ اسنادی از شکستهشدن ناموس انقلاب، ۳۰ آبان ۱۳۹۱؛ ممانعت از اعزام بیمار سالمند مبتلی به سرطان به بیمارستان، ۱۶ آذر ۱۳۹۱؛ اعادۀ حیثیت از آیتالله شریعتمداری، ۱۳ دی ۱۳۹۱. این مقالات به همراه سی نقد منتشرشده بر آنها در کتاب الکترونیکی «شکسته شدن ناموس انقلاب: نگاهی به سالهای پایانی زندگی آیتالله شریعتمداری»، دی ۱۳۹۲ در ۴۲۷ صفحه منتشر شد.
[۲] . بنگرید به کتاب پیشگفته، بخش نقدها خصوصاً صفحات ۳۹۶-۳۷۱.
[۳] . نویسنده از دوستانی که در خفقان حاکم بر کشور خطر کرده اسناد با اهمیت سالیان آخر مرحوم آیتالله آذری قمی را در اختیارش گذاشتند تشکر میکند. از همه کسانی که در این زمینه اطلاع دارند یا در گزارش و تحلیل نگارنده کاستی و خطائی مییابند یا انتقاد و پیشنهادی دارند مرحمت کرده اطلاع دهند، یا خود منتشر کنند و این گام ناقص را در شناخت تاریخ اندیشۀ دینی سیاسی ایران معاصر تکمیل کنند.