اخیرا خبری به شرح زیر از سوی عوامل امنیتی جمهوری اسلامی در فضای اینترنت منتشر شده است:
رفسنجانی به کدیور: ولایت فقیه را نقد کنید. به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، در مرکز مطالعات راهبردی وزارت کشور جلسات هفتگی برگزار می شد و در آن کارشناسان و صاحبنظران حضور داشتند. در یکی از این جلسات که آقایان ابراهیم فیاض و عباس سلیمی نمین حضور داشتند، دکتر فیاض به نقل خاطره ای از دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی پرداخت. ابراهیم فیاض گفت: «سال ۷۰ محسن کدیور را در دانشگاه تربیت مدرس دیدم و بحثی درباره سخنان دکتر سروش شد. محسن کدیور در همین رابطه گفت: آقای هاشمی رفسنجانی از من خواسته است تا به همراه سایرین ، ولایت فقیه را نقد کنیم.» (۲۰ تیر ۱۳۹۳، کد خبر: ۲۲۳۵۸۶)
این خبر کذب محض میباشد.
علاوهبر آن در این جعل ناشیانه شواهدی به شرح زیر بر کذب بودن آن قابل ذکر است:
اولا آقای اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۰ (اوایل دوران ریاست جمهوریش) کمترین زاویهی با رهبری نداشته و تفاوت نظر ایشان با آقای خامنهای مربوط به بیش از یک دهه بعد است. چگونه ایشان در سال ۷۰ در اوج سازگاری با رهبری چنین توصیهای کردهاست؟ هاشمی رفسنجانی چه در سال ۱۳۷۰ چه قبل و چه بعد از آن هرگز به من نگفته است ولایت فقیه را نقد کنم.
ثانیا اصلا من در سال ۱۳۷۰ در دانشگاه تربیت مدرس آقای ابراهیم فیاض را ملاقات نکردهام تا چیزی به ایشان دربارهی آقای سروش یا ولایت فقیه گفته باشم. تحصیل من از مهر ۱۳۷۲ در دورهی دکتری فلسفه این دانشگاه آغاز شده است. لذا در سال ۱۳۷۰ مطلقا در دانشگاه تربیت مدرس نبوده ام تا با نامبرده ملاقاتی داشته باشم و مطلبی را با وی در میان گذاشته باشم.
اینگونه افسانهسرائیها بعد از استقبال از کتب اخیرم در نقد ابعاد مختلف نظام ولایت فقیه براساس تئوری توطئه به دنبال ارتباط این کتابها با دیگر منتقدان شاخص است. کتابهایم تحقیق شخصی مستقل است و حتی در طرح و برنامهی آن از احدی الهام نگرفتهام چه برسد به سفارش سیاستمداری ولو منتقد بوده باشد. در پس ذهن طراحان این جعل ناشیانه این نکته بوده است که چون نقد رهبری عملا به نفع مهمترین رقیبش هاشمی رفسنجانی تمام میشود، باید این نقدها را به وی بچسبانند تا از آن حربهای برای تسویه حساب پیدا کنند.
سطح این نقدها از این حسابگریهای سیاسی بسی بالاتر است. من از اوایل دههی هفتاد به دنبال آسیبشناسی جمهوری اسلامی بودهام و ولایت فقیه را در همهی اشکال آن فاقد مستند شرعی و مضر بهحال دیانت و ایمان یافتهام. علاج این بلیه با جابجایی اشخاص حاصل نمیشود. نظریهی حکومت دینی و ولایت مطلقهی فقیه از بنیاد با مشکل اساسی مواجه است.
کسانی به اینگونه افسانهسرائیهای ناشیانه متوسل میشوند که در هماوردی علمی کم آوردهاند و به جای پاسخ به نقدهای فنی این قلم به چنین حاشیهسازیهای کودکانه میپردازند.
ظاهرا بحران نظام ولایت مطلقهی فقیه به قدری جدی و عمیق است که حتی ماه مبارک رمضان مانع از اشاعهی اکاذیب و افترا به منتقدان مسالمتجو و مخالفان قانونی نشده است. نظامی که برای بقای خود به هر قیمتی، به اینگونه روشهای ضداخلاقی دست مییازد، در حقیقت خود را از مشروعیت ساقط میکند.