هاوکینگ، آغاز و پایان هستی
برنامه افق، صدای آمریکا V.O.A
مصاحبهی سیامک دهقانپور با محسن کدیور، علی نیری و بهرام مشیری
۲۷ آذر ۱۳۹۳، ۱۸ دسامبر ۲۰۱۴
استیون هاوکینگ یکی از فیزیکدانان مطرح معاصر که با طرح مردمفهم آراء علمی به مشهورترین فیزیکدان زندهی جهان تبدیل شده است، پا را از مرزهای علوم تجربی فراتر گذاشته، منکر وجود خدا و آخرت شده است. وی در نخستین کتابش A Brief History of Time تاریخچهی مختصر زمان در ۱۹۸۸ نوشت: اگر فیزیکدانان «تئوری همه چیز» را بیابند، در این صوت ما ذهن خدا را خواندهایم. او در کتاب طرح بزرگ Grand Design در ۲۰۱۰ که به همراه فیزیکدان دیگری بهنام Mlodinow منتشر کرد، مدعی خلق خودبخود جان شد: «بنابر قانون جاذبه جهان می تواند خود را از عدم خلق کند.»
Because there is a law such as gravity, the universe can and will create itself from nothing
پرسشهایی که کتاب طرح بزرگ در مقام پاسخ آنها برآمده اینهاست: «جهانی که در آن زندگی میکنیم را چگونه درک میکنیم؟ این جهان چگونه رفتار میکند؟ طبیعیت واقعیت چیست؟ این موجودات از کجا آمدهاند؟ آیا جهان نیازمند خالق است؟» نویسندگان کتاب توجه داشتهاند که «به طور سنتی این پرسشها فلسفی است، اما فلسفه مرده است و تحولات اخیر علوم بهخصوص فیزیک را دنبال نکرده است. اکنون عالمان علوم تجربی حاملان پاسخ به اینگونه پرسشها هستند.» به عبارت دیگر در مرگ فلسفه عالمان علوم تجربی بهخصوص فیزیکدانان تفلسف میکنند و بهجای فلسفه و متافیزیک از آغاز و انجام و هدف جهان سخن میگویند.
واضح است که قضیهی فوق قضیه ای فلسفی است نه علمی! این که علم پاسخگوی همه پرسشهاست و با علم science ما از دین وفلسفه و عرفان بی نیاز شده ایم همان علمگرایی Scientism یا خداناباوری جدید New Atheism است. بسیاری از عالمان علوم تجربی به علمگرایی باور ندارند. در هر دو سوی خداباوری و خداناباوری دانشمندان علوم تجربی و فیلسوفان یافت میشوند. اعتبار یک رأی فلسفی به قوت براهین آن است نه تعداد قائلان آن از کسانی که با فلسفه و عرفان و متافیزیک کمتر آشنا هستند.
برنده جایزه نوبل ۱۹۶۰ Sir Peter Medawar دو کتاب ارزنده نوشته به نامهای اندرز به دانشمند جوانتر (۱۹۷۹) Advice to a younger Scientist و مرزهای دانش تجربی (The Limits of Science (۱۹۸۴. او به صراحت نوشته است: پاسخ همه پرسشها را علم نمیداند. برای پاسخ به پرسشهایی از این دست چگونه همه چیز آغاز شد؟ برای چه اینجا هستیم؟ هدف زندگی چیست؟ باید به دامان دین و ادبیات پناه ببریم. فرانسیس کالین Francis Collins عالم معتبر ژنتیک نیز قائل است علم از پاسخ به این پرسشها عاجز است: چرا جهان موجود شده است؟ معنای زندگی چیست؟ آیا زندگی پس از مرگ جاری است؟ انیشتین در ۱۹۳۰ یادآور شد: پایههای اخلاقی علم بله، اما پایه های علمی اخلاق نه! هرگونه کوشش برای فروکاهش اخلاق به علم مردود است.
از پنج پرسش پیشگفتهی کتاب طرح بزرگ تنها پرسش دوم علمی است: جهان چگونه رفتار میکند؟ چهار پرسش دیگر فلسفی و متافیزیکی است. در این کتاب سه پرسش ستبر دیگر نیز مطرح شده است: «چرا به جای نیستی هستی محقق شده است؟ چرا ما زنده ایم؟ چرا تنها این مجموعه از قوانین بر جهان حاکم است نه مجموعه قوانین دیگری؟» اینها هم پرسشهای فلسفی و متافیزیکی است. البته علم هم میتواند به این پرسشهای فلسفی متافیزیکی پاسخ دهد، اما پاسخهای علمی نه «تنها پاسخ» به پرسشهای ستبر یادشده هستند نه «بهترین پاسخ».
آنچه در کتاب طرح بزرگ هاوکینگ و همکارش نفی شده است «خدایان» فلاسفهی پیش سقراطی است، نه «خدا»ی ادیان ابراهیمی. آنان به تفاوت خدایان و خدای واحد توجه نکردهاند. خدای انکارشدهی آنان خدای رخنهها God of Gaps است. هرجا درعلت پدیده درماندیم، آن را به خداوند نسبت میدهیم! هرجا هم که علتش مشخص شد دیگر جای قدرت خداوند نیست! پس هرچه علم بیشتر پیشرفت میکند، جای کمتری برای خدا میماند. فیزیک مدرن دیگر هیچ جائی برای خدا نگذاشته است. آخرینش امر آفرینش بود که آن نیز با کشفیات جدید علمی مسئلهاش معلوم شد. به عبارت دیگر خدا با جهل و ترس همراه است و علم جهل و ترس و خدا را طرد میکند. از سر جهل علمی جهان را مخلوق خدا پنداشتهایم و از سر ترس به آخرت باور کردهایم، و علم بساط مبدء و معاد را در هم پیچید!
خدا را مقابل علم نهادن از سر نشناختن مفهوم درست خداوند است. خدای ادیان ابراهیمی خصوصا خدای اسلام نه خدای رخنههاست نه خدای ساعتساز که بعد از خلقت جهان خوابیده و جهان را به خود واگذشته باشد، بلکه خدای عالم قادر متعال و خیر مطلق است. او خدای استثناها نیست، خدای قاعدههاست: سنن الهی. قوانین موجود در طبیعت مخلوقات خداوند هستند. قانون جاذبه و دیگر قوانین فیزیکی موجودند یا معدوم؟ اگر موجودند چگونه خلق شدهاند؟ همینکه دانشمندی به وجود قانون جاذبه اذعان کند نمیتواند مدعی شود جهان از عدم خلق شده است. این نخستین تناقض در ادعای هاوکینگ است. پس جهان هم از عدم خلق شده هم از قانون جاذبه که چیزی است و موجود است، یعنی هم از عدم و هم از وجود! تناقض دوم خلق خودبه خودی است. هیچ چیز نمیتواند خود را خلق کند، به زبان دقیقتر هیچ ممکن الوجودی نمیتواند علت وجودی خودش باشد. این دور صریح و به لحاظ فلسفی باطل است. تناقض سوم خلق توسط قانون جاذبه است. قانون نمیتواند علت و فاعل باشد.
به نظر گالیله، کپرنیک، دکارت و نیوتن قوانین فیزیک کار خداوند هستند که فیزیکدانان آنها را کشف کرده و میکنند. نیوتن جاذبه را خلق نکرد، او جاذبه را کشف کرد. راستی اساس این قوانین چیست؟ آیا این قوانین استثناپذیر هستند؟ آیا تنها یک مجموعه قوانین طبیعی داریم؟ قوانین فیزیک هرگز نمیتوانند چیزی را ایجاد کنند. فیزیکدانان شارح قوانین موحود در طبیعت هستند. قوانین فیزیکی حتی علت پدیدهها هم نیستند. ریچارد فیمن Richard Feyman برنده جایزه نوبل فیزیک: این قوانین از قبیل قانون جاذبه نوعی معجزه هستند، قوانین علمی فقط به ما امکان پیش بینی می دهند، یعنی آمادگی برای تجربهای که تا کنون نکردهایم نه بیشتر. انیشتین که هاوکینگ مدعی تکمیل پروژهی اوست در نامه ۲۴ ژانویه ۱۹۳۶ نوشته: هرکه مسائل علمی را با جدیت دنبال کرده باشد متقاعد میشود که قوانین طبیعی تجلی وجود روحی متعالی به مراتب برتر از روح آدمی است که در برابر او باید متواضع بود.
پاسخ هاوکینگ به این پرسش کلیدی «چرا به جای اینکه چیزی نباشد، چیزی هست؟» قانون جاذبه است. از او میپرسیم خود این قانون چرا موجود شده است؟ چه کسی آن را ایجاد کرده است؟ پدر اخترشناسی مدرن Allen Sandage برنده جایزه Crafoord (معادل جایزه نوبل در اخترشناسی) گفته: اطمینان دارم این نظم موجود در جهان اتفاقی حاصل نشده است، بلکه بر اساس قواعدی طراحی شده است. خدا برای من یک راز است. همو توضیح معجزه هستی است، این که چرا چیزی هست بهجای اینکه نباشد.
هاوکینگ میپندارد همان تئوری که انیشتین در انتظار یافتن آن بود یافته است و آن M-Theory است.این قانون ریاضی از تفسیر بسیاری پدیدههای فیزیکی هم عاجز است و هنوز برای اثبات اعتبار آن در فیزیک راهی دراز در پیش است. هاوکینگ و همکارش در فصل نهایی کتاب طرح بزرگ در نهایت به این نتیجه میرسد که تئوریهای طبیعی نمی تواند به پرسشهای سهگانه پاسخ دهد: چرا وجود به جای عدم تحقق یافته؟ چرا ما موجودیم؟ چرا این قوانین طبیعی بهجای دیگر قوانین جاری است جهان موجود شده؟ پاسخی منتاقض با محتوای کتاب!
معجزات موجود در کتب الهی استثنایی بر سنن الهی نیستند، در منظر مخاطبان پیامبران آن امور خرق عادت و نقض طبیعت بود نه واقعا. سنن الهی که بخشی از آن در علوم تجربی جدید کشف شده استثناپذیر نیست. از سوی دیگر ماده و زمان و حرکت ملازم هم هستند. هیچکدام اول زمانی ندارند. اول زمانی نداشتن معادل بی نیازی از خداوند نیست. اول زمانی نداشتن جهان مادی از مسائل حل شدهی متافیزیک است. بنابرنظریه خلق مدام، تجدد امثال و حرکت جوهری جهان مادی دم به دم در حال خلقت است. این جهان در شراشر وجودش نیازمند خداوند است نه فقط در لحظه حدوث اولیه.
یکی از کتابهایی که در نقد دستاورد فلسفی و متافیزیکی هاوکینگ ترجمه آن به فارسی مفید است کتاب مختصر زیر است:
John C. Lennox, God and Stephen Hawking: Whose design is it anyway? Lion Hudson, UK, 2010, 96 pages