چهرهی ماندگار مروت در دوران عسرت
خبر درگذشت زودهنگام استاد دکتر صادق آئینهوند (۱۳۹۴-۱۳۳۰) را ناباورانه در روزنامه دیدم. خدایش رحمت کناد. از او جز خیر و متانت و جوانمردی به خاطر ندارم.
برای نخستین بار با نام صادق آئینهوند در کتاب دو جلدی «ادبیات انقلاب در شیعه» (۱۳۵۹) آشنا شدم. سال بعد از طریق «شک و شناخت» (۱۳۶۰) او به کتاب مهم «المُنقِذ من الضلال» غزالی راه یافتم. در پائیز ۱۳۶۹ در درس تاریخ سیاسی اسلام در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه قم دانشجوی کلاس او بودم. این نخستین دیدار من با آن مرحوم بود. تواضع علمی، خُلق حسن و تبسم او هنوز در خاطرم است.
نام آئینهوند با نام دانشگاه تربیت مدرس در ذهن من گره خورده است. این دانشگاه برایم دو روُیه دارد. رویُهای دلپذیر و متین و رویهای تاریک و بیمروت. آئینهوند در صدر رویهی نخست است. او هشت سال رئیس دانشکدهی علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس بود، که مصادف با اواخر دوران دانشجویی من در مقطع دکتری رشته فلسفه و حکمت اسلامی، تدریس در مقطع کارشناسی ارشد گروه فلسفه و بعد عضویت هیأت علمی همان گروه بود. سال ۱۳۷۷ که فشارها افزایش یافته بود، آئینهوند مرا به عضویت شورای تخصصی گروه فلسفه منصوب کرد. زمانی که در ۸ اسفند ۱۳۷۷ به حکم دادگاه غیرقانونی ویژهی روحانیت به جرم ابراز عقیده قبل از محاکمه زندانی شدم نام آئینهوند در صدر جمعی از اعضای هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس که به بازداشت غیرقانونی این منتقد اعتراض کرده بودند میدرخشید.
از قضا رسالهی دکتری من در زندان اوین به پایان رسید و جلسهی دفاعیه با حضور جمع کثیری از اساتید و دانشجویان در مرخصی از زندان صورت گرفت. حضور رئیس دانشگاه دکتر سمنانیان و رپیس دانشکده دکتر آئينهوند در جلسه دفاعیه همراه با معاونان آموزشی و پژوهشی دانشگاه و دانشکده نشان از عزم جزم اولیاء دانشگاه و دانشکده در دفاع از آزادی بیان و شأن دانشگاه داشت.
هجده ماه دوران زندان با سربلندی طی شد. در نخستین روزهای انتقال از زندان کوچک به زندان بزرگ در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۷۹ هیأت رئیسهی دانشکدهی علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس جلسهی تجلیلی برای این زندانی سیاسی تازه از بندرسته برگزار کرد. جمع قابل توجهی از اساتید شرکت کرده بودند. آئینهوند و تنی چند از اساتید سخنرانی کردند. برگزاری این جلسه بسیار پرمعنی بود. البته خبر آن با تاخیر به گوش مسئولان عالی نظام رسیده بود. این جلسه و جلسه تجلیل دیگری که توسط اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان سراسر کشور در تالار ابوریحان دانشگاه شهید بهشتی در تاریخ ۹ مرداد ۷۹ برگزار شد حسابی کام مقامات عالی رتبه را تلخ کرد.
آقای خامنهای مقام رهبری در سخنرانی مورخ ۱۱ آبان ۱۳۷۹ گفت: «آن رفتار و عملي که طبق قانون و طبق قاعده و روش صحيح، تشخيص داده شده که جرم است و صاحبش مجرم است، ديگر نبايد مورد تشويق و تقدير و احسنت و آفرين چهار نفر آدم بيتوجّه قرار گيرد. همين بيتوجّهي هاست که به آينده کشور لطمه مي زند.» آقای محیالدین حائری شیرازی امام جمعه شیراز و نمایندهی ولی فقیه در استان فارس در مراسم نماز جمعه شیراز سخنان رهبری را شفاف کرد: «چطور می شود از کسی که ولایت فقیه را با سلطنت مقایسه کرده و دادگاه ویژه او را محکوم کرده، تجلیل نمود؟» اما آئینهوند هشیارانه متوجه بود چه میکند.
برخلاف نظر ارباب قدرت با مساعدت اولیاء آموزش عالی دوران خاتمی از جمله آئینهوند از مهر ۱۳۷۷ به عنوان عضو هیات علمی گروه فلسفه در دانشگاه تربیت مدرس مشغول کار شدم. با روی کار آمدن محمود احمدینژاد بهار زودگذر دانشگاهها به خزان گرائید. فرهاد دانشجو که از دانش بویی نبرده بود به عنوان رئیس دانشگاه تربیت مدرس منصوب شد، وی رضا اکبریان روحانی جزم اندیش را به ریاست دانشکده علوم انسانی گماشت. تضییقات اساتید دگراندیش آغاز شد.
عملهی استبداد دینی در نخستین گام در سال ۱۳۸۵ بر خلاف قانون مرا از شورای تخصصی گروه فلسفه حذف کردند، و اعضای هیات علمی خردستیز گروه فلسفه نیز از رؤسا حمایت کردند. از رئیس دانشکده و دانشگاه به هیأت انتظامی اعضای هیأت علمی شکایت کردم. صادق آئینهوند و یکی دیگر از اساتید پس از مقاومت در برابر منویات غیرقانونی ریاست دانشگاه از عضویت هیأت مزبور عزل شدند. یکبار دیگر آئینهوند از حق دفاع کرد و حاضر نشد در مقابل ارباب قدرت سرخم کند. بالاخره عبدالحسین خسروپناه کار ناتمام دانشجو و اکبریان را در سال ۱۳۹۰ به پایان رساند و حکم اخراج از مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و انفصال خدمت دائم این عضو عیات علمی رسمی قطعی را بر خلاف قانون امضا کرد.
از حوالی تیر ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۸۴ماهانه اهالی قلم و فرهنگ در انتشارات علمی و فرهنگی دور هم جمع میشدند. روانشادان سید جعفر شهیدی و صادق آئینهوند از ارکان این محفل انس ماهانه بودند. به خاطر دارم بعد از انتشار مقاله «قرائت فراموش شده بازخوانی نظریه علمای ابرار، تلقی اولیه اسلام شیعی از اصل امامت» (اردیبهشت ۱۳۸۵) برای یافتن سرنخ تلقی شیعیان قرون نخستین در اشعار شعرای شیعهی آن دوران چند ساعت با آئینهوند مشورت کردم. دو سال بعد کتاب «ادبیات سیاسی تشیع» (۱۳۸۷) را منتشر کرد که نیمنگاهی به پرسشهای مطرحشده داشت.
خروج من از ایران در سال ۱۳۸۷ و آغاز غربت غربیه باعث گسستن رشتهی مودت با آئینهوند نشد. با واسطه با او در تماس بودم. آخرین باری که بهیاد وی افتادم چند ماه پیش بود با تورق کتاب دیگرش «رسائل النبی و الوصی». عاشق معارف نبی (ص) و اهل بیت (ع) بود، خدایش با ایشان محشور کناد.
در سوک استادی متواضع، دوستی مشفق و برادری جوانمرد و حقطلب نشستهام. درگذشت این «چهرهی ماندگار مروت در دوران عسرت» را به همسر و فرزندان و دامادهای محترمش تسلیت عرض میکنم، برای آن تازه درگذشته رحمت و غفران و رضوان و برای بازماندگان صبر و اجر مسئلت دارم.
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴