شرح آثار عرفانی ابن سینا
جلسه دوم: شرح حی بن یقظان
۱۷ مهر ۱۳۹۴، ۹ اکتبر ۲۰۱۵، محفل فرهنگ و خرد، دانشگاه کارولینای شمالی، چپل هیل
شرح حی بن یقظان
حی بن یقظان (زنده پسر بیدار) از رسائل رمزی عرفانی ابن سیناست که به زبان عربی در سال ۴۱۴ در قلعهی فردجان بهرشتهی تحریر درآمده است.
کتابشناسی رساله
انتشار: متن عربی رسالهی حی بن یقظان برای نخستین بار توسط مهرن در ضمن رسائل عرفانی ابن سینا در سال ۱۸۸۹م در لیدن منتشر شد. سپس در سال ۱۳۳۵ ق در قاهره در ضمن مجموعه جامع البدایع، در سال ۱۹۰۰م توسط فرانسیسکو پُنس همراه با ترجمه اسپانیولی، در سال ۱۹۳۷م در استانبول توسط یالتکا همراه با ترجمه ترکی، و برای دومین بار در قاهره در سال ۱۹۵۲م با تحقیق و تعلیق احمد امین همراه با دو رسالهی ابن طفیل و سهروردی با عنوان حی بن یقظان منتشر شده است. بالاخره هانری کربن فرانسوی متن عربی و ترجمه و شرح فارسی رساله را با مقدمه و ترجمه فرانسوی در سال ۱۳۳۱ش در کتاب «ابن سینا و تمثیل عرفانی» از انتشارات انجمن آثار ملی در تهران منتشر ساخت. مشخصات ترجمه انگلیسی کتاب فوق: Henry Corbin, Avicenna and the Visionary Recitals, Translated from the french by Wilfred Trask, 1960
ترجمه: این رساله توسط مترجم ناشناسی در نیمهی اول قرن پنجم به فارسی ترجمه شده است. ترجمهی رساله حی بن یقظان ابن سینا علاوه بر فارسی به زبانهای زیر در دست است: عبری، ترکی، لاتین، فرانسوی، آلمانی، روسی، اسپانیولی، و انگلیسی.
شرح: دو نفر از شاگردان ابن سینا آن را شرح کردهاند: حسین بن طاهر ابن زیله (م ۴۴۰) به عربی و عبدالواحد جوزجانی (م۴۳۸) به فارسی. این رساله علاوه بر دو شرح فارسی و عربی پیشگفته دو بار دیگر به عربی شرح شده است یکی توسط ابوالبقاء با عنوان جواهر البیان و جواهر التبیان و دیگری توسط عبدالروئوف المناوی الشافعی مصری (۱۰۳۱-۹۵۲ق). میرداماد در پاسخ پرسش برخی شاگردانش بر آن تعلیقه زده است. ابن نفیس مصری (م ۶۸۷) در کتابی با عنوان «فاضل بن ناطق» رساله ابن سینا را نقد کرده و کوشیده در قبال آن از تعالیم اسلام و نبوت و قوانین الهی و حشر و حدوث عالم دفاع کند. ابن الهباریه در قرن پنجم حی بن یقظان را به نظم درآورده است. ابن عزرا آن را در سال ۱۱۸۴م به عبری شرح کرده است. مهمترین شارحان این رساله به زبان فرانسوی عبارتند از: مهرن، آن ماری گواشن، هانری کربن، لویی گارده، و پیر لوری. این رساله خارج از ایران بسیار شناختهشده تر از سرزمین خود ابن سیناست!
پیشینهی رساله
در زمان ابن سینا داستان حی بن یقظان بر سر زبانها بوده، کار ابن سینا شرح آن با معارف فلسفی عرفانی رمزی و در حقیقت ارائهی روایتی خاص خود از این داستان کهن بوده است. ظاهرا داستان اصلی در کتابی یونانی پویی مندرس (ترجمه فرانسوی) منسوب به هرمس آمیختهای از اندیشهی افلاطونی و آئین کهن مصری بوده با موضوع شناخت جهان و رستاخیز و روح انسان. جوزجانی رسالهی استادش را الرسالة الرموزة رمزا عن العقل الفعال معرفی کرده است. در هر صورت روایت ابن سینا از حی بن یقظان از پیشینههای آن به مراتب مشهورتر است.
سهروردی در مقدمهی «قصة الغربة الغربیة» متذکر شده خواندن رسالهی حی بن یقظان ابن سینا او را بر آن داشت تا برای تکمیل آن این قصه را بنگارد. رسالهی شیخ اشراق دقیقا از آنجا آغاز میشود که رسالهی ابن سینا در آنجا پایان می پذیرد. ابن طفیل نیز رسالهای دارد با همین نام حی بن یقظان. وی در مقدمهی آن نیز به رسالهی ابن سینا اشاره کرده، اما حی بن یقظان ابن طفیل روایتی از اساس متفاوت با روایت ابن سینا و در حقیقت پردازشی دیگر از آن است که تنها در عنوان با رسالهی ابن سینا مشترک است. به هر حال حی بن یقظان ابن طفیل از حی بن یقظان ابن سینا در دنیا مشهورتر است. امیدوارم در مجالی دیگر به شرح آن نیز توفیق یابم. بحث ما بر رسالهی ابن سینا متمرکز است.
عصارهی رسالهی ابن سینا آشنایی با شرق روحانی و آمادگی برای یک سفر به آن است. قهرمان آن مرشدی روحانی است که با این پیام رساله را به پایان میبرد: اگر آمادگی سفر داری به من اقتدا کن. این رساله را میتوان مقدمهای بر حکمت المشرقیین یا خرد شرقی ابن سینا دانست.
مروری بر متن رساله
راوی داستان متکلم و در حقیقت نفس انسانی است. در زمان همنشینی نفس با بدن و قوای بدنی (شهر برزه) در نزهتگاه معقولات با پیر خردمند ملاقات میکند، با او همنشین میشود تا از او بیاموزد. از اسم و نسب و پیشه پیرخردمند میپرسد. او خود را حی بن یقظان از بیت المقدس معرفی میکند، پیشهاش سیاحت در اقطار عوالم است. پدرش «زنده» است که مفاتیح همهی علوم را به او داده و روش سلوک به نواحی عالم را به او آموخته است.
پیر خردمند در دستگاه فلسفی ابن سینا میتواند عقل فعال باشد. مراد از پدر او واجب الوجود است. عقل فعال به همهی امور عالم مادون القمر آگاه است، بلکه او مدبر همه امور این عالم است. حی بن یقظان میتواند فرشتهی راهنما باشد بدون تطبیق بر اصطلاحات فلسفی. بیت المقدس عالم مجردات روحانی است. راوی داستان مسائل دشوار علمی را با حی بن یقظان مطرح کرده و به هدایت او حل میکند تا اینکه به علم فراست میرسند که علم منطق باشد و فرد را از خطا و مغالطه در صورت حفظ میکند و به تمییز بین صدق و کذب و حق و باطل توانا می کند.
حی بن یقظان سپس به معرفی قوای نفس اعم از قوه متخیله، غضبیه و شهویه میپردازد. یار پیش رو که دروغ زن و ژاژخای است قوهی متخیله است. راست را به دروغ و باطل را به حق بیامیزد در حالی که مخبر نفس است اما اتکا به وی روا نباشد. قوه غضبیه در دست راست است، نصیحت ناپذیر و مست؛ و قوه شهویه در دست چپ، بسیار خوار و فراخ شکم و جماع دوست، لیسنده و چسنده و خورنده و حریص. حی بن یقظان راوی را پند میدهد که تو میان این یاران بد بسته شده ای، تا زندهای از آنها نمی توانی جدا بشوی، مگر به غریبی رفتن و از این یاران بد گریختن به شهرهایی که ایشان توان ورود به آن ساحتها را ندارند. که این وقت مرگ است. قبل از مرگ که چارهای جز همنشینی با ایشان نیست کاری کن که مقهور آنها نباشی و آنها فرنروای تو نشوند. سعی کن آنها را با هم درگیر کنی تا به سلامت از سلطهشان برهی.
راوی از سفرهای حی بن یقظان میپرسد. از او میخواهد تا بهوی راه نماید و سفرهایش را به او نیز تعلیم دهد. این سفرهای روحانی سفر به اقلیم وجود است و آمادگی و اهلیت خاص میطلبد. پیر پاسخ می دهد تو و همانند تو – تخته بندهای بدن جسمانی – به چنین سیاحتهایی موفق نمیشوید مگر از این یاران بدکردار رهایی یابی. تا وقت مرگ و جدایی روح از بدن این سفرهای روحانی میسر نباشد. قبل از آن باید مدارا کنی گاهی به سیاحت و گاهی به آمیزش با این یاران. چون میل آنها کنی از سفر باز بمانی و چون سودای سفر کنی از ایشان ببری. روزی که به تمامی از ایشان ببری سیاحت آغاز می شود.
راوی از اقالیمی که پیر سیاحت کرده میپرسد. پاسخ میدهد: اقالیم از سه بیرون نیست. حد میانه همین دنیایی است که از آن مطلعی. و شرق و غربی دارد. غرب ظلمانی و شرق نورانی. تشرف به مشرق بدون شستشو در چشمه آب حیات میسر نشود. با شستشو در این چشمه و نوشیدن از آن قوتی در اندامهای وی پدید آید که بیابانهای دراز بپیماید و بهزیر دریای محیط فرو نردو و توانایی صعود به کوه قاف پیدا کند و از زبانیهی مغاکهای دوزخ رهایی یابد.
اما مغرب به شهرهای ما نزدیکتر است. در غرب زمین شورهزاری تاریک است، هرکه آنها را آباد کند، دورش کنند. میان اهالی مغرب کارزار دائم است تا حد کشتن. غالب مغلوب را بیخانمان میکند. غرب جایگاه قرار و آسایش نیست. سرزمینی است به فتنه و جنگ و خصومت آکنده.
سپس افلاک را برمی شمارد: فلک قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتری، زحل. منطقة البروج و فلک الافلاک را نیز و برای هر یک ساکنانی با خصوصیتهایی.
مراد از دیو دو سُرو (دو شاخ) صاحب قوای مدرکه و محرکه، شامل قوای غضبیه و شهویه است. آن چیزی که غلبه دارد قوهی متخیله است. مراد از پنج کوی حواس خمسهی ظاهری است. سپس عقل نظری و عقل عملی را معرفی میکند. آنگاه به توصیف ملک (واجب الوجود) میپردازد. چیزی مانند او نیست. همهی نیکوئی ها او را سزاست. هر که نیکویی از او بیند هرگز چشم از او نگرداند.
عبارت پایانی رساله بسیار فاخر است. حی بین یقظان میگوید اگر قصد بیدارکردن تو نبود وقت خود را به تقرب به ملک صرف میکردم، که مرا با او شغلهایی است که بهتو نپردازم. اگر خواهی با من بیایی بر پی من بیا.
جمعبندی
داستان در ابتدای لزوم سفر معنوی پایان میپذیرد. ابن سینا از اقالیم دیگر وجود گفت، اقالیمی که جز بهمدد پیر مرشد به آنها دسترسی نیست. پیرمرشد از دیار قدس آمده، کارش جهانگردی است، البته جهانهای معنوی. بخش قابل توجهی از رساله تفسیر اقلیم ناسوت بر اساس جهانشناسی قدیم است. کوشیدم در آن جزئیات وارد نشوم چه فلکشناسی بطلمیوسی چه قوای نفس ارسطویی. اما امتیاز رساله در معرفی شرق نورانی و غرب ظلمانی است. توصیف این دو اقلیم، اینکه راه ورود به شرق نورانی غسل در چشمهی حیات و نوشیدن از آن است و صفت غرب ظلمانی ویرانگری و شورهزاری و کشتار است. غرب جای آسایش و قرار نیست. توصیف حضرت رب الارباب و اینکه مقصد سفر روحانی تقرب به اوست دیگر جاذبه قصه است. حی بن یقظان با ضرورت سفر به راهنمایی پیر مرشد خاتمه مییابد. سفری که برای سالک گریزناپذیر است.