چرا امیدی به اصلاح نظام جمهوری اسلامی ایران نیست؟
اشکالات نظامهای سیاسی از طریق راهکارهای قانونی اصلاح می شود. مطبوعات آزاد، قوه قضائیه مستقل، نمایندگان مردم در مجلس قانونگذاری، و رئیس جمهور منتخب مردم اهرمهای قانونی اصلاح أمور است. جمهوری اسلامی هرگونه اصلاح قانونی نهادینه را مسدود کرده است. انسداد راهکارهای قانونی اصلاح معنایی جز اصلاح ناپذیری ندارد.
جمهوری اسلامی به لحاظ عملی و نظری به بحرانهایی مبتلاست. مهمترین بحرانهای عملی نظام عبارتند از ناکارآمدی، فساد، تبعیض و بی اعتنایی ساختاری به خواست مردم. به دلیل «إعمال ولایت مطلقه» با دو شاخه «نظارت استصوابی فقهای شورای نگهبان در انتخابات» و «دخالتهای آشکار و پنهان شخص رهبری در بخش انتخابی»، نهادهای انتخابی (ریاست جمهوری، مجلس، شورهای شهر و روستا، و مجلس خبرگان) فاقد کارایی لازم برای تغییرات ساختاری قانونی است.
زمامداران جمهوری اسلامی از ابتدا تلقی صحیحی از «حکومت قانون» نداشته اند بلکه بجای اینکه صادقانه و شفاف منویات غیرقانونی خود را با مردم درمیان بگذارند همواره آنها را «مزورانه» در زرورقی قانونی پیچیده اند. قانون ستیز ترین نهادهای کشور شورای نگهبان قانون اساسی و قوه قضائیه است! در نتیجه اجرای قانون با تفسیر بخش انتصابی نظام چیزی جز ادامه وضع نابسامان موجود نیست.
بحرانهای نظری نظام جمهوری اسلامی عبارتند از: نظریه ولایت مطلقه فقیه؛ شریعت مبنای قانون گذاری؛ تبعیضهای دینی، مذهبی، جنسیتی و فقهی؛ و جدایی نهاد دین از حکومت را توطئه دشمن معرفی کردن.
معنای اصلاح ناپذیری جمهوری اسلامی این است که اولا با انتخابات و روش مسالمت آمیز اصلاح طلبانه مدل خاتمی و همفکرانش نظام اصلاح نمیشود. ثانیا با مدل اجرای بی تنازل قانون اساسی تا وقتی اصل ولایت فقیه و روش زمامداری آقای خمینی الگو باشد نظام اصلاح نمیشود. ثالثا با هر نوع حکومت دینی و هرگونه امتیاز برای روحانیون یعنی بدون پذیرش جدایی نهاد دین از دولت نظام اصلاح نمی شود. اگر کسی هنوز گونه دیگری می اندیشد بداند سمت و سوی اکثریت ملت به جانب «نفی جمهوری اسلامی واقعا موجود» و به رسمیت شناختن اراده ملی در یک «همه پرسی آزاد» است.
تبیین اصلاح طلبان از ولایت فقیه سه اشکال اساسی دارد: أولا مبنای فقهی ندارد، حداقل با مبانی فقهی بنیانگذار جمهوری اسلامی ناسازگار است. ثانیا به دلیل تعارض ساختاری در قانون اساسی أصول حاکمیت ملی با اعمال ولایت فقیه هرگز قابلیت اجرایی ندارد و تا کنون هم اجرا نشده است. ثالثا معرفی جمهوری اسلامی به عنوان نظام اصلاح پذیر و معرفی ولایت فقیه به عنوان اصلی قابل قرائت دموکراتیک، بعد از تبیینهای فوق و تجارب متعدد نوعی عدم صداقت و عدم واقع بینی است.
بخش انتصابی نظام راه هرگونه اصلاح نهادینه را مسدود کرده است، به گونه ای که به جز با فشار اجتماعی سیاسی نمیتوان از سد آن گذشت.
اینکه جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است دو قاعده دارد:
قاعده اول. جمهوری اسلامی به دلیل اینکه نمی تواند جدایی نهاد دین از حکومت را بپذیرد، و نمی تواند دست از ولایت مطلقه فقیه، شریعت به مثابه قانون کشور، و تبعیضهای چهارگانه بردارد، اصلاح ناپذیر است.
قاعده دوم. چهار اصل مذکور (ولایت مطلقه فقیه، شریعت به مثابه قانون کشور، تبعیضهای چهارگانه و عدم باور به جدایی نهاد دین از حکومت) مانع از اجرای اکثر إصلاحات روبنایی می شود. مراد از إصلاحات روبنایی اجرای دیگر أصول قانون اساسی بطور کامل است.
نتیجه: جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است.
این نتیجه ابطال پذیر است. به این معنی که هرکس بتواند اثبات کند جمهوری اسلامی می تواند باشد اما ولایت فقیه حذف شود، قانون مجازات اسلامی و حجاب اجباری ملغی شود، تبعیضهای چهارگانه مرتفع شود و حکومت دموکراتیک سکولار برسرکار آید در این صورت ادعای فوق نقض می شود. تا زمانی که این چهار امر سرجای خود هستند جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است و حتی إصلاحات جزئی ساختاری هم در آن ممتنع خواهد بود.
اگر کسی بدون ابطال ادله فوق باز دم از اصلاح جمهوری اسلامی بزند و از إصلاحات روبنایی و غیرساختاری دفاع کند، هم خود را فریب داده هم نشانی غلط داده است. إصلاحات ساختاری با نقد منصفانه و عمیق بنیانگذار جمهوری اسلامی آقای خمینی همراه با نقد منصفانه و عمیق جانشین وی آقای خامنه ای ملازم است. اگر کسی بدون نقد دو رکن رکین جمهوری اسلامی بپندارد چیزی قابل اصلاح است به بیراهه رفته است. کسانی که در دهه نخست با عنوان خط امام و جناج چپ کارگزاران نظام بوده اند (اصلاح طلبان دهه های بعدی) با نقد خود که نقد جمهوری اسلامی است صداقت خود را اثبات می کنند. ریشه بسیار مفاسد فعلی اقدامات و سیاستهای ناصواب دهه اول است.
إصلاحات ساختاری البته حتی الامکان مسالمت آمیز است. اما مقاومت و نافرمانی مدنی خصوصا اجتماعات و تظاهرات مسالمت آمیز خیابانی اگر توسط ماموران لباس شخصی یا اونیفورم پوش رژیم با خشونت سرکوب شوند نباید به خاطر آن مردم به جان آمده را سرزنش کرد. به بهانه نفی خشونت نباید توجیه گر اصل نظام فاسد شد.
اصلاح ناپذیری نظام معنایش امید واهی نبستن به إصلاحات روبنایی است. إصلاحات ساختاری تلازمی با انقلاب و براندازی ندارد. مثلث منحوس اسرائیل، آمریکای ترامپ و عربستان بن سلمان برخلاف منافع ملی ایران حرکت می کنند. حمله نظامی و تحریمهای اقتصادی مشکل مردم ایران را افزایش می دهد. إصلاحات ساختاری با حفظ تمامیت ارضی و استقلال ایران به دنبال استقرار دموکراسی در کشور است. إصلاحات ساختاری از تغییر مسالمت آمیز نظام استقبال می کند. با توجه به ابربحرانهای زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کجای جمهوری اسلامی قابل دفاع است؟ امنیت به معنای برهم نخوردن نظم که قبل از انقلاب هم بود!
إصلاحات ساختاری راه سومی جدا از إصلاحات روبنایی و براندازی از طریق حمله نظامی است.
مصاحبه علی خردپیر و بردیا گرشاسبی با
صادق زیباکلام و محسن کدیور
برنامه چشم انداز، تلویزیون ایران اینترنشنال، یکشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۷
اصلاحات و اصلاح طلبان در ایران: ۲۱ سال پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات، آیا همچنان طرح اصلاحات در جامعه سیاسی ایران مطرح و قابل اجرایی شدن است؟ اصلاح طلبان چه می خواهند و آیا مطالباتشان با خواست مردم متفاوت است؟