درگذشت احمد احمدی

 

دکتر احمد احمدی (۱۳۱۲-۱۳۹۷) از اساتید اینجانب در دانشگاه تربیت مدرس دار فانی را وداع گفت. خداوند ایشان را رحمت کند. درگذشت وی را به خانواده، شاگردان و جامعه دانشگاهی کشور تسلیت عرض می کنم. دکتر احمدی مؤمنی پاک‌نهاد، انسانی متخلق و استادی پرکار و خدوم بود، و عمرش سراسر در تعلیم و تربیت گذشت. ایشان از شاگردان آقایان بروجردی، خمینی (در فقه و اصول) و طباطبایی (در تفسیر و فلسفه) در حوزه علمیه قم بوده است.

دکتر احمدی عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علوم دانشگاه تهران (از ۱۳۵۲ تا زمان درگذشت)، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی (از بدو تاسیس تا زمان درگذشت)، مؤسس و رئیس سازمان مطالعه و تدوین کتب درسی دانشگاهها «سمت» (از بدو تاسیس تا زمان درگذشت)، از فعالان تأسیس و از اساتید مرکز تربیت مدرس (دارالشفای قم) در سال ۱۳۶۷ و بعد از آن، از مؤسسان دانشگاه تربیت مدرس در سال ۱۳۶۱، نخستین رئیس دانشکده علوم انسانی آن (از بدو تاسیس به مدت ۱۴ سال)، و نخستین مدیر گروه فلسفه آن (از بدو تاسیس در سال ۱۳۶۴ تا سال ۱۳۷۹)، و نماینده مردم تهران در دوره هفتم مجلس شورای اسلامی بود.  

از وی دو ترجمه‌ منتشر شده است: تأملات در فلسفه اولی (رنه دکارت) و نقد تفکر فلسفی غرب (اتین ژیلسون). از جمله تالیفات وی پادزهر در نفی انکار نزول وحی (۱۳۸۱) و بن‌لایه‌های شناخت (۱۳۸۸) است. مختارات من نصوص الفلسفه الاسلامیه (۱۳۸۰) را نیز با همکاری دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی منتشر کرده است.  

دکتر احمدی در سال ۱۳۷۱ در دوره کارشناسی ارشد الهیات و معارف اسلامی در مرکز تربیت مدرس دارالشفاء (بعدا دانشگاه قم) استاد درس فلسفه جدید (۴) اینجانب بود. ایشان استاد راهنمای من در پایان نامه کارشناسی ارشد با عنوان «وجود و ماهیت زمان در فلسفه اسلامی» بود که در تاریخ ۱ مهر ۱۳۷۲ دفاع شد. در دوره دکتری فلسفه و حکمت اسلامی گرایش حکمت متعالیه در دانشگاه تربیت مدرس ایشان در سالهای ۷۳ و ۷۴ استاد این چهار درس اینجانب بود: فلسفه تطبیقی (۱-۲) و حکمت متعالیه (۵ و۱۰).

در سال ۱۳۷۶ ایشان دبیر علمی «كنگره بين المللي امام خميني و احياء تفكر ديني» بود که توسط دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی برگزار می شد. من در این کنگره در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۷۶ در تالار علامه امینی دانشگاه تهران مقاله «قلمرو حكومت دينی از ديدگاه امام خمينی» را قرائت کردم. ایشان که رئیس جلسه هم بود نتوانست نارضایتی خود را از مقاله ام پنهان کند و بی آن که مطالب مستند مطرح شده در مقاله را نقد کند زبان به اعتراض گشود. البته خوشبختانه متن مقاله از مجموعه مقالات کنگره حذف نشد و بطور مغلوط منتشر شد. مرحوم دکتر احمدی استاد مشاور رساله دکتری من با عنوان «تحليل انتقادي آراء ابتكاري آقا علي مدرس در حكمت متعاليه» با راهنمایی دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی بود که در تاریخ  ۳۱ شهریور ۱۳۷۸ دفاع شد.

بخش پایانی رساله در زندان اوین نوشته شد. دفاع از رساله هم در مرخصی از حبس انجام شد. در تابستان ۱۳۷۸ برای برگزاری جلسه پیش دفاع، دادگاه ویژه روحانیت اجازه نداد، در عوض از زندان احضار شدم و دکتر احمدی (مدیر گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس) را در دفتر غلامحسین محسنی اژه ای (دادستان کل دادگاه ویژه روحانیت) دیدم. اژه ای بلافاصله ما را تنها گذاشت. انتظار داشتم دکتر احمدی در مورد رساله دکتری بحث کند که برای ایشان به عنوان استاد مشاور ارسال شده بود. اما او ترجیح داد که یکسره به نصیحت من بپردازد و تمام قد از عملکرد جمهوری اسلامی خصوصا در ماجرای قتلهای زنجیره ای دفاع کرد. تحت تاثیر ضداطلاعاتی بود که توسط بخش آلوده وزارت اطلاعات در مورد قتلهای زنجیره ای توزیع شده بود. روی کاغذ نوشتم آقای دکتر این جلسه دارد ضبط می شود! لطفا درباره مسائل سیاسی صحبت نفرمائید که مجبورم پاسخ دهم و شما نمی پسندید. خواهشمندم صرفا در مسائل فلسفی مرتبط با رساله ارشاد بفرمائید.

ایشان اعتنایی نکرد و با حرارت ادامه داد و من نیز به دفاع از مواضع سیاسی منتقدانه خود پرداختم که می دانستم اژه ای و دیگر اذناب دادگاه ویژه دارند گوش می کنند! ایشان با دلخوری فراوان بعد از حدود دو ساعت جلسه را ترک کرد و گفت ظاهرا تو نمی خواهی سر عقل بیایی! لبخند زدم و از ایشان تشکر کردم و به زندان بازگردانده شدم. البته از حق نمی توان گذاشت که ایشان علیرغم میلش در جلسه دفاعیه من شرکت کرد. علاوه بر استاد راهنما (دکتر دینانی) و یکی از اساتید مشاور (مرحوم دکتر احمدی) داوران حاضر در جلسه دفاع عبارت بودند از استاد سید حسن سعادت مصطفوی، دکتر سید مصطفی محقق داماد، دکتر کریم مجتهدی، و دکتر نجفقلی حبیبی که جهت قدرشناسی نامشان ذکر می شود. حضور دکتر سعید سمنانیان (رئیس وقت دانشگاه تربیت مدرس)، و مرحوم دکتر صادق آئینه وند (رئیس وقت دانشکده علوم انسانی) هم بسیار معنی دار بود و خیلی از اساتید دانشکده علوم انسانی که نامشان را به خاطر ندارم.

در سال ۱۳۸۲ عضو هیأت داوران سه رساله دکتری بودم که ایشان استاد راهنمای آن بود. آخرین باری که دکتر احمدی را ملاقات کردم زمانی بود که برای مراسم تشییع یکی از اساتید دانشگاه تربیت مدرس (که نامش را فراموش کرده ام) به آن دانشگاه آمده بود (ظاهرا سال ۱۳۸۵). طبق معمول کاملا از مواضع سیاسی من دلخور بود!  

در جریان تضییقاتی که نظام در سالهای ۱۳۸۵ و ۱۳۸۶ به عملگی فرهاد دانشجو و همکارانش در دانشگاه تربیت مدرس برای من ایجاد کردند که به هجرت اجباری به موسسه پژوهشی حکمت وفلسفه ایران منجر شد، ایشان در حمایت از نظام به نااهلان! دانشگاه تربیت مدرس تاخت (روزنامه هم میهن، ۲/۳/۱۳۸۶، ص ۲۴).

دکتر احمد احمدی عاشق آقای خمینی و نظام جمهوری اسلامی بود و به آقای خامنه ای ارادت داشت. ما با هم در أمور سیاسی اختلاف نظر عمیق داشتیم. در مباحث فلسفی هم در کلاسها از مستشکلان ایشان بودم. اما ایشان مدارا می کرد و رابطه استاد و شاگردی دوستانه ای داشتیم. ناگفته نماند همت ایشان مصروف خدمات گسترده آموزشی و کمک آموزشی بود و فرصت کافی برای مطالعه جهت تدریس، تحقیق و تفلسف نداشت. سادگی و یک‌رنگی به عنوان مهمترین صفات اخلاقی وی را فراموش نمی کنم. دکتر احمد احمدی بخشی از گذشته من، فلسفه در دانشگاههای ایران و آموزش عالی کشور است. برای دکتر احمد احمدی رحمت و مغفرت و برای بازماندگان خصوصا فرزندان ایشان وحید و مهدی صبر و اجر مسئلت دارم.

 

محسن کدیور

۱۹ خرداد ۱۳۹۷