با محسن کديور گفت وگوي کوتاهي در مورد انديشه سياسي سيدعبدالحسين لاري انجام داده ايم. وي در کتاب نظريه هاي دولت در فقه شيعه لاري را در وضعيت بينابين مشروعه خواهي و مشروطه طلبي قرار مي دهد.
—
– انديشه سياسي سيدعبدالحسين لاري را ذيل کدام نظريه دولت در فقه سياسي شيعه مي توان گنجانيد؟ شما در کتاب تان لاري را در جايگاه بينابيني قرار داده ايد؛ آيا به طور مشخص نمي توان براي وي جايگاه مشخصي قائل بود؟
آنچه در مورد مرحوم لاري مي توان گفت اين است که در واقع ايشان به مشروعه خواهان نزديک تر است تا مشروطه خواهان. من زماني که لاري را مورد مطالعه قرار دادم و مجموعه آثار و رساله هاي او را بررسي کردم، نتوانستم چيز خاصي از آن خارج کنم. موضع من همان موضعي است که در کتاب نظريه هاي دولت در فقه شيعه ذکر کرده ام و الان سخن تازه يي در مورد ايشان ندارم. اگر چه وي را در حالتي ميان مشروطه خواهي و مشروعه خواهي مي توان قرار داد اما مسلماً قرابت سيدعبدالحسين لاري به سمت مشروعه خواهي بوده است اگرچه خود را مشروطه خواه مي دانسته است. وقتي من رسائل سيد لاري را هم خواندم تغييري در ديد من ايجاد نشد و همچنان معتقدم لاري مشروعه خواه بوده است.
– با توجه به مشروطه طلبي سيد لاري، وي را مي توان با شيخ فضل الله مورد مقايسه قرار داد. در واقع مشروعه خواهي لاري به مشروعه خواهي شيخ فضل الله نزديک مي شود يا خير؟
ببينيد در همان حدي که من در کتاب ذکر کردم. از لحاظ فقهي و جايگاه فقاهتي در باب مشروطه و اختياراتي که براي مردم و فقها قائل هستند، به هم نزديک مي شوند. در آرا و افکار مرحوم لاري نکته يي نمي توان پيدا کرد که دال بر اهميت و کارآمدي راي مردم در عرصه سياست و حکومت باشد. اگر شما با رجوع به آثار لاري توانستيد نکته يي پيدا کنيد که اختيارات مردم را مد نظر قرار داده باشد، مي توانيد سخن مرا رد کنيد. سيد لاري خودش را مشروطه خواه مي دانسته است در حالي که لزوماً آراي ايشان با ديگر مشروطه طلبان مطابقت ندارد. من در کتاب سياستنامه خراساني دو مورد از نامه هاي آخوند خراساني را به لاري آورده ام. آنجا مي توانيد مشاهده کنيد که در کل متن نامه برخورد آخوند با مرحوم لاري چندان مثبت هم نيست.
– آيا مي توان سيدعبدالحسين لاري را تنها فقيه عصر مشروطه به حساب آورد که قائل به ولايت فقها در حوزه عمومي و ولايت مطلقه در امور سياسي است؟
لاري به مشروطه مشروعه معتقد بوده است و حتي نام يکي از کتاب هايي که در مورد لاري نوشته شده است و يکي از نوادگان ايشان نيز نوشته است «ولايت فقيه زيربناي حکومت مشروطه مشروعه» است. در اين نکته شکي نيست که مرحوم سيدعبدالحسين لاري به ديدگاه مشروعه خواهي نزديک بوده است.
– به اين اعتبار آيا مي توان مصداق شعبه استبداد ديني را که ميرزاي نائيني در کتاب تنبيه الامه و تنزيه المله مطرح مي کند سيد لاري دانست؟
بعيد مي دانم. ميرزاي نائيني منظور نظرش از طرح استبداد ديني بيشتر کساني ديگر بوده است و مجموعه روحانيوني که آن نامه تاييدآميز شرعي را به محمدعلي شاه نوشتند که اکثراً همه از روحانيون عملي بودند و هيچ کدام از لحاظ نظري اهميت ندارند. همان طور که عرض کردم مرحوم لاري يک آدمي بوده است در فارس و به هيچ يک از دو گروه مشروعه خواهان و مشروطه خواهان شهره نبوده است. ايشان صرفاً يک آدم مقتدري در منطقه لارستان فارس بوده است، همان طور که به طور مثال آقا نجفي در اصفهان بوده است. آخوند خراساني و ملا محمد کاظم يزدي در حوزه نجف صاحب نفوذ بودند و آراي ايشان در انقلاب مشروطه اهميت داشت. اما مرحوم لاري اين تاثيرگذاري را ندارد.
– البته مثل اينکه سيد لاري به درخواست ميرزاي شيرازي به ايران مهاجرت مي کند و به لارستان مي رود.
ببينيد، همه علمايي که به هر شهري از ايران مي رفتند نوعي تاييديه از مراجع وقت داشته اند. اين تاييد به سبب تضمين سطح سواد فقهي و جواز علمي علما بوده است. در مورد لاري هم ميرزاي شيرازي ايشان را تاييد کرده است و مشخص نيست همه اقدامات و افکار مرحوم لاري با ميرزاي شيرازي و انديشه هاي او منطبق بوده باشد.