تهران- خبرگزاري كار ايران
با چرخاندن زبان, سياست نبوي نميشود مهم اين است كه مردم در عمل بوي پيامبر احساس كنند, مگر در منابر اموي كم قرآن خوانده ميشد صرف قرآن خواندن فضا را قرآني نميكند؛ آنچه كه يك سياست و جامعه را قرآني ميكند اين است كه مردم در عمل احساس كنند ضوابط قرآني رعايت ميشود؛ در استنادهاي امام حسين به آيات قرآن نيز مشخص ميشود كه امام وقتي از بدعتها صحبت ميكنند, يكي از بدعتها, بدعت استبداد بودهاست.
به گزارش خبرنگار سرويس انديشه ايلنا, محسن كديور كه در سلسله جلسات كانون توحيد با عنوان ” حسين و قرآن” سخنراني ميكرد, گفت: زمانيكه اين بحث را تنظيم ميكردم , باور نميكردم كه در ارتباط با اين دو گوهر عزيز دين ما اين مقدار مطلب باشد و استشهادهاي سيدالشهدا به آيات قران برايم تازگي داشت, جايي هم جمع آوري اين استشهادها را مشاهده نكرده بودم و فكر ميكنم براي شما نيز اين استشهادها تازگي داشته باشد.
وي افزود: متاسفانه از سيدالشهدا (ع) ميراث مكتوب فراواني به جا نماندهاست و اين جفاي زمانه بوده كه شخصيتي اين چنين عظيمالشان كمتر حديثي از او باقي ماندهاست. مجموعه احاديثي كه از امام حسين ( ع ) باقي مانده به نام«مسند الحسين» است كه مراد از مسند در اصطلاح حديث ما يعني روايتي كه از يكي از ائمه گردآوري شده كه اين جلد متاسفانه چندان قطور نيست. احاديث اندكي در اعتقادات, احاديث اندكي در اخلاق و ظاهرا هيچ حديثي در فقه و برخي از موارديكه در حوزه تاريخ است از آن بزرگوار به ميراث ماندهاست.
وي در ادامه گفت: كتاب”وقعه الطف” كه”طف” همان واقعه كربلا و نينواست ـ اين كتاب قديميترين سندي است كه از واقعه كربلا به جا ماندهاست و يكي از اسناد تاريخ طبري است ـ و با اينكه خود طبري شيعه نيست, اما تاريخ طبري كه متعلق به اوايل قرن چهارم است و گزارش از كربلا, بسيار دقيق و شايد دقيقترين تاريخ موجود است, اين كتاب, مسندترين سند ما درباره واقعه عاشورا است. در اين بحث, هر نكتهاي كه ارتباط با قرآن دارد, استخراج شدهاست و بحث درباره ارتباط حسين(ع) و قرآن است به شيوهاي كه مرحوم شوشتري در “خصايص الحسنيه” نيز كوشيده تا شباهتهاي بين امام حسين (ع) و قرآن مجيد را بيايد و در آن ذكر كرده. نظر به هر دو عبارت است هم به حسين نگريستن و هم به قرآن نگريستن.
دكتر محسن كديور گفت: در بحث حسين و قرآن, مراد پاسخ به اين سوالهاست كه امام حسين در چه مواردي نام قرآن را به زبان رانده است. ميدانيم كه امام حسين (ع) چند نامه محدود مكتوب فرموده و چند سخنراني و خطبه كوتاه در مكانهاي مختلف قرائت كرده و خواندهاند, اين مجموعه ۸ استناد هم بيشتر نيست. با مطالعه اين استنادها به دقتي كه در انتخاب اين آيات بوده, پي ميبريم و اينكه امام حسين (ع) با ظرفات از متن قرآن كريم , آياتي را استخراج كرده كه اگر خود, شنونده بصيري مييافت يك دنيا موعظه, نصيحت و عبرت بودهاست, در الواقع خود را با تاريخ پيامبران در قرآن كريم پيوند زدهاست.
كديورتاكيد كرد: اگر قرار باشد بين نفوس آدميان, نفس كاملهاي انتخاب شود, بيشك آن نفس مطمئنه حسيني خواهد بود. دعوتي است از جانب خداوند “اي نفس مطمئنه در ميان بندگان من در حاليكه تو از من راضي هستي و من نيز از تو راضي هستم, داخل شو, به بهشت من داخل شو.” حال به استشهادهاي امام حسين (ع) به قرآن ميرسيم كه در برخي قرآ به عنوان يك هدف تعيين شدهاست و در برخي, استشهاد به آيات قابل توجهي از قرآ است كه باعث عبرت و دقت ما نيز بيشك خواهد شد. اولين نكته قرآني در قصه كربلا اين بود كه در زماني كه سران كوفه به امام حسين نامه مينويسند اين نامهها از ۱۵۰ هم افزون شدهاست و مدام در حال افزوده شدن است در همين”وقعه الطف” اين عدد ذكر شده و نام نويسندگان اولين نامهها نيز آمدهاست كه امام در پاسخ آخرين نامه اين عبارات را مينويسد و مسلم بن عقيل آن را به عنوان پيك حسيني روانه كوفه عراق ميكند. امام حسين در اين نامه چند صفت براي رهبري جامعه ذكر ميكند. او ميگويد” امام و رهبر و دولت و قدرت سياسي نيست مگر اينكه اين چهار ويژگي را داشته باشد, يكي اينكه عامل به كتاب باشد زيرا قرار است در جامعه اسلامي حكومت كند و اولين نكته در رهبري يك جامعه اسلامي اعتنا كردن به ضوابط قرآن مجيد است. دوم اينكه, كسي كه ميخواهد جامعه ديني را اداره كند بايد به دنبال اخذ قسط و عدالت باشد و قسط بالاتر از عدالت آمدهاست, يعني بتواند به قسط از مردم اخذ كند و حق را به حق دار برساند و بعدي اينكه, پيرو حق باشد, بي شك اين واژگان يعني حق و قسط و عدالت, در زبان همگان ميچرخد راستي قسط چيست؟حق كدام است؟ آنها كه ميپندارند دين و اسلام تنها به تكليف پرداختهاست و در صدر كلام امام حسين (ع) بحث دين به حق مطرح شدهاست و اگر توانستيم اثبات كنيم امري از حقوق الناس است, وظيفه دولت و مومنان اخذ دين و حقوق خواهد بود. هيچ جاي دين نوشته نشده كه حق صرفا آن است كه خدا ميگويد و در كتاب و سنت آمدهاست, نه! بلكه حق آن است كه عقل انساني آن را حق ميداند و شيعه جزء مدرسهاي است به نام مدرسه عدليه. شيعه از اشاعره نيست كه بگويد”حق آن است كه در كتاب نوشته, عدالت آن است كه در سنت آمده” شيعه مي گويد, حق و عدالت و قسط را عقل انساني توان دركش را دارد و وظيفه شرعي اخذ آن حق خواهد بود.
وي در ادامه تاكيد كرد: اگر علماي ما در گذشته در يافتن مصاديق حق, احيانا كم كاري كردهاند, اشكال به ساخت دين و اسلام وارد نيست كه اسلام صرفا تكليف را به رسميت شناخته و حق را فرو گذاردهاست در چهار هدفي كه در اين نامه سيد الشهدا ذكر كرده, بحث از قرآن و قسط و عدالت و حق بوده و بحث چهارم, خود سازي است كه در اين باب آمدهاست” كسي نفسش را در ذات الهيه حبس كند, يعني جز به رضاي خدا قدم برندارد” خود سازي كرده است. اين را با شعار و ادعا نميتوان ذكر كرد و پذيرفت؛ بلكه بايد عمري خود سازي كرد و اگر كسي قرار است بر اين كرسي بنشيند بايد سالها نفس خود را ساخته باشد تا چرب و شيرين دنيا او را نفريبد, بي شك كرسي رهبري در هر جامعهاي بيشترين اختيارات را داراست, كسي كه به اين كرسي تكيه ميزند اگر قبلا خودسازي نكرده باشد به سادگي هم خود را ميفريبد و هم كلاه بر سر مردم ميگذارد, لذا امام حسين به زيبايي اين چهار صفت را براي رهبري دولت اسلامي ذكر كردهاست.
دكتر محسن كديور همچنان ادامه داد: عزيزاني كه ميپندارند اگر ما بگوييم حكومت و دولت, حق و عدالت را دنبال كند ديگر نيازي به تاكيد بر كتاب و قرآن و اين نيست, اگر حسينياند به ياد داشته باشند رابطه حسين و كتاب مانند رابطه آب و رطوبت است. اگر بتوان رطوبت را از آب جدا كرد ميتوان اين دو را نيز هم از جدا كرد؛ ممكن نيست حسيني بود مگر در سر لوحه كار به دنبال عمل به كتاب بود. راستي عمل به كتاب يعني چه؟ بلافاصله آن را به اجراي شريعت تحويل نكنيم, عمل به كتاب,گستردگي كتاب است. در كتاب كه كمتر از يك دوازدهم آن شريعت است و كمتر از ۵۰۰ آيه (حدود ۳۲۰ آيه) آياتي است كه دلالت بر مباحث فقهي ميكند, بيش از ۶۷۰۰ آيه مطالب ديگري است كه هيچ ربطي به فقه و شريعت ندارد و آنان كه ميپندارند عمل به كتاب يعني اجراي شريعت در واقع به يك سيزدهم كتاب عمل كردهاند., در كتاب, بحث اخلاق فردي, اجتماعي, ايمان و اعتقاد و تاريخ سيره نيز هست كه آنها نيز عمل ميطلبند. بسيار از اعمال هستند كه ظاهر شرعي دارند ولي ميتوان به خدا قسم خورد كه غير اخلاقياند. لذا صرف شرعي بودن و فقهي بودن, بار حقوقي ندارد با شالكه فقه به سراغ اعمال رفتن شرط لازم است ولي كافي نيست. بحث شريعت صرفا پيكره عمل را تصحيح ميكند, روح عمل در اخلاق و ايمان رقم ميخورد.
وي در ادامه تصريح كرد: در نامه ديگري كه امام مينويسد به اهالي بصره و براي آنها دعوتنامه ميفرستد و در آن ذكر ميكند”من بيعت نكردهام, شما را به اين امور فرا ميخوانم و حاضرم امانت شما را به عهده بگيرم” آنها كه ميپندارند سيدالشهدا فقط به دنبال شهادت رفت از اين موارد ظاهرا غفلت كردهاند. اين نامه كه نامه به پنج تن از سران بصره است كه در قسمتي از آن, آمده است , من شما را دعوت ميكنم به دو امر, عمل به كتاب خدا و سنت پيامبرش و بلافاصله ذكر ميكند كه سنت مرده است و بدعت زنده شدهاست.
دكتر محسن كديور در ادامه خاطر نشان ساخت: اينكه ضوابط ديني در رهبري جامعه اسلامي رعايت نشود بدعت است, غالبا در منابر سنتي ما در بحث بدعت, بلافاصله بدعت بوزينه بازي و شراب خواري خليفه ميشود, اينها هم بودهاست اما بدعت سياسي كه امويان گذاشتند بسيار بلاتر از اينها بود. اولين بار است كه رهبر جامعه اسلامي بدون مشورت مردم و بدون رضايت آنها انتخاب ميشود. اين بالاترين بدعت سياسي است كه در زمان حسين بن علي اتفاق افتادهاست و راز عدم بيعت او بيشتر از آنكه به شراب خواري يا بوزينه بازي يزيد بخواهد استناد شود اين است كه رسم سلطنتي در جامعه نهاده شدهاست. سنت نبوي اين بود كه هرگز امر سياسي بدون مشورت با مردم سامان نميگرفت و در آيهگامر هم شورا بينهم” و در آيه ديگر”مشاور فيالامر” مراد از اين امر, امر سياسي است و در آن گفته شده ” اي پيامبر در امر با مردم مشورت كن” يعني در هر امري كه به مردم مربوط است, پيامبر موظف است با مردم مشورت كند. اينكه چه كسي در جامعه حكم براند و اينكه مساله بيعت مطرح ميشود. يعني اختيار تك تك مردم در پذيرش يا عدم پذيرش رهبري جامعه شرط است و اين به زبان ساده آن روز يعني انتخابات, در آن زمان هيچ كس نميتوانست صدارت, وزارت و امارت را به عهده بگيرد مگر اينكه رضايت مردم را كسب كردهباشد., مردم كوفه نيز در نامه خود به امام حسين (ع) ذكر ميكنند كه حاكم بدون رضايت ما بر ما امر ميكند و اين بدعت است. در زمان پيامبر چنين نبود., در زمان علي بن ابيطالب و خلفاي ثلاثه قبل از علي نيز به راي مردم استناد ميشد و اولين بار بعد از پيامبر با اجماع عمومي, علي (ع) به قدرت رسيد و بعد از او حسن بن علي (ع) با رضايت عمومي جامعه به قدرت رسيد و بعد طي يك صلح نامه تحميلي, حكومت از حسن بن علي به معاويه منتقل شد و در آن معاهده قرار شده بود تا بعد از او به همان شيوه نخستين حاكم انتخاب شود و بعد معاويه تا ميخها را كوبيده است, استناد ميكند كه من ميتوانم به شيوه سلاطين, پسرم را حاكم گردانم. يعني سلطنت موروثي , لذا حسين حق دارد, بگويد: شورا و مشورت و رجوع به افكار عمومي در جامعه مُرد و بدعت احيا شد.
وي در ادامه گفت : با چرخاندن زبان, سياست نبوي نميشود, مهم اين است كه مردم در عمل بوي پيامبر احساس كنند, مگر در منابر اموي كم قرآن خوانده مي شد, صرف قرآن خواندن, فضا را قرآني نميكند آنچه كه يك سياست و جامعه را قرآني ميكند اين است كه مردم در عمل احساس كنند ضوابط قرآني رعايت ميشود, در استنادهاي امام حسين به آيات قرآن مشخص ميشود كه امام وقتي از بدعتها صحبت ميكنند, يكي از بدعتها, بدعت استبداد بودهاست.
كديور در ادامه به بند سوم خطبه شب عاشورا اشاره كرد و گفت: در مقدمه اين خطبه نكات ارزندهاي وجود دارد, در اين مقدمه, سه مورديكه امام حسين (ع) خدا را بر اكرام بر آنها ميستايد, نبوت, قران و تفقه در دين است. ما هم ميتوانيم خدا را سپاس بگوييم براي اين كه ما را به شرافت اسلام مشرف كردهاست به شرطي كه قدر آن را بدانيم. مساله دوم قرآن است و حسين در مكتب قرآن جلو آمده است كه اين قدمها را برداشته است و مساله دوم اينكه امام حسين ميگويد”مرا در دين فقيه گردان”. امام حسين نميخواهد بگويد من فقيهم بيشك او افقه همه فقهاي عصر بود هر كسي كه بصيرتي در دين داشته باشد فقيه در دين محسوب ميشود و مراد از”فقه” علم شريعت نيست, نظر دقيق است؛ آنچنان كه مراد از حكمت در قرآن, فلسفه نيست, تفقه نيز به معناي علم شريعت نيست. هر دو به معناي علم محكم و دقيق است., كسي كه دين را در دست بفهمد تفقه در دين كردهاست؛ خواه علم شريعت بداند يا نداند.
دكتر محسن كديور در ادامه به واقعه عاشورا اشاره كرد و گفت: در شب عاشورا, حُميد بن مسلم كه گزارش وقايع عاشورا را نوشته است و خود نيز در صحنه حاضر بوده است نقل كرده است, شب صداي تلاوت قران از خيمهها بلند بود, صداي حسين بن علي را ميشناختم كه اين آيه را ميخواند”آيات ۱۷۸ و ۱۷۹ سوره آل عمران” كه به معناي اين است كه نپندارند آنها كه كفر پيشه كردهاند و حق پوشاني كردهاند؛ اينكه به آنها مهلت ميدهيم برايشان بهتر است ما فقط به آنها مهلت ميدهيم؛ تا به گناهشان بيافزايند, پايان كار عذاب دردناكي است.
آگاه باشيد ما مومنان را رها نميكنيم تا زمانيكه خبيث را از طيب متمايز كنيم. فلسفه اين دشواريها اين است كه صف حسينيان از صف يزديان تفكيك شود, حتي آن زمان هم مطلب ساده نبود چه برسد به اين زمان. اين آيه مصداق رازِ سنت الهي است كه در همه اعصار نيز جاري بودهاست.
وي همچنان گفت: اولين خطبهاي كه امام حسين صبح عاشورا خواندهاست با دو آيه شروع ميشود و با دو آيه پايان مييابد . در اين خطبه به آيهاي از سوره يونس اشاره ميكند كه ميگويد” اي كفار, شريكهايتان و همدستانتان را جمع كنيد تا اينكه بعد اندوه نخوريد سپس كار مرا جاري كنيد, آنگاه به من هم مهلت ندهيد.” امام حسين, آنها را به انديشه فرا ميخواند و به آيه ۱۹۶ سوره اعراب استناد ميكند و اينآيه در صدر همه موحدان قرار ميگيرد كه مي گويد: وليّ من خداوندي است كه قرآن را نازل كردهاست و او صالحان را رهبري ميكند, وليّ شما كيست؟” و بعد از اين در انتهاي خطبه امام حسين به آيهاي از سوره دخان, استناد ميكند كه ميگويد”من به خداي خودم و خداي شما پناه ميبرم از اينكه مرا رَجم كنيد” رجم در اين آيه به دو معنا به كار رفتهاست , معناي اول رجم يعني پرتاب سنگ, يعني من به خدا پناه ميبرم كه شما به من حمله كنيد و معناي دوم آن جراحت با زبان است و معنايش اين است كه به خدا پناه ميبرم از اينكه مورد شماتت شما واقع شوم. من براي شما پيام رحمت و آزادي آوردم ولي اكنون شما با من با زبان تند و تيغ پذيرايي ميكنيد.”امام حسين (ع) به آيهاي ديگر اشاره ميكند كه از سوره مومن آيات ۲۶ تا ۲۸ است و در آن آمدهاست, فرعون ميترسد كه موسي دين مردم را عوض كند يادرزمين فساد كند يا مفسد في الارض شود. در اينجا فرعون مركز صلاح و درستي شدهاست و موسي را متهم به تغيير دين يا افساد در زمين ميكند. در زمان سيدالشهدا نيز, همين طور است, يزيد بن معاويه شدهاست امير المومنين و حسين بن علي شده است كسيكه خروج كردهاست بر عليه امير المومنين. پس امام حق دارد اين آيه را در خطبهاش بخواند كه, من به خداي شما و خداي خود پناه ميبرم از هر متكبري كه به روز قيامت ايمان ندارد,كه اگر داشت, چنين نميكرد. و در آيه بعدي آمده است مرد مومني كه در دربار فرعون ايمانش را مخفي ميكرد, گفت: آيا ميخواهي كسي را بكشي كه ميگويد, پروردگار من الله است او از جانب خداوند براي شما ادله روشني آوردهاست. كه اين منطق آزادي بيان در قرآن كريم است و همان سنتي است كه مُرده بود.
وي همچنان در ادامه گفت: در مقابل كسانيكه دهانها را ميبندند مومنِ آل فرعون يك گزاره دو قسمتي به كار ميبرد, يا آن گوينده صادق است و يا كاذب, اگر گوينده كاذب است, رسوايش كنيد, مچش را باز كنيد, دروغش را به او اثبات كنيد و مجازاتش كنيد. و اگر صادق بود آنچه را وعده ميدهد به شما؛ خواهد رسيد, دهان او را بستن مشكلي را حل نميكند. در مورد حسين نيز, اگر حسين راست ميگويد اين عذابها بر شما نازل ميشود, اگر دروغ ميگويد اثبات كنيد دروغ ميگويد با دهان بستن كه مساله حل نميشود و اين منطق آزادي بيان در اسلام است و در حوزه سياست, اينها اصل اساسي است. اگر استبداد بر قرار شد در اين صورت سنت نبوي و علوي مردهاست.
محسن كديور در پايان سخنانش به يكي از اشعار اقبال لاهوري اشاره كرد و گفت: اقبال لاهوري روشنفكر ديني پاكستان كه بحث احياي تفكر ديني در اسلام به قلم تواناي او نوشته شده, شاعري است چيره دست و ديواني به فارسي دارد كه شعري در بخش از ديوانش به عنوان “رمز بيخودي” آوردهاست كه به سياق عرفاني است و عنوان آن در معني حريت اسلاميه و سرّحادثه كربلا كه قصيدهاي زيبا از حادثه كربلا است كه در آن مناظره عقل و عشق با هم به زيبايي تصور ميشود. او عشق را حسين ميداند و عقل را, عقل حسابگر دنيوي تصوير ميكندكه مناظرهاي بسيار زيبا است كه در پايان عشق بر عقل پيروز ميشود و عشق به ميدان ميرود.
عشق را آرام جان حريت است
نامهاش را ساربان حريت است
آن شنيدستي كه هنگام نبرد
عشق با عقل هوس پرور چه كرد
چون خلافت رشته از قران گسيخت
حريت را زهر اندركام ريخت