فلسطين و همزيستي اديان
فلسطين از حدود چهارهزار سال قبل تاكنون همواره با دو ويژگي همنشين بوده است يكي دينيترين منطقة جهان، مورد توجه خاص سه دين ابراهيمي، يهوديت، مسيحيت و اسلام، و ديگري يكي از بحرانيترين مناطق عالم كه كم و بيش هميشه دستخوش جنگ و ستيز و نزاع بوده و ساكنان آن كمتر رنگ صلح و آرامش را ديدهاند. بيشك جاذبههاي ديني فلسطين از مهمترين عوامل بحران در آن سرزمين بوده و هست. ادياني كه عليالقاعده ميبايست پيامآور معنويت، صلح، آرامش و خير باشند، نتوانستهاند سرزميني كه متعلق به همة آنهاست در سلامت و امنيت حفظ كنند و جلوة نيكويي از پيام الهي را در آن متجلي سازند. قرائتهايي غيررحماني همواره بهمثابة ابزار دست سياستپيشگان جنگطلب عمل كردهاند. يكي از شرايط ضروري برقراري صلح و بازگشت آرامش و امنيت به فلسطين همزيستي مسالمتآميز اديان الهي است. شرطي كه بدون سپردن كار فلسطين به فلسطينيها محقق نخواهد شد. اين مقاله درپي اثبات اين فرضيه و مقدمة آن است.
دين در فلسطين
فلسطين يا ارض مقدس، ناحيهاي است در انتهاي جنوب شرقي درياي مديترانه با مساحتي حدود بيست و ششهزار كيلومتر مربع، مركز فلسطين بيتالمقدس (بيتالمّقدس يا قٌدس) با بيش از چهارهزار سال قدمت است.
مشهور است كه اين شهر را انبياء الهي بنا كردهاند، داود(ع) و سليمان(ع) در اين شهر صاحب جلال و حشمت بودهاند. بشارت تولد يحيي(ع) در اين شهر به جناب ذكريا(ع) داده شد. خداوند كوهها و پرندگان را در بيتالمقدس به تسخير داود(ع) درآورد. هاجر همسر ابراهيم(ع) به آنجا هجرت كرده است، حضرت موسي(ع) در اين منطقه نور الهي را ديد و با خداوند تكلّم كرد و كليمالله شد. عيسي مسيح(ع) در همينجا زاده شد و از همينجا عروج كرده است. مريم عذرا در همين شهر وفات يافته است.
محمدبن عبدالله(ص) مدتها رو به بيتالمقدس نماز گذارده است. بنابراين قدس قبل از مكّه قبلة اول مسلمانان بوده است. به گزارش آية نخست سورة هفدهم قرآن كريم سفر پررمز و راز شبانة پيامبر ــ إسراء ــ از مسجدالحرام به مسجدالاقصي صورت گرفته است. مفسران از اين سفر به معراج و از اين مسجد به مسجد بيتالمقدس تعبير ميكنند. در برخي روايات آمده است كه محشر و منشر و حساب روز جزاء و صراط در همينجا برپا خواهد شد و در اخبار آخرالزمان نيز آمده است كه مهدي موعود به بيتالمقدس هجرت ميكند.
قديميترين ساكنان متمدن فلسطين و بهويژه بيتالمقدس فعلي عربهاي كنعاني بودهاند. مشهورترين قبيلة كنعاني يُبوس شهري را بنا كرد كه بهنام خود يُبُوس (قدس) خوانده شد. قديميترين نامي كه بر بيتالمقدس اطلاق شده «اوروشالم» است كه به كنعاني بهمعناي خداي آرامش و صلح است. در تورات واژة اورشليم بارها استعمال شده است.
بيتالمقدس درحدود هزارسال پيش از ميلاد مسيح مركز حكومت بنياسرائيل شد و در مدت هشتاد سال حكمراني داود(ع) و سليمان(ع) داراي تشكيلات و سازمان سياسي بود. در همين دوران داود(ع) معبدي را بر روي صخرة قبّه بنا كرد. بخت نصر بابلي ششصد سال قبل از ميلاد به فلسطين تاخت، ملوك بنياسرائيل را درهم شكست و بيتالمقدس را ويران كرد. دومين ويراني بيتالمقدس چهل سال پس از مصلوبشدن عيسي(ع) [به روايت مسيحيان] تيتوس حاكم رومي صورت گرفت. او بيتالمقدس را ويران كرد، هيكل يا معبد سليمان را به آتش كشيد، و يهوديان را آواره كرد.
در اوايل قرن چهارم ميلادي با گرايش امپراطور قسطنطنيه به دين مسيح كليساهاي متعددي در بيتالمقدس بنا كرد. مادر امپراطور كليساي قيامت را در محلي كه مسيحيان قبر عيسي مسيح(ع) ميپنداشتند بناشد. فلسطين از اين زمان تا سه قرن تحت سلطة مسيحيان ماند.
فلسطين در سال ۱۶ هجري (۶۳۸ ميلادي) به تصرف مسلمانان درآمد. در جريان فتح بيتالمقدس توسط خليفة دوم عدة بسياري از صحابة پيامبر ازجمله ابوذر غفاري، سلمان فارسي، بلال حبشي و عبداللهبن عباس در ركاب وي بودند.
برخي از صحابه و تابعين در آنجا ماندند و در همانجا نيز وفات يافتند. بيتالمقدس تا قبل از دوران معاصر موضوع مهمترين كشمكشهاي اعتقادي سياسي مسيحيان و مسلمانان تحت عنوان جنگهاي صليبي شد و چندينبار همراه با ويرانيهاي تأسفبار و خونريزيهاي وحشتآور بين مسلمانان و مسيحيان دست به دست شد. در اين دوران تنها ۹۱ سال (يعني از ۴۹۲ تا ۵۳۸ هجري) در تصرف صليبيون مسيحي بود و از سال ۵۸۳ كه توسط صلاحالدين ايوبي بازپس گرفته شد تا دوران معاصر يكسره در اختيار مسلمانان بوده است. در دورة سيطرة صليبيون بر بيتالمقدس، يهوديان و مسلمانان بهشدت در اين منطقه تحت فشار بودند. مساجد به كليسا تبديل شد يا بهعنوان اماكن غيرديني مورد استفاده قرار گرفت و ورود مسلمانان و يهوديان به شهر ممنوع بود.
در اكثر دوران اسلامي بيتالمقدس به روي تمامي پيروان اديان الهي اعم از يهودي و مسيحي و مسلمانان گشوده بوده است. به شهادت مورّخين يكي از مهمترين منابع درآمد فلسطين عوارض وضعشده بر زوّار پرشمار كليساي قيامت و ماليات سرانة مأخوذ از مسيحيان و يهوديان بوده است. در اين دوران امنيت و آرامش بر فلسطين حكمفرما بوده است.
باتوجّه به روند روبه ضعف مسلمانان، مسيحيان در قرن اخير بهعنوان مدعيان حقوق تاريخي و مذهبي در فلسطين جاي خود را به يهوديان دادند. صهونيسم سياسي بينالملل بهعنوان نهضتي كه خواستار بازگشت قوم يهود به سرزمين آباء و اجدادي آنان بود در ۱۸۹۷ در كنگرة يهوديان جهان در بال تشكيل شد. در ۱۹۱۷ دولت بريتانيا در اعلامية بالفور ايجاد يك ميهن ملي براي يهود را در فلسطين تعهد كرد. براثر سياست يهوديستيزي نازيهاي آلماني در اروپا، مهاجرت يهوديان به فلسطين بهنحوي عجيب سرعت يافت. در ۱۹۴۲ صهيونيستها در برنامة بالتيمور تشكيل يك كشور يهودي را خواستار شد و بالاخره در ۱۹ مه ۱۹۴۸ صهيونيستها تأسيس دولت اسرائيل را اعلام كردند. ترومن رئيس جمهور آمريكا در كمتر از چند ساعت دولت جديد را بهرسميت شناخت. دولت صهيونيست با قتل عام دهكدة عربنشين دِير ياسين سياست ارعاب و ترور خود را آغاز كرد. سياستي كه تا امروز نيز ادامه دارد. مهاجرت و اسكان يهوديان سرتاسر جهان به فلسطين و تبعيد و اخراج بيش از چهار ميليون از ساكنان اصلي فلسطين اعم از مسلمان و مسيحي از سرزمين آباء و اجداديشان در زير حمايت مستقيم آمريكا و متحدان اروپائيش و حمايت غيرمستقيم سازمانهاي بينالمللي و ضعف مفرط و بيتدبيري كشورهاي مسلمان داستان غمانگيز نيمقرن اخير فلسطين بوده است.
فلسطين و اديان ابراهيمي
بعد از اين مرور اجمالي تاريخ فلسطين بار ديگر ارتباط آن را به سه دين بزرگ ابراهيمي مورد مدّاقه قرار ميدهيم:
اول: بيتالمقدس يا اورشليم براي يهوديان اهميت طراز اول دارد. قديميترين معابد مقدس يهودي بالاخص ديوار ندبه يا توبه در آن است. مركز داود و سليمان نبي بوده است، و در مجموع با تاريخ يهود پيوندي ناگسستني دارد.
دوم: قدس براي مسيحيان نيز بوي عيسي و مريم دارد. به اعتقاد مسيحيان آرامگاه اين دو انسان الهي در بيتالمقدس است. عيسي در آن ديار به صليب كشيده شده و رنج ديد. آرزوي هر مسيحي زيارت كليساي قدس است.
سوم: بيتالمقدس براي مسلمانان نخستين قبله و سرزمين مقدس پس از مكه و مدينه، و ديار تهجّد و تصوف و عبادت عاشقانه با خداوند است قدس براي مسلمانان مظهر معراج پيامبرشان است و نماز در مسجدالاقصي پس از مسجدالحرام و مسجدالنبي آرزوي هر مسلماني است.
بهلحاظ اعتقادي پيروان هريك از اين اديان، دين و پيامبر بعدي را باور ندارند همچنانكه يهوديان مسيح(ع) و محمد(ص) را پيامبر الهي نميدانند و مسيحيت و اسلام را بهعنوان دين الهي نميپذيرند و مسيحيان محمد(ص) و اسلام را. مسلمانان موسي(ع) و عيسي(ع) را بهعنوان پيامبران الهي و پيشين لازم ميشمارند، آنان يهوديان و مسيحيان را «اهل كتاب» و داراي حقوق خاص در ميان مسلمانان پذيرفتهاند.
خاك بيتالمقدس و به تبع آن فلسطين به پاي چندين پيامبر متبرك شده است، از موسي و داود و سليمان و زكريا تا عيسي و محمد(ص). كنيسه و كليسا و مسجد بيتالمقدس براي يهوديان و مسيحيان و مسلمانان شوق زيارت ميآفريند. آرامگاه بسياري از اولياء الهي مورد احترام هر سه در اين سرزمين است.
فلسطين بوي خدا ميدهد و براي هر ديندار ابراهيمي شديداً قابل احترام است. يهوديان، مسيحيان و مسلمانان مؤمن در فلسطين اصيلترين نشانههاي پيامبرانشان را ميجويند و در معابد بيتالمقدس صميمانهترين نيايشها را بهجاي ميآورند. هيچيك از اين مؤمنان سهگانه حاضر نيستند دست از جاذبههاي معنوي فلسطين بردارند و خود را از آن محروم كنند.
هر برنامة پيشبيني شده براي فلسطين و بيتالمقدس بدون بهرسميت شناختن يهوديان، مسيحيان و مسلمانان در آن سرزمين از پيش محكوم به شكست است. پيروان هر سه دين ميبايد حق داشته باشند در معابد خاص خود مناسك ديني مورد نظرشان را بهجا آورند بدون اينكه حقوق ديگر مؤمنان را سلب نمايند. اما مسأله به آزادي عبادت و زيارت در فلسطين ختم نميشود پيروان هيچيك از اديان از حق ويژه برخوردار نيستند. فلسطين نه به قوم يهود اختصاص دارد نه به مسيحيان و نه به مسلمانان.
فلسطين و قرائت غيررحماني از دين
اينكه در مقطعي از تاريخ فلسطين سيطرة حكمرانان يهودي يا حكام مسيحي صليبي يا امراي مسلمان اموي، عباسي، فاطمي يا عثماني بوده است مستند اختصاص فلسطين به پيروان يكي از اين سه دين نيست.
اگر يهوديان در سيطره بر فلسطين اقدم بر ديگران هستند آيا ميتوان بهواسطة اينكه در چندهزار قبل قومي بر سرزميني سلطه داشتند، امروز حقوق ويژهاي براي آنها درنظر گرفت؟ هشتاد سال حكومت داود و سليمان يا نود سال حكومت صليبيان يا سه قرن حكومت ديگر مسيحيان قبل از آن، هيچ حق ويژهاي براي يهوديان يا مسيحيان براي تسلط بر فلسطين ايجاد نميكند، آنچنان كه بيش از دوازده قرن تسلط مسلمانان بر فلسطين نيز براي آنان حق ويژهاي براي سيطره بر فلسطين ايجاب نميكند.
آوارگي يهوديان در سرزمينهاي مختلف كه چندهزاره قدمت دارد معلول عوامل خاص فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي است. تبعيد و آوارهكردن يهوديان به جرم يهوديبودن در دوران گذشته به همان ميزان تأسفبار و قبيح و ناپسند است كه تبعيد و آوارهكردن و مهاجرت اجباري ساكنان بومي فلسطين از خانه و كاشانهشان به جرم يهودينبودن. برهم زدن تعادل طبيعي جمعيت فلسطين با خشونت و زور و ارعاب ازسوي نژادپرستان صهيونيست و اسكان يهوديان ديگر سرزمينها به قيمت اخراج ساكنان اصلي فلسطين از سرزمينشان مطابق هيچ قانون و اخلاق و عرفي پذيرفته نيست.
بهراستي كه روح موسي و داود و سليمان(ع) از اين همه ظلمي كه بهنام يهود بر ساكنان مظلوم فلسطين روا شده است بيزارند. موسي(ع) پيامبر رهائي بنياسرائيل از ظلم فراعنه بود و امروز صهيونيستها با سوء استفاده از شريعت موسي و تورات و حكومت داود و سليمان فلسطينيان را از خانه و آشيانهشان اخراج كردهاند و در ارض مقدس فلسطين تخم كينه و عداوت كاشتهاند.
اكنون نزديك هفتاد سال است كه فلسطين محور اول بحران در جهان است. چه اين فجايع هفتادساله و چه ويرانيهاي مكرر بيتالمقدس در گذشته ناشي از موقعيت سوقالجيشي يا منابع زيرزميني فلسطين نبوده، برخاسته از تعصبات ديني يا توهمات مذهبي بوده است. پس از سيطرة كوتاه يهوديان در عصر عتيق، بتپرستان هيكل سليمان را بت خانه كردند و بر يهوديان سخت گرفتند، آنچنان كه يهوديان در زمان قدرت بر ديگران خشونت روا داشتند. درحدود سه قرن تسلط مسيحيان بر فلسطين، آنان نيز مقابله به مثل كردند، به يهوديان اجازه عرض اندام در فلسطين را ندادند، در حدود نود سال سيطرة صليبيان كه يكي از سياهترين دوران خفقان مذهبي در فلسطين است مسلمانان و يهوديان بهشدت در فلسطين تحت فشار قرار گرفتند. مساجد و كنيسهها كليسا شدند و غيرمسيحيان اجازة اقامت در فلسطين نمييافتند. در دوران طولاني امارت حكام مسلمانان اگرچه از مسيحيان و يهوديان بهعنوان اهل كتاب جزيه اخذ ميشد، اما در مقايسه با ديگر دورانها تمامي مذاهب از آزادي نسبي و امنيت كامل برخوردار بودند جز مقاطع كوتاهي در دوران جنگهاي صليبي، پيروان هر سه مذهب در كنار يكديگر با آرامش زندگي كردند. اما در عصر سيطره نژادپرستان صهيونيست بر سرزمين فلسطين شاهد پرشمارترين تبعيد و آوارگي مسلمانان و مسيحيان در طول تاريخ فلسطين و قساوتبارترين كشتار مردم بيگناه از كودك و زن و كهنسال ازجمله در دِير ياسين و كفرقاسم و نيز به آتشكشيدن مسجدالاقصي بودهايم.
فلسطين از ديرباز تاكنون از قرائتي از دين صدمه ديده است، قرائتي بنيادگرايانه، فاشيستي و غيررحماني. آن قرائت ديني كه فلسطين را بهطور اختصاصي از آن خود ميخواهد و براي خود در مالكيت و سيطره بر فلسطين حق ويژة الهي قائل است و لازمة تحقق اين امتياز الهي اعمال زور و خشونت و تجاوز به حقوق ساكنان فلسطين و آوارگي و رنج آنان است. چنين قرائتي چه در يهود، چه در مسيحيت، چه در اسلام شرعاً، اخلاقاً و قانوناً محكوم است.
اگر در گذشته مسيحيان صليبي خاطرهاي از نارواداري مذهبي و قساوت سياسي را در فلسطين بهجا گذاشتند، صهيونيستها در قرن اخير با تمسك به قرائتي فاشيستي، نژادپرستانه، بنيادگرايانه، تمامتخواهانه و غيرعادلانه از دين يهود بزرگترين فاجعة انساني را در فلسطين بهنام خود ثبت كردند، دولت آمريكا، انگلستان و فرانسه با جانبداري از اين ظلم، آشكارا شريك جرم اسرائيل بودهاند.
من هرگز از ياد نميبرم عالمان روشنفكر يهودي آمريكايي و اروپايي را كه با صراحت تمام كتباً و شفاهاً انزجار خود را از اقدامات دولت اسرائيل ابراز ميداشتند و با تمام قوا از آرمان اهالي فلسطين براي رهايي دفاع ميكردند. من در ملاقات با اين يهوديان منصف به نيكي دريافتم كه دفاع از آرمان فلسطين لزوماً اسلامي نيست، امري فراديني و انساني است. هر انسان عدالتطلب و آزاديخواهي از تجاوز به حقوق فلسطين رنج ميكشد و از ستمي كه بهنام شريعت يهود و درواقع در تعارض با آرمان رهاييبخش موسي(ع) از سوي دولت اسرائيل بر اهالي فلسطين انجام شده و ميشود متأسف است.
فلسطين و همزيستي اديان
فلسطين و قدس بيش از آنكه به يهوديان، مسيحيان و مسلمانان جهان تعلق داشته باشند متعلق به اهالي آن است. ايجاد شرايطي كه پيروان همة اديان و مذاهب با آزادي و امنيت و آسايش به عبادت و زيارت خاص خود در فلسطين مشغول شوند شرط ابتدايي است. سرنوشت فلسطين و آيندة بيتالمقدس و نحوة ادارة آن قبل از همه به اهالي آن مربوط است.
اهالي فلسطين همانند ساكنان هر سرزمين ديگري به شكل قانوني و عرفي قابل شناختن هستند. فلسطيني منحصر در مسلمانان نيست، ساكنان واقعي فلسطين مسلمانان، مسيحيان و يهوديان را دربرميگيرند هركس خواستار تابعيت فلسطيني است مطابق ضوابط حقوق بينالملل ميبايد اقدام كند و هرگز با زور، خشونت و ارعاب نميتوان جمعيت يك سرزمين را تغيير داد، چنين تغييراتي نامشروع، غيرعادلانه و نادرست است.
يهودياني كه از اقصي نقاط اروپا و آمريكا به فلسطين رفتهاند و شهروندان كشورهاي سابق خود بودهاند تنها درصورتي حق دارند تابعيت فلسطيني اخذ كنند كه رضايت ساكنان اصلي سرزمين جديد را تحصيل كرده باشند. يهوديبودن بهمعناي رواديد سكونت در بيتالمقدس و ديگر شهرهاي فلسطين نيست. آوارة فلسطيني چه مسلمان و چه مسيحي بيش از هر كسي حق دارد براي سرنوشت فلسطين تصميم بگيرد.
كشور اسرائيل براساس يك امر وهمي و با غصب سرزمين و با پشتيباني دولت قدرتمند آمريكا و اروپا و باتجاوز آشكار به اهالي اصلي سرزمين فلسطين شكل گرفته است. سازمان ملل متحد با صحّه گذاشتن بر اين غصب و تجاوز لكة ننگي بر دامن بشريت زده است.
هيچ انسان آزاده، حقطلب و عدالتخواهي نميتواند با اصل تأسيس و روشهاي ضد انساني رژيم اشغالگر فلسطين موافق باشد. مسألة فلسطين قبل از آنكه ديني و اسلامي باشد امري انساني است.
قابل انكار نيست كه همة متدينان و مؤمنان و موحّدان جهان نگران مسألة فلسطيناند، اما پيروان همة اديان چه مسلمان، چه مسيحي و چه يهودي زماني ميتوانند دربارة فلسطين سخن بگويند كه قبلاً رضايت ساكنان آنجا را تأمين كرده باشند. زماني حق داريم از جراحتي كه بر عالم اسلام در بيتالمقدس وارد شده شِكوِه كنيم كه قبل از آن از رنجي كه بر ملت فلسطين رفته است ناله كرده باشيم.
دفاع ما از مسألة فلسطين دفاع از حقوق انساني اهالي فلسطين است. اعتراض به تجاوز به حقوق يك ملّت، غصب يك سرزمين، كوشش براي حذف آن يا تكّهتكّهكردن آن، اقدام مبتني بر زور براي تغيير جغرافياي منطقه، نسلكشي، آوارهكردن ساكنان يك سرزمين از خانه و كاشانهشان به بهانههاي واهي مذهبي از اين قبيل كه سههزار سال قبل مركز دين يهود بوده است.
فلسطين، نگاه ايراني
از نگاه ايراني، بازگشت آوارگان فلسطيني به سرزمينشان، بازگرداندن حقّ تعيين سرنوشت فلسطين به ساكنان واقعي و آوارگان فلسطيني، بهرسميت شناختن ارادة فلسطيني دربارة آينده جامعهشان، دفاع از مبارزات مردم فلسطين، حمايت از دفاع مشروع فلسطينيها چه انتفاضه و چه مبارزات سياسي و ديپلماتيك اولويتهاي مسألة فلسطين است.
از نگاه ايراني، تأمين امنيت و رضايت ملت فلسطين اولويت نخستين است. مصالح ديني در اين وادي امري ثانوي است. ابتدا بايد مسألة روزمره فلسطين با نظر و ارادة قاطبة مردم آن سرزمين حل شود، آنگاه نوبت به مسئلة قبلة اول مسلمانان، يا كليساي بيتالمقدس يا ديوار براق و ندبه ميرسد.
ما اگرچه بهعنوان مسلمان حقّ داريم نگران اماكن مقدس خود در بيتالمقدس باشيم و حتّي براي امنيت و آزادي آنها كوشش كنيم، اما همواره بايد به ياد داشته باشيم كه آرمان فلسطينيها بر آرمان ديني ما تقدّم دارد. تا مسألة ملّي فلسطين حل نشود مسألة ديني آن حل نخواهد شد. زماني حقّ داريم به مسألة فلسطين رنگ و لعاب مذهبي بزنيم كه چنين امري از سوي اكثريت اهالي فلسطين پذيرفته شده باشد. ما حقّ نداريم براي مردم فلسطين تعيين تكليف كنيم. ما حقّ نداريم به جايشان تصميم بگيريم.
اگر آنان راه و روش ما را نپذيرفتند، حقّ نداريم آنها را متّهم كنيم. به تصميمات ملّت فلسطين احترام بگذاريم، چهبسا تصميم آنها با رأي آرماني ما سازگار نباشد. فلسطين در درجة اول سرزمين آنهاست و در درجة دوم قبله و زيارتگاه ما. استفاده از مسألة فلسطين براي سرپوشگذاشتن بر ناتوانيهاي داخلي كاري به غايت ناجوانمردانه است. در هر جامعه رعايت مصالح ملّي حرف اول را ميزند.
تقدّم امنيت و عدالت بر دين ريشه اسلامي دارد. اگر بنا بر اصل اصيل نبوي «المُلكُ يَبقَي مَعَالكُفرِ وَلا يَبقَي مَعَالظُّلمِ» (حكومت با كفر باقي ميماند اما با ظلم نميپايد) رفع ظلمي كه بر مردم فلسطين ميرود مقدّم بر تحقّق آرمانهاي صرفاً ديني در آن سرزمين است. زماني كه امنيت و عدالت در فلسطين تأمين شد، آنگاه نوبت به آرمانخواهي ديني ميرسد.
بهجاي شعار «القُدسُ لَنَا» (بيتالمقدس از آن ماست) بايد گفت قدس متعلق به اهالي آن است چه مسلمان، چه مسيحي و چه يهودي. يعني فلسطين از آن همة فلسطينيهاست.
مبارزه اَشكال مختلف دارد، زماني مبارزة مسلحانه و زماني مبارزة اقتصادي و سياسي و ديپلماتيك. با عوضكردن شكل مبارزه درعين وفاداري به هدف نميتوان مبارزي را «خائن» ناميد.
از نگاه ايراني، دفاع از آرمان فلسطين بهعنوان امري انساني از اجزاء سياست خارجي است. اما اين دفاع همواره مشروط به رعايت رضايت اهالي فلسطين است، و هرگز تندرويهاي نسنجيده تحت عنوان دفاع اسلامي و درواقع استفاده ابزاري از دفاع فلسطين براي سرپوشگذاشتن بر كاستيهاي سياست داخلي پذيرفته نيست.
از نگاه ايراني، همواره بايد مترصّد بود و سنجيد و ارزيابي كرد و بهترين روش كمك به آرمان فلسطين را يافت. ايرانيان بهترين راه را هماهنگي با راه اكثريت مردم فلسطين ميدانند. هرگونه تندروي را در اين مسير عملاً به ضرر آرمان فلسطين ارزيابي ميكنند.
نگاه ايراني به مسألة فلسطين چهار مؤلفه دارد:
۱.همزيستي مسالمتآميز اديان، اسلام و مسيحيت و يهوديت در بيتالمقدس.
۲.دفاع از حقوق شهروندي فلسطينيها ازجمله آوارگان فلسطيني.
۳.دفاع از حق مشروع فلسطين در مبارزه با غاصبين صهيونيست چه بهصورت انتفاضه و چه بهصورت مبارزات سياسي و ديپلماتيك.
۴.لزوم احترام به نظر و رأي اكثريت ملت فلسطين.
آنچه ترسيم شده نگاه ملت ايران است. واضح است كه اين نگاه ملّي با نگاه رسمي تفاوتهاي جدي دارد. تحليل تفاوتهاي اين دو نگاه مجالي ديگر ميطلبد.
مقاله عرضهشده به همايش فلسطين نگاه ايراني، دانشگاه تربيت مدرس، تهران، ۳ دي ۱۳۸۰.