سه استاد

گزارشي درباره وقايع اخير جامعه دانشگاهي

طي يکي دو هفته اخير اخباري درباره برخي اساتيد کشور منتشر شد که همزماني انتشار اين اخبار با بحث انقلاب فرهنگي دوم منجر به توجه افکار عمومي شد. محسن کديور، محمود سريع القلم و حسين بشيريه سه استاد برجسته ايراني دانشگاه هاي تربيت مدرس، شهيد بهشتي و تهران هستند که اخيراً مورد توجه رسانه هاي گروهي قرار گرفتند. اولين موج اخبار درباره محسن کديور بود که از احتمال اخراجش از دانشگاه تربيت مدرس سخن به ميان آمد. اين خبر در شرايطي منتشر شد که چندماه پيش هم محسن کديور کرسي خود را از شوراي تخصصي گروه فلسفه ادبيات دانشگاه تربيت مدرس از دست داده بود. درواقع محسن کديور و سعيد حجاريان آبان ماه سال ۱۳۸۵ به صورت همزمان از شوراي فلسفه و شوراي علوم سياسي دانشگاه تربيت مدرس کنار گذاشته شدند. حذف اين دو استاد دانشگاه در شرايطي صورت گرفت که کمي قبل از آن هم جمعي ديگر از اساتيد باتجربه دانشگاه هاي کشور به خصوص در دانشگاه تهران بازنشسته شدند.

در دانشکده حقوق و علوم سياسي موج بازنشستگي ها بيشتر نمود يافت و در دانشکده الهيات هم بازنشسته کردن محمد مجتهدشبستري استاد مسلم اين دانشکده خبرساز شد. در آن زمان معترضان به بازنشستگي اساتيد باتجربه استدلال مي کردند. سياست غيرآشکاري براي حذف اساتيد دگرانديش آغاز شده و در ابتداي راه هم از شيوه هايي مانند بازنشستگي استفاده شده است. با اين وجود مقامات دولت از جمله محمدمهدي زاهدي وزير علوم و عميدزنجاني رئيس دانشگاه تهران اين استدلال را رد کردند و بازنشستگي اساتيد را طبق قوانين موجود کشور اعلام کردند. اما ماجرا به بازنشستگي ها محدود نشد زيرا به فاصله کوتاهي مشکلات جديدي براي اساتيد دگرانديش يا اساتيد نزديک به جريان اصلاح طلبي به وجود آمد که نمونه آن حذف حجاريان و کديور از شوراي گروه علوم سياسي و فلسفه دانشگاه تربيت مدرس بود. اگرچه با اين تصميم ارتباط حجاريان با دانشگاه تربيت مدرس قطع شد ولي محسن کديور به عنوان عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرس به تدريس در اين دانشگاه ادامه داد. اما اين تازه آغاز راه بود. چرا که کمي بعد نشست هايي در دانشگاه تربيت مدرس صورت گرفت که در آن تعدادي از بسيجيان عضو بسيج دانشجويي به همراه برخي نمايندگان مجلس و برخي اساتيد بسيجي اين دانشگاه خواستار اخراج اساتيدي چون محسن کديور شدند. اين تجمعات در مسجد دانشگاه تربيت مدرس برگزار مي شد و استناد تجمع کنندگان هم به برخي سخنراني ها و مقالات منتشره از محسن کديور بود. درواقع هنوز مدت زماني از اين نشست ها و تجمعات نمي گذرد که خبر حذف کامل او در آينده نزديک روي سايت ها و خبرگزاري هاي نزديک به اصلاح طلبان قرار گرفته است. همزمان هم اخبار جديدي منتشر شد که نشان مي دهد احتمالاً از اواسط تابستان به بعد يعني زماني که دانشگاه ها در تعطيلات به سر مي برند عذر چنين اساتيدي را خواهند خواست.

سريع القلم در معرض اتهام

طي هفته اخير يکي از بي سابقه ترين هجمه هاي خبري عليه دکتر محمود سريع القلم به وجود آمده است. در واقع نام سريع القلم کمي زودتر يعني زمان دستگيري حسين موسويان ديپلمات ارشد هسته يي سابق به مطبوعات راه يافت. حسين موسويان در تيم هسته يي حسن روحاني نقش سخنگويي را داشت اما حدود يک ماه پيش به اتهام درز دادن برخي اسناد مهم هسته يي بازداشت و پس از چند روز آزاد شد. با اين وجود برخي سايت ها و روزنامه هاي نزديک به اصولگرايان از مرتبط بودن افرادي ديگر با حسين موسويان سخن به ميان آوردند. در ابتدا از اين نام ها با ايما و اشاره ياد مي شد تا اينکه رسانه هاي ياد شده صبر و قرار از کف دادند و به درج آشکار نام ها پرداختند. دکتر محمود سريع القلم يکي از شخصيت هايي بود که نامش به سايت هاي اينترنتي و اخبار ويژه برخي روزنامه هاي صبح راه يافت. اخباري که باعث واکنش زودهنگام اين استاد ايراني شد و او از اينکه فضاي کشور اينقدر آلوده به انگ زني هاي سياسي است به شدت ابراز نارضايتي کرد. درواقع نارضايتي دکتر سريع القلم به اين خاطر است که او معتقد است فضاي دانشگاه فضاي نقد و محل تضارب آرا و افکار متفاوت است. بنابراين فشارهايي که اخيراً براي يکسان سازي فکري در دانشگاه ها ايجاد شده است به نتيجه منجر نخواهد شد و اگر هم نتيجه اي دربر داشته باشد آن هم چيزي نيست مگر اينکه افراد و اساتيد نخبه راه خروج کشور را در پيش بگيرند کما اينکه بسياري از همکاران دانشگاهي او هم چنين انتخابي را کرده اند و اکنون در دانشگاه هاي معتبر اروپا، امريکا و شرق در حال تدريس هستند و احتمال خروج ساير اساتيد و کارشناسان باتجربه کشور هم وجود دارد.

حسین بشیریه، محسن کدیور، محمود سریع القلم
بشيريه براي هميشه مي رود

اما اشاراتي را که دکتر محمود سريع القلم درباره همکارانش به کار مي برد چندان هم در پرده نيست. چرا که همزمان اخباري منتشر شده است مبني بر اينکه دکتر حسين بشيريه از يک کشور خارجي تقاضاي اقامت دائم کرده است. درواقع اين استاد دانشگاه تهران سال گذشته براي يک فرصت مطالعاتي حداکثر دوسه ساله از کشور خارج شد و آن گونه که خود مي گفت پس از گذشت دوران مطالعاتي اش به کشور باز خواهد گشت چرا که او به ميزها و صندلي هاي دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران تعلق دارد و حاضر نيست به اين راحتي ها صندلي استادي اش را ترک کند. هرچند پيشنهادهاي خوبي از جمله از طرف دانشگاه جورج تاون امريکا به او شده بود. به هرحال حسين بشيريه از جمله تاثيرگذارترين افراد آکادميک کشور است که از کنار تاثيرات فکري اش بر جريان اصلاحات در سال هاي رياست جمهوري خاتمي نمي توان به سادگي گذشت. حسين بشيريه طي دو دهه اخير با تاليف و ترجمه بيش از صد عنوان کتاب و مقاله جايگاهي عميق و موثر در تغيير انديشه سياسي نخبگان و جريان روشنفکري و همچنين ترويج دموکراسي و مفاهيم مدرنيته داشته است.

آنگونه که بشيريه در آخرين روزهاي حضورش در ايران مي گفت بخش قابل توجهي از دغدغه ها و نگراني هاي او به ناکارايي حوزه آموزش و پژوهش کشور مربوط مي شد. وي از وضعيت علوم سياسي در دانشگاه هاي کشور ابراز تاسف مي کرد و مي گفت؛ کاش اين رشته در اين دانشگاه منحل مي شد. و من فکر کردم که دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران با آن قدمت و پيشينه چرا بايد رشته علوم سياسي نداشته باشد؟ دکتر مي گويد که علوم سياسي به لحاظ علمي معنايي در دانشگاه ها ندارد، خيلي از دانشجوياني که وارد اين رشته مي شوند، بعد از دو يا سه ترم انصراف مي دهند و اين مساله براي گروه علوم سياسي دانشکده نگران کننده است.

دکتر بشيريه معتقد است در وزارت علوم براي رشته علوم سياسي واحد درسي قرار نمي دهند، بلکه بر اساس افراد و اساتيد واحدهاي درسي را براي دانشجويان اختصاص مي دهند. وي اظهار اميدواري کرد؛ کاش مي توانستم و دستم باز بود تا تغييراتي در اين رشته پديد بياورم.

درباره حسين بشيريه

اما حسين بشيريه که انتشار کوچک ترين اخباري درباره رفتن هميشگي او از ايران تا اين حد جلب توجه مي کند، کيست؟ حسين بشيريه متفکر و عالم علم سياست متولد ۱۳۳۲ همدان، ليسانس علوم سياسي از دانشگاه تهران، فوق ليسانس رفتارشناسي سياسي از دانشگاه اسکس انگلستان ۱۹۷۹، دکتراي تئوري سياسي از دانشگاه ليورپول ۱۹۸۲، استاد سابق موسسه آموزش عالي باقر العلوم قم، استاد سابق دانشگاه امام صادق، استاد دوره دکتراي علوم سياسي دانشگاه تهران و صاحب تاليف و ترجمه بيش از ۲۵ جلد کتاب فلسفي، فلسفه سياسي و علوم سياسي و تاريخ معاصر است. برخي از تاليفات او عبارتند از؛ Thes tat and revolution in iran، انقلاب و بسيج سياسي، دولت عقل، جامعه شناسي سياسي، تاريخ انديشه هاي سياسي قرن بيستم، درآمدي بر جامعه شناسي تجديد دولت و جامعه مدني، جامعه مدني و توسعه سياسي، موانع توسعه سياسي در ايران، نظريه هاي دولت (ترجمه)، ريشه هاي اجتماعي ديکتاتوري و دموکراسي (ترجمه) و… بسياري سروش و بشيريه را با يکديگر مقايسه مي کنند اما در دو جهت متفاوت.

در واقع اگر قرار باشد اين مقايسه را در مورد حسين بشيريه بيذيريم بايد به تکميل آن به اينگونه بپردازيم که؛ تفاوت سروش دهه ۷۰ با بشيريه دهه ۸۰ در اين است که سروش استاد مسلم و غيرقابل انکار حوزه انديشه فلسفي – ديني است، حال آنکه بشيريه استاد مسلط حوزه انديشه سياسي – اجتماعي است و از اين منفذ بر روشنفکران ايران تاثير مي گذارد. براي اثبات اين مدعا کافي است که نگاهي به شاگردان اصلاح طلب بشيريه بيندازيم که برخي از آنها همچون سعيد حجاريان بعدها تبديل به مغز متفکر اصلاح طلبي در ايران شدند و هنوز هم از سرآمدترين نيروهاي مصلح (به معناي اصلاح طلبي آن) در جامعه سياسي ايران هستند. مخالفان نظريات و انديشه هاي «حسين بشيريه» نيز در ايجاد اشتراک ميان سروش و او راه موافقان را مي پيمايند و او را نقطه تلاقي جريان فلسفي – ديني روشنفکري ايران و جريان سياسي – اجتماعي انديشمندان ايراني مي دانند. گرچه آنها سروش و بشيريه را «پدران سکولاريسم» ايراني و مذهبي مي نامند و بشيريه را «آموزگار اصلاح طلبان» مي نامند. در اين باره اگر مبناي قضاوت روزگاري باشد که بشيريه طي دوره هاي دکتراي علوم سياسي استاد گروهي از اصلاح طلبان به هرم قدرت راه يافته، بوده است، سخن آنها پربيراه نيست. اين شاگردان البته وفاداري خود را به استاد آموزگار ديروز خويش گاه به گاه به اثبات رساندند. چنانکه پس از چاپ کتاب ارزشمند «لوياتان» اثر برجسته «هابز» سعيد حجاريان خواندن اين کتاب را به تمام علاقه مندان و جست وجوگران فلسفه هاي سياسي دنياي معاصر غرب پيشنهاد کرد. کتاب هابز از جمله شاخص ترين توصيفاتي است که تاکنون درباره دولت مدرن در «عرصه فلسفه سياسي» منتشر شده است. کتابي که پس از ۳۵۰ سال از عمر آن حسين بشيريه به زبان فارسي ترجمه کرده است و يکي از شاخص ترين شاهکارهاي توصيفي درباره دولت مدرن است. به گونه اي که حتي مي توان آن را در سير تاريخي کتب انديشه سياسي پس از شهريار ماکياولي مهمترين و موثرترين کتاب خواند. اگر ماکياولي در شهريار نوع نگاه به سياست را دگرگون ساخت و به آن از دريچه قدرت نگريست (تا پيش از او پيروان نگاه افلاطوني به سياست، اين دانش را از دريچه فضيلت مي نگريستند) کتاب هابز بر اساس چنين نگاهي يک نظريه براي تاسيس دولت مدرن ارائه کرد. دولت مدرن مورد نظر هابز البته يک دولت مطلقه است اما نه به معناي مرسوم آن که دولتي استبدادي خوانده مي شود. بلکه هابز در نظريه سياسي خود مي کوشد بر دوگانگي ها (دولت و کليسا، دولت مرکزي و ملوک الطوايفي و…) و چندگانگي ها و پراکندگي هاي قدرت چيره شود و از يک دولت مستقل مرکزي و نيرومند حمايت کند. حسين بشيريه در مقدمه خود به اين مساله اذعان دارد و دو نکته مهم را درباره هابز و کتابش براي پرهيز از گمراه شدن خواننده و مخاطب متذکر مي شود؛ اول نوع نگاه سيال و همه جانبه هابز به قدرت و دوم تلاشي که او در راه جدايي دولت از کليسا انجام داد. شايد به همين دليل هم هست که اين کتاب نام فرعي هم دارد، لوياتان يا جوهر، صورت و قدرت دولت کليسايي و مدني. گرچه همين محور و توجه ويژه بشيريه به آن موجب نگراني مخالفان بشيريه از همانندسازي مفاهيم سکولار مسيحي با مصاديق امروز جامعه ايران شد و مخالفت هاي فراواني را براي بشيريه و کتابش در پي داشت. به ويژه آنکه درست يک سال پيش از انتشار کتاب «لوياتان» بشيريه در جلسه اي علمي در دفتر مطالعات و تحقيقات سياسي وزارت کشور گفته بود؛ «ايران راهي جز توسعه سياسي ندارد و توسعه سياسي هم معنايي جز دموکراتيزاسيون ندارد.» يکي ديگر از آثار منحصر به فرد حسين بشيريه که در آغاز سال ۱۳۸۰ روانه بازار نشر شد اثري بود به نام «ديباچه اي بر جامعه شناسي سياسي ايران / دوره جمهوري اسلامي». در ديباچه اين کتاب آمده که بخشي از اين کتاب در واقع به عنوان طرح تحقيقي براي دفتر مطالعات سياسي وزارت کشور نوشته شده است. بشيريه در اين کتاب دولت در جمهوري اسلامي ايران را در قالب سه دوره تاريخي طبقه بندي مي کند؛ «دولت ايدئولوژيک جامع القوا يا همان دولت مهندس ميرحسين موسوي که از سال ۱۳۶۰ آغاز شد و تا اوايل سال ۱۳۶۸ ادامه داشت. دولت دموکراسي صوري يا دولت هاشمي رفسنجاني که از سال ۶۸ آغاز شد و تا سال ۱۳۷۶ ادامه داشت و دولت شبه دموکراتيک خاتمي که از سال ۱۳۷۶ شروع شد و اواسط امسال به پايان مي رسد.» از ديگر کتاب هاي مطرح حسين بشيريه کتاب معروف «درآمدي بر جامعه شناسي تجدد» اوست. در يک نگاه کلان مي توان گفت که بشيريه در اين کتاب با ترکيب و اقتباس چند اثر عمده درباره تاريخ و جامعه شناسي تجدد و پساتجدد از نويسندگان برجسته اين حوزه چون پيتر واگنر، اسکات لش، مارشال برمن و يورگن هابرماس به تحليل و تعبير تجدد، امواج مختلف آن و پساتجدد پرداخته است. گرچه اين کتاب به مانند کتاب «لوياتان» سر و صدا نکرد.

کتاب «لوياتان» نوشته هابز انگليسي که حسين بشيريه ترجمه کرده است، در سال ۱۳۸۱ توانست جايزه بهترين ترجمه و تاليف سال را به خود اختصاص دهد، اما از جمله کتاب هايي است که بسيار موردتوجه علاقه مندان حوزه علوم سياسي واقع شد.

جلاي وطن

اما اساتيد سه گانه يي که از آنان نامي به ميان آمد اينک هرکدام به نوعي دچار گرفتاري هايي شده اند. يکي تمايل به تدريس و تحقيق در دانشگاه موردعلاقه اش را دارد اما معترضانش در مسجد دانشگاه تربيت مدرس عليه او جلسه تشکيل مي دهند و مترصد فرصتي براي پاکسازي دانشگاه از وجود اساتيد دگرانديش هستند. ديگري هم در دانشگاه شهيد بهشتي با مشکلاتي روبه رو شده است که ناخواسته وارد رقابت هاي سياسي شده است و بيم آن مي رود که اين رقابت ها تاثير نامطلوبي را بر جايگاه و مقام علمي او برجاي گذارد و سومي هم ظاهراً اگرچه قصد داشت پس از يکي دو سالي دوباره به وطن برگردد اما احتمالاً ترجيح داده است فعلاً صبر پيشه کند تا ببيند اوضاع چگونه پيش مي رود.

مي توان گفت وضعيت سه استاد خلاصه يي است از شرايط اساتيد دگرانديش ايراني. شرايطي که به گفته برخي از آنان از جمله بيم آن مي رود که به خروج دسته جمعي نخبگان از کشور منجر شود.

لازم به ذکر است اطلاعات مندرج در اين گزارش از برخي روزنامه ها چون شرق، اعتماد و همشهري گرفته شده است.