تولد ولی فقیه: تبارشناسی نظریهی حکومت در تشیع
ولایت سیاسی فقیه حداقل شش مرحلهی تاریخی داشته است. در مرحله اول حوزه سیاست را دربرنمی گرفت . در مرحله دوم عرفیات به سلاطین شیعه سپرده شد، در مرحله سوم با قبول ولایت عامه فقها، سلطنت شاهان با اذن فقها مشروع شناخته شد. در مرحله زودگذر چهارم ، حوزه عمومی با نظارت فقها به مردم سپرده شد، در مرحله پنجم بنابر ولایت مطلقه فقیه ، برای نخستین بار فقها بالمباشره و مستقیما زمامداری را خود شخصا به عهده گرفتند. در مرحله ششم با قرائتی دمکراتیک از ولایت فقیه یا تحقق حکومت دینی و جمهوری اسلامی منهای ولایت فقیه مواجه هستیم . اگر مراحل چهارم و ششم را که ماهیتا از چهار مرحله دیگر متفاوت است جدا کنیم (چرا که مبنای مشروعیت در این دو مرحله با مراحل چهارگانه متفاوت است ) در چهار مرحله مبتنی بر «مشروعیت الهی بلاواسطه » با نوعی گسترش قلمرو اختیارات فقها مواجهه هستیم که نسبت مستقیم با اقتدار خارجی فقیهان دارد. به عبارت دیگر نظریات سیاسی متاثر از واقعیت خارجی اند. و در ذهن عالمان دینی با تعامل با عینیت اجتماعی ترسیم می شوند، به عبارت دیگر این نظریات بیشتر از آنکه الهی و قدسی باشند، بشری و انسانی اند و حاصل برداشت فقها از دین و شرائط زمانه است .رنگ و بوی شرائط، گشاده دستی ها و محدودیت های هر عصری در نظریه سیاسی فقهای آن عصر به وضوح قابل رویت است. ولایت فقیه در دو محور تطور یافته است، محور اول حوزه اختیارات فقها که از امور حسبیه به امور عامه و سپس به اختیارات مطلقه گسترش یافت . محور دوم نحوه دخالت در سیاست که از تفکیک حوزه شرعیات از حوزه عرفیات آغاز شد و با اذن به سلاطین و سپس به دخالت مستقیم و بالمباشره فقها در امر سیاست به پایان رسید.