چرا تشیع؟ کدام تشیع؟
چرا ما شيعه هستيم و به چه دليل مي بايد شيعه بمانيم؟ چه مزيتي در تشيع است كه ما در ميان مذاهب اسلامي آن را پذيرفتهايم؟ وجه مميزه اين مذهب با مذاهب اسلامي مسئله مهم امامت است. مفهوم كليدي ديگر مسئله غيبت است. اگر قرار بر اينست كه امام وظايفي را بر عهده بگيرد، چه طور امام غايب اين وظايف را عهدهدار شود؟ پاسخ داده ميشود كه سه منصب براي ائمه پيشبيني شده است. اول. ترويج دين و بيان مسائل ديني. دوم: نيابت معنوي پيامبر و وساطت فيض، و سوم: زمامداري و اداره سياسي. گفته شده است كه يكي از اين سه وظيفه همچنان باقي است و آن وساطت فيض و ولایت تکوینی است.
تشيع تاريخي تنها تشيع موجود نيست. همانطور كه اسلام تاريخي تنها اسلام موجود نيست. ما محورهایي به نام قرآن و سنت پيامبر داريم و در هر زمان ميتوان سنجيد هر مذهبی در مقایسه با آن محورهای اصلي در کجا قرار دارد. در نهجالبلاغه بسياري از مفاهيمي كه به عنوان مفاهيم كليدي در شيعه سنتي ارائه شده است، محلي از اعراب ندارد. آيا آن مقدار كه علما مسائلی از قیبل عصمت و علم غیب ائمه را پررنگ كردهاند مسئله این مقدار پررنگ بوده است؟ تشيع يعني پيرو علي بودن. ما شيعهايم چون برداشت علي و يارانش را از برداشتهاي ديگر بهتر ميدانيم. بحث در سه شاخص خلاصه ميشود: شاخص اول: عقلانيت. چرا تشيع توانمندي بيشتري عقلي نشان داده است؟ حتي كتب حديثي ما هم با كتاب فضل العقل شروع ميشود. شاخص دوم: عدالت. به اعتبار اين اصل نام ديگر شيعه عدليه است. نگفته ايم آنكه خدا مي كند عدالت است. مي گوييم آنچه عدالت است خدا بايد بكند. اگر شيفته علي شده ايم به خاطر عمل عادلانهاو چه قبل از قدرت و چه بعد از قدرت بوده است وقتي اثبات ميكنيم كاري عادلانه نيست، منظور اينست كه مشروع نيست. شاخص سوم : عرفان. عرفان، بطن ديانت است. همه مكتبهاي عرفاني چه شيعه و چه سني به استثناي يك مورد نسبت عارفانه خود را بر علي ميرسانند. من شيعهام چون از برداشت علي برداشتي عقلاييتر و عادلانهتر و عارفانهتر نيافتهام همانطور كه دينم را نيز با اين سه معيار پذيرفتهام. دعاهاي ابوحمزه ثمالي، دعاي كميل، و مناجات شعبانيه مرامنامههاي اين تشيع هستند.