
به قدر هنر جست باید محل
تعلیقات آقای مؤمن در زمستان ۱۳۷۳ بر مقالهی ۹۵ صفحهای «مشروعیت الهی (قسمت اول): مبادی تصوری ولایت مطلقهی فقیه» اینجانب بهطور نسبی عالمانه، مؤدبانه و منصفانه است.با تحلیل انتقادی موارد هشتگانه و نقل مواضع مرتبط از سه کتاب نویسنده در توضیح آن موارد مشخص شد که در هیچیک از موارد هشتگانه حق با جناب آقای مؤمن نیست، یا حداقل بحث مبنائی است، و نویسنده همچنان از همان مواضع مکتوب در مقاله دفاع میکند و بر رأی مختار خود دلیل متقن اقامه کرده است. مقایسهی این تعلیقات با لحن و محتوای دو مصاحبهی اخیر آقای مؤمن قمی بهترین أمارهی وضعیت فعلی عدالت و انصاف ایشان است. آقای مؤمن یکی از نمایندگان نظریهی رسمی «ولایت انتصابی مطلقهی فقیه» است. دیدگاه ایشان در بارهی کلامی یا فقهی بودن ولایت فقیه، شرعی یا عرفی بودن ولایت و نیز وظیفهی مردم که چیزی جز اطاعت محض از اوامر ولی امر نیست فلسفهی سیاسی خاصی است که با فلسفهی سیاسی نویسنده از بنیاد متفاوت است. مباحثی از قبیل حکومت در اسلام بحثی فلسفی و برون دینی، حکومت امر عرفی، حکومت امر امضائی، حکومتهای مشابه ولایت فقیه (فیلسوفشاهی افلاطونی، قیمومت آباء کلیسا در قرون وسطی بر رعایای مسیحی، ولایت مطلقهی انسان کامل در عرفان محیالدین ابنعربی و شاهنشاهی فرّهمند ایران باستان)، حکومت امر امضائی و بالاخره بحث از امکان سیاست دینی محورهای جدی چالش دو مبناست. پیروان مبنای نخست قائل به انحصار تلقی صحیح از اسلام هستند، طبیعی است هر کسی را که چون آنها نیندیشد به یکی از صفات خروج از دین، یا بیسوادی یا هر دو متهم کنند.