تصوف

چالش اسلام و قدرت

سوی سراب با غرر

قسمت سیزدهم. آنچه در طول تاریخ اسلام اتفاق افتاده معلول عوامل مختلف بوده است، نه تک عامل، آن هم شخصیت پیامبر. لازمه پدیدارشناسی عدم داوری است. ادعای پیامبر اقتدارگرا که در بنیاد آن داوری صریح نهفته است پدیدارشناسانه نیست. جمع رویکردهای صوفیانه و فلسفه تحلیلی در یک دستگاه فکری اندیشه‌ای ناسازگار را باعث شده است. زیگزاگهای فرااخلاقی مدعی: نسبی‌گرایی، اخلاق واقع‌گرا، و بار دیگر نسبی‌گرایی. آقای خمینی برای مدعی پلی شده تا بتواند شخصیت پیامبر را درک کند. ادعای پیامبر اقتدارگرا به منزله عقبه ایدئولوژیک اسلام طالبانی است.

شرح آثار عرفانی فارسی سهروردی

شرح پرتونامه

پرتونامه یکی از رسائل فارسی فلسفی سهروردی است که برای آشنائی با مباحث فلسفی به‌کارگرفته شده در رسائل عرفانی رمزی وی مورد بحث قرار گرفته است. پرتونامه ده فصل دارد، نام رساله برگرفته از اواخر فصل دهم رساله، پرتوهای نور قدسی بر قلب سالک اخذ شده است. دو فصل آخر پرتونامه مهم ترین فصول آن هستند. مباحث رساله به پنج بخش قابل تقسیم است: مباحث مقدماتی، نفس و قوای آن، واجب‌الوجود و صفات و افعال، معاد و سعادت و شقاوت، و نبوت و کرامت. سهروردی در این رساله دوره‌ی کاملی از حکمت مشائی با ویرایش اشراقی به‌طور فشرده تحریر کرده است. دیگر حکیمان مسلمان در اکثر امور پیش‌گفته با او هم‌داستانند. بسیاری از این مباحث شایسته‌ی تأمل، بازاندیشی و مناقشه است. حکمت عقلانی ما نیازمند تجدید نظر ساختاری است. سهروردی در فلسفه‌ی نبوت سه نکته بازگفت، یکی این‌که شریعت و قانون مهم‌ترین وجه نیاز به نبی است، دیگر آن‌که انبیاء یک صفت اختصاصی بیشتر ندارند و آن مأموریت رسالت است، اما در دیگر صفات اولیاء با ایشان می‌توانند مشترک باشند، و سوم آن‌که هیچ دلیلی بر برتری هر یک از انبیاء بر اولیاء در صفات مشترکه نیست، یعنی چه بسا سالکان از انبیاء در این امور از قبیل خوارق عادات و اطلاع از مغیبات و علم لدنی برتر باشند. معنای این سه نکته برتری عرفان یا طریقت بر شریعت است. فارابی هم از برتری حکمت بر شریعت سخن گفته بود. راز توغل عارفان در طریقت و حقیقت و بهای فراوان به تصوف سه نکته‌ی پپش‌گفته است.

شرح آثار عرفانی فارسی سهروردی

شرح رساله‌ی فی حالة الطفولیة

ابویزید هرچه داشت بگذاشت و به یک‌بار ترک آن همه کرد، لاجرم به یک‌بار آن همه بیافت. نعمت و جاه و مال حجاب راه مردان است، تا دل به امثال این مشغول باشد راه بیش نتوان بردن و هر که قلندری وار از بند زینت و جاه برخاست او را عالم صفا حاصل آمد. هرکه در آن عالم چیزی یافت در این عالم از بند چیزی برخیزد.