مرجعیت و روحانیت

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۹

شهادت آقای طباطبایی بر اعلمیت و تعین آقای میلانی بر مرجعیت بعد از آقای بروجردی به معنی این بود که آقای طباطبایی از هیچیک از مراجع حاضر در قم و نجف خصوصا آقای خمینی علیرغم فعالیتهای پرشور سیاسیش حمایت نکرده است. در ملاقات زمستان ۱۳۴۱ تمرکز آقای خمینی بر « لزوم مبارزه با اعمال خلاف شرع حکومت» در مقابل تمرکز مهندس بازرگان بر لزوم «مبارزه با استبداد، و پافشاری بر احقاق حقوق مردم» بوده است. در جمهوری اسلامی رویکرد ارتجاعی اول به قدرت رسید و رویکرد مترقی دوم حذف شد.

اخبار

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۹

سخنرانی زنده همراه با پرسش و پاسخ، شنبه ۸ مرداد: مقایسه اندیشه سیاسی طباطبایی و بازرگان. دیدگاه سیاسی متفکران مسلمان ایرانی مستقل از آقای خمینی در دهه‌های چهل و پنجاه چه بوده است؟ کتاب «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت» به مرام طباطبایی نزدیک‌تر بوده یا روش خمینی؟ مهدی بازرگان در دهه چهل از چه رابطه‌ای بین اسلام و سیاست دفاع کرده است؟ این تلقی به عنوان دیدگاه روشنفکر دینی آن دوران چه نسبتی با تلقی آقای طباطبایی از اسلام اجتماعی، حکومت اسلامی و نسبت بین اسلام و سیاست دارد؟

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۸

آقای طباطبایی در زمره پیشتازان اسلام اجتماعی قبل از آقای خمینی بوده‌است. سیاست در تار و پود خود امری عرفی است. اجرای بخش ثوابت دینی چه ربطی به حکومت و والی آن دارد؟ جامعه مدنی مؤمنان متکفل آن می شود. وضع و اجرای احکام متغیر مصلحتی – که تمام سیاست است –، چه ربطی به اسلام و والی اسلامی دارد؟! اندیشه سیاسی آقای طباطبایی به استثنای قائل نبودن به ولایت فقیه ظرفیت یک نظریه سیاسی مطلوب برای زمان ما را دارا نیست. آقای خمینی چهار نظریه مختلف سیاسی تجربه کرده‌است.

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۷

به نظر آقای طباطبایی حکومت اسلامی معادل «حکومت انسانی» است و زمامدار منتخب مردم که شرطش فقاهت نیست موظف به مشورت با ایشان و تأسی به روش زمامداری پیامبر است. استبداد فردی مطلقا مردود است. شیوه کشورداری پس از انقلاب هیچ تناسبی با رحمت نبوی و عدالت علوی نداشته است. به نظر آقای خمینی حکومت اسلامی یعنی ولایت انتصابی مطلقه فقیه، تصمیمات ولی فقیه متوقف بر مشورت با مردم نیست. اختیارات سیاسی ولی فقیه هم‌عرض اختیارات سیاسی پیامبر است نه در طول آن و محصور در چهارچوب احكام الهي نيست‌.