آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران آنچنانکه قابل پیش بینی بود، اعتراضات مردمی و مخالفت نخبگان را به هیچ گرفت و با تفیذ حکم ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، مشروعیت رهبری خود را به ریاست جمهوری فرد مورد نظرش گره زد. آنچه دیروز ۱۲ مرداد ۱۳۸۸ در حسینیه امام خمینی خیابان پاستور تهران اتفاق افتاد، برای نخستین بار بود که وی با بایکوت اکثریت نخبگان ایران مواجه شد. در این مراسم نه از رفیق پنجاه ساله رهبری (رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام) خبری بود نه از روسای جمهور و روسای مجالس پیشین، نه از بیت بنیانگذار جمهوری اسلامی کسی آمده بود، نه کسی به نمایندگی از مراجع تقلید قم شرکت کرده بود. اگرچه حسینه پر بود، اما به جای رجال مستقل و با سابقه سیاسی، مقامات لشکری و کشوری منصوب و مأموران و نمایندگان ولی فقیه و تعدادی از بازیگران تلویزیون و ورزشکاران آمده بودند، یا به به زبان دقیق تر آورده شده بودند.
سکوت اکثر نخبگان و عدم پشتیبانی از مواضع رهبری در انتخابات اخیر، باعث گلایه ایشان در روز مبعث شد: «همهى ما خيلى بايد مراقب باشيم؛ خيلى بايد مراقب باشيم: مراقب حرف زدن، مراقب موضعگيرى كردن، مراقب گفتنها، مراقب نگفتنها. يك چيزهائى را بايد گفت؛ اگر نگفتيم، به آن وظيفه عمل نكردهايم. يك چيزهائى را بايد بر زبان نياورد، بايد نگفت؛ اگر گفتيم، برخلاف وظيفه عمل كردهايم. نخبگان سر جلسهى امتحانند؛ امتحان عظيمى است. در اين امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط اين نيست كه ما يك سال عقب بيفتيم؛ سقوط است.» و امروز مقام رهبری پس از چند بار هشدار به نخبگان حکم مردودی آنها را امضا کرد: «این انتخابات برخی خواص را مردود کرد».
مردود شده ها اکثر نخبگان ایران بودند: اکثر مراجع تقلید، همه روشنفکران دینی، اکثر اقتصاد دانان، عالمان سیاست، حقوقدانان، جامعه شناسان، مهندسان، پزشکان، هنرمندان و ورزشکاران در آزمون مورد نظر رهبری مرود شدند، اما در برابر خداوند و در پیشگاه ملت روسفید و قبول شدند. از دیدگاه اکثر مردم ایران مقام رهبری با گره زدن سرنوشت خود به فردی همچون احمدی نژاد و با فاصله گرفتن از انصاف و بیطرفی و آتش گشودن بسوی فرزندان بی دفاع مردم معترض و شکنجه بازداشتی ها، مردود واقعی آزمون الهی اخیر بود. درست از روزی که مأموران اونیفورم دار و بی اونیفورم حکومت اعتراض مسالمت آمیز مردمی که به دنبال آراء گمشده خود بودند، به عمد به اغتشاش کشاندند و بسوی مردم بی دفاع شلیک کردند، شعار «مرگ بر دیکتاتور» شعار دوم معترضان پس از شعار ملی «الله اکبر» شد.
آیت الله خامنه ای همچون محمدرضاشاه مخلوع این صدای اصیل از دل برخاسته ملت را القای اجانب و تحریک بیگانگان قلمداد کرد، لذا همچون گذشته همه کاسه و کوزه ها را بر سر دشمن خراب کرد: «برنامه و تلاش دشمن در ایجاد دغدغه و دردسر برای مردم واقعیتی متکی بر اطلاعات است». عمق این اطلاعات مورد اشاره معظم له را می توان در ژرفای کیفرخواست دادستانی تهران علیه فعالان اصلاح طلب یافت، کیفرخواستی که عاری از هرگونه بار حقوقی و تراوشات یک ذهن بیمار و مالیخولیائی بیشتر نیست. قبلا هم ایشان در جریان قتل فجیع دگراندیشان آنرا به مأموران سازمانهای جاسوسی اسرائیل نسبت داد، ولی دم خروس از جیب مأموران وزارت فخیمه اطلاعات ایشان بدر آمد، همان سربازان بدنام امام زمان. و البته شاه کلید در زندان به ظاهر خودکشی کرد تا مسبب و آمر آن قتلها مشخص نشود. ما از اتکاء تحلیلهای مقام رهبری بر اطلاعات خاطرات فراوانی داریم. این تنها یک نمونه بود.
آنچه پس از اعلام نتایج انتخابات در جامعه اتفاق افتاد سلب اعتماد اکثر مردم از رژیم بود. اینکه آیت الله خامنه ای «جلب اعتماد مردم، وجود اعتماد متقابل میان نظام و مردم، و وجود نشاط و امید در مردم را سه پیام اصلی انتخابات اخیر ریاست جمهوری» ذکر کرده، به کلی بر خلاف واقع است. درست برخلاف ادعای ایشان، اکثر ملت ایران به رژیم جمهوری اسلامی، به رهبری شخص ایشان، به دولت محمود احمدی نژاد، به قوه قضائیه، به مجلس شورا، به رادیو تلویزیون حکومتی و به همه کارگزاران نظام به میزان عدم استقلالشان نسبت به رهبر بدبین و بی اعتمادند.
شما و مجموعه گوش به فرمانتان نیز به مردم رشید ایران بی اعتمادید. اگر اعتماد داشتید، اگر واقعا معتقد بودید از پشتیبانی اکثریت ملت برخوردارید، این همه توسط شورای نگهبانتان بجای مردم انتخاب نمی کردید و درست بر خلاف اراده ملی در انتخاباتهای مختلف مهندسی نمی کردید. اگر به مردم و انتخابشان اعتماد داشتید آراء مردم را جابجا نمی کردید و جای اکثریت و اقلیت را عوض نمی کردید. اکثریت ملت ایران معتقدند نتیجه اعلام شده انتخابات خلاف واقع است، شما بر عکس معتقدید نورچشمتان احمدی نژاد «منتخب بی چون و چرای اکثریت ملت» است. بسیار خوب، شما ادعای ملت را بی پایه می دانید، اکثریت ملت و اکثریت نخبگان نیز ادعای شما را باطل ارزیابی می کنند. یعنی دعوای حکومت و اکثریت ملت.
در چنین دعوائی که تمام ارکان حکومت اعم از مجریان، ناظران و رهبر از منظر اکثر مردم متهم محسوب می شوند، بی انصافی است که منتقدان و مخالفان مسالمت آمیز را به مراجعه به ناظرانی دعوت کنیم که به شکل نهادینه بیطرفی را زیر پا گذاشته اند و یا سخن رهبری را فصل الخطاب بدانیم که خود را در حد دبیرکل یک حزب طرفدار دولت تنزل داده است. در شرائطی که قانون به ابزاری برای سرکوب مخالفان و منتقدان تبدیل شده و تنها به موادی از قانون عمل می شود که به نفع حاکمیت باشد، هرچند بیش از دوسوم مواد قانونی که به ضرر حاکمیت است، به امان خدا رها شده است، دم زدن به قانون زمانی جدی تلقی خواهد شد که عمل به قانون را خود رهبر و مسئولان حکومتی آغاز کنند. به عنوان نمونه آیا رژیم جمهوری اسلامی به حق مخالفت و اعتراضات مسالمت آمیز مردم یا حق محاکمه متهمان سیاسی و مطبوعاتی در دادگاههای علنی، با حضور هیأت منصفه و برخورداری از وکیل در تمام مراحل دادرسی که مفاد صریح قانون اساسی است هرگز عمل کرده است؟
به نظر اکثر ملت ایران مقام رهبری، رئیس جمهور نورچشم ایشان، اعضای شورای نگهبان، مقامات منصوب ایشان در قوه قضائیه (اعم از مقامات ظاهرا تشریفاتی همانند رئیس قوه قضائیه و دادستان کل کشور و مقامات منصوب واقعی همانند دادستان تهران) و اکثر راه یافتگان به مجلس شورای اسلامی، قانون گریزترین و قانون ستیزترین مقامات تاریخ پس از انقلاب هستند. لذا زمانی که فریاد قانون خواهی آیت الله خامنه ای گوش فلک را کر می کند، کسی جدی نمی گیرد و اکثریت ملت ایران معتقدند ایشان علاوه بر اسم مستعار «نظام»، در وقایع اخیر از اسم مستعار «قانون» استفاده می کند. راستی کدام قانونی تفتیش عقاید، سلب آزادی های مشروع و قانونی مردم، پخش شو تلویزیونی اتهامات سیاسی قبل از اثبات در دادگاه صالحه، و گرفتن اقاریر خلاف واقع در زندان و تحت فشار و شکنجه را توجیه می کند؟
راه حل شرعی، عقلی و اخلاقی نزاع حکومت و ملت رجوع به حَکمیت هیأت مرضی الطرفین است که داوریش فصل الخطاب است و حکمش لازم الاتباع. منتقدان و مخالفان قانونی حاکمیت، مراجع تقلید را مهمترین اعضای چنین هیأتی می دانند. راه حل دیگر تن دادن حکومت به همه پرسی یا رفراندم است، از مردم بپرسیم نظرشان چیست، آیا طرف احمدی نژاد و خامنه ای را می گیرند و یا طرف موسوی و خاتمی و هاشمی و کروبی را. به راستی اگر حاکمیت در برخورداریش از اکثریت راست بگوید در هر دو شیوه (حَکمیت افراد مرضی الطرفین یا همه پرسی) پیروز بیرون خواهد آمد. گریز شدید از هر گونه حَکمیت و رفراندم نشان از بودن ریگی درشت در کفش حاکمیت است.
بازداشتهای فراوان فعالان سیاسی و سران احزاب اصلاح طلب، تحت فشار قرار دادن آنها برای اقرار به سناریوی مورد علاقه آیت الله خامنه ای یعنی خط گرفتن از دشمن، سرکوب خونین اعتراض مسالمت آمیز مردم توسط مأموران اونیفرم دار و بی اونیفرم و بالاخره به شهادت رساندن جمعی از بازداشت شدگان بی گناه در زندانهای رژیم علائم گریزناپذیر عدم سلامت حکومت ایران در وقایع اخیر است.
به لحاظ شرعی به تصریح اعلم فقیهان زمان آیت الله العظمی منتظری زمانی که مردم که ولی نعمتهای واقعی حکومت هستند در امانتداری و صداقت کارگزارانشان در امر حکومتداری شک کردند، این وظیفه حکومت است که مراتب صداقت و امانتداری خود را برای صاحبان حق یعنی قاطبه مردم اثبات کند، این وظیفه ذوی الحقوق نیست که برای اثبات تقلب و فساد کارگزاران حکومتیشان اقامه دلیل کنند. رژیم جمهوری اسلامی به رهبری آیت الله خامنه ای تا کنون از اثبات امانتداری و صداقت خود در پیشگاه اکثریت ملت ایران عاجز بوده است. علاوه بر آن برای اتمام حجت کمیته صیانت از آراء دو نامزد اصلاح طلب که متشکل از دو وزیر اسبق همین نظام است، اسناد و ادله فراوانی بر تقلب نهادینه و جابجائی رأی اقلیت و اکثریت در زمان اعلام نتایج را اعلام کرده اند. این شواهد قانونی به تأیید سومین وزیر کشور اسبق نیز رسیده است (محتشمی پور، موسوی لاری، عبدالله نوری).
براین اساس، اکثریت ملت ایران با تأسی به الگوی پیروز انقلاب اسلامی پس از سی سال دوباره برای محو دیکتاتوری و اصلاح نظام سیاسی از سلطنت اسلامی با تظاهرات مسالمت آمیز و الله اکبرهای شبانه دست بکار شد. رهبریِ این اعتراضهای مردمی را یکی از مریدان بنیانگذار جمهوری اسلامی به عهده داشت، شال سبز سیادت را به گرد ن انداخت و از معترضان خواست با کمال آرامش از مساجد حرکت اصلاحی خود را آغاز کنند. میلیونها معترض ایرانی در کمال پختگی و بلوغ سیاسی در تظاهرات تاریخی خود با وضوح از گم شدن آراء خود پرسیدند. نورچشم رهبری و معاون اجرائی منصوب ایشان (رئیس جمهور سابق) معترضان مسالمت جو را «مشتی خس و خاشاک» نامید و در روز تنفیذ، آیت الله خامنه ای جنبش سبز مردم ایران را «تقلید مغلوط از حضور مردم در انقلاب پرشکوه ۱۳۵۷ و یکی از کاریکاتورهای آن حرکت عظیم و ساخته و پرداخته دشمنان برای ضربه زدن به نظام اسلامی» ارزیابی کرده تأکید کرد: «با مسجد ضرار و تقلید از امام خمینی نمی توان این مردم آگاه را فریب داد».
حرکت سبز مردم ایران حرکتی خودجوش و مردمی است. از دل مردم و جوانان این مرز و بوم برخاسته است. ادامه منطقی انقلاب اسلامی و جنبش اصلاحات است. برخلاف نظر رهبر محترمِ بسیجیان و پاسداران و نیروهای انتظامی و امنیتی، اکثر مردم می خواهند همان چهار شعار بنیادی انقلاب ۵۷ را محقق کنند: استقلال، آزادی، عدالت و اسلام رحمانی و بی ریا در چارچوب جمهوری اسلامی (به تعریف پیش نویس قانون اساسی که تنها سند رسمی زمان رفراندم ۱۲ فروردین ۵۸ است). در آغاز استقرار نظام یک کلمه (ولایت فقیه) به این «جمهوری اسلامی» اضافه شد که تمام شاکله آنرا به هم ریخت و آنرا به «جمهوری ولائی» تبدیل کرد و در سالهای اخیر به همت افرادی از قبیل آیت الله مصباح یزدی (که به نظر رهبر، مطهری زمانه است و پدر معنوی دولت «پرنور» احمدی نژاد) و آیت الله محمد یزدی (دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و نایب رئیس مجلس خبرگان) به سمت حذف جمهوریت و برقراری «حکومت ولائی» و «خلافت اسلامی» و «سلطنت مشروعه» پیش رفت.
در جنبش سبز ملت ایران قرار است نهال آزادی که در زمان رهبری آیت الله خامنه ای خشکیده است، دوباره سبز شود؛ عدالت سیاسی و اقتصادی و قضائی که چند دهه است با تبعیض و ستم زیر پاگذاشته شده است، احیا شود؛ بجای اسلامِ سیاه قساوت و خشونت و بی رحمی که در زبان و عمل نمایندگان ولی فقیه مشاهده کرده ایم، اسلام رحمانی، منطقی و دموکراتیک پایه ارزشهای مومنان باشد؛ به جای فقیه سالاری و حق ویژه اقلیتی با توهم انتصاب از جانب امام زمان و با اختیاراتی مطلقه، مردم سالاری با رعایت انتخاب شهروندان و مقید بودن کلیه مقامات به حدود قانونی ملاک و معیار باشد.
برخلاف فرمایش آیت الله خامنه ای جنبش سبز ملت ایران «تقلید مغلوط انقلاب ۵۷» نیست، بلکه تأسی آگاهانه به انقلاب مردمی ای است که با رهبری مغلوط ایشان از مسیر اصلی منحرف شده است. آنچه مغلوط بوده و هست، شیوه مدیریت و کشورداری ایشان است که به بحران ملی و خسارت جانی، مالی و آبروئی ایران منجر شده است. ایشان با تمسخر، جنبش سبز ملت ایران را «کاریکاتور انقلاب اسلامی» خطاب کردند. آری به قول شما چهارده میلیون جمعیت معترض کاریکاتورند، و به نظر ما بیش از بیست میلیون؛ اما برخلاف نظر ولی امرِ بسیجیان و سپاهیان و لباس شخصی ها و انتظامی ها و اطلاعاتی ها، ما کاریکاتور انقلاب نیستیم، ما ادامه منطقی انقلابیم، که به دنبال تحقق اهداف انقلاب اما با روش اصلاح طلبانه و بدور از خشونت می خواهیم عرصه سیاست کشورمان را از طاغوتها، مستکبران، دیکتاتورها و مدعیان الوهیت پاکسازی کنیم. فرعون هم موسی و موسوی ها را «شِرذِمه قلیله» خواند که می خواهند دین مردم را از دستشان بریایند. ما کاریکاتور و خس و خاشاک و شِرذِمه قلیله نیستیم. ما ملت سبز ایران با ندای روح بخش الله اکبرهایمان به اذن خدا فئه کثیره ایم.
حضرت آیت الله خامنه ای، اجازه بدهید با ادبیات خودتان شما را مخاطب قرار دهم. شما می خواهید ادای امیرالمؤمنین (ع) را در آورید، اما آنچه نصیب ملت ما شده، کاریکاتور بی ریختی است که بیشتر یادآور ظلم معاویه است تا شبیه عدل علی. اگر تردید دارید می توانید از مادر جوانانی بپرسید که زندانبانان «زندانهای استاندارد» شما زنده تحویلشان گرفتند و جنازه بی جانشان با دهان ودندان خُرد شده تحویل خانواده هایشان دادند. اگر شک دارید از پدران سوگواری بپرسید که مزه گس کاریکاتور رحمت نبوی با طعم باتوم و زنجیر مأموران لباس شخصی و گلوله بسیجی های شما را در تظاهرات مسالمت آمیز اواخر خرداد و اوایل تیر بر پشت و پهلوی پاره شده جوانانشان دیدند. مردم سبز هر شب پس از ذکر مقدس «الله اکبر» با شعار ملی «مرگ بر دیکتاتور» منظورشان دقیقا همان «کاریکاتور» است که می فرمائید.
شما گستاخانه جنبش سبز مردم ایران را «ساخته و پرداخته دشمنان برای ضربه زدن به نظام اسلامی» معرفی کرده اید. متأسفانه حضرتعالی کاملا اشتباه کرده اید، دقیق تر بگویم تجاهل العارف می فرمائید. نظام اسلامی مساوی و معادل شما و اوهام و آرزوهایتان نیست. اتفاقا این جنبش و رهبر آن میر حسین موسوی به قصد اصلاح نظام اسلامی به شیوه مسالمت آمیزدر برابر ظلم شما قیام کرده اند، اگر شما خود را به ندانستن می زنید، خدا بر درون و بیرون ما آگاه تر است. شما همانند دیگر دیکتاتورها عادت کرده اید، هر مخالفت و انتقادی را به دشمن نسبت دهید. از شما منصفانه می پرسم، آیا شما میزان حق و باطلید؟ آیا امکان ندارد کسی از شما انتقاد کند و برحق باشد؟ این منطق را در فرقه رجوی هم می بینیم، در رژیم سلطنتی هم لمس می کردیم که خود را محور عالم و آدم و حق و باطل می دانستند. خطرناکتر از دشمن بیرونی که قابل انکار نیست، تکبر و نخوت و استکبار است، این نفس سرکش اماره امروز بر شما مسلط است و بنام شما بر علیه این ملت موضع گرفته است. تا دیر نشده بر او مسلط شوید که از اسرائیل و آمریکا خطرناک تر است. ضمنا آیا روسیه و چین از خدا بی خبر دوست ملت ایرانند که شما را در سرکوب مردمتان یاری می کنند؟
راستی چه کسی بیشتر به نظام اسلامی ضربه زده است؟ شعارهای مسالمت آمیز «رأی من کجاست؟» این ملت یا قساوت و خشونت مأموران نشاندار و بی نشان شما؟ اعتراضهای قانونی ما سبزها یا سوء تدبیر و ماجراجوئی های رئیس جمهور دروغگوی شما؟ انتقادهای مظلومانه و مشفقانه رهبران دینی سبز یا ظلم و بیدادگری شما؟ شما با ولایت مطلقه خود به صورت اسلام سیلی زدید. شما با سوء مدیریت خود تشیع را در دنیا بی آبرو کردید. شما با ندانم کاری ها و استبداد برأی خود ایران و ایرانی را در دنیا سکه یک پول کردید. شما بیشترین آسیب و ضربه را به جمهوری اسلامی وارد کرده اید.
و اما ساز جدیدی که کوک کرده اید و این جنبش را «مسجد ضرار» خوانده اید. اجازه بدهید برای آنها که از عمق تهدید اخیر شما بی اطلاعند، مطلب را باز کنم. مسجد ضرار پایگاه منافقین مدینه بود که توسط خداوند به رسولش اطلاع داده شد. بر اساس آیه ۱۰۷ سوره توبه این مسجد توسط گروهی از منافقان برای زیان به مسلمانان، تقویت کفر، تفرقه میان مومنان و کمینگاه محاربین تأسیس شد. این منافقان سوگند یاد می کنند که نیتی جز نیکی و خدمت نداشته اند، اما خداوند گواهی می دهد که آنها دروغگو هستند. پس از افشای توطئه منافقان توسط وحی الهی، این پایگاه نفاق تخریب شده برای عبرت خلائق به زباله دان تبدیل می شود. مسجد ضرار نماد استفاده ابزاری از مقدسات دینی در خدمت اهداف شیطانی است. اگر بر اساس ادله معتبر شرعی احراز شود که محلی در حکم مسجد ضرار است، معنایش جائز التخریب بودن آن، منافق بودن برپاکنندگان آن و بی ایمانی و کفر واقعی چنین افرادی است. مشابهت با مسجد ضرار بزرگترین اتهامی است که جریان مسلط دینی می تواند به جریانهای دینی رقیب خود وارد کند و آنها را از صحنه به در کند. تخریب یک مسجد به عنوان مسجد ضرار در غیبت وحی الهی تنها زمانی میسر است که برای حکومت اختیاراتی همانند رسول الله (ص) قائل شویم، یعنی برای حاکم، ولایت مطلقه ای باور کنیم که ورای احکام شرعی (اعم از اولی و ثانوی) باشد.
در دو دهه اخیر مساجد و حسینیه های برخی منتقدان دینی رژیم با تمسک به همین عنوان تخریب یا تعطیل شده است. حسینیه شهدا (مدرس آیت الله العظمی منتظری) پس از انتقاد مشفقانه ۱۳ رجب سال ۱۳۷۶، مسجد مسلمانان اهل سنت در مشهد، حسینیه های دراویش نعمت اللهی گنابادی در قم، کرج و بروجرد نمونه هائی از این مساجد ضرار در زمان رهبری آیت الله خامنه ای است. از آنجا که جنبش سبز هیچ مقر و پایگاهی ندارد تا تخریب شود و سوزانده شود و به زباله دانی تبدیل شود، شارحین موثق ولایت امر یعنی امام جمعه موقت تهران سید احمد خاتمی و نماینده ولی فقیه در روزنامه وزین کیهان که به لقب «تک تیرانداز» از دو لب مبارک آقا مفتخر شده است، رمز زدائی کرده، مراد مولی و مقتدایشان را از استعمال «مسجد ضرار» مشخص کردند: سر دادن الله اکبر، تأکید بر خط امام، و شال سبز.
از آنجا که میلیونها نفر از مردم ایران شبها برای اعتراض به نتیجه دستکاری شده انتخابات و روش دیکتاتوری اداره کشورشان با صدای بلند الله اکبر می گویند خانه این افراد «مسجد ضرار» است. حملات سبعانه مأموران غیر معذور حکومتی به خانه و کاشانه برخی از مردم تکبیرگوی تهران (برای نمونه آپارتمانهای برج سبحان در بولوار کاوه که فیلم آن موجود است) عمل پیشاپیش به این حکم حکومتی بوده است. بسیاری از مردم با مقایسه شیوه مدیریت رهبر فقید و رهبر فعلی نسبت به شیوه موجود انتقادات جدی دارند (برای نمونه میرحسین موسوی، مهدی کروبی، سید محمد خاتمی، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی اکبر ناطق نوری، انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها و …). بازداشت هفتاد نفر از اعضای تشکل خط امامی اخیر در راستای «مسجد ضرار زدائی» از نظام بوده است.
رنگ سبز که رنگ بارز جنبش اخیر مردم ایران است، نیز خشم ولایت فقیه را باعث شده، به قول نماینده وی در روزنامه کیهان شبیه قرآن سر نیزه کردن عمروعاص است. بر اساس حکم حکومتی آیت الله خامنه ای میلیونها نفر از مردم ایران که از الله اکبر و رنگ سبز برای ابراز اعتراض مسالمت آمیز خود استفاده می کنند و با مقایسه مدیریت رهبر فعلی با رهبر قبلی او را نقد می کنند، از «اصحاب مسجد ضرار» و «منافق» محسوب می شوند. اکنون می فهمیم چرا مأموران لباس شخصی و بسیجی و نیروی انتظامی به قصد کشت تظاهرکنندگان مسالمت جو را سرکوب می کردند، یا بازداشت شدگان تظاهرات و سران احزب اصلاح طلب و فعالان سیاسی آنگونه سبعانه شکنجه شده تحت فشار قرار دارند. ظاهرا از منظر حکومت ولایی با منافق جز این نباید رفتار کرد.
اما منکران ولایت مطلقه فقیه (یعنی کلیه مراجع طراز اول قم و نجف، تأکید می کنم کلیه مراجع) معتقدند تنها با إخبار وحی الهی می توان بر مسجدی عنوان شرعی ضرار نهاد، و هر کس و ناکسی حق ندارد مخالف و منتقد خود را منافق و اصحاب مسجد ضرار بنامد و او را از حقوق شرعی و انسانی محروم کند. تمسک به عنوان مسجد ضرار و منافق خواندن صدیق ترین فرزندان این ملت شاهد دیگری بر باطل بودن ولایت انتصابی مطلقه فقیه است. چگونه می توان باور کرد رسول خدا و شارع مقدس به هر حاکمی که خود را جانشین برحق وی می داند اختیار داده باشد که شما حق دارید مخالفان و منتقدان مسالمت جویتان را با چنین حربه خشنی از میدان بدر کنید.
تمسک آیت الله خامنه ای به «مسجد ضرار» در واقع عکس العمل خشمگینانه وی به اتهام ملی دروغگوئی و خیانت در امانت از سوی اکثریت مردم ایران به مسئولان رژیم جمهوری اسلامی است. او هم متقابلا رهبران جنبش سبز و نخبگان حامی ایشان را به نفاق و استفاده ابزاری از انقلاب، امام، تکبیر و رنگ سبز متهم کرده است. بر این اساس اگر استفاده از عنوان مسجد ضرار و لوازم آن در غیاب رسول الله (ص) شرعا مجاز بود، بیشک مکانی که حکم رئیس جمهور برآمده از تقلب و جابجائی نهادینه آراء امضا شد و بر خلاف رضایت اکثریت مردم به عنوان دهمین رئیس جمهور ایران تنفیذ شد، به نامیده شدن به مسجد ضرار اولی بود. آیه سوره توبه نهی اکید از دروغ است در عرصه عمومی، همان شعار «دروغ ممنوع» و «دروغگو دشمن خداست» مردم سبز ایران.
اکثریت مردم ایران وزارت کشور، شورای نگهبان، مقام رهبری و قوای امنیتی، انتظامی و شبه نظامی تحت امر ایشان، قوه قضائیه و اکثر راه یافتگان به مجلس شورای اسلامی را دست اندرکار خیانت در امانت ملی و ناصالح برای اداره کشور و فاقد عدالت و صداقت می شناسند و رئیس جمهور منصوب رهبری را غاصب و نامشروع و غیرقانونی می دانند. اگر بخواهیم با الفبای آیت الله خامنه ای سخن بگوئیم، زبان حال ملت ایران این است: حکم ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در مسجد ضرار تنفیذ شد.
وسَیَعلَمُوا الّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبوُنَ (شعراء/۲۲۷)
و آنان که ستم کردند بزودی خواهند دانست بازگشتن گاهشان کجاست.
۱۳ مرداد ۱۳۸۸