مقدمه

مقدمه

بسم‌الله الرحمن الرحیم

این کتاب از یک مقدمه و دو بخش تشکیل شده است:

– بخش اول. اخلاق و سیاست در دوران انقلاب (۵۶-۱۳۴۴)

– بخش دوم. اخلاق و سیاست در دوران استقرار نظام (۷۶-۱۳۵۷)

بخش اول واکاوی سال‌های نجف و بررسی نزاع انقلاب و ضدانقلاب در میان روحانیون ایرانی است. بخش دوم بررسی و نقد اخلاقی نظام جمهوری اسلامی در حوزۀ علمیۀ قم است. محور هر دو بخش زندگی و مناسبات آیت‌الله سیدمحمد حسینی روحانی با نهضت اسلامی با زعامت آیت‌الله سیدروح‌الله موسوی خمینی و سپس جمهوری اسلامی به رهبری ایشان و سپس حجت‌الاسلام خامنه‌ای است. طول بخش‌ها به دلیل منابع موجود است نه لزوماً اهمیت آن‌ها.

مقدمه از هفت قسمت تشکیل شده است:

– سیدمحمد روحانی در یک نگاه

– نیم‌نگاهی به مقام علمی سیدمحمد روحانی

– پرسش‌های تحقیق

– منابع و محدودیت‌های تحقیق

– چه ضرورتی در این تحقیقات مسئله‌دار! آن‌هم در این زمان؟

– ویرایش اول

– یادداشت ویرایش دوم

سیدمحمد روحانی در یک نگاه

آیت‌الله سیدمحمد روحانی شاخص‌ترین مخالف آیت‌الله خمینی و نهضت اسلامی در بین سال‌های ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۶ در حوزۀ علمیۀ نجف بوده است. در پنج سال نخست نجف وی کانون اصلی فشار و تضییقات برای مرجع تبعیدی و طلاب مبارز اطراف وی بود.

در دورۀ دوم نجف (۵۶-۱۳۴۹) اگرچه آیت‌الله روحانی و اطرافیانش به اقدامات ایذائی خود علیه آیت‌الله خمینی، فرزندش سیدمصطفی و طلاب انقلابی ادامه دادند، اما متأسفانه برخی اطرافیان آیت‌الله خمینی هم در مرداد ۱۳۴۹ و خرداد ۱۳۵۰ سه بهتان و افترای زشت به شخص آیت‌الله روحانی به شکل وسیعی منتشر کردند، که باعث شد سیدِ روحانی از حیّز انتفاع ساقط شود.

آیت‌الله روحانی همراه با جمعی دیگر از علما در زمستان ۱۳۵۶ توسط دولت بعث از عراق اخراج و تا آخر عمر مقیم شهر آباء و اجدادی‌اش قم شد. اگرچه همچنان مخالف انقلاب و آیت‌الله خمینی باقی ماند، اما از وی در بیست سال اخیر عمرش در ایران هیچ اظهارنظر یا فعالیت سیاسی ثبت نشده است.

آیت‌الله سیدمحمد روحانی (برخلاف برادر کوچکترش آیت‌الله سیدصادق روحانی) هرگز در جمهوری اسلامی محصور و ممنوع‌التدریس نشد، هرچند شرکت در درس ایشان یا ارتباط با وی بهایی بسیار سنگین داشت. این فشارهای رسمی شرکت‌کنندگان درس وی را به حدود یک‌دهم تا یک‌بیستم درس‌های مشابه رسانیده بود.

بااینکه به‌لحاظ علمی اعلم شاگردان آیت‌الله خوئی بود، و بعد از وفات استادش شانس اول مرجعیت در آن مدرسه بود، محدودیت‌ها و مناسبات خصمانۀ تنها حکومت شیعۀ جهان با وی مرجعیت در مدرسۀ آیت‌الله خوئی را به مسیر دیگری انداخت.

بعد از اعلام مرجعیت رسمی حجت‌الاسلام‌والمسلمین خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی، مأموران امنیتی نظام در بهمن ۱۳۷۳ با حضور در بیت آیت‌الله روحانی ممنوعیت هرگونه فعالیت در حوزۀ مرجعیت را به وی رسماً ابلاغ کردند. انتشار و توزیع رساله‌های توضیح‌المسائل وی ممنوع گشت، از پرداخت شهریۀ عمومی به طلاب و صدورِ رسید در مقابل أخذ وجوهات شرعیه ازسوی وی و وکلای مالی‌اش ممانعت به عمل آمد. اگرچه زمانی که بیمار شد توانست در تابستان ۱۳۷۵ سفری استعلاجی به انگلستان داشته باشد، اما سرانجام به دلیل خون‌ریزی معده در سن ۷۷ سالگی در مرداد ۱۳۷۶ در قم دار فانی را وداع گفت.

محدودیت‌های سیاسی وی بعد از وفات هم ادامه یافت. نظام اجازه نداد به وصیت‌نامۀ فقیه متوفّی مبنی بر دفن در کنار مزار پدرش در حرم حضرت معصومه عمل شود. جنازۀ وی درنهایت بنا به وصیت ثانوی‌اش به اعتراض در منزل مسکونی‌اش در قم دفن شد! آیت‌الله وحید خراسانی شخصاً در مراسم تشییع وی شرکت کرد، مرحوم آیات بهجت، منتظری و مکارم برای تسلیت به بازماندگان به بیت وی شتافتند و آیت‌الله سیستانی تلگراف تسلیت فرستاد.

تنها مطلبی که در تاریخ جمهوری اسلامی دربارۀ سیدمحمد روحانی امکان انتشار در جراید یافت خبر مرگ وی در ستون متوفّیات بود! ۵۵ نفر از علمای طراز اول تهران ازجمله آیات سیدضیاءالدین استرآبادی، سیدرضی شیرازی و محمدباقر لواسانی در آگهی ترحیم وی «ضایعۀ مولمۀ ارتحال استوانۀ فقه و فقاهت، بقیةالسلف، استادالفقهاء والمجتهدین، مرجع دینی عالم تشیّع، حضرت آیت‌الله‌العظمی آقای حاج‌سیدمحمد روحانی اعلی‌الله‌مقامه‌الشریف» را تسلیت گفتند.

نیم‌نگاهی به مقام علمی سیدمحمد روحانی

بیت روحانی از بیوت قدیمی و محترم قم است. جدّشان مرحوم آیت‌الله سیدصادق روحانی از مراجع سرشناس و خوش‌نام این شهر بوده است. پدرشان مرحوم آیت‌الله سیدمحمود روحانی ازجمله علمایی بود که در دعوت مرحوم آیت‌الله شیخ‌عبدالکریم حائری یزدی و تأسیس حوزۀ علمیۀ قم دخیل بوده و در سال ۱۳۲۹ طی نامه‌ای به آیت‌الله کاشانی از ملی شدن صنعت نفت حمایت کرده است.[۱] سیدمحمود سه پسر برجای گذاشت: به ترتیب سن سیدمحمد، سیدمحمدصادق و سیدمهدی.

آقاسیدمحمد روحانی موردِ بحث این کتاب است. آقاسیدصادق روحانی از مراجع انقلابی تا ۱۳۶۴ و بعداً محصور دوران جمهوری اسلامی به مدت حدوداً ۱۴ سال است! وی درحال‌حاضر از مراجع سنتی و پرتألیف قم است.

سیدمهدی از روحانیون مستخدم دستگاه امنیتی شاه، از وابستگان دربار پهلوی و از سال ۱۳۳۷ به‌عنوان نمایندۀ مذهبی شیعیان اروپا مقیم پاریس ناشر مجله‌ای به نام «بینش اسلام» بوده است. وی ظاهراً در سال ۱۳۷۹ در پاریس درگذشته است.[۲] این سه برادر سه مشی مستقل و متفاوت در قبال جمهوری اسلامی داشته‌اند.

آیت‌الله سیدمحمد روحانی (۱۳۷۶-۱۲۹۹) از استوانه‌های علم اصول فقه شیعۀ جعفری در قرن پانزدهم، استاد چند نفر از مراجع تقلید ازجمله شهید سیدمحمدباقر صدر، مرحوم سیدمحمدحسین فضل‌الله و شیخ‌بشیرحسین نجفی و نیز استاد تنی چند از فقهای صاحب تألیف معاصر ازقبیلِ شهید سیدعبدالصاحب حکیم، مرحوم شیخ‌محمدمهدی شمس‌الدین و شیخ‌محمدصادق جعفری است. تأملات بدیع اصولی و فقهی وی در دو کتاب «منتقی الاصول» (۷ جلد) و «المرتقی فی الفقه الارقی» (تاکنون ۸ جلد) توسط شاگردانش به رشتۀ تحریر درآمده و منتشر شده است.

سیدمحمد روحانی متولد قم و از سال ۱۳۱۵ ساکن نجف بود. در سال ۱۳۵۶ به همراه جمعی دیگر از علما توسط حکومت بعثی از عراق اخراج شد. وی در بیست سال آخر عمر خود ساکن قم بود و بالاخره در همین شهر مدفون شد.

تحصیلاتش را در قم آغاز و دورۀ سطح را در کربلا به پایان برد و از ۱۳۱۷ در حوزۀ نجف دورۀ خارج را نزد مرحوم آیات شیخ‌محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی)، شیخ‌محمدعلی کاظمی، شیخ‌محمدرضا آل‌یاسین، شیخ‌محمدکاظم شیرازی و سیدابوالقاسم موسوی خوئی تلمّذ نمود.

تدریس خارج فقه و اصول را از حوالی دهۀ ۳۰ در حوزۀ نجف آغاز کرد. فهرست شاگردان مجتهد او سه‌رقمی است.

کتاب منتقی الاصول که توسط شاگرد فاضل‌اش شهید سیدعبدالصاحب حکیم (فرزند مرجع فقید سیدمحسن حکیم) تدوین شده است تحقیقاً از مهم‌ترین کتب اصول فقه شیعه در قرن پانزدهم هجری قمری تاکنون است. از مجموعۀ فقه استدلالی او با عنوان «المرتقی فی الفقه الارقی» تاکنون تقریرات زیر توسط شاگردانش منتشر شده است: کتاب الزکاة به قلم شیخ‌محمدصادق جعفری (سه جلد)، کتاب الخمس (یک جلد)، کتاب الحج (دو جلد) و خیارات المکاسب (دو جلد) همگی به قلم شهید سیدعبدالصاحب حکیم.

سیدمحمد روحانی یکی از فقهای اصولی طراز اول شیعه در قرن پانزدهم و اعلم شاگردان آیت‌الله خوئی بود که پنج سال بعد از رحلت استادش از دنیا رفت.

سیدمحمد روحانی میانۀ خوبی با جمهوری اسلامی نداشت. از زمان تبعید آیت‌الله خمینی (۱۳۶۸-۱۲۸۱) به نجف میانۀ اطرافیان آقاسیدمحمد و آقاسیدروح‌الله شکرآب بود. انقلابیون اطراف آیت‌الله خمینی آقاسیدمحمد را مرکز شایعه‌سازی برعلیه رهبر نهضت اسلامی و پیروان وی معرفی کرده، وی را وابسته به دربار و ساواک می‌دانستند. از سیدمحمد روحانی هیچ موضع‌گیری سیاسی مکتوبی مطلقاً قبل و بعد از انقلاب در دست نیست. در دوران جمهوری اسلامی از او حتی هیچ موضع‌گیری سیاسی شفاهی هم در دست نیست.

پرسش‌های تحقیق

در این کتاب می‌کوشم اولاً مناسبات متقابل بیوت سیدمحمد حسینی روحانی و سیدروح‌الله موسوی خمینی در نجف در دهه‌های چهل و پنجاه و ثانیاً نحوۀ مواجهۀ جمهوری اسلامی با سیدمحمد روحانی از ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۱، ثالثاً عواملی را که مانع مرجعیت سیدمحمد روحانی در دهۀ هفتاد (۷۶-۱۳۷۱) شدند براساس منابع موجود بررسی کنم.

پرسش اصلی من نسبت اخلاق و دیانت با سیاست و رقابت‌های صنفی در ردۀ فقهای طراز اول شیعۀ معاصر است. این تحقیق نیز در زمرۀ کتب پیشین این قلم دربارۀ سیدکاظم شریعتمداری و شیخ‌احمد آذری قمی درپیِ پاسخ مستند به این پرسش کلیدی است: جمهوری اسلامی و مشخصاً رهبران آن با مخالفان و منتقدان خود چه کرده‌اند؟

براساس منابع موجود سیدمحمد حسینی روحانی در نجف در مخالفت، تضعیف و ایذاء سیدروح‌الله موسوی خمینی به دلیل سیاسی و انقلابی بودنش چیزی فروگذار نکرد. براساس این مدارک در ظلم سیدِ روحانی در حق سیدِ خمینی (آن‌چنان‌که به تفصیل خواهد آمد) تردیدی نیست. اما در دورۀ دوم نجف اطرافیان فقیه انقلابی سه تهمت و بهتان بزرگ به فقیه ضدانقلابی زده‌اند.

پرسش من اینهاست: زعیم نهضت که استاد اخلاق، عرفان و فقه بوده است با اصحاب مفتری خود و با بهتانی که زده و رقیب را از حیّز انتفاع ساقط کرده بودند چگونه برخورد کرد؟ روحانیون انقلابی کِی به اشتباه خود پی‌بردند و آیا از آبرویی که برده بودند اعادۀ حیثیت کردند؟ آیا هرگز به گناهی که مرتکب شدند اعتراف کردند و حلال‌بودی طلبیدند؟ آیا جاعلان و مفتریان هرگز تنبیه شدند یا ارتقاء مقام یافته تشویق شدند؟ آیا مباهته و افترا در خدمت مصلحت انقلاب یا نظام استثناء بوده یا تبدیل به قاعده شده است؟ آیا قاعدۀ «پیشبرد نهضت و حفظ نظام اوجب واجبات است» مجوز وارد آوردن بهتان و افترا و طی طرق غیراخلاقی و نامشروع است؟ آیا مباهته و افترا به مخالفان نظام و منتقدان رهبری به قصد رسواکردن و بی‌آبروکردن آن‌ها از جمهوری اسلامی رخت بربسته یا هنوز سیاست رایج است؟

جمهوری اسلامی در مقابله‌به‌مثل با سیدِ روحانی جوّی سنگین بر وی در قم تحمیل کرد و شاگردانش را به حداقل ممکن تقلیل داد، همان کاری که وی در دوران نجف برخلاف حق بر سیدِ خمینی تحمیل کرده بود. اما به‌مجرد درگذشت آیت‌الله خوئی و آغاز مرجعیت آیت‌الله روحانی تضییقات ویژه‌ای برای سیدِ روحانی پیش گرفته شد. این تضییقات با اعلام مرجعیت حجت‌الاسلام‌والمسلمین خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی به‌حدِ اعلای خود رسید. پرسش‌های من اینهاست: نظام جمهوری اسلامی با چه مبانی شرعی به مرجعیت مجتهد متجزّی و ممانعت از مرجعیت مجتهد مطلقی که در مظاّن اعلمیت بوده است دست یازید؟ ادلّۀ دینی ممنوعیت انتشار و توزیع کتب فقه فتوائیِ یک مجتهد، ممانعت از پخش شهریۀ وی به طلاب علوم دینی، ممنوع کردنِ دادنِ رسید به پرداخت‌کنندگانِ وجوهات شرعیه به یک مجتهد و وکلای وی در کجای تاریخ تشیّع سابقه دارد؟ آیا این بدعت‌های جمهوری اسلامی پیشینه‌ای در تاریخ شیعه دارد؟

سیدِ روحانی اگرچه در زمان بیماری از حقوق شهروندی برخوردار بود و برخلاف سیدِ شریعتمداری به بیمارستان اعزام شد و همانند شیخ آذری قمی به سفر استعلاجی خارج از کشور رفت، اما نظام اجازۀ عمل به وصیت‌اش درموردِ محل دفن نداد و درنهایت به اعتراض در خانۀ مسکونی‌اش به خاک سپرده شد. إعمال ولایت مطلقه بر قبور و اموات درموردِ سادات معترض سیدکاظم شریعتمداری، سیدمحمد روحانی، سیدمحمد شیرازی و سیدجلال‌الدین طاهری اصفهانی و نقض وصیت فقهای متوفّی مبتنی بر کدام دلیل دینی و شرعی بوده است؟

منابع و محدودیت‌های تحقیق

دربارۀ موضوع این تحقیق درحدِ اطلاع من کاری مستقل انجام نشده است. سیدمحمد روحانی و دیگر مخالفان قرار است در تاریخ معاصر ایران نادیده گرفته شوند. سکوت و عدم‌فعالیت سیاسی دو دهۀ آخر زندگیِ سیاسی وی در کنار عدم‌تمایل بازماندگان و شاگردان وی به هرگونه اشاره به امور سیاسی شاید به‌دلیل عدم‌امنیت آن‌ها به این نادیده گرفته شدن کمک می‌کند. تنها چیزی که باقی می‌ماند کتب تاریخ انقلاب اسلامی و خاطرات یاران آیت‌الله خمینی متعلق به این دوران است. این‌گونه کتاب‌ها عمدتاً توسط مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی و مرکز اسناد انقلاب اسلامی در تهران منتشر شده‌اند.

به نواقص و محدودیت‌های خاطرات واقفم، اما در مقابلۀ انتقادی همین خاطرات رسمی با یکدیگر نکاتی مطمئن و غیرقابلِ انکار به دست می‌آید. هیچ‌یک از منابع بدون نگاه انتقادی نقل نشده‌اند. این منابع همگی متعلق به مدرسۀ آیت‌الله خمینی است. از طرف مقابل متأسفانه دراین‌زمینه نه چیزی منتشر شده نه پیروان آن چندان ایمن‌اند که آزادانه سخن بگویند، و نه به سخن گفتن دراین‌زمینه راغب. منابع انگشت‌شمار متعلق به مدرسۀ آیت‌الله روحانی غالباً شفاهی‌اند و متأسفانه اکثراً اجازۀ اشاره به نام‌شان را نداده‌اند. منابعی هم در میانۀ این دو مدرسه‌اند.

اگر امکان و فرصت سفر به نجف و قم و مصاحبه با شاهدان آن زمان بود چه‌بسا تحقیق کمی غنی‌تر می‌شد. به‌هرحال از گمانه‌زنی و اتّکا به مسموعات غیرموّثق پرهیز کرده، مستندات خود را برای هر ادعا معرفی کرده‌ام. هرجا هم که مستند معتبری نیافته‌ام به کوتاهی برگزار کرده از داستان‌سرائی پرهیز کرده، مواردی که نیازمند تحقیق بیشتر است مشخص کرده‌ام.

با توجه به قلّت جدّی منابع منتشره در این موضوع بر این گام نخست با همۀ کاستی‌هایش باید خدا را شکرگزار بود. امیدوارم دیگر محقّقان این تحقیق را تکمیل کنند. با عنایت به سرمایه‌گذاری و سازماندهی جمهوری اسلامی برای تحریف تاریخ معاصر ایران و تشیّع و کتمان و تحریف حقیقت و حذف منتقدان و مخالفان از صفحۀ تاریخ، از همه ارباب‌نظر و مطّلعان استدعا دارد که کاستی‌های این تحقیق را متذکر شوند و با پیشنهادات و انتقادات خود تنور حقیقت را گرم‌تر کنند.

خوشبختانه بسیاری از روحانیون مبارز نجف، اعضای دفتر استفتاء و دیگر اطرافیان مرحوم آیت‌الله خمینی ازیک‌سو و اطرافیان مرحوم آیت‌الله روحانی ازسوی‌دیگر و نیز شاهدان آن دوران هنوز در قید حیاتند. از آنان تقاضا می‌شود اگر اطلاعات بیشتری نسبت به امور موردِ بحث در این تحقیق دارند حتماً منتشر کنند.

چه ضرورتی در این تحقیقات مسئله‌دار! آن‌هم در این زمان؟

این پرسش را از برخی از دوستان ساکن داخل و حتی مقیم خارج شنیده‌ام. این دسته از دوستان از تحقیق و واکاوی پیشینۀ مواجهۀ جمهوری اسلامی با منتقدانش ناخشنودند و ضرورتی به پرداختن این‌گونه امور پرمناقشه نمی‌بینند، به‌ویژه در این زمان که دوران نرمش قهرمانانه! و لوازم آن است.

ازجانب این قلم تحقیق زمان ندارد. انتشارش هم تنها منوط به اتمام نسبی کار و رضایت نسبی از نتایج آن است. از زمانی که این پرسش برایم پیش آمد ذهنم را به خود مشغول داشته است. کوشش برای روشن شدن حقیقتی که در زندگی من و بسیاری ایرانیان نقش اساسی داشته نیازی به استدلال ندارد. بسیاری از مشکلات امروز جمهوری اسلامی ریشه در مسائل و مباحث گذشتۀ آن دارد. زوایای متعددی از تاریخ این نظام مبهم است. این ابهام مادر بسیاری سوءتفاهم‌ها و کژفهمی‌هاست.

جمهوری اسلامی در عرصه‌هایی به انحرافات بنیادین مبتلاست. این نظام از آغاز ناروادار و نسبت به منتقد و مخالف ولو غیرمسلّح کم‌تحمل بوده است. اما قبل از رسیدن به قدرت آیا در طول نهضت و انقلاب، رعایت اخلاق مدّنظر انقلابیون و مبارزان بوده است؟ این پرسش مهمی است. البته واضح است که تألیف و تدریس اخلاق مراد نیست! اگر امروز شاهد بداخلاقی و جواز بهتان و افترا و حراج آبروی منتقدان و مخالفان مسالمت‌جوی جمهوری اسلامی هستیم حق داریم بپرسیم از چه زمانی این بداخلاقی آغاز شده است؟ زمانی که انقلابیون قدرت را به دست گرفتند یا حتی در دوران تکوین نهضت آنگاه که قدرتی هم نداشتند چندان پایبند رعایت موازین اخلاقی نبودند؟

سلسله مباحث «مواجهۀ جمهوری اسلامی با علمای منتقد» تبارشناسی انقلاب و جمهوری اسلامی از منظر اخلاق سیاسی است. ای‌کاش این پرسش زودتر به ذهنم خطور کرده و این تحقیق زودتر آغاز شده بود. به‌هرحال ماهی را هر وقت از آب بگیرند تازه است.

اینکه نتایج این تحقیق به‌ضرر کدام جناح سیاسی تمام می‌شود و جناح حاکم از آن برای فشار بر رقبایش سوءاستفاده می‌کند برایم چندان اهمیتی ندارد، این‌گونه چرتکه‌اندازی‌های مصلحت‌سنجانه ارزانی اهل سیاست. بالاخره این تحقیقات را هر زمانی بخواهی منتشر کنی به نفع کسی و به ضرر کس دیگری تمام می‌شود. برای کسی که اهل دادوستد سیاسی است صدالبته این‌گونه محاسبات لازم است، اما برای محقّقی که به دنبال حقیقت و اخلاق و دین است مصالح سیاسی تعیین‌کننده نیست.

انقلاب ۱۳۵۷ بخشی از زندگی من است و حق دارم بدانم جوانی‌ام مصروف چه شده است. آیت‌الله خمینی مرجع تقلید دوران نوجوانی و جوانی من است. این حق من است بدانم اخلاق عملی به‌ویژه در حق رقیب و مخالف و منتقد را چگونه رعایت کرده است. تحلیل انتقادی مناسبات اخلاق و سیاست به‌ویژه در بالاترین ردۀ مرجعیت تشیّع چه ازسوی انقلابیون دیندار چه ازسوی ضدانقلابیون دیندار کاری سترگ است. چه‌بسا گفته شود عدم‌انتشار این بداخلاقی‌ها اَولی است. نویسنده چنین نمی‌اندیشد. به‌ویژه وقتی که این بداخلاقی‌ها رویّۀ مسلّط روزگار ما شده است و آن‌ها را به‌عنوان الگوی اسلام و تشیّع معرفی می‌کنند چاره‌ای جز نقد منصفانۀ آن‌ها نیست. آنچه در این‌گونه تحقیق‌ها آسیب می‌بیند بی‌شک حقیقت و دیانت و اخلاق نیست.

سیاست در اسلام معاصر بالاخص در تشیّع سکاندار بوده است. بازخوانی این صفحات از تاریخ معاصر به پرسش اساسی دیگر من پاسخ می‌دهد. اسلام و تشیّع از سیاسی‌شدن آسیب دیده یا بهره‌مند شده‌اند؟ مناسبات و مصالح سیاسی در اندیشۀ دینی و مذهبیِ ما به چه میزان تعیین‌کننده بوده‌اند؟

این تحقیقات فوائد جنبی معرفتی فراوانی دارند. نسل من نیاز به تأمل و مطالعه در راه طی شده‌اش دارد. می‌دانم که دوستانی از این تحقیقات آزرده می‌شوند. چه‌باک اگر حقیقتی که یقیناً عزیزتر از آنان است عیان یا حداقل آشکارتر شود. بدون تردید تاریخ قضاوت بی‌رحمانۀ خویش را درموردِ برهۀ به قدرت رسیدن روحانیت در ایران و مقدمات و مؤخّرات آن خواهد کرد. خوب است قبل از دیگران خود منصفانه به نقد و تحلیل زمانۀ خود بنشینیم.

ویرایش اول

این کتاب ابتدا در قالب سلسله مقالاتی با مشخصات زیر در سه قسمت با زیرعنوان کلی «ارزیابی مواجهۀ جمهوری اسلامی با آیت‌الله سیدمحمد روحانی» در وبسایت نویسنده و جرس منتشر شده است:

– انقلاب و نظام در بوتۀ نقد اخلاقی، ۱۸ آذر ۱۳۹۲

– انقلاب، اخلاق و مباهته، ۲۴ آذر ۱۳۹۲

– نقد اخلاقی انقلاب و جمهوری اسلامی، ۱۷ دی ۱۳۹۲

نویسنده در تدوین این کتاب از مشورت سه نفر از فضلا و معاریف بهره برده است. نگارش نخست را پنج نفر از دوستان نکته‌سنج به‌دقت مطالعه کردند و تذکرات نیکویی دادند. دستیابی به روزنامه‌های فصل سیزدهم و برخی کتاب‌ها توسط سه نفر از دانشجویانم میسّر شد. جوّ سنگین امنیتی مرا از درج نام این عزیزان معذور می‌دارد. از همۀ آن‌ها صمیمانه سپاسگزارم. این کتاب از دشوارترین مباحثی بوده که در آن قلم زده‌ام. کمبود منابع ازیک‌سو، لزوم رعایت احترام طرف‌های درگیر در موضوع و لزوم رعایت حریم مرجعیت شیعه از دیگرسو و بالاخره احتیاط اخلاقی و دینی انتشار آن را یک‌سال به تأخیر انداخت.

در این فاصله یکی از علاقه‌مندان به این مباحث مرا از یکی از منابع از قلم افتاده آشنا کرد. متن نگارش نخست را یک‌بار دیگر مرور کردم. در بخش‌ها و فصل‌ها تجدیدنظر اجمالی کردم. متن کتاب تفاوت اندکی با ویرایش نخست دارد. فهرست تفصیلی، آلبوم تصاویر، گزیدۀ اسناد و خلاصۀ انگلیسی از افزوده‌های این ویرایش است. زحمت صفحه‌بندی و آماده‌سازی کتاب برای انتشار الکترونیکی را همانند مجلّدات قبلی این مجموعه جوان عزیزی داوطلبانه انجام داده است.

همچنان امیدوارم روزی رؤیای آزادی بیان و قلم و رفع سانسور محقّق شده، امکان انتشار کاغذی این کتاب در داخل کشور فراهم شود. نویسنده از نقد کتاب استقبال می‌کند.

اردیبهشت ۱۳۹۳

***

یادداشت ویرایش دوم

یکی از مراجع محترم تقلید قم محبت کرده پیغام دادند که در عکس یکی از اساتید مرحوم سیدمحمد روحانی اشتباهی رخ داده است. ضمن تشکر، حق با ایشان بود، اصلاح شد. ویرایش دوم تفاوت اندکی با ویرایش نخست دارد، ازجمله یکی‌دو اصلاح مطبعی صورت گرفت، آلبوم عکس‌ها دوباره بازبینی و زیرنویس آن‌ها تکمیل شد. ضمناً با کمال تعجب مشخصات این کتاب الکترونیکی در پایگاه اطلاع‌رسانی سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران درج شده، اما انتشار کاغذی آن همچنان در کشور ممنوع است! جلد چهارم این مجموعه هم به‌زودی منتشر خواهد شد، إن‌شاء‌الله.

وآخر دعوانا ان الحمدلله رب‌العالمین

محسن کدیور

آذر ۱۳۹۴

[۱]. علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج۴، ص۳۸۱.

[۲]. مرحوم آیت‌الله سیدمهدی روحانی متوفّی آذر ۱۳۷۹ عضو جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم و عضو مجلس خبرگان رهبری پسرعموی ایشان است.