درباره وضعیت جسمانی و بیماری منجر به فوت آیتالله آذری قمی ابتدا گزارشهای منتشره در روزنامههای بهمن ۱۳۷۷ را میآورم، سپس گزارشی که خانواده آن مرحوم به مناسبت یکمین سالگرد درگذشت ایشان منتشر کرد نقل میکنم. آنگاه نکته کوتاهی درباره بیماری وی نقل میشود. بالأخره گزارش خانواده از آخرین روزهای حیات پدرشان برای نخستینبار منتشر میشود. در انتها در جمعبندی میکوشم نکات ابهام را در مرگ مظلومانه ایشان مشخص کنم.
الف. گزارش روزنامههای ۲۴ بهمن ۱۳۷۷
جامعترین گزارش را روزنامه صبح امروز منتشر کرده است: «پزشکان از سال ۱۳۶۸ متوجه بروز پدیده سرطان خون احمد آذری قمی شدند. آیتالله آذری قمی از نوعی سرطان خون رنج میبرد. أواخر خرداد ماه امسال [۱۳۷۷] برای معالجه به کشور آلمان اعزام شده بود. در واپسین روزهای سال گذشته [اسفند ۱۳۷۶] نیز وی به علت فرو رفتن در حالت کمای ناشی از حمله دیابتی در بیمارستان دی تهران بستری شد. وی نهم بهمن ماه جاری [۱۳۷۷] در پی بحرانیشدن وضعیت جسمانیاش ابتدا در بیمارستان پاستور نو تهران بستری شد و سپس در پی سکته مغزی به منظور ارائه خدمات پزشکی فوق تخصصی به بیمارستان خاتمالانبیاء انتقال یافت. آیتالله آذری قمی پنجشنبه شب گذشته [۲۲ بهمن ۱۳۷۷] بر اثر بیماری سرطان در بیمارستان خاتمالانبیاء تهران دارفانی را وداع گفت. وی در هنگام مرگ ۷۳ سال داشت.»
در روزنامه جمهوری اسلامی (دیگر روزنامه صبح تهران) نیز گزارش فوق عیناً به چشم میخورد، اما به اعزام به آلمان در أواخر خرداد ۷۷ اشارهای نشده است. در روزنامه رسالت (روزنامه عصر تهران) همین گزارش عیناً آمده اما از سه نکته (اینکه اولاً پزشکان از سال ۱۳۶۸ متوجه سرطان خود وی شده، ثانیاً أواخر خرداد ماه ۷۷ به آلمان اعزام شده، و ثالثاً در آخرین روزهای ۱۳۷۶ به علت فرو رفتن در کمای ناشی از حمله دیابتی در بیمارستان دی تهران بستری شده) خبری داده نشده است.
در هیچکدام از سه روزنامه فوق بلکه هیچ روزنامهای کمترین اشارهای به حصر غیرقانونی پانزده ماهۀ آیتالله آذری قمی نشده است.
ب. گزارش خانوادۀ آذری قمی، ۹ بهمن ۱۳۷۸
بیت آیتالله آذری قمی به مناسبت اولین سالگرد رحلت آن مرحوم در بهمن ۱۳۷۸ بیانیهای۱۲ صفحهای منتشر میکند. هفتهنامه آبان[۱] در مطلبی تحت عنوان «آخرین روزهای آذری قمی» ضمن خبر رسانی مراسم اولین سالگرد درگذشت آیتالله احمد آذری قمی روز دوشنبه ۱۱ بهمن در مسجد محمدیه قم نوشته است: «به همین مناسبت بیت ایشان در اطلاعیهای به تحولات أواخر عمر ایشان اشاره کرده که در زیر بخشهایی از آن از نظرتان میگذرد.» در دنبال نکاتی از متن اصلی اطلاعیۀ بیت عیناً نقل میشود:
«لازم آمد که در اولین سالگرد رحلت شهادتگونه مظلومانه حضرت آیتاللهالعظمی حاج شیخ احمد آذری قمی مختصری از زندگینامه و موضعگیریهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایشان بیان شود… در روز ۲۲ بهمن ۷۷ مصادف با سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) [۱۵ شوال ۱۴۱۹] ملت ایران یک اسلامشناس بزرگ و یک شخصیت دلسوز نظام و انقلاب اسلامی و یار وفادار امام راحل (ره) را از دست داد….
تفاوت زندان خانگی با زندان عمومی در این است که که همسر و فرزندان در این زندان سهیم هستند و در فشار روحی شدید قرار میگیرند، و سرپرست خانواده حتی نمیتواند همسر بیمارش را نزد پزشک ببرد یا بر امور مالی خانواده نظارت کند، و احساس پوچی و بیهودگی به او دست میدهد.
به گفته خودشان در زمان طاغوت در زندان قزلقلعه حتی انفرادی آن خیلی راحتتر بود، و در تنهایی به حفظ قرآن مشغول بودم ولی در این زندان با وجود امکانات چون همسر و فرزندانم آزار و اذیت میشوند ناراحتم.
تصویر یک زندان خانگی برای اکثر مردم روشن نیست و از ما توضیح میخواستند که چگونه شما به دیدار ایشان میروید؟ و یا این موضوع که حضرت آیتالله آذری حتی زیارت حرم حضرت معصومه(س) هم نمیتوانند مشرف شوند، برای مردم باور کردنی نبود.
منزل پدری ما دارای دو درب شمالی [غربی] و جنوبی است، رفتوآمد از در جنوبی انجام میشد [بولوار شهید محمد منتظری، کوچه شماره ۱۲، پلاک ۳۲۰]، که مأموران دادگاه ویژه آن را از بیرون با دستگاه جوش غیرقابل رفتوآمد کردند، و از در شمالی [غربی: بولوار شهید محمد منتظری، کوچه شماره ۱۰، پلاک ۳۱۰] وارد منزل شده گوشی درببازکن را قطع و قفل در را عوض کرده و آن در کنترل خود در آوردند. در منزل را قفل و کلید آن را به محل استراحت خودشان میبردند و عابرانپیاده که از آنجا عبور میکردند، احساس نمیکردند که از جلوی زندانی عبور میکنند.
فقط فرزندان و نوههای ایشان اجازه ورود به منزل را داشتند. وقتی که ما برای دیدن پدر و مادر خود به در منزل میرفتیم، باید مدتها پشت در، در گرما و سرما بایستیم، تا وقتی که آقایان میلشان بود، ما را به داخل خانه راه بدهند و یا راه ندهند وقتی با اعتراض ما روبرو میشدند میگفتند ما مأموریم و معذور.
هنگامی که وارد خانه میشدیم، سکوت مرگباری بر فضای خانه حکمفرما بود و عالمی که اکثر اوقات خود را به تدریس و مسائل مربوط به دفتر و مراجعات عمومی و حل مشکلات مردم صرف میکرد و در روز چند بار برای زیارت به حرم حضرت معصومه و نماز جماعت مشرف میشد. اکنون در اتاقی تنها مشغول نماز و دعا و مطالعه بود. و مادر بیمارمان هم به همراه ایشان در تنهایی به سر میبردند و از دیدار اقوام خود محروم بودند.
شش ماه متوالی بههمین منوال گذشت، تا اینکه [أواخر فروردین ۱۳۷۷] مادرمان دچار سکته مغزی ناقص شده و زمینگیر شدند، و پدرمان هم روز به روز زرد و نحیف شده و به بیماری سرطان مبتلا گشته و لباسهایی که شش ماه بر تن نکرده بودند، و غبار غم بر روی آنها نشسته بود، به تن کرده و با همراهی مأموران دادگاه ویژه روحانیت به بیمارستان [دی تهران] منتقل شدند [أواخر اسفند ۱۳۷۶]. پزشکان تشخیص دادند که معالجه تا حدی برای ایشان موثر واقع میشود، ولی باید حصر ایشان برداشته شود چون این بیماری تا حدود زیادی روحی است.
تلاش ما برای پیگیری قضیه آزادی ایشان و تماس با رئیس دادگاه ویژه و آقای [هاشمی] رفسنجانی و برخی از علما به نتیجه نرسید، و دوباره در اول بهمن [۱۳۷۷] در بیمارستان [پاستور نو تهران] بستری شدند با این وجود دکتر از وضعیت ایشان راضی بود و میگفت: بیماری ایشان حاد نیست و قابل درمان است. ولی در روز ۱۱ بهمن وقتی به ملاقات ایشان رفتیم. پرستار بیمارستان به ما اطلاع داد که در شب گذشته ایشان دچار سکته مغزی شدند و به سی سی یو منتقل شدند و حالشان وخیم است. پزشک معالج ایشان هم گفت: این سکته ربطی به بیماری خونی ندارد و دیگر امیدی به زندهماندنشان نیست. ما چون نمیتوانستیم در بخش سی سی یو بمانیم به منزل رفتیم، و صبح روز ۱۲ بهمن که آماده رفتن به بیمارستان بودیم، خبر فوت ایشان را از رادیو شنیدیم و سراسیمه به بیمارستان رفتیم و دیدیم که ایشان هنوز زنده هستند، ولی حال مساعدی ندارند. تا اینکه در روز ۲۲ بهمن پس از ۱۵ ماه حصر غیرقانونی دار فانی را وداع گفتند و مادرمان نیز ۵ ماه بعد [تیر ۱۳۷۸] دارفانی را وداع گفتند.
نکتهای که قابل تأمل است و برای ما روشن نشد این بود که چرا رادیو در ساعت ۹ صبح روز ۱۲ بهمن [۱۳۷۷] و در اوج شروع جشنهای دهه فجر این خبر کذب را منتشر کرد!؟ ما هم در شرایطی نبودیم که علت پخش خبر را پیگیری کنیم، و فقط با یک تلفن به رادیو خبر را تکذیب کردیم. صدای جمهوری اسلامی ایران از چه منبعی این خبر را کسب کرده بود؟!»
بررسی: خانواده آیتالله آذری قمی دو نکته زیر را نیز در مورد معالجات آن مرحوم تأیید کردهاند:
اول. «پس از کسالت ابتدایی و مشخص شدن سرطان خون، [در سال ۱۳۶۵] به آلمان اعزام شدند و زیر نظر پرفسور نصرالله فیروزیان در آلمانبه معالجه پرداختند که نهایتاً ایشان سالم شده و به ایران برگشتند.»
دوم. «دوباره در [أواخر] خرداد سال ۷۷ عوارضی در ایشان پیدا میشود که با اصرار و خواهش خانواده و دوستان ایشان و با پادرمیانی آقایان [سیدمحمد] خاتمی و [اکبر] هاشمیرفسنجانی و تعهدهای زیاد از طرف خانواده با اعزام [به آلمان] موافقت میکنند که خانواده و پزشک مربوطه معتقدند معجزه شده و ایشان صحیح و سالم به ایران برگشتند.»
ج. نکته دیگری درباره بیماری آیتالله آذری قمی
آیتالله محمد مؤمن قمی در سال ۱۳۸۵ به حجتالاسلام احمد منتظری خبر میدهد که «کمی قبل از فوت آیتالله آذری قمی [أواخر پائیز ۱۳۷۷] من به دیدار «آقا» [سیدعلی خامنهای] رفتم و از ایشان درخواست کردم اگر اجازه بفرمایند حصر بیت آیتالله آذری برداشته شود تا بلکه ایشان بتواند برای درمان بیماری حادش روانۀ بیمارستان گردد که در غیر این صورت در مورد ایشان بیم جانی میرود. آقا در پاسخ خواستۀ من گفتند: “به دَرَک”!»
د. گزارش بیت آیتالله آذری قمی از آخرین روزهای حیات ایشان
دختر بزرگ آیتالله آذری قمی در گزارش دیگری جزئیات بیشتری درباره آخرین روزهای حیات پدرشان برای ثبت در تاریخ تنظیم کرده است. این گزارش برای نخستینبار در این رساله منتشر میشود.
«پدرم تا چند ماه بعد از حصر خانگی در سلامت کامل به سر میبردند. از فروردین ۱۳۷۷ کمکم به بیماری مبتلا شدند، بیاشتهایی و وزن کم کردن. با هماهنگی دادگاه ویژۀ روحانیت گاهی دکتر به منزل میآمد و گاهی تحتالحفظ به بیمارستان و آزمایشگاه میرفتند. بعد از مدتی حال ایشان رو به وخامت گذاشت. تشخیص سرطان خون دادند. معالجات در بیمارستان اثر نداشت تا زمانی که چند بار بستری و شیمیدرمانی شدند قادر به حرکت و تکلم نبودند. من، خواهر و برادرانم در تلاش بودیم تا با آقای هاشمی [رفسنجانی] و با واسطه با آقای [سیدمحمد] خاتمی و دوستان ایشان ارتباط برقرار کنیم تا بلکه راه حلی برای این مشکل پیدا کنیم. در ملاقاتی که با آقای هاشمی [رفسنجانی] داشتیم، گفتیم که نظر پزشک بر این است که بدون حل مشکلات روحی که در پی حصر خانگی ایجاد شده بیماری رو به بهبود نخواهد رفت.
در ادامه برای بردن ایشان به خارج از کشور برای درمان تلاش کردیم. با تعهدهای فراوان از برادرهایم و امروز [و] فردا کردن اطلاعات برای اجازۀ خروج بالأخره در خرداد ۱۳۷۷ به آلمان اعزام شدند و بعد از یک ماه با سلامت کامل [به ایران] برگشتند که حتی برای پزشک معالج ایشان نیز باورکردنی نبود، و گفته بود که بهبود ایشان یک معجزه بود. پزشک معالج ایشان در آلمان پروفسور نصرتالله فیروزیان و در ایران شاگرد و دستیار وی دکتر جهانگیر مهدیفر بودند. برای این که دوباره وضعیت روحی گذشته و بیماری تکرار نشود در تلاش بودیم تا بلکه حصر ایشان برداشته شود، حتی دوستان ایشان نیز نزد رهبر رفتند ولی موفقیت آمیز نبود. حال ایشان خوب بود و برای آزمایشها هر ماه یکبار به بیمارستان پاستور مراجعه میکردند و پزشک معالج نیز اظهار رضایت میکرد.
آخرین بار که در بیمارستان پاستورنو بستری بودند همه اعضای خانواده [در تاریخ ۱۰ بهمن ۱۳۷۷] نزد ایشان رفتیم. روزنامهای در دست برادرم بود که دربارۀ قتلهای زنجیرهای نوشته بود وقتی که بحث پیش آمد ایشان گفتند: من اگر زنده بمانم خواهم گفت که فتوای این قتلها را چه کسی داده است. محافظهای ایشان هم در اتاق بودند. (محافظ که چه عرض کنم!) ملاقات تمام شد و ما به قم برگشتیم و یکی از برادرهایم نزد ایشان ماندند. صبح [۱۱ بهمن] به ما خبر داده شد که حال ایشان به هم خورده و سکته کرده و [ایشان را] به سی سی یو بردهاند. ما سریعاً خود را به تهران رساندیم و برایمان قابل باور نبود حالِ دیروز و وضعیت آن روز. دکتر نیز از حال ایشان ابراز رضایت کرده بود.
برادرم گفت نیمهشب گذشته [أوایل بامداد ۱۱ بهمن] دو پرستار مرد برای تزریق آمده بودند، [تزریق کردند و رفتند]، بعد از چند ساعتی پدر با سردردِ شدید بیدار شد و بد حال بود و بعد از مدتی به حالت نیمهبیهوش بود تا ایشان را به سی سی یو انتقال دادند. بعد ایشان را به بیمارستان خاتمالانبیاء انتقال داده، ممنوعالملاقات اعلام کردند. ساعت ۹ صبح روز بعد یعنی ۱۲ بهمن [۱۳۷۷] رادیو ایران بعد از اعلان آغاز جشن پیروزی انقلاب خبر فوت آذری قمی را اعلام کرد! ما سراسیمه خود را به بیمارستان [خاتم الانبیاء] رساندیم و متوجه شدیم که خبر رادیو دروغ بوده است و ایشان تحت مراقبت [ویژه] هستند و اجازه ملاقات نمیدهند، و پاسدارهایی هم پشت در اتاق و داخل اتاق هستند اما از دکتر خبری نیست.
ایشان در کما به سر میبردند و خون بالا میآوردند. بدنشان ورم کرده بود. برادرم نزد پزشک معالج ایشان در بیمارستان پاستور نو دکتر مهدیفر رفت تا بپرسد که چرا چنین وضعیتی اتفاق افتاده است. پزشک معالج جواب داده بود: این بیماری چیز دیگری است و به سرطان [خون] ربطی ندارد و من دیگر پزشک معالج ایشان نیستم! با پروفسور فیروزیان [پزشک معالج ایشان] در آلمان تماس گرفتند، او هم که به ایران آمده بود گفت دیگر فایدهای ندارد و این سکته مغزی است. ۱۰ روز ایام دهۀ فجر سختترین روزهای زندگی پدر و خانواده بود. در غروب پنجشنبه ۲۲ بهمن [۱۳۷۷] مطابق با [شب] ۲۵ شوال [۱۴۱۹ سالروز شهادت امام صادق (ع)] احمد آذری قمی دار فانی را وداع گفت.
محافظی به نام خوشبخت در اتاق بود و در همان لحظۀ [وفات] گوشی را برداشت و [با فرماندهان خود] تماس گرفت و با خوشحالی خبر داد که تمام شد، آذری مرد! دیگر بیمارستان از مأمور [امنیتی] و پاسدار پاک شد و هیچکس را اطراف خود ندیدیم.
به قم آمدیم تا مراسم تشییع را برگزار کنیم. در هنگام نماز [میّت به امامت آیتالله سیدموسی شبیری زنجانی] نه تنها بلندگوی حرم را [به خانوادۀ متوفی] ندادند بلکه در همان هنگام بلندگوی حرم را برای پخش یک سخنرانی [دیگر] استفاده کردند! تا مبادا صدای نماز [بر جنازۀ آذری قمی] به گوش کسی برسد. حتی برخی دوستان و مدرسین حوزه ترسیدند که در مراسم شرکت کنند یا پیام تسلیتی بدهند.
[پدرم] در آخرین روزهای بیماری در حال تنظیم وصیتنامهای بودند که به انتها نرسید.»
در این وصیتنامه آمده است: «از وصیام و نورچشمم حسن میخواهم پارچۀ سفیدی که معطر به اشک چشمم در مصیبت خاندان رسالت [است] روی پیشانیم گذاشته و دعای توسل را با تأنّی بر من بخوانند. راضی نیستم احدی از جامعه مدرسین حتی آقای [آیتالله علی] مشکینی و [آیتالله عبدالله] جوادی آملی در هیچیک از مراسم من حضور داشته [باشند]. نماز مرا یا آقای [آیتالله حسینعلی] منتظری و یا آقای [آیتالله محمدتقی] بهجت و یا آقای [آیتالله سید] موسی [شبیری] زنجانی بخوانند. هر کجا که برای قبر محذوری نداشت مانعی ندارد.»[۲]
بررسی: آنچه گذشت دعاوی خانوادۀ بیمار مبتلا به سرطان سالمند محصور بود. البته این پرونده ابعاد دیگری هم دارد، یکی گزارش پزشکی و دیگری دعاوی مقامات امنیتی. متأسفانه به دو بخش أخیر دسترسی نداشتهام. این وظیفۀ دادگاه صالحه و کمیتۀ حقیقتیاب است که در اینزمینه منصفانه حکم کند.
پیشبینی آذری قمی از فرجام انتقاداتش
آذری قمی در عبارات زیر فرجام انتقادات خود به جناب آقای خامنهای پیشبینی کرده است:
۱ و ۲. «به نظر من جامعۀ مدرسین و روحانیت مبارز و بعضی سیاسیون گناه بزرگی مرتکب شدهاند که باید روز قیامت پاسخگوی آن باشند، من به وظیفۀ شرعی خود عمل میکنم و برای پیامدهای اطلاعاتی آن حتی قتل آمادهام. بیش از این لازم نمیدانم مطلب را تعقیب کنم.»[۳]
۳. «نه از زندان و نه از کشتهشدن و نه از هیچچیز دیگر هراسی ندارم…. عمدتاً جنایتهایی که توسط وزارت اطلاعات سابق و معاونین ایشان [دوران وزارت علی فلاحیان] انجام گرفته که با امر یا اجازه معظمله [مقام رهبری] صورت گرفته باید اصلاح شود، و مباشرینش محاکمه گردند… جناب رئیسجمهور آیا شما مسئول قانونی جنایتهای وزارت اطلاعات میباشید یا مقام رهبری؟!»[۴]
۴. «جامعه مدرسین و اطلاعات یقین داشته باشند که من تا آخرین نفس به حمایت از ولایتفقیه و مستضعفین ادامه خواهم داد، گرچه شهید شوم تا در تاریخ انقلاب مقدس ما بماند که یک طلبه در جوّ خفقان و ناسالم خودش را فدای انقلاب اسلامیکرد.»[۵]
۵. «چرا در حوزه علمیه این شعارهای نامطلوب حتی اشاعۀ فاحشه و رمی حقیر به نفاق و حتی آمادگی برای قتل من در میان عوامل شما جائز است؟… آیا این اعمال فشار برای جلوگیری از امر به معروف و نهی از منکر را جائز میدانید؟…»[۶]
۶. «یادآور میشوم ممکن است دیکتاتوری اطلاعات جان مرا به خطر بیاندازد که برای آن آمادهام.[۷]
۷. «شما دو کار دیگر درباره من میتوانید انجام دهید: یکی خانه را بر سرم خراب کنید، [دوم] نیمهجان من و همسرم را هم بگیرید. اگر چه شمشیر در دست شماست، ولی خدا در موقعش از دست شما خواهد گرفت.»[۸]
دو عبارت زیر که قبلاً نقل شد را نیز دوباره مرور کنید:
۸. «اگر کسی از روی شهوت به مخالفت با نظام پرداخت باید صدایش را خفه کنند.»[۹]
۹. فرهنگ نشریۀ انصار ولایت اصفهان: به آقای آذری قمی ابلاغ میکنیم در صورتی که این شایعه (که در نامه به وزیر محترم اطلاعات مطالب نامطلوبی را عنوان کرده) صحت داشته و ایشان پایش را بیشتر از گلیمش دراز کرده باشد و مطالب موهن نوشته باشد، حزبالله قلم او را آنچنان میشکند که صدای خوردشدن آن قلم لرزه بر بدن تمامی یاوهنویسان بیاندازد. چنان جوابی به او خواهد داد تا نسل در نسل عبرت برای او و کسامی که میخواهند خونبهای همه شهیدان را فراموش کنند باشد. حضرت آیتالله [محیالدین] حائری [شیرازی] فرمودند هرکس با قلم یا قدمش در شکست نفوذ حکم ولایتفقیه قلم زد، باید آن قلم شکسته شود، هر کس در چنین راهی قرار گرفت باید قربانی شود، زیرا با تردید در چنین قربانی کردنها خود قربانی خواهیم شد.»[۱۰]
نتیجه:… باید خفه شود،… باید قربانی شود… و چنین شد. فرجام انتقاد از ولیفقیه و استبداد دینی چنین است.
ه. مراسم تشییع، تدفین و ترحیم
به گزارش ایرنا مراسم تشییع جنازه آیتالله آذری قمی صبح شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۷۷ از مسجد جامع امام حسن عسکری (ع) به سمت حرم حضرت معصومه برگزار شد، پیکر آن مرحوم پس از اقامه نماز به امامت آیتالله سیدموسی شبیری زنجانی در مقبره شهید حاج مهدی عراقی در حرم حضرت معصومه به خاک سپرده شد.[۱۱] در این مراسم چند تن از مراجع، برخی اعضای جامعه مدرسین و شورای عالی حوزه حضور داشتند.
در مجلس ترحیم آیتالله آذری قمی در مسجد محمدیۀ قم که از طرف بیت آن مرحوم برگزار شد آیتالله محمدتقی بهجت فومنی، آیتالله سیدموسی شبیری زنجانی، آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی، آیتالله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، حجتالاسلام احمد منتظری به نمایندگی از پدر محصور خود آیتالله منتظری، و نیز آیتالله محمد مؤمنقمی، آیتالله ابراهیم امینی و آیتالله حسین راستی کاشانی از اعضای جامعه مدرسین و شورایعالی مدیریت حوزه علمیه قم شرکت داشتند.[۱۲]
در ترحیم وی در مسجد ارک تهران حجتالاسلام فقیهی درباره وی گفت: «مرحوم آیتالله آذری قمی از مدرسین حوزه علمیه صاحب ۳۵ جلد کتاب که پستها و مسئولیتهای مهمی را در نظام جمهوری اسلامی برعهده داشت، فردی باخدا، فقیه، متقی و معتقد به ولایتفقیه بود.[۱۳] در هیچکدام از مجالس ترحیم و ختم کلمهای دربارۀ حصر پانزده ماهۀ غیرقانونی وی گفته نشد.
و. پیامهای تسلیت
جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم که آن مرحوم یکی از مؤسسین چهارگانه، رئیس هیأت مدیره و چهار سال دبیر آن بود، مجلس خبرگان رهبری که وی دو دوره نمایندۀ مردم تهران در آن بود، مجلس شورای اسلامی که وی چهار سال نماینده دوره دوم آن از شهر قم بود، قوه قضائیه که وی بیش از پنج سال حاکم شرع قم، دادستان انقلاب تهران و حاکم شرع دادگاه ویژۀ روحانیت آن بود، مرکز مدیریت حوزه علمیه که وی یکی از مدرسان مرحله خارج آن بود، شورای سیاستگذاری ائمۀ جمعه که وی سالها امام جمعۀ خاوه از توابع قم بود، روزنامۀ رسالت که وی از مؤسسان و صاحبامتیاز آن بود، هیچکدام درگذشت همکار سابقشان را تسلیت نگفتند!
در سوگ آیتالله آذری قمی تنها سه تسلیت منتشر شد: آیتالله منتظری مرجع محصور و گروهی از علاقهمندان و شاگردان ایشان در قم و گروه مشابهی در تهران.
یک. پیام تسلیت آیتالله منتظری به مناسبت رحلت مظلومانه آيتالله آذري قمي(ره)
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
“اذا مات المؤمن الفقيه ثلم في الاسلام ثلمة لايسدها شئ”[۱۴]
رحلت ناگوار و مظلومانه عالم بزرگوار و فقيه مجاهد حضرت آيت الله آقاي حاج شيخ احمد آذري قمي(طاب ثراه)ثلمه جبرانناپذيري است براي حوزه علميه قم؛ مردي متعهد و بافضيلت كه در تمام مراحل انقلاب اسلامي همراه امام راحل (ره) و روحانيت و مردم بود و از هيچ تلاش و فداكاري دريغ نميكرد، و هيچگاه در انجام آنچه را وظيفه شرعي تشخيص ميداد كوتاهي نمينمود، و آخرالامر در اثر تذكر دادن به مقامات با برخوردهاي تند و حصر غيرقانوني در منزل مواجه شد و خدمات شايان و سوابق درخشان ايشان را ناديده گرفتند.
در صورتي كه تذكر دادن وظيفه هر مسلمان است تا چه رسد به يك نفر عالم دلسوز و آگاه به موازين اسلامي، و وظيفه مسؤولين محترم است كه از تذكرات خيرخواهانه استقبال نمايند.
رسول خدا (ص) در مسائل سياسي و اجتماعي به اصحاب خود ميفرمودند: “اشيروا عليّ”؛و اميرالمؤمنين(ع) فرمودند:”فلا تكفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل فإنّي لست بفوق أن أخطئ و لا آمن ذلك من فعلي”[۱۵]
و بالأخره مرحوم آيتالله آذري در روز شهادت امام صادق (ع) مصادف با ۲۲ بهمن روز پيروزي انقلاب اسلامي دعوت حق را در بيمارستان لبيك گفت. اينجانب فقدان اين مرد بزرگ را به حضرت ولي عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) و حوزه علميه قم (صانهاالله تعالي عن الحدثان) و خانواده و فرزندان و وابستگان و همه علاقهمندان آن مرحوم تسليت ميگويم و از خداوند قادر متعال براي ايشان علو درجات و حشر با اولياي خدا، و براي همه بازماندگان محترم سلامت و سعادت و صبر جميل و أجر جزيل مسألت مينمايم.
والسلام علي جميع إخواننا المؤمنين و رحمة الله و بركاته
۲۶ شوال ۱۴۱۹ – ۲۳ بهمن ۱۳۷۷
قم المقدسة – حسينعلي منتظري[۱۶]
روزنامه صبح امروز (۲۴ بهمن ۱۳۷۷) چند سطر از پیام تسلیت آیتالله منتظری را نقل کرده است.
دو. تسلیت ۵۶ نفر از فضلای حوزۀ علمیۀ قم
انا لله و انا الیه راجعون
اذا مات المؤمن الفقیه ثلم فیالاسلام ثلمة لایسدّها شیء
رحلت ناگوار و مظلومانه عالم بزرگوار و فقیه مجاهد حضرت آیتالله حاج شیخ احمد آذری قمی طاب ثراه را به امام زمان (عج) و حوزههای علمیه و مراجع عظام و بیت مکرم ایشان تسلیت عرض میکنیم. مرد متعهد و بافضیلتی که در تمام مراحل انقلاب اسلامی همراه امام راحل (ره) و روحانیت و مردم بود و از هیچ تلاش و فداکاری دریغ نمیکرد و هیچگاه در انجام آنچه را وظیفه شرعی تشخیص میداد کوتاهی نمینمود.
حشره الله تعالی مع اولیائه و الصدیقین.
رضا احمدی، احمدرضا اسدی، محمد اسلامینسب، محمد اسماعیلپور، فرجالله الهی، سیدمحمدعلی ایازی، محمدرضا ایروانی، حسین ایزدی، غلامحسین ایزدی، سیدرضا برقعیمدرس، داود تهرانی، محمدصادق تهرانی، محمد جلالیپور، ابراهیم حجازی، سیدمحمد حسین حسینیارسنجانی، سیدمحمد کاظم حیدری، صادق خلخالی، ابراهیم رحیمی، سید محمدعلی ساداتالحسینی، محمدجعفر سعیدیان، بهرام شجاعی، سیدجعفر شفیعی، عبدالله شفیعی، مصطفی صالحی، باقر صدر، ابراهیم صدقی، محمود صلواتی، محمدحسن عارفیپور، عباس عطایی، عبدالرضا عطائی، محمدتقی فاضلمیبدی، مهدی فقیهی، حسین قیّومی، مرتضی فهیمکرمانی، هادی قابل، علیرضا قمی، محمدصادق کاملان، سیداحمد کاویانیقمی، علیاصغر کیمیایی، تقی متقی، علیاصغر مروارید، سیدکریم مطلبی، سیدحسین مقدسنژاد، ناصر مکاریان، احمد ملاح، احمد منتظری، سعید منتظری، محمدحسن موحدیساوجی، سید ابوالفضل موسویان، سیدحسین موسویتبریزی، عبدالکریم مولوی، حسین مهدوی، مصطفی میراحمدی، سیدعلی میرموسوی، غلامحسین نادی، حسنعلی نوریها.[۱۷]
سه. تسلیت ۱۳ نفر از فعالان سیاسی فرهنگی تهران
به نام خیرالحاکمین
رحلت عالم بزرگوار حضرت آیتالله شیخ احمد آذری قمی را به بازماندگان صبور ایشان – آنان که نظارهگر درگذشت تدریجی وی در شرائط حصر بودند – و حوزۀ علمیه تسلیت میگوئیم، و از خداوند متعال علو درجات آن مرحوم را خواستاریم.
سیدهاشم آقاجری، عمادالدین باقی، رضا تهرانی، منصور عظیمی، علیرضا علویتبار، مهدی غنی، مقصود فراستخواه، محسن کدیور، عبدالرحیم کرکهآبادی، فاطمه کمالی، احمدسرائی، اکبر گنجی، مجید محمدی، محمدجواد مظفر.[۱۸]
ز. دادخواهی دختر آیتالله آذری قمی
فاطمه آذری قمی دختر بزرگ آیتالله در دومین سالگرد حصر پدرش در نامه به حجتالاسلام عبدالله نوری شجاعانه از ظلمی که بر پدرش رفته بود تظلم کرد:
«با سلام و تشکر و آرزوی موفقیت
جناب آقای عبدالله نوری، اینجانب دختر مرحوم آیتالله آذری قمی(ره) از دفاعیات شجاعانه و مستدل شما در دادگاه غیرقانونی ویژۀ روحانیت که باعث دلگرمی همۀ اقشار خواهان حقیقت شد، بسیار خشنود شدم.
جناب آقای نوری، اگر دادگاه ویژۀ روحانیت این حق را را برای شما قائل شدند که از خودتان دفاع کنید، حتی اگر هیأت مدیرۀ آن را عادل ندانستید، ولی همین دادگاه پدر من حضرت آیتالله آذری قمی(ره) را حتی بدون تفهیم اتهام و اثبات جرم و صدور حکم، دو سال قبل در منزلش زندانی کرد و یکسال و اندی در بدترین فشارهای روحی و روانی قرار داد و از نزدیکترین اقوام ایشان برای ملاقات جلوگیری کرد و به تقاضاهای مکرر ایشان برای تشکیل دادگاه و دفاع از اتهاماتی که طبق قانون و نظر خودشان هیچکدام جرم محسوب نمیشد، پاسخ مثبت نداد.
ایشان هم بر حقایقی که برایش ملموس بود، پافشاری کرد و بارها دلایل خودشان را برای ما تکرار میکردند و میگفتند: انتقادات من به مسئولین رده بالای کشور، هیچکدام خلاف قانوناساسی نبوده بلکه وظیفه شرعی و امر به معروف و نهی از منکر و واجب عینی بوده است و برای حفظ انقلاب اسلامی و اسلام، نظرات فقهی و تحقیقی خود را بیان کردم.
ولی دادگاه ویژه روحانیت همچنان به حصر غیرقانونی و فشارهای روحی و روانی بر ایشان ادامه داد و در این مدت که در حصر بودند، حتی دفاع مختصری از طرف دوستان و افراد حقطلب و جبهۀ دوم خرداد صورت نگرفت تا سرانجام ایشان در اثر این اقدام غیرقانونی به بیماری مبتلا شدند و به رحمت ایزدی پیوستند و بهتر است بگویم بر اثر این اقدام غیرقانونی به شهادت رسیدند. پنج ماه پس از رحلت پدرم، مادرم هم دعوت حق را لبیک گفتند و هر دو شکایت خود را نزد حق تعالی بهترین دادگاه عدل و قسط بردند.
اکنون که جنابعالی همان دفاعیات مورد نظر ایشان را خصوصاً در مورد مظلومیت آیتاللهالعظمی منتظری بیان کردید، روح ایشان را شاد نمودید و برای خود عزت دنیا و آخرت را کسب کردید.
و مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین
فاطمه آذری
۲۶ آبان ۱۳۷۸[۱۹]
بررسی
یک. دختر آذری از نقض مکرر قانون در حق پدرش توسط دادگاه غیرقانونی ویژۀ روحانیت پرده برمیدارد: زندانی کردن پدر و مادرش بدون تفهیم اتهام و اثبات جرم و صدور حکم به مدت یکسال و اندی، دو پیرمرد و پیرزن را در بدترین فشارهای روحی و روانی قرار دادن، جلوگیری از ملاقات نزدیکترین اقوام، عدم اجابت تقاضاهای مکرر ایشان برای تشکیل دادگاه و دفاع از اتهاماتی که طبق قانون و نظر خودشان هیچکدام جرم محسوب نمیشد.
دو. بیمهری اصلاحطلبان از این محافظهکار رانده شده از اردوگاه نظام.
سه. آذری و همسرش در اثر این اقدام غیرقانونی به بیماری مبتلا شدند و به رحمت ایزدی پیوستند و در حقیقت به شهادت رسیدند.
چهار. مفاد دفاعیات عبدالله نوری خصوصاً در دفاع از مظلومیت آیتالله منتظری روح آذری را شاد کرده است.
پنج. این نخستین تظلم خانواده آذری در مطبوعات کمتر از یک سال بعد از رحلت مظلومانۀ او در حصر است.
ح. اطلاعیههای بیت آذری قمی به مناسبت مراسم سالگرد
یک. در ابتدای بیانیۀ ۱۲ صفحهای بیت آیتالله آذری قمیبه مناسبت اولین سالگرد رحلت ایشان (بهمن ۱۳۷۸) آمده است: «لازم آمد که در اولین سالگرد رحلت شهادتگونه مظلومانه حضرت آیتاللهالعظمی حاج شیخ احمد آذری قمی مختصری از زندگینامه و موضعگیریهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایشان بیان شود».
دو. اطلاعیه بیت معظمله به مناسبت دومین سالگرد (بهمن ۱۳۷۹)
«و لاتقولوا لمن یقتل فیسبیلالله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون (بقره ۱۵۴)
کسانی که در راه خدا کشته میشوند مرده نخوانید بلکه زندهاند ولی شما نمیدانید.
و انسانهای بزرگ جامعه را به سوی نور رهنمون کرده و خود در استحالۀ هدایت بشری به بقای ابدی دست یافتند و با مظلومیت خود پاسدار حریم تاریخ و اسلام بودهاند…. عالم شجاع و مبارز خستگیناپذیری… سرانجام هم در راه اعتلای دین و قرآن و امر به معروف و نهی از منکر با تأسی از سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) و به دور از تعلقات مادی و مقامات دنیایی به همراه خانواده رنج و سختی فراوان حصر و هتک حرمت را به جان خریدند… و با عزت و سربلندی در جوار حق تعالی آرمیده…»
جمعبندی فصل هشتم:
اطلاعات برگرفته از منابع فوق (اکثر قریببهاتفاق از خانوادۀ بیمار) را اینگونه میتوان به ترتیب تاریخ وقوع جمعبندی کرد:
۱. پزشکان از سال ۱۳۶۵ متوجه بروز پدیدۀ سرطان خون احمد آذری قمی شدند. او در آن زمان نمایندۀ مجلس شورای اسلامی بود.
۲. پس از کسالت ابتدایی و مشخص شدن سرطان خون، به آلمان اعزام شد، و زیر نظر پروفسور فیروزیان در آلمان به معالجه پرداخت، که نهایتاً ایشان سلامت کامل خود را باز یافته به ایران برگشت.
۳. حصر خانوادگی باعث بازگشت بیماری شد. در دوران حصر روزانه پزشک در منزل ایشان را معاینه میکرد یا تحتالحفظ به بیمارستان یا آزمایشگاه اعزام میشد. آیتالله آذری قمی در ۲۸ آبان ۱۳۷۶ (روز شروع حصر غیرقانونی) ۷۲ ساله و بیمار بوده است. مقامات عالیه میدانستهاند که وی از سال ۶۵ مبتلا به سرطان خون بوده و معالجه شده بود.
۴. أواخر اسفند ۱۳۷۶ آیتالله آذری قمی به علت فرو رفتن در حالت کمای ناشی از حمله دیابتی تحت حفاظت مأموران دادگاه ویژۀ روحانیت در بیمارستان دی تهران بستری شد.
۵. تشخیص پزشکان سرطان خون بود. معالجه تا حدی موثر واقع میشود، مطابق تجویز پزشکان معالج باید حصر ایشان برداشته شود چون این بیماری تا حدود زیادی روحی است. تا ناراحتی روحی بر طرف نشود ممکن است دوباره بیماری ظاهر شود. تلاش خانواده برای پیگیری آزادی ایشان در تماس با مسئولین قضائی و سیاسی به نتیجه نرسید. علیرغم تصریح پزشکان متخصص به نیاز مبرم پیرمرد بیمار به رفع حصر رهبری با رفع حصر غیرقانونی وی موافقت نمیکند.
۶. پیرمرد و همسرش که هر دو بیمارند، غیر از روزهای شروع حصر از امکان معاینۀ پزشک در منزل یا اعزام تحتالحفظ به بیمارستان و آزمایشگاه برخوردار بودهاند. همسر آیتالله آذری قمی (بانو اقدس برقعی) در ماه ششم حصر دچار سکته مغزی ناقص و زمینگیر شده پنج ماه بعد از همسرش از دنیا میرود.
۷. به دلیل فراهم نبودن شرائط روحی مناسب ناشی از عدم رفع حصر عوارض سرطان خون دوباره اواسط بهار ۷۷ در ایشان پیدا میشود. با پیگیری شدید خانواده و پا درمیانی آقایان خاتمی و هاشمیرفسنجانی و تعهدهای سنگین خانواده با اعزام وی به آلمان در أواخر خرداد ۱۳۷۷ موافقت میشود. معالجۀ وی توسط پزشک پیشین موثر واقع میشود و ایشان صحیح و سالم به ایران برگشت.
۸. برخیدوستان آذری برای فراهم آمدن شرائط روحی مناسب که مقدمۀ لازم بهبودی ایشان بود برای رفع حصر نزد رهبری میروند، ایشان با رفع حصر آذری بیمار هفتاد و سه ساله مخالفت میکند. مشخصاً آیتالله محمد مؤمن قمی أواخر پائیز ۱۳۷۷ به دیدار مقام رهبری رفته از ایشان درخواست میکند حصر بیت آیتالله آذری برداشته شود تا بلکه ایشان بتواند با شرائط روحی مناسب به بیمارستان اعزام شود، در غیر این صورت در مورد ایشان بیم جانی میرود. آقای خامنهای در پاسخ خواسته وی میگوید: “به دَرَک”!»
۹. به دنبال وخامت دوبارۀ حال آیتالله آذری قمی برای سومین بار در طول حصر بالأخره با موافقت مقامات عالیه وی در اول بهمن ۱۳۷۷در بیمارستان پاستور نوی تهران بستری میشود. پزشک معالج دکتر مهدی فر از وضعیت ایشان ابراز رضایت کرده میگوید: بیماری ایشان حاد نیست و قابل درمان است.
۱۰. معالجات مثمرثمر واقع میشود و قرار میشود آیتالله آذری قمی از بیمارستان مرخص شود. در آخرین روز بستری بودن در بیمارستان پاستور نوی تهران (شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۷۷) ایشان در روزنامهای مطلبی دربارۀ قتلهای زنجیرهای میبیند، و به خانوادهاش میگوید: «اگر زنده بمانم میگویم که فتوای این قتلها را چه کسی داده است!» وی متوجه نبوده که مأموران حفاظت هم در اتاق حاضر هستند.
۱۱. غروب شنبه ۱۰ بهمن ۷۷ خانواده به خانه برمیگردند، تنها یکی از فرزندان آیتالله شب را نزد ایشان میماند. وی برای دیگر اعضای خانواده نقل میکند: نیمهشب دو پرستار مرد آمدند و گفت ایشان: آمپول دارند، و تزریق کردند و رفتند. یکی دو ساعت بعد آیتالله دچار سردرد شدید و حال تهوع شد، و بعد از چند ساعت در حال سکته مغزی قرار گرفت، و ایشان را فوراً به سی سی یو بردند.
۱۲. صبح یکشنبه ۱۱ بهمن ۷۷ خانواده از وخامت حال ایشان برخلاف حال خوب دیروز عصر متعجب میشوند. به خانواده خبر میدهند: حال بیمار خیلی وخیم است. پزشک معالج ایشان به خانواده میگوید: «این سکته ربطی به بیماری خونی ندارد، و دیگر امیدی به زنده ماندنشان نیست.»
۱۳. شب یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۷۷ ایشان به بیمارستان فوق تخصصی خاتمالانبیاء تهران متعلق به سپاه پاسداران انتقال داده شد، با سیستم کامل امنیتی از درب بیمارستان که ممنوعالملاقات میباشند.
۱۴. ساعت ۹ صبح دوشنبه ۱۲ بهمن که خانواده آماده رفتن به بیمارستان خاتمالانبیاء است، خبر فوت آیتالله احمد آذری قمی از رادیو سراسری پخش میشود، خانواده سراسیمه به بیمارستان میروند، اما ایشان را زنده مییابند! ولی بیمار حال مساعدی ندارد. تقریباً بیهوش و خون بالا میآورد، پزشکان میگویند: دیگر هیچ امیدی به بهبودی نیست. خانواده تلفنی خبر رادیو را تکذیب میکنند.
۱۵. در تماس خانواده با دکتر مهدیفر پزشک معالج ایشان در بیمارستان پاستور نو میگوید: «هیچ نظری ندارم. این بیماری هیچ ارتباطی به بیماری قبلی ندارد. بیماری قبلی با این بیماری فرق داشت، و من دیگر معالج ایشان نیستم!» پروفسور فیروزیان پزشک معالج وی در آلمان که در آن زمان در تهران به سر میبرد نیز موفق به معاینۀ بیمار نشد و اظهار داشت کار از کار گذشته و بیمار سکتۀ مغزی کرده است. کلیهها و ریهها از کار میافتند. درست ده روز در حال کما و کمی هشیاری بسیار عذاب کشیدند.
۱۶. آیتالله احمد آذری قمی پنجشنبه شب ۲۲ بهمن ۱۳۷۷ مصادف با ۲۵ شوال ۱۴۱۹ سالروز شهادت امام صادق (ع) در بیمارستان خاتمالانبیاء تهران در سن ۷۳ سالگی دار فانی را وداع گفت.
۱۷. خبر درگذشت، اعلام تشییع و مراسم ترحیم مرحوم آیتالله آذری قمی – البته بدون کمترین اشارهای به حصر غیرقانونی ۱۵ ماهه – در مطبوعات منتشر شد. مراسم تشییع، تدفین و ترحیم وی نیز بدون مشکل برگزار شد. آذری قمی در یکی از بقعههای حرم حضرت معصومه در قم به خاک سپرده شد. در مراسم ترحیم وی چهار نفر از مراجع و فرزند یک مرجع محصور و سه نفر از اعضای جامعه مدرسین شرکت کردند.
۱۸. جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم، مجلس خبرگان رهبری، مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه، شورای عالی مدیریت حوزه علمیه، شورای سیاستگذاری ائمۀ جمعه و روزنامه رسالت که آیتالله آذری قمی عضو یا مؤسس آنها بود، درگذشتش را تسلیت ندادند.
۱۹. آیتالله منتظری تنها مرجعی بود که از حصر «رحلت ناگوار و مظلومانه عالم بزرگوار و فقيه مجاهد حضرت آيتالله آقاي حاج شيخ احمد آذري قمي» را تسلیت گفت و در توصیف ایشان نوشت: «مردي متعهد و بافضيلت كه در تمام مراحل انقلاب اسلامي همراه امام راحل(ره) و روحانيت و مردم بود و از هيچ تلاش و فداكاري دريغ نميكرد، و هيچگاه در انجام آنچه را وظيفه شرعي تشخيص ميداد كوتاهي نمينمود، و آخرالامر در اثر تذكر دادن به مقامات با برخوردهاي تند و حصر غيرقانوني در منزل مواجه شد و خدمات شايان و سوابق درخشان ايشان را ناديده گرفتند.»
۲۰. پنجاه و شش نفر از فضلای حوزه علمیه قم با کلماتی برگرفته از تسلیت آیتالله منتظری «رحلت ناگوار و مظلومانه عالم بزرگوار و فقیه مجاهد حضرت آیتالله حاج شیخ احمد آذری قمی» را تسلیت گفتند بیآنکه به حصر وی اشاره کنند. علاوه بر شاگردان سرشناس آیتالله منتظری این اسامی در میان امضاکنندگان به چشم میخورد: آیات محمدصادق تهرانی، غلامحسین ایزدی، علیاصغر مروارید، صادق خلخالی، مرتضی فهیم کرمانی و سیدحسین موسویتبریزی.
۲۱. سیزده نفر از فعالان تهران «به بازماندگان صبور ایشان – آنان که نظارهگر درگذشت تدریجی وی در شرائط حصر بودند – تسلیت» گفتند. سیدهاشم آقاجری، عمادالدین باقی، رضا تهرانی، علیرضا علویتبار، مقصود فراستخواه، اکبر گنجی، مجید محمدی، محمدجواد مظفر و نگارنده از امضاکنندگان این تسلیت هستند.
۲۲. اسفند ۱۳۷۷ حدود یک ماه بعد از درگذشت آیتالله آذری قمی پسر ایشان برای ملاقات دکتر جهانگیر مهدیفر پزشک معالج پدرش به بیمارستان پاستور نو میرود، به مطب او هم سر میزند، متوجه میشود که این پزشک حاذق جوان یک هفته بعد از درگذشت بیمارش از دنیا رفته است! (اواخر بهمن ۱۳۷۷). خانوادۀ آذری آگهی درگذشت وی را ناباورانه در روزنامهها خواندند، اما موفق به ملاقات با خانوادۀ وی نشدند. شنیدههای ایشان حکایت از درگذشت دکتر مهدیفر به واسطۀ تصادف در سطح شهر داشته است. والله عالم.
۲۳. خانواده آیتالله آذری قمی در اطلاعیۀ نخستین سالگرد از «رحلت شهادتگونۀ مظلومانه» آن مرحوم سخن گفت. ایشان اطلاعیه دومین سالگرد را با آیۀ ۱۵۴ سورۀ بقره «کشتهشدگان در راه خدا» آغاز کرده و علاوه بر مظلومیت اینگونه او را معرفی کردهاند: «سرانجام هم در راه اعتلای دین و قرآن و امر به معروف و نهی از منکر با تأسی از سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) و به دور از تعلقات مادی و مقامات دنیایی به همراه خانواده رنج و سختی فراوان حصر و هتک حرمت را به جان خرید.»
۲۴. درگذشت آیتالله آذری قمی منتقد رهبر جمهوری اسلامی ایران – که پانزده ماه در حصر غیرقانونی بود و علیرغم تصریح پزشکان متخصص مقام رهبری حاضر به رفع حصر وی نشد – مشکوک است. این پرونده مفتوح است، تا در دادگاهی صالحه مطابق موازین آئیندادرسی منصفانه مورد بررسی قرار گیرد و حقیقت آشکار شود.[۲۰]
یادداشتها:
[۱] . تهران، سال سوم، شماره ۱۱۲، ۹ بهمن ۱۳۷۸، ص ۱ و ۶.
[۲] . وصیتنامۀ عادی، دو صفحۀ دستنویس، ص ۲.
[۳] . جزوه مصاحبه با روزنامه سلام، مهر ۱۳۷۴،ص ۲۴-۲۳؛ نامه سرگشاده به اعضای بنیاد رسالت، ۹ آبان ۱۳۷۴، ص۲۶.
[۴] . نامۀ سرگشاده به خاتمی رئیسجمهور، ۵ آبان ۱۳۷۶.
[۵] . بیانیۀ پس از حملۀ مهاجمین به وی و تعطیل درسش در فیضیه،۲۰ آبان ۱۳۷۶.
[۶] . نامه به دری نجفآبادی وزیر اطلاعات،۲۱ آبان ۱۳۷۶.
[۷] . پاسخ به چند پرسش، ۲۳ آبان ۱۳۷۶.
[۸] . عکسالعمل به سخنان رهبری، ۵ آذر ۱۳۷۶.
[۹] . اظهارات آیتالله جوادی آملی در تظاهرات ۲۸ آبان ۱۳۷۶ قم.
[۱۰] . ایران فردا، شماره ۳۹، دی ۱۳۷۶.
[۱۱] . روزنامههای صبح امروز و خرداد، ۲۵ بهمن ۱۳۷۷؛ به نوشتۀ رسالت ۲۴ بهمن ۱۳۷۷.
[۱۲] . رسالت ۲۵ بهمن ۱۳۷۷.
[۱۳] . رسالت ۲۹ بهمن ۱۳۷۷.
[۱۴] . اصول كافي.
[۱۵] . نهجالبلاغه، خطبه ۲۱۶.
[۱۶] . دیدگاهها، ج ۱ ص ۹۴- ۹۳.
[۱۷] . روزنامه خرداد، ۶ اسفند ۱۳۷۷، ص ۳. امضاها به ترتیب الفبایی درج شدهاند.
[۱۸] . همان، ۶ اسفند ۱۳۷۷، ص ۳. امضاها به ترتیب الفبایی درج شدهاند.
[۱۹] . روزنامه خرداد، ۲ آذر ۱۳۷۸.
[۲۰] . این رساله زمانی منتشر میشود که میرحسین موسوی نامزد معترض انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ به همراه همسرش زهرا رهنورد و مهدی کروبی در «حصر غیرقانونی» به سر میبرد. این محصوران سالمند از نارسایی قلبی و دیگر بیماریها رنج میبرند و حاکمیت علیرغم تجویز پزشکان متخصص از رفع حصر ممانعت میکند. نگارنده با بررسی مجدد پرونده مرحوم آیتالله شریعتمداری و اینک آیتالله آذری قمی زنگ خطر اهمال رهبران جمهوری اسلامی در حق منتقدانشان را به صدا درآورده، بار دیگر بر رعایت حقوق زندانیان و محصوران سالمند بیمار تأکید میکند. امیدوارم رهبر جمهوری اسلامی قبل از آنکه دیر شود از میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد رفع حصر کند و زندانیان سیاسی انتخابات ۸۸ را آراد کند، انشاءالله.